💠 #قسمت_دوازدهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : مقر مخفی سپاه
اون شب، حاجی با اصرار من رو برد خونه اش ... هم جایی برای رفتن نداشتم، هم جرات رفتن به خونه یه روحانی شیعه رو نداشتم ...
در رو که باز کرد، یا الله گویان وارد خونه شد ... از راهروی ورودی خانه رد شدیم و وارد حال که شدیم؛ یک شوک دیگه به من وارد شد ... .
عکس نسبتا بزرگی از آقای خامنه ای با امام خمینی، روی دیوار بود ... فکر کردم گول خوردم و به جای خونه حاجی، منو آورده به مقر و مراکز مخفی سپاه یا روحانی ها و الانه که ... .
ناخودآگاه یه قدم چرخیدم سمت در که فرار کنم ... که محکم پای حاجی رو لگد کردم و از ضرب من، خورد توی دیوار ... .
بدون اینکه چیزی به من بگه یا سوالی بکنه، خانمش رو صدا زد و رفت، لباسش رو عوض کرد ... .
اون شب تا صبح، با هر صدای کوچکی از خواب می پریدم و می نشستم ... اما هرگز فکرش رو هم نمی کردم، فردا با چه چیزی مواجه میشم ... .
فردا صبح، حاجی من رو با خودش برد و با ضمانت و تعهد خودش، من رو ثبت نام کرد ... تنها فکری رو که نمی کردم این بود که من، شب رو توی خونه مدیر یکی از اون حوزه های علمیه ای خوابیده بودم که دیگه حتی خواب پذیرش در اونجا رو هم نمی دیدم ...
⬅️ادامه دارد...
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
@banovantavanmand1400
💠 #قسمت_سیزدهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : زندگی میان بهشت
بدون اینکه من کاری بکنم، حاجی خودش پیگیر کارهای من شد ... تاییده و مجوز تحصیل و اجازه اقامت از وزارت و ... .
روز موعود رسید ... توی خوابگاه بهم کمد و تخت دادن ... دلم می خواست از شدت خوشحالی گریه کنم ... مدام از خدا تشکر می کردم ... باور نمی کردم خدا چنین نصرت و پیروزی ای رو نصیب من کرده و کاری کرده که با دست خودشون، نابودشون کنم ... .
بیشتر از همه، زمانی شادی من چند برابر شد که فهمیدم وسط بهشت قرار گرفتم ... توی خوابگاه پر از شیعیان مختلف، از کشورهای مختلف بود ... امریکای شمالی و جنوبی، آفریقا، آسیا و اروپا ... مسلمان و تازه مسلمان، و همه شیعه ... هیچ چیز از این بهتر نمی شد ... .
بالافاصله یک برنامه هدف گذاری شده درست کردم ... مرحله اول، نفوذ بین اقوام مختلف ... مرحله دوم، شناسایی اخلاق، فرهنگ و تفکرات و نقاط قوت و ضعف تک تک شون بود ... نقش و جایگاه اسلام بین اونها ... میزان و درصد نفوذ شیعیان در بین حکومت و قدرت ... مرحله سوم، شناسایی علت شیعه شدن تازه مسلمان ها ... شیعیان از چه راهی اونها رو شست و شوی مغزی داده بودن؟ ... و آخرین مرحله، پیدا کردن راهکارهای نابودی شیعه در هر فرهنگ و قوم و ملیت بود ... .
بالاخره ماموریت من شروع شد ... مرحله اول، نفوذ ... .
همزمان باید مطالعاتم رو هم شروع می کردم ... یک ماه دیرتر از بقیه اومده بودم ... زمانم رو تقسیم کردم ... سه ساعت می خوابیدم و بیست و یک ساعت، تلاش می کردم ... دیگه هیچ چیز جلودار من نبود ...
⬅️ادامه دارد...
@banovantavanmand1400
💠 #قسمت_چهاردهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : درست وسط هدف
کم غذا می خوردم و بیشتر مطالعه می کردم ... .
بین بچه ها می چرخیدم و با اونها دوست می شدم ... هر کاری از دستم برمیومد براشون می کردم ... اگر کسی مریض می شد و تب می کرد تا صبح بیدار می موندم ازش مراقبت می کردم ...
سعی می کردم شاگرد اول باشم و توی درس ها به همه کمک کنم ... برای بچه ها هم کلاس عربی و مکالمه میزاشتم ... توی کارها و انجام کارهای خوابگاه پا به پای بچه ها کمک می کردم ... چون هیچ کس از شستن توالت ها خوشش نمیومد، شیفت سرویس ها رو من برمی داشتم ... .
از طرف دیگه، همه می دونستن من نور چشمی حاجی هم هستم ... همه اینها، دست به دست هم داده بود و من، کانون توجه و محبوب خوابگاه و رئیس طلبه ها شدم ... .
تمام ملیت ها حتی با وجود اختلافات عمیقی که گاهی بین خودشون هم بود، بهم احترام میزاشتن ... و زمانی این نفوذ کامل شد که کار یکی از بچه ها به بیمارستان کشید ... .
ایام امتحانات بود و برنامه ها و حجم درس ها زیاد ... هیچ کس نمی تونست برای مراقبت بره بیمارستان ... از طرفی مراقبت ویژه و لگن گذاشتن و ... توی اون شرایط درس و امتحان خودم رو هم باید می خوندم ... .
وقتی با این اوضاع، شاگرد اول شدم ... کنترل کل بچه ها اومد دستم ... اعتبار و محبوبیت، دست به دست هم داد ... حتی بین اساتیدی که باهاشون درس نداشتم هم مشهور شده بودم ... .
دیگه اگر کسی، آب هم می خورد، من ازش خبر داشتم ... توی یک ترم، اولین مرحله از ماموریتم به پایان رسید ...
⬅️ادامه دارد...
@banovantavanmand1400
💠 #قسمت_پانزدهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : فاطمیه
دیگه هیچ چیز جلودارم نبود ... شده بودم رئیس شیعه ها و از عمق دلم بهشون می خندیدم ... به کسی اعتماد کرده بودن که قسم خورده بود با دستان خودش سر 346 شیعه رو می بره ... .
هر چی به فاطمیه نزدیک تر می شدیم، تصویر کله پاچه عمر بیشتر جلوی چشمم میومد و آتش خشمم داغ تر می شد ... .
بین بچه ها پیچید که امسال سخنران فاطمیه، آیت الله فاطمی نیاست ... خیلی خوشحال بودن ... وقتی میزان ارادت شون رو دیدم تصمیم قاطع گرفتم که باید برم، هم از نزدیک بیینمش و به صحبت هاش گوش کنم ... و هم کامل بشناسمش ... .
با بچه ها رفتم و به هر زحمتی که بود توی آبدارخونه حسینیه مشغول شدم ... .
سخنرانی شب اول شروع شد ... از سقیفه شروع کرد ... هر لحظه منتظر بودم به خلفا اهانت کنه اما بحث عمیق و منطقی بود ... حتی سر سوزن به کسی اهانت نکرد ... بر اساس کتب شیعه و سنت حرف می زد ... دقیقا خلاف حرف وهابی ها ... .
اگر چه نمی تونستم اونها رو قبول کنم اما مغزم پر از تناقض شده بود ... تناقض ها و سوالاتی که ده شب، خواب رو از چشم هام گرفت ... و این آغاز طوفان من بود ...
⬅️ادامه دارد...
@banovantavanmand1400
سلام
🌟عزیزان بزرگوار
🌟جهت ختومات مربوط به مرکز نیکوکاری عقیله العرب،
🌟گروه ختومات تشکیل شده است
🌟ممنون میشم از عزیزانی که در این امر،
مارو یاری میکنند
🌟با لینک به گروه وارد شوند.
🌟ضمنا،جهت ختومات، هزینه گرفته میشود و صرف امور خیر ومرکزنیکوکاری عقیله العرب دارالولایه راوند میگردد.
لینک گروه مرکزنیکوکاری عقیله العرب دارالولایه راوند
https://eitaa.com/joinchat/524812547C7aab8763f2
شماره کارت
💳۶۰۳۷۹۹۷۹۵۰۴۲۱۵۶۱
شماره تماس :خانم قطبی
📲۰۹۱۳۲۶۴۴۰۶۸
#حوزه_حضرت_معصومه_س
#پایگاه_حضرت_معصومه_س
🌟ختم قرآن📖
🌟قیمت: ۲۰۰ هزارتومان
🌟ختم صلوات و....📿📿
واردگروه شویدوجزختم قرآن قبول کنید
اجرکم عندالله
ویژه بانوان
لینک گروه ختم قرآن وصلوات ویژه بانوان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2781872423C03e418a52e
💠 دعای روز اول ماه مبارک
#رمضان
🔹 اللّـهُمَّ اجْعَلْ صِيَامي فيهِ صِيَامَ الصّائِمينَ، وَ قِيَامي فيهِ قيَامَ الْقائِمينَ، وَ نَبِّهْني فيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغافِلينَ، وَ هَبْ لى جُرْمي فيهِ يَا اِلـهَ الْعالَمينَ، وَ اعْفُ عَنّي يَا عافِيَا عَنْ الُْمجْرِمينَ.
🔸 خدایا روزهام را در این ماه روزهی روزهداران قرار ده، و شب زندهداریام را شبزندهداری شبزندهداران، و از غفلت و بیخبری بیدارم کن، و ببخش گناهم را در این روز ای معبود جهانیان، و از من درگذر ای درگذرنده از گنهکاران.
◀️سوالات درباره صوت اول منتظران ظهور
◀️صوت را گوش هید و جواب سوالات را به آیدی بنده ارسال کنید
◀️ان شاءالله در شب تولد امام حسن مجتبی علیه السلام و شب عید فطر قرعه کشی بین تمام شرکت کنندگان انجام خواهد شد
◀️جوابها کوتاه میباشد
✅۱ در جلد دوم کتاب مکیال المکارم چند وظیفه برای منتظران آمده است؟
✅۲ مهمترین وظیفه منتظران چیست؟
✅۳ چه کسی در پیشگاه امام زمان علیه السلام جایگاهی برای یاری ایشان ندارد؟
✅۴ شرط امام صادق علیه السلام برای یاری امام زمان علیه السلام چیست؟
✅۵ یکی از عواملی که هم باعث غیبت امام زمان علیه السلام و هم باعث نتوانی در یاری امام زمان علیه السلام میشود چیست؟
✅۶ در قران شرط رستگاری چیست؟
✅۷ آیت الله بهجت پیرامون ارتباط با حضرت ولی عصر چه گفتند؟
✅۸ چند راهکار برای تهذیب نفس را نام ببرید؟
✅۹ چند ذکر و دعا برای تهذیب نفس را نام ببرید؟
✅۱۰ هر کس هر روز سوره نجم را بخواند خداوند او را موفق به چیزی می کند؟
1_3452530008.mp3
4.57M
#معارف_مهدوی
#وظایف_منتظران
🔴 قسمت اول وظایف منتظران
🔗 برگرفته از کتاب مکیال المکارم
🔵 تهذیب نفس از مهمترین و اصلی ترین وظایف یک منتظر است.
🎙️#ابراهیم_افشاری
🆔 eitaa.com/emame_zaman
بانوان توانمند
#معارف_مهدوی #وظایف_منتظران 🔴 قسمت اول وظایف منتظران 🔗 برگرفته از کتاب مکیال المکارم 🔵 تهذیب نفس
صوت گوش دادید سوالات پاسخ بدید جواب به پی وی ارسال کنید و با قرعه کشی جوایزی اهدا میشه.
🆔 @Fvajgani61
💠 #قسمت_شانزدهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : آغاز یک پایان
فاطمیه تمام شده بود اما ذهن من دیگه آرامش نداشت ... توی سینه ام آتش روشن کرده بودن ... .
تمام کارهای ماموریتم رو کنار گذاشتم ... غیر از ساعات درسی فقط توی کتابخونه بودم ... حتی شب ها خواب درستی نداشتم ... تمام کتب تاریخی شیعه و اهل سنت ... فارسی و عربی رو زیر و رو کردم ... هر چه بیشتر می خوندم و پیش می رفتم، شعله های این آتش بیشتر می شد ... .
کم کم کارم داشت به جنون می کشید ... آخرین کتاب رو از شدت عصبانیت پرت کردم توی دیوار و از خوابگاه بیرون زدم ... به بهانه حرم خوابگاه نرفتم ... تا صبح توی خیابون ها راه رفتم و فکر کردم ... .
گریه ام گرفته بود ... به خاطر اینکه به ایران اومده بودم عصبانی بودم و خودم رو سرزنش می کردم ... بین زمین و آسمان، و حق و باطل گیر کرده بودم ... .
موضوع علی و خلفا و شیعه و سنت نبود ... باور کشته شدن دختر پیامبر با چنین شان و جایگاهی در کتب شیعه و سنت، اون هم به دست خلیفه اول و دوم برام غیر ممکن بود ... .
یک لحظه عمل اونها رو توجیه می کردم و لحظه بعد ... یادم میومد دشمن فاطمه زهرا، دشمن خداست ... خدا ... خدا ... خدا ... .
آتش خانه فاطمه زهرا، به جان من افتاده بود ... .
⬅️ادامه دارد...
@banovantavanmand1400
💠 #قسمت_هفدهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : 3 بار بیهوش شدم
دیگه هیچی برام مهم نبود ... شبانه روز فقط مطالعه می کردم ... هر کتابی که در مورد شیعه و اهل سنت و شبهات بود رو خوندم ... مهم نبود نویسنده اش شیعه است یا سنی ... و تمام مطالب رو با علمای عربستانی مناظره و مقایسه می کردم ... .
آخر، یه روز رفتم پیش حاجی ... بهش گفتم بزرگ ترین اساتید حوزه رو در بحث مناظره شیعه و سنی می خوام ...
هزار تا حرف و بهانه چیده بودم و برای انواع و اقسام جواب ها، خودم رو آماده کرده بودم ... اما حاجی، بدون هیچ اما و اگری، و بدون در نظر گرفتن رده و جایگاه علمی من، فقط یه جمله گفت ... همزمان مناظره می کنی؟ ... .
دو روز بعد، با سه نفر از بزرگ ترین اساتید جلسه داشتم ... هر کدوم دو ساعت ... شش ساعت پشت سر هم ...
با هر شکست، کلی کتاب و مطلب جدید ازشون می گرفتم و تا هفته بعد همه اش رو تموم می کردم ... به حدی فشار درس و مطالعه و مناظرات زیاد شده بود که گاهی اوقات حتی فراموش می کردم غذا نخوردم ... بچه ها همه نگرانم بودند ... خلاف قانون کتابخونه برام غذا میاوردن اما آتشی که به جانم افتاده بود آرام نمی شد ...
از شدت فشاری که روم وارد شده بود 3 مرتبه از حال رفتم و کار به اومدن آمبولانس و سرم کشید ... و از شانس بدم، دفعه آخر توی راه پله از حال رفتم ... با مغز رفتم وسط کاشی ها و جانانه بخیه خوردم و دو شب هم به زور بیمارستان نگهم داشتن ... .
حاجی هم دستور داد دیگه بدون تاییدیه مسئول سالن غذا خوری، حق ورود به کتابخونه حوزه و امانت گرفتن کتاب رو ندارم ... اما نمی دونست کسی حریف من نیست و کتابخونه حرم، خیلی بزرگ تره ...
⬅️ادامه دارد...
@banovantavanmand1400
💠 #قسمت_هجدهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : کاروان محرم
تقرییا هفت ماه از فاطمیه گذشته بود ... و من هفت ماه در چنین وضعیتی زندگی کرده بودم ... حتی تمام مدت تعطیلات، جزء معدود طلبه هایی بودم که توی خوابگاه مونده بودم ...
دیگه حاجی هم هر بار منو می دید به جای تعریف و تشویق، دعوام می کرد ... شده بود مثل پدری که دلش می خواست یک کشیده آبدار به پسرش بزنه ... حالت ها، توجه و نگرانیش برای من، منو یاد پدرم می انداخت و گاهی دلم شدید براش تنگ می شد ...
در میان این حال و هوای من، محرم هم از راه رسید ... از یک طرف به شدت کنجکاو بودم شیعیان رو توی محرم از نزدیک ببینم ...
از طرف دیگه، فکر دیدن قمه زنی از نزدیک و فیلم هایی که دیده بودم به شدت منزجرم می کرد ... این وسط هم می ترسیدم، شرکت نکردنم در این مراسم، باعث شک بقیه بشه .
بالاخره تصمیم گرفتم اصلا در مراسم محرم شرکت نکنم ... هر چه باداباد ... دو شب اول، خودم رو توی کتابخونه و به هوای مطالعه پنهان کردم و زیر چشمی همه رو زیر نظر گرفتم ... موقعی که برمی گشتن یواشکی چکشون می کردم ... همه سالم برمی گشتند و کسی زخمی و خونی مالی نبود ...
روز سوم، چند تا از بچه ها دور هم جمع شده بودند و درباره سخنرانی شب گذشته صحبت می کردند ... سخنران درباره جریان های فکری و سیاسی حاضر در عاشورا صحبت کرده بود ...
خیلی از دست خودم عصبانی شدم ... می تونستم کلی مطلب درباره عاشورا و امام حسین یاد بگیرم که به خاطر یه فکر احمقانه بر باد رفته بود ...
همون شب، لباس سیاه پوشیدم و راهی حسینیه شدم ...
⬅️ادامه دارد...
@banovantavanmand1400
💠 #قسمت_نوزدهم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : خون علی اصغر در میان قلبم جوشید
هر شب یک سخنران و مداح ... با غذای مختصر حسینیه ... بدون خونریزی و قمه زنی ...
با خیال راحت و آرامش می نشستم و مطالب رو گوش می کردم و تا شب بعد، در مورد موضوع توی منابع شیعه و سنت مطالعه می کردم ... سوالاتی که برام مطرح می شد و موضوعات جانبی رو می نوشتم تا در اسرع وقت روشون کار کنم ... بدون توجه به علت کارم اما دیگه سراغ منابع وهابی ها نمی رفتم ...
همه چیز به همین منوال بود تا شب سخنرانی درباره علی اصغر ... اون شب، یک بار دیگه آرامشم طوفانی شد ... خودم تازه عمو شده بودم ... هر چی بالا و پایین می کردم و هر دلیلی که میاوردم ... علی اصغر فقط شش ماهه بود ... فقط شش ماه ...
حتی یک لحظه از فکر علی اصغر و حضرت ابالفضل خارج نمی شدم ... من هم عمو بودم ... فقط با دیدن عکس برادرزاده ام توی اینترنت، دلم برای دیدنش پر می کشید ... این جنایتی بود که با هیچ چیز قابل توجیه نبود ...
اون شب، باز هم برای من شب وحشتناکی بود ... بی رمق گوشه سالن نشسته بودم ... هر لحظه که می گذشت ... میان ضجه ها و اشک های شیعیان، حس می کردم فرشته مرگ داره جونم رو از تک تک سلول هام بیرون می کشه ... این اولین احساس مشترک من با اونها بود ... .
اون شب، من جان می دادم ... دیگران گریه می کردند ...
⬅️ادامه دارد...
@banovantavanmand1400
💠 #قسمت_بیستم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : در تقابل اندیشه ها
محرم تمام شد اما هیچ چیز برای من تمام نشده بود ... تمام سخنرانی ها و سیرهای فکری - اعتقادی نهضت عاشورا، امام شناسی، جریان شناسی ها و ... باب جدیدی رو دربرابر من باز کرد ...
هر کتابی که درباره سیره امامان شیعه به دستم میومد رو می خوندم ... و عجیب تر برام، فضایل اهل بیت و مطالبی بود که درباره اونها در کتب اهل سنت اومده بود ... سخنرانی شیخ احمد حسون درباره امام حسین هم بهش اضافه شد ...
کم کم مفاهیم جدیدی در زندگی من شکل می گرفت ... مفاهیمی که با اطاعت کورکورانه ای که علمای وهابی می گفتند زمین تا آسمان فاصله داشت ... دیدگاه و منظرم به آیات قرآن هم تغییر می کرد ...
شروع کردم به مطالعه نهج البلاغه و احادیث امامان شیعه ... اونها رو در کنار قرآن می گذاشتم ... ساعت ها روی اونها فکر و تحقیق می کردم ... گاهی رسیدن به یک جواب یا نتیجه، چند روز طول می کشید ...
سردرگمی من روز به روز بیشتر می شد ... در تقابل اندیشه ها گیر کرده بودم ... و هیچ راه نجاتی نداشتم ... کم کم بی حال و حوصله شدم ... حوصله خودم رو هم نداشتم ... کتاب هام رو جمع کردم ...
حس می کردم وسط اقیانوسی گیر افتادم و امواج هر دفعه منو به سمتی می کشه ... من با عزم راسخی اومده بودم امادیگه نمی تونستم حتی یه قدم جلوترم رو ببینم ... .
من که روزی بیشتر از 3 ساعت نمی خوابیدم و سرسخت و پرتلاش بودم ... من که هیچ چیز جلودارم نبود ... حالا تمام روز رو از رختخواب بیرون نمیومدم ... هیچ چیز برام جالب نبود و هیچ حسی برای تکان خوردن نداشتم ... دیگه دلم نمی خواست حتی یه لحظه توی ایران بمونم ... خبر افسردگیم همه جا پیچید ... بچه ها هم هر کاری می کردن فایده نداشت ... تا اینکه ...
اون صبح جمعه از راه رسید ..
⬅️ادامه دارد...
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
@banovantavanmand1400
◀️سوالات درباره صوت دوم منتظران ظهور
◀️صوت را گوش هید و جواب سوالات را به آیدی بنده ارسال کنید
◀️ان شاءالله در شب تولد امام حسن مجتبی علیه السلام و شب عید فطر قرعه کشی بین تمام شرکت کنندگان انجام خواهد شد
◀️جوابها کوتاه میباشد
✅۱:از چند جنبه باید امام را شناخت نام ببرید؟
✅۲:شناخت امام چه اثراتی دارد نام ببرید؟
✅۳:چند راه برای شناخت امام را نام ببرید؟؟
1_422930050.mp3
4.78M
#کتاب_صوتی_وظایف
#وظایف_منتظران
🔴 قسمت دوم وظایف منتظران
🔗 برگرفته از کتاب مکیال المکارم
🔵 اهمیت و آثار شناخت امام زمان عج
⁉️ برای شناخت امام عصر (عج) باید چه کارهایی انجام داد ؟
🎙#ابراهیم_افشاری
🆔 eitaa.com/emame_zaman
دعایابوحمزه۩سماواتی.ppt
20.04M
📸 فایل پاورپوینت دعای ابوحمزه
🚨 جهت نمایش در منازل و مساجد
🎤 با صدای حاج مهدی سماواتی
📝 به همراه ترجمه صوتی و متنی
⭐️⭐️⭐️عالی🌹👌👌🌹
اگر دوست داشتید میتونید از محتوای این گروه و کانالها استفاده کنید.
متن سخنرانی
https://eitaa.com/joinchat/2797076611C8b81931f79
دختران شفیق
https://eitaa.com/joinchat/130678821C8b029a64b6
یادداشت های طلبه مشاور
@talabemoshaver99
بانوان توانمند
@banovantavanmand1400
📝📋 لیست دسترسی سریع به صوت
😭🤲 دعای ابوحمزه ثمالی
روی ⬅️ دریافت📥 بزنید تا به صوت دعا منتقل شوید
🎙🗣 با صدای🔰 🔰 مدت زمان
❶شیخ باقر مقدسی ⏰45:14 ⬅️دریافت📥
❷باسم کربلایی ⏱48:05 ⬅️دریافت📥
❸مهدی صدقی ⏰52:47 ⬅️دریافت📥
❹موسی اسدی ⏱54:00 ⬅️دریافت📥
❺میثم تمار ⏰57:28 ⬅️دریافت📥
❻عبدالرسول حسینی ⏱60:27 ⬅️دریافت📥
❼شهید دستغیب ⏰60:08 ⬅️دریافت📥
❽عبدالحی آل قنبر ⏱67:10 ⬅️دریافت📥
❾ترجمه فارسی ⏰70:00 ⬅️دریافت📥
❿جواد رفیعی ⏱72:04 ⬅️دریافت📥
⓫حسین الاکرف ⏰77:34 ⬅️دریافت📥
⓬محمود کریمی ⏱78:05 ⬅️دریافت📥
⓭اباذر حلواجی ⏰89:34 ⬅️دریافت📥
⓮مهدی سماواتی ⏱94:07 ⬅️دریافت📥
⓮مهدی سماواتی ⏰138:6 ⬅️دریافت📥
⓯استاد میرباقری ⏱100:12 ⬅️دریافت📥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام: روزه رو باطل نکن !
🔸احکامی که باید بدانیم
#آموزش_احکام
فرزانه قریش
همسر آفتاب
✍فاطمه وجگانی
او را دوست دارد چون امین است.
چون صادق است.
چون مرد زندگی است.
بانو خدیجه طاهره ی عصر جاهلی حتی مهریه اش را نیز از پول خودش داده تا به زوجیت محمد(ص) برسد.
این دو زوج چه ارتباط مؤثری دارند.!
چقدر دلشان برای هم تنگ میشود.
صدای خدیجه (س) میاید ای پسرعمو دل در گرو تو سپردم چون تو با شرافتی، اخلاق نیکو داری و امانت داری.
منم هم سرّ و همسر تو هستم و به پای تمام مشکلات زندگی ات با جان و مالم میمانم.
و امروز صدای گریستن آفتاب در فراق همسر آفتاب به گوش میرسد.
صدای ناله ها و بهانه های فراق بی مادری دختر آفتاب نیز شنیده میشود.
در سوگنامه ی «سیدة نساء القریش» و بهتر بگوییم «سیده نساء العالمین» «سیده النسوان» سالی که عام الحزن نامیده شد .
مادر و ام وجود هستی «ام المومنین» اول زنی که نبوت و ولایت را پذیرفت.
دربین همه تاریکی و تیرگیها، درس آموز تو این است که شمع وجود یوسف حجاز شدی. دل سپرده به کالای بی ارزش دنیا نشدی، بهشت را با تمام بهایش با ضمانت از آنِ خود کردی.
🔗متن کامل در صفحه نویسنده
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجموعه نمایش صوتی " یک آیه یک قصه "
"آموزش مفاهیم قرآن به کودکان با قصه"
🔹قسمت های ۷۰ تا ۷۴ 🔹
تهیه شده در رادیو قرآن
با اجرای سرکار خانم #مریم_نشیبا
✅ لینک دانلود برنامه " یک ایه یک قصه" از گوگل درایو👇👇
https://drive.google.com/folderview?id=1MudAQNo4YYYZHtQmWo8w02407SjNQHeO
#یک_آیه_یک_قصه
#مفاهیم_قرآن
✅ مخصوص #کودک_و_نوجوان
@audio_ketab
برنامه یك آیه، یك قصه با محوریت یك آیه از قرآن كریم و خلق داستانی پند آموز سعی دارد نكات مهم آن آیه را در قالب نمایشی مختصر در لوح سفید ذهن كودكان و نوجوانان ماندگار كند.
قسمت های ۱ تا ۴۶👇
https://eitaa.com/audio_ketab/16820
قسمت ۴۷ تا ۵۶ 👇
https://eitaa.com/audio_ketab/18698
قسمت ۵۷ تا ۶۵ 👇
https://eitaa.com/audio_ketab/18806
قسمت ۶۶ تا ۶۹ 👇
https://eitaa.com/audio_ketab/20434
رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم :
اى على! در روز رستاخيز ، همه ديدگان جز سه ديده ، گريان است :
❤️ديده اى كه در راه خدا بي خوابى كشيده ،
❤️ديده اى كه از محرّمات الهى فرو نهاده شده ،
❤️ و ديده اى كه از بيم خدا گريسته است.
رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم :
يا عَليُّ! كُلُّ عَينٍ باكِيَةٌ يَومَ القِيامَةِ إلاّ ثلاثَ أعيُنٍ : عَينٌ سَهَرَت في سَبيلِ اللّه ِوعَينٌ غُضَّت عَن مَحارِمِ اللّه ِ وعَينٌ فاضَت مِن خَشَيةِ اللّه ِ؛
تحف العقول
موضوعات مرتبط : شب زنده داری ، حلال خواری ، طهارت نفس ، نماز شب