بانوی خاص🌹
✨🕊✨ #کارگاه_ارتباط_موثر_باهمسر 3⃣1⃣ ⚙️ #مهارتهای_همسرداری 💯 #اقتدار_مردانه #خواسته_زنانه (الف) ✍🏼ی
✨🕊✨
#کارگاه_ارتباط_موثر_باهمسر4⃣1⃣
⚙️ #مهارتهای_همسرداری
💯 #اقتدار_مردانـه #خواسته_زنانه (ب)
🌀یه خانم وآقایی رفته بودن مشاوره
آقا با عصبانیت گفت:
❎به نظر من هیچ زنی رو نمیشه راضی کرد، هرکاری براشون بکنی بازهم ناراضی و قدرنشناس ان.
🤩ماشین خریدم زیر پاش کردم، چند جا با مادرش به مسافرت فرستادمش، تموم جهیزیه شو با وسایل مدرن امروزی عوض کردم، خونه ی بزرگ و شیک ساختم، اما اون هنوز راضی نیست و شکرگذاری و قدردانی نمیکنه.
😭بعد خانم در حالیکه اشک تو چشماش جمع شده و بغض گلوش رو گرفته بود، گفت:
💑ازش بپرسین تو ماه چقدر کنار منه؟
من تشنه ی محبت شوهرم. اون تموم وقتشو توی کارخونه میگذرونه.
💘هرموقع شکایت از سردی زندگی کردم با خریدن یه تیکه طلا 💍 و مسافرت فرستادن من همراه خونواده م خواسته راضیم کنه.
💕شوهر من نیازهای عاطفی منو برطرف نمیکنه و به خیال خودش داره این کمبودها رو با خریدهای متوالی و بیش از حد جبران میکنه،
💔😞
🌷البته خدا میدونه که من قدردان رفاهی که ایجاد کرده هستم، اما اینا تموم نیاز یه زن نیست.
#ادامه_درپست_بعدی..
⭕️ عزیزان!
👈 قصه ی پسری رو که برای مادربزرگش کادو خرید میتونیم با قصه ی زندگی این زن و مرد کنار هم بذاریم.
🌍چون مرد دنیای خانوم رو نمیشناخت و با توجه به دنیای خودش که دنیای #اقتصاد و #پول بود با اون رفتار میکرد، هرگز نتونسته بود خانومش رو راضی نگه داره.
درست همانطوریکه پسرک به علت عدم شناخت دنیای بزرگسالان نتونست مادربزرگش رو شاد کنه!
#ادامه_درپست_بعدی..
🕊
🔰تو داستان پسرک دقت کنین
🤔🧐
🔹پسرک پر از توقع بود و انتظار داشت مادر بزرگش خیلی خوشحال بشه.
🔸این مرد هم انتظار داشت بخاطر فعالیت های اقتصادیش ازش تمجید بشه، اما این اتفاق نیفتاد.
⭕️ با توجه مثالایی که براتون زدیم متوجه شدین که شناخت دنیای متفاوت مرد و زن میتونه، عامل مهمی در ایجاد رضایتمندی زناشویی باشه.
#ادامه_دارد ....
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
🍂🍃
📚 رمانِ ژنرالهای جنگ اقتصادی
📝 اثرِ سیده زهرا بهادر
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
بانوی خاص🌹
#ژنرالهای_جنگ_اقتصادی #بر_اساس_واقعیت #قسمت_بیست_وششم گفتم:صاف و صادق بگم من از کار کرد
#ژنرالهای_جنگ_اقتصادی
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_بیست_وهفتم
با هم به سمت اتاقی که محل گذاشتن وسایل شخصی هر فردی بود رفتیم...
لیلا به سمت کمدش رفت و یه کتاب از داخلش بیرون آورد و با یه چشمک بهم گفت: من که، میگم برای حل مشکلاتت، یه نمه کتابم بخونی بد نیست!
برای همینه دیگه دختر!
بعد کتاب رو به سمت گرفت و ادامه داد: هر کاری رو، بدون تخصصش انجام دادن، ناگفته پیداست تهش نرسیدنه و نشدنه!
ولی مطمئنم این کتاب برای شروع خیلی کمکت می کنه!
یه خورده کتاب رو برانداز کردم و نگاهی به اسمش انداختم و متعجب گفتم: چه اسم خاصی، انگار وسط جنگیم!
اما همین که کتاب رو چند ورقی زدم حسابی جا خوردم !!!!
آخه قضیه خیلی جدی شد!
من فکر میکردم کتاب راجع به زمان جنگه!
دوباره یه نگاه عجیب با یه حالت شک و تردید به لیلا خیره شدم و انگار یادم رفت چه کمکی از لیلا خواستم که این کتاب رو بهم داد!
بی توجه به درخواستم دوباره تکرار کردم و گفتم: لیلا تو که از همهچیز زندگی من خبر داری...
چرا چنین کتابی!
یعنی من می تونم!
یه لحظه مکث کردن ...
سلول های خاکستری مغزم تحت فشار بودن...
یاد آوری خاطرات گذشته، درست شدنش با اون سختی، و حالا آرامشی که داشت دوباره از دست می رفت...نه.... تقریبا مطمئن شدم نمی تونم.... یعنی نه اینکه نتونم... نمی خوام...
کتاب رو برگردوندم سمتش و گفتم نمی خوام...
لیلا متعجب نگاهم کرد!!!!
نگذاشتم چیزی بگه و خودم گفتم: نمی خوام، چون دوست ندارم و می ترسم آرامش بدست اومده ام رو دوباره داغون کنم اونم با دستهای خودم!
لیلا جدی نگاهم کرد و گفت: نرگس! منو گرفتی! اصلا حواست هست قبل از این کتاب چی داشتی به من می گفتی!!!
ببینم همین الان شما نطق نکردی که احساس بیکاری و پوچی اومده سراغت!
نگفتی بچه هات بزرگتر شدن و وقت اضافی داری و دنبال اینی مفیدتر باشی!
نگفتی نگران آینده ی بچه هاتی!
نههههه نگفتی!!!!!
مگه من چند دقیقه قبل داشتم برات جزوه میخوندم که، مدل مفید بودن هر زمانی فرق میکنه که، به این زودی یادت رفت!
بعد اخم هاش رو بیشتر از من بهم گره زد و گفت: نکنه اصلا به حرفهام گوش نمیدادی خاااانم؟!
حالات تردید و ترس رو قشنگ از توی چشم هام خوند، سریع چهره درهم کشیده اش، تغییر حالات داد و با قاطعیت و لبخند خاصی بهم نگاهم کرد و گفت: ببینم نرگس یه سوال!
به جز لطف خدا که همیشه هست، ولی کی وضع زندگیت رو تغییر داد؟!
غیر از این بود که تو خودت خواستی!
اون هم با قرار گرفتن توی مسیر درست!
با حمایت و اقتدار دادن به مردت ، غیر از اینه!
ببین اگه دقیق نگاه کنی زن ها نقش موثری دارن همیشه و همه جا....
حتی... حتی الان هم که کار اقتصادی نمی کنی این تو بودی با فرماندهی درست، با سر جات قرار گرفتن ، با درست حمایت کردن، ژنرال جنگ اقتصادی شدی غیر از اینه!
به اینجا که رسید با تاکید بیشتری کلمات بعدیش رو تلفظ کرد که، نه تنها جنگ اقتصادی!
که به قول امام اگر زن ها و حمایتشون نبود این انقلاب پیروز نمیشد!
کتاب رو دوباره داد دستم، در حالی که مژه های چشمش رو محکم باز و بسته کرد و گفت: خودت رو دست کم نگیر و نترس!
فقط و فقط مهم اینه بدونی تکلیفت چیه!
اینو که فهمیدی، اونوقت باید طوری باشه که به قول شهید یوسف الهی، انجام دادن تکلیف برات نه زمین بشناسه، نه زمان!
گرفتی مطلب رو!
الانم تکلیف تو که مشخصه، شوهرت هم که چراغ سبز رو داده و گفته من اوکیم!
ادامه دارد.....
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
با این ستاره ها راه گم نمیشود
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
#ژنرالهای_جنگ_اقتصادی
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_بیست_وهشتم
دیگه حرفت چیه؟!
ببین نرگس! به قول شهید باقری ما هممون بریم یا ما هممون بمونیم، هیج فرقی به حال اسلام نمی کنه! مهم اینه ما وظیفمون رو انجام بدیم!
حالا بیا این گوی و این میدون!
دیگه جا بزنی خودت میدونی و خودت!
ضمنا بعدش نمی تونی بگی مسولیت همسری و مادریم زیر سوال می رفت، چون خودت گفتی کاملا برای اونها وقت میذاری وبا این شرایط وقت اضافی هم داری!
نگاهم به لیلا هنوز مردد بود...
ولی احساس میکردم ترسم کمرنگ شده!
انگار هنوز باید چیزی می گفت تا من یه دل میشدم و این تردید هم تموم میشد و دقیقا زد توی خال، وسط سیبل اعتقاداتم! دستم رو گرفت و با اعتماد به نفس خاصی ادامه داد:جالبه حتی بدونی که بزرگ ما میگه: ما با کار کردن خانم ها مخالف نیستیم که هیچ! ولی می گیم کاری رو انجام بدن که به وظیفه ی مادری و همسریشون ضربه نخوره! به ریحانه بودن زن آسیب نرسه! مطلب حله برات؟!
خیالم نسبتا راحت شد، ولی هنوز ترس همراهم بود...
با این حال کتاب رو محکم گرفتم توی دستم و گفتم: لیلا... خدا کنه بتونم....
لیلا با یه لبخند، چشمهاش رو دوباره محکم باز و بسته کرد و گفت: میدونم که می تونی....
ولی بازم به قول شهید حسن آقای باقری که میگه: اگه میخوایم کار کنیم، کار خون دل داره ... دردسر داره... ولی چیزی که آدم رو خسته می کنه، گیجی و بی برنامگیه، نه کار زیاد!
بخاطر همین با تاکید بهت میگم : کتاب رو حتما با دقت بخون!
یادت باشه علت شکست خوردن توی هر کاری به خاطر بلد نبودن و یاد نگرفتن اون کاره، این یه نکته، که تجربش رو هم داشتی!
نکته دوم هم، اینکه طبیعتا از کی یاد گرفتن هم مهمه!
یکی ممکن آدم رو بندازه توی چاه تا مثلا برسه به آب، اما اینطوری حتی اگه برسه، داغون میشه!
یکی هم هست راه حفر کردن چاه رو یاد میده تا برسیم به آب بدون اینکه آسیب ببینیم!
شاید توی دنیا روش های زيادي وجود داشته باشه تا یه کسب و کار به درآمد برسه و رشد اقتصادی کنه ، اما مهم اینه توی ایران ما، با چه روش هایی میشه این کار رو انجام داد!
نرگس خودت توی همین کشور زندگی می کنی، دیگه حتما خوب میدونی، با توجه به اینکه چندین سال کشورمون درگیر مسائل اقتصادی هست و هر سال به این نام، نامگذاری میشه! یعنی این مسئله، مسئله ی مهمیه !
یعنی زندگی مردم بهش گره خورده !
یعنی باید مجاهدانه براش کار کنیم !
یعنی باید پا بذاریم روی ترس هامون!
یعنی باید توی این جنگ ضد گلوله بشیم!
باور کن هر کسی به اندازه توان خودش تلاش کنه درست میشه!
اما... اما... نکته اش همون بود که شهید باقری گفت!
بدون برنامه ریزی و همینجور روی هوا کار کردن نه تنها به نتیجه نمی رسونتمون بلکه، ممکنه نا امیدمون هم بکنه که یه خط قرمز اساسیه!
البته بازم تاااااااکید می کنم حواست باشه اولویت ها نباید جا به جا بشه نرگس جان!
ولی وقتی اولویتِ زمانت و کاری که باید انجام بدی رو فهمیدی، از تمام سلولهای بدنت کمک بگیر تا به بهترین شکل انجامش بدی!
با شنیدن حرفهاش نفس عمیقی می کشم، اما اینار به جای اکسیژن، یه عالمه انرژی وارد بدنم میشه...
دوباره نگاهی به جلد کتاب انداختم ایندفعه اسم کتاب برام جالب تر دیده شد. با خودم گفتم چه اسم پر مفهومی...!
ادامه دارد....
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
با این ستاره ها راه گمنمیشود
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
#نکته👌🌹
❤️امام حسین علیه السلام:
ناتوانترین مردم کسی است که از #دعا کردن عاجز باشد.😢
📚موسوعه کلمات الامام الحسین، ۷۸۱
#شبتون_حسینی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
❣آقا بیا که آمدنت آبروی ماست
پایان غیبتت به خدا آرزوی ماست
#سلام
#روزتونمهدوی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤