eitaa logo
بانوان نمونه
40.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
58 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/zB7W.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
بانوان نمونه
خدیجه میر دامادی بانو خدیجه میردامادی در ۱۶ اردیبهشت‌ماه سال ۱۲۹۳ شمسی در نجف‌اشرف متولد شد. نَسب ا
بی‌بی‌خدیجه میردامادی که نام مادربزرگ نَصرآبادی خود را به ارث برده، حدود ۱۵ سال از محضر پدر کسب فیض کرد. او با زبان عربی، فارسی و ‌ترکی آشنایی داشت و از معلومات پدر در زمینه‌ علوم قرآنی و تاریخ اسلام بهره‌مند شد. همچنین این بانوی مکرمه مانوس با قرآن و دیوان حافظ بود. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
🌹🌹 بالاخره به هر ضرب و زوری بود در برابر چشمان بیش از پنجاه تماشاچی در باز شد و زنهای همسایه که وقتی ننه بندانداز می‌آمد رو میگرفتند و مراقب بودند کسی آنها را سفید آب زده و خوشگل نبیند در منظر همه ی همسایه ها نمایان شدند. از آن روز به بعد زنهای همسایه از در خانه ی ما که رد می شدند بیشتر رو میگرفتند و پای ننه بندانداز از خانه ی ما بریده شد. بعد از آن دیگه، هر وقت ننه بندانداز را تو کوچه میدیدم توی باغچه قایم می شدم. باغچه ی حیاطمان پر از گل و گیاه بود هر کس به سلیقه ی خودش در باغچه ی حیاط خانه اش درخت میوه و گل و گیاه می کاشت تا شاید تیغ گرمای پنجاه درجه را قابل تحمل کند و سایه بانی در حیاط برای نشستن و عصرانه خوردن و خوابیدن شبانه فراهم کند آقا شیره ی این باغ را کشیده بود. از درخت انگور و انجیر و خرما و سیب و گلابی گرفته تا گل های رنگارنگ در این باغ کاشته بود هر لحظه در باغچه ی حیاطمان گلی در حال شکفتن بود و عطری سرمست کننده در فضای خانه ی کوچکمان می پیچید خورشید که به وسط آسمان میرسید گلهای ناز می شکفتند و گل های آفتاب گردان به او لبخند میزدند با رفتن خورشید گلهای شب بو و محبوبه ی شب تمام حیاط و خانه را معطر میکردند. همیشه لباس های کهنه ی من بر تن مترسکهایی بود که نگهبان گل ها و میوه ها بودند. باورم شده بود این مترسک ها خود من هستند که شبانه روز در باغچه مراقبم تا کسی گلها را نچیند یک روز بهاری که زیر سایه بان درخت انگور دور سفره ی صبحانه نشسته بودیم آقا برخلاف همیشه که می گفت: دختر گل نچین، گلها هم نفس و جون و زندگی دارن، صدا زد: مصی خانم برو یه دسته گل خوش عطر و بو بچین و بیار. احمد و علی آمدند کمک کنند اما آقا دعواشان کرد و گفت: شما بلد نیستین باغچه رو خراب میکنین ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻امام سجاد علیه‌السلام: 🔸هرکس به خاطر خدا به زیارت امام حسین علیه‌السلام برود، خدا او را مثل یک نوزاد، از گناه خارج می‌کند. فرشته‌ها بدرقه‌اش می‌کنند و با چترى از بال‌‏هایشان، بر سرش سايه مى‌‏افكنند تا آنگاه كه به نزد خانواده‌اش بازگردد. فرشتگان آمرزش او را از خدا می‌خواهند و رحمت آسمانی از هر سو او را می‌گیرد. فرشته‌ها به او ندا می‌دهند: درود و پاکیزگی بر تو باد و بر آنکه زیارتش کردی! و خانواده‌اش (در غیاب او) حفظ می‌شوند. 🔹 مَنْ زَارَهُ يُرِيد بِهِ وَجهَ اللَّهِ أَخرَجَهُ اللَّهُ مِن ذُنُوبِهِ كَمَوْلُودٍ وَلَدَتهُ أُمُّه و شَيَّعَتهُ الْمَلَائِكَةُ في مَسِيرِهِ فَرَفرَفَت عَلَى رَأْسهِ قَد صَفُّوا بِأَجْنِحَتهِمْ عَلَيهِ حَتَّى يَرْجِعَ إِلى أَهْلِهِ و سَأَلَتِ الملائكةُ الْمَغفِرَةَ لَه مِن رَبِّهِ و غَشِيَتْه الرَّحمَةُ مِنْ أَعْنَانِ السَّمَاءِ و نَادَتهُ الْمَلَائِكَة طِبْتَ و طابَ مَن زُرتَ و حُفِظَ في أَهْلِهِ 📚کامل الزیارات، ص۱۴۵. 💚 مهدی جان! دلم تولدی دوباره می‌خواهد، اذن کربلایم می‌دهی؟! ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
طلاها رو قایم کن! دستمال کاغذی را مقداری بیرون از جعبه می‌گذارند که اگر نیاز شد، سریع بردارند؛ آیا شما یک دسته اسکناس سرش را می‌گذارید بیرون؟ چرا این کار را نمی‌کنید؟ چون قیمت دارد. این کار را در مورد دستمال کاغذی می‌کنند چراکه قیمتی ندارد. [این‌که] خدای تعالی حیا را به زن داده، عفت را داده به زن‌ها برای این است که گوهر دارند و هر گوهری دزد هم دارد. ... کسی متوجه نشود طلا داری! به این دلیل که [اگر] شما نشان او دادید، طمع را در دل او کاشته‌اید. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
بانوان نمونه
۴_وقتی حضرت زینب (سلام الله علیها) با همراهان به مدینه بازگشتند زن های مدینه برای عرض تسلیت، به حضور
۵_هنگامی که زن غساله، بدن رقیه (سلام الله علیها) را غسل می داد، ناگاه دست از غسل کشید، و گفت: (سرپرست این اسیران کیست؟ حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمود: چه می خواهی؟ غساله گفت: این دخترک به چه بیماری مبتلا بوده که بدنش کبود است؟ حضرت زینب (سلام الله علیها) در پاسخ فرمود: ای زن! او بیمار نبود؛ و این کبودی ها اثار تازیانه ها و ضربه های دشمنان است. ۶ - در روایت دیگر است که ان زن دست از غسل کشید و دست هایش را بر سرش زد و گریست. گفتند: چرا بر سر می زنی؟ گفت: مادر این دختر کجاست تا به من بگوید چرا قسمت هایی از بدن این دخترک سیاه شده است؟ گفتند: این سیاهی ها اثر تازیانه های دشمنان است. 📚الوقایع والحوادث، ج ۵، ص ۸۱. 📚مرقاه الایقان، ص ۵۲. حضرت سلام الله علیها ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
16.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | آیا جلب رضایت شوهر برای زیارت اربعین لازم است؟ ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
بانوان نمونه
نه تنها مردم کوفه رامتوجه به اهمیت این ارزش اخلاقی نمود بلکه خود دراوج حیاء وعفت ظاهر شد که همه نگاه
6-«هشدار نسبت به مجازات اخروی» ششمین خصوصیت خطبه هشدار و انذار دادن مردم کوفه نسبت به عواقب اخروی وانتقام الهی از جرم و جنایتی است که نسبت به آل البيت به ویژه سید و سالار شهیدان و اهل بیتش مرتکب شدند، انذار تاثیر گذاری که توانست انها را بخود بیاورد وادار به ندامت کند که چرا نقض عهد کردند حسین بن علی علیه السلام را با نامه های متعدد خود و بیعت با سفیرش مسلم بن عقیل به کوفه کشاندند ولی ان هنگام که کاروانش به پشت دروازه کوفه رسید پشتش را خالی گذاشتند و زمینه شهادتش را توسط عمال بنی امیه و گروه «الحمراء» فراهم کردند و همین سخنرانی با چنین انذاری و بیدارکردن وجدان ها خفته خواص کوفه زمینه قیام های متعدد از مردم کوفه تا سقوط حاکمیت بنی امیه را فراهم ساخت. ... حضرت سلام الله علیها ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
بانوان نمونه
بی‌بی‌خدیجه میردامادی که نام مادربزرگ نَصرآبادی خود را به ارث برده، حدود ۱۵ سال از محضر پدر کسب فیض
همسر دوم آیت‌الله سیدجواد خامنه‌ای آیت‌الله سیدجواد خامنه‌ای، پس از فوت همسر اولش که سه دختر به نام‌های علویه، بتول و فاطمه‌سلطان از او به یادگار داشت، در سال ۱۳۱۳ شمسی با خدیجه میردامادی ازدواج کرد. بانو خدیجه در ۲۰ سالگی به همسری آیت‌الله خامنه‌ای درآمد و صاحب چهار پسر و یک دختر به نام‌های سیدمحمد،‌ سیدعلی، سیدهادی، سیدمحمدحسن و بدرالسادات معروف به بی‌بی رباب شد. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
سیده نفیسه از همان ماههای نخستین ولادت، با نوازش های سرشار از عطوفت والدین مأنوس گردید، بتدریج رشد نمود و با اطرافیان ارتباط برقرار کرد، این کودک توانست از مادری پاک سرشت سرمشق بگیرد و از رفتار وی تأثیر پذیرفته و با پرورش های اخلاقی چنان شکوفا شود که دوران با برکت زندگی را با شرافت، سلامت نفس، پرهیزگاری و کرداری شایسته بگذراند، مادر، حسن سلوک، وظیفه شناسی، مهربانی، فداکاری و دلسوزی را به نفیسه آموخت و بذر عفت و تقوا و اخلاص را در اعماق وجودش کاشت، این گوهر گرانبها در کلاس درس مادر یاد گرفت که چگونه در برابر سختی ها مقاومت کند، شکیبایی ورزد، از ناملایمات هراس به دل راه ندهد و با جرأت و شهامت از مظلومان و محرومان دفاع کند و رفتار ستمگران را نکوهش کند. نفوذ سازنده و رشد دهنده پدر را نیز نباید در تربیت این دختر کم اهمّیت تلقی کرد.گویا نفیسه با لبخندهای کودکانه به این واقعیت صحه می نهاد که می تواند بر رفتارهای خوب پدر تکیه کند زیرا او خیلی پر حرارت، رئوف و پرشور بود و نسبت به دخترش عطوفت ویژه ای بروز می داد. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
بانوان نمونه
حدیث سوم روزی حبابه به محضر امام حسین(علیه السلام) رسید. امام فرمودند: «ای حبابه، چه باعث شده که دیر
حدیث چهارم ابوحمزه ثمالی نقل می‌کند: حبابه نزد امام باقر(علیه السلام) رفت و عرض کرد: اي پسر رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شما در «أظله» چه بودید؟ امام فرمود: ما قبل از خلق مخلوقات نوری نزد خداوند بودیم، بعد خداوند مخلوقات را خلق کرد و ما تسبیح خداوند را گفتیم و آنها نیز تسبیح گفتند. ما لا إله إلّا الله گفتیم و آنها نیز گفتند. ما تکبیر گفتیم، آنها نیز تکبیر گفتند و این معنای آیه‌ای است که خداوند می‌فرماید: «وَأَنْ لوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا»؛ اگر [مردم] در راه درست پايداري ورزند، قطعاً آب گوارايي بديشان نوشانيم. راه حب حضرت علی(علیه السلام)، راه درست (مورد اشاره قرآن) بوده، آب گوارا (آب فرات)، ولایت آل‌محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
بانوان نمونه
اگرچه دکتر سامی دور از وطن و در آلمان زندگی می‌کند، اما هیچگاه در کمک به هموطنانش کوتاهی نکرده است.
دکتر سامی که سال ۲۰۲۱ در "دوسلدورف" آلمان به عنوان جراح مشاور مغز و اعصاب (consultant neurosurgeon) انتخاب شد، یکی از افرادی است که شایستگی خود را نشان داده و توانسته تبدیل به یکی از حرفه‌ای‌ترین متخصصان علوم اعصاب شود.وی، ادامه‌دهنده مسیر پر فراز و نشیب پزشکی و طب در ایران است که با بزرگانی همچون ابوعلی سینا آغاز و به پزشکان حاذقی چون پروفسور سمیعی رسیده است. بی‌شک این مسیر بی‌انتها خواهد بود و روز به روز بیشتر شاهد درخشش دانشمندان و پزشکان ایرانی در عرصه‌های مختلف علمی در ایران و سراسر جهان خواهیم بود. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
🌹🌹 چنان سرگرم گل چیدن شده بودم که وقتی دسته گلم را کامل کردم دیدم همه رفته اند و فهمیدم که گل نخود سیاه بوده و دور سفره جز شبنم های سیاه پالایشگاه(۱) که همیشه میهمان ما بودند کسی نیست. بیرون دویدم و دیدم احمد و علی و محمد و سلمان لباسهای عیدشان را پوشیده اند و با آقا عازم جایی هستند. همسایه رو به آقا کرد و گفت: مشدی عجله کن بچه ها منتظرند، به گرما نخوریم. دسته گلم را انداختم توی دامن مادرم و گریه کردم که مرا هم با خودشان ببرند اما این بار مثل همیشه نبود که آقا اول از همه مرا صدا میزد و راهم می انداخت و میگفت این دختر توجیبی باباشه. دعوام کرد و نهیبم زد. وقتی رفتم توی کوچه دیدم ماشین خبر کرده اند و همه ی پسرها را هم می خواهند ببرند صدای فریادم بالاتر رفت اما فایده ای نداشت. هیچ کس به من توجهی نداشت. تند و تند بچه ها را سوار کردند و بی اعتنا به دست و پا زدن من ماشین دیزلی را راه انداختند و رفتند. من هم از سر لج دو تا سنگ برداشتم و با همه ی بغضم به طرف شیشه ی ماشین پرتاب کردم. اگر چه دلم میخواست شیشه بشکند اما زورم نرسید. مادرم همه ی گل ها را دسته کرده بود و از راز و رمز گلها و عطر آنها برایم می گفت. اما من هر چند لحظه یکبار یاد بچه ها می افتادم و از مادرم می پرسیدم: اینها همه با هم کجا رفتند؟ 🌱🌱🌱🌱🌱 ۱ پیش از جنگ در فرایندهای قدیم پالایشگاه آبادان از سوختن اسید حاوی ترکیبات حلقوی سنگین کربنی در دیگهای بخار (بویلرها) دود غلیظی به وجود می آمد و در آسمان منتشر می شد به مرور بخشی از دود روی جداره درونی دودکشها رسوب میکرد که پس از جامد شدن به صورت دانه های ریز کربنی از جداره دودکش جدا شده و همرا با دود در آسمان شهر پراکنده می شد. این دانه های ریز کربنی که اصطلاحاً به آن دوده گفته میشد بر روی سطوح حیاط منازل و اماکن شهر می نشست و موجب آلودگی و مشکلات زیادی می شد. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق علیه السلام: 🔹 منْ أَتَى قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ مَاشِياً كَتَبَ اَللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَةٍ . 🔸کسی که پیاده به زیارت حسین(علیه السلام) بیاید خداوند متعال برای هر قدمی هزار حسنه می‌نویسد و هزار گناه او را پاک می‌کند و هزار درجه او را بالا می‌برد. 📚 وسائل الشیعة (باب الرابع عشر) جلد ۱۴ صفحه ۴۴۰ ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
مریم ابوالذهب در سال (1952م) در خانواده ای کاتولیک به دنیا آمد و در سن 18سالگی به دین مبین اسلام گروید و مذهب اهل بیت (علیهم السلام) را برگزید. وی فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه پاریس می باشد و سال ها در موسسه ملی زبان ها و تمدن های شرقی پاریس (INALCO) به عنوان استاد و پژوهش گر فعال بود و در زمینه روابط اجتماعی شیعیان و سنی های پاکستان و افغانستان مطالعات زیادی را ارائه کرد. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر سهیلا سامی، فوق تخصص مغز و اعصاب در هانوفر آلمان: از کودکی علاقه‌مند حفظ قرآن بودم ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
13.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴«ما برای خواندن این قصه عشق به خاک، رنج دوران برده ایم‌.» 🔸دو سال بعد از اتمام جنگ، در بیست و ششم مرداد سال ۱۳۶۹، طی تبادل اسرا، اولین گروه از اسرای ایرانی زندان های رژیم بعث عراق، به خاک ایران برگشتند 🎙موسیقی متن بوی پیراهن یوسف اثر ماندگار استاد مجید انتظامی
♦️ استاد شوشتری رحمه‌الله علیه: 💥حضرت رقیه سلام الله علیها خیلی مقام عظیمی دارند، و خیلی مورد توجه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام هستند،اولیاء خدا به هنگام گرفتاری از ایشان مدد می طلبند. در ایام ولادت و شهادت هم که رحمت دو چندان است لذا دعا و توسل داشته باشید! حضرت سلام الله علیها ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
بانوان نمونه
۵_هنگامی که زن غساله، بدن رقیه (سلام الله علیها) را غسل می داد، ناگاه دست از غسل کشید، و گفت: (سرپرس
آیا ذکر نکردن برخی از مورخین، دلیل بر نبود چنین جریاناتی می باشد؟ به دلیل اندک بودن امکانات نگارش از یک سو، تعدد فرزندان امامان از سوی دیگر، و سانسور و اختناق حکومت بنی امیه که سیره نویسان را در کنترل خود داشتند از سوی سوم، و بالاخره عدم اهتمام به ضبط و ثبت همه امور و جزییات تاریخ زندگی امامان موجب شده که بسیاری از ماجراهای زندگی انان در پشت پرده خفاء باقی بماند؛ بنابراین ذکرنکردن ان ها دلیل بر نبود این قضایا نخواهد شد. حضرت سلام الله علیها ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت شنیدنی اولین خادم زن ایرانی حرم حضرت عباس(علیه السلام)از بازدید سرزده حاج قاسم ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
💅همه ی دغدغه اش شده بود ظاهرش. 👧🏻دختر کوچکش می گفت: مامان میای فقط یه کوچولو با هم بازی کنیم؟ اما مادر... سه ساعت بود که جلوی آینه مشغول آرایش بود، آخر قرار بود یک ساعت برود بیرون! می گفت: یک لحظه آرام باش! مگر نمی بینی دارم آرایش می کنم؟! مدتها بود که همسرش میخواست ماشین قدیمی اش را عوض کند، اما نمی توانست، چون او حتماً باید هر ماه به آرایشگاه می رفت و خرج های آنچنانی می کرد. هر هفته سر این موضوع با همسرش دعوا بود. همین چند وقت پیش ابرویش را یک مدلی زده بود ولی حالا باید می رفت آرایشگاه و عوضش می کرد، چون مدل دیگری مد شده بود. یک روز نبود که به شکل بینی اش فکر نکند. همه ی فکر و ذکرش شده بود اینکه یک جوری پولی جور کند تا بتواند عملش کند. حاضر نبود حتی یک بچه ی دیگر بیاورد، چون شنیده بود "با هر بچه زیبایی آدم کم می شود". زیبایی برای زندگی بود، اما او زندگی می کرد برای زیبایی. ⏱️اما زمان را نمی توان با لوازم آرایشی نگه داشت. یک روز که بین همه ی این هیاهو ها رفت جلوی آینه، دید هر کرم پودری می زند، هر چقدر رژ را روی لبش خالی می کند، هر خط چشمی که می کشد... آن آدم قدیم نمی شود. یک دفعه به خودش آمد و تازه فهمید چه اتفاقی افتاده... ۶۰ ساله شده بود . .  . لب و لوچه اش آویزان شد... از آینه کمی فاصله گرفت. تک دخترش دیگر نیازی به همبازی نداشت و حالا سر زندگی اش بود. همسرش پیر شده بود و دیگر حرفی از ماشین جدید نبود. خبری از سر و صدای نوه ها و عروس ها و داماد ها هم نبود. آری آخر "با هر بچه از زیبایی آدم کم می شود"... یاد نماز هایش افتاد... نماز هایی که هر بار به یک بهانه آنها را نخوانده بود. یک بار به خاطر پودر ها و کرم های روی صورتش، یک بار به بهانه ی لاک ناخنش، یک بار... نگاهش از توی آینه افتاد به کتاب های دست نخورده ی توی قفسه. 📖و بعد نگاهش خورد به قرآن. اشک توی چشم هایش جمع شد... یاد روزی افتاد که آیه ی عفاف را دیده بود، همان آیه ای که تویش خدا با مهربانی گفته بود زن‌ها زینتهایشان را آشکار نکنند... یک لحظه به فکر فرو رفت. معلوم نبود با آرایش هایش برای نامحرمان، چند زندگی را سرد کرده بود. معلوم نبود. به مد های روز که روزی همه ی دنیایش بودند فکر کرد. یک لحظه حالش از فکر کردن به کلمه ی "مد" بد شد. اصلا چه کسی مد ها را تعیین می کرد؟ چه کسی برای ۳۰_۴۰ سال از زندگی او تصمیم گرفته بود؟ چرا باید به حرفِ کسی که نمی دانست کیست، دست توی ظاهر خدادادی اش می برد؟ چرا وقتی برای علم و اندیشه اش نگذاشته بود؟ چرا از زیبایی اش به جای خانه برای بیرون از خانه استفاده کرده بود؟ پس چرا برای زیبا کردنِ "روحش" کاری نکرده بود؟... 🪞دوباره در آینه به خودش نگاه کرد. او تمام زندگی اش را برای زیبایی گذاشته بود و حالا زیبایی از دستش رفته بود. راه توبه همیشه باز بود. اما با خودش گفت:... کاش این ۶۰ سال زندگی ام را کمی بیشتر صرف "زندگی کردن" می کردم! ؟ ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
بانوان نمونه
6-«هشدار نسبت به مجازات اخروی» ششمین خصوصیت خطبه هشدار و انذار دادن مردم کوفه نسبت به عواقب اخروی وا
از همین رو عقیله بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها در این خطبه با همراه با دامن زدن به عواطف و احساس کوفیان در کشتن فرزند پیامبر به آنان انذار داده و خطاب به آنان فرمود: «أَلَا سَاءَ مَا قَدَّمَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ وَسَاءَ مَا تَزِرُونَ : لِيَوْمِ بَعْثِكُمُ، فَتَعْساً تَعْساً وَنَكْساً نَكْساً لَقَدْ خَابَ السَّعْيُ وَتَبَّتِ الْأَيْدِي وَخَسِرَتِ الصَّفْقَةُ وَبُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ الله* وَضُرِبَتْ عَلَيْكُمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ:چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید، پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد. که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده، معامله‌تان قرین زیان گردیده است، خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده استوای بر شماای مردم کوفه! آیا می‌دانید چه جگری از رسول خدا دیده‌اید... حضرت سلام الله علیها ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
بانوان نمونه
حدیث چهارم ابوحمزه ثمالی نقل می‌کند: حبابه نزد امام باقر(علیه السلام) رفت و عرض کرد: اي پسر رسول الل
حدیث پنجم داوود رقی می‌گوید: محضر امام صادق(علیه السلام) بودم که حبابه وارد شد. او از امام درباره حلال و حرام پرسید. ما از زیبایی این پرسش شگفت زده شدیم. وقتی امام فرمودند: آیا پرسش‌هايي زیباتر از پرسش‌هاي حبابه شنيده‌اید؟ عرض کردیم: ایشان را در چشم و قلب ما بسیار عزیز و بزرگ كرديد. در این حال اشک از چشمان حبابه جاری شد. امام فرمود: چرا گریه می‌کنی؟ عرض کرد: من بیمارم و نزدیکانم می‌گویند اگر امام شما همان‌گونه که می‌گوید واجب الاطاعه است، دعا کند تا بیماری تو بهبود یابد. البته من خوش‌حالم و می‌دانم این بیماری برای امتحان و تصفیه من است و کفاره گناهانم به حساب مي‌آيد. امام دعایی فرمود و بعد گفت: به نزد زنان برو و لباس خود را کنار بزن. ببین چیزی مانده است یا خیر و به آنها بگو این نشانه کسی است که به وسیله او می‌توان به خدا نزدیک شد. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
🌹🌹 من هم دلم میخواست لباس عیدم را بپوشم و سوار شوم. از آنجا که خانه ی ما پر از پسر بود من و فاطمه اجازه نداشتیم دامن بپوشیم و همیشه لباسمان بلوز و شلوار بود مادرم برای اینکه مرا آرام کند اجازه داد بلوز و شلوار عیدم را بپوشم من هم لباسهایم را به سرعت پوشیدم و برای اینکه برگشتن آنها را زودتر از همه ببینم رفتم و کنار در چمباتمه زدم و چشم به راه دوختم. با شنیدن صدای هر ماشینی گردن می کشیدم تا برگشتن آنها را ببینم. پاهایم خسته شده بود ولی از ترس کثیف شدن شلوارم، جرأت نمی کردم روی زمین بنشینم پیش خودم فکر می کردم شاید بخواهند گروه گروه بچه ها را به میهمانی ببرند و مرا نوبت بعد میبرند. برای همین با عجله به سمت خانه ی زری دویدم او هم عیدش را پوشیده بود. خوشحال شدم و پیش خودم گفتم چه خوب همه با هم می رویم. آبجی فاطمه دسته گلی را که چیده و به گوشه ای پرتاب کرده بودم به دستم داد. مادرم گفت: هر وقت ماشین رو دیدی و بچه ها اومدن به جای اون سنگی که دنبالشون انداختی با گل به استقبالشون برو. زمان و مکان کش می آمدند چندین بار تا سر خیابان رفتم و برگشتم. مادرم را کلافه کرده بودم بس که از او می پرسیدم: پس چرا نرسیدن؟ بالاخره انتظار سرآمد و ماشین و آقا و پدر زری و پدرهای دیگر و بچه ها آمدند. به قدری خوشحال شده بودم که فراموش کردم دسته گلم را با خودم ببرم پیش از آنکه فرصت پیاده شدن به آنها بدهم با عجله تلاش کردم سوار ماشین شوم اما چهره ی همه ی بچه ها در هم رفته و چشم ها قرمز و خیس بود علی که از همه کوچک تر بود و بیشتر از دو سال نداشت توی بغل آقا بود و از گریه ی زیاد هق هق میزد از سوار شدن به ماشین صرف نظر کردم و عقب عقب رفتم تا سواره ها پیاده شوند. راننده یکی یکی بچه ها را بغل میکرد و پایین میگذاشت اما همه ی بچه ها شلوارهای عیدشان توی دستشان بود و به جای آن دامن قرمز پوشیده بوند. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام على عليه السلام: 🔹أفضَلُ العِبادَةِ الزَّهادَةُ برترين عبادت، دل بركندن از دنياست 📚غررالحكم حدیث ۲۸۷۲ 🔹پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در دعايى كه پيوسته مى خواند ـ : اللّهُمَّ... لا تَجعَلِ الدنيا أكبَرَ هَمِّنا و لا مَبلَغَ عِلمِنا پروردگارا... دنيا را بزرگترين همّ ما و نهايت دانش ما قرار مده 📚ميزان الحكمه ج۴ ص ۱۱۱   ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄