دلتـ💔ـنگـــ تـو بودن...
خودشــ احساســ قشنگیسٺــ...
الســلامــ علیــکــ یا علے بن موسے الرضـ💕ـا(ع)
@banoye_khaass
✨💞✨
🎀سیاست های همسرانه🎀
#خانوماااا
💯سعی کنید همیشه خونه و زندگیتون #مرتب باشه...
نظم حاکم بر خونه باعث آرامش اعصاب میشه...
❌البته لازم نیست خیلی خودتون رو "کوزت" نشون بدید!
🔺✔️ولی سعی کنید جوری نباشه که شوهرتون به شما همش به دید یه زن #شلخته با یه خونه به هم ریخته نگاه کنه!!
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔥 عذاب جهنم توسط #عقرب_جهنمی
🔴 #آیت_الله_مجتهدی
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
#هردوبخوانیم 🧔🏻👱🏻♀
🍃 ما معمولا چیزهایی که همسرمون ازمون دریغ میکنه را هیچوقت فراموش نمیکنیم و به خوبی یادمون میاد، ولی شده تا حالا از چیزی که بهتون داده و شما ازش قدردانی نکردید، یادتون بیاد؟!!!
❎ با خودتون میگید:
👈 زنمه، وظیفشه خونه را تمیز کنه!
❎ با خودتون میگید:
👈 شوهرمه، وظیفشه که خرجی خونه رو بده!
❎ با خودتون میگید:
👈 تولدم بوده، شقالقمر نکرده که کادو خریده!
✅ حتی اگر همه چیزهایی که شما میگید درست باشه که نیست، باز هم قدردانی رابطه شما را با همسرتون بهتر میکنه، سلامت روان خودتون را بالا نگه میداره و اصلا حال و هوای زندگیتون رنگ و بوی دیگهای به خودش میگیره و از همه مهمتر این روابط و به فرزندانتون یاد میدهید...
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
⚠️ مهم نیست کودک شما چقدر اسباب بازی دارد.
مهم این است که زمان کافی و انرژی روانی برای بازی کردن داشته باشد و از بازی کردن لذت ببرد، کودک را مجبور نکنید با اسباب بازی خاصی بازی کند. او شاید ۱ ماه با یک قوطی خالی سرگرم شود.
⛔️ فراموش نکنید که تلویزیون به هیچ وجه اسباب بازی کودک به حساب نمی آید.
#تربیت_فرزند
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass
هرگزامام زمان(عج) رافراموش نکنید، که او واسطه ی بین خالق ومخلوق است. دست ازدامان امام زمان(عج) ونوکرانش نکشید.
(شهیدردانی پور)
کانالی که هرروزشماروبه یادامام زمان(عج) میندازه
زندگیتون امام زمانی❤️
https://eitaa.com/joinchat/3039363072Ca4603c2863
sapp.ir/ahdname313
#سلسله_جلسات_مهارتهای_همسرداری
#خانواده_تربیت78
#تعریف_خانواده23
🇮🇷بسم الله الرحمن الرحیم
امروز باهمدیگه ببینیم تلقی قرآن کریم از خانواده چیه؟؟👌
ببینیم تلقی ما با قرآن چقدر فرق داره؟؟
چرا که اگه تلقی خودمونو با قرآن تطبیق بدیم
اون موقع خیلی از مشکل ها حل خواهد شد
✔️✔️
چرا که ما هر چی داریم باید به قرآن عرضه بداریم
ببینیم که قرآن در این زمینه چی می فرماید
👌👌
ینی رفقا مبنای همه ی ما باید قرآن کریم باشه
طرف اومد پیشمون و گفت من اینوو بدست آوردم
گفتم خب مبناتون چی بوده؟؟
گفت روانشناسی غربی
گفتم حالا به قرآن عرضه کردید؟؟
سکوت کرد😷
ببنید رفقا بعضی از ماها میریم و حرفای غربی ها روو
میزنیم بعد برای موید استناد به قرآن میکنیم
در صورتی که این غلط و اشتباه هستش❌
👈 ینی چکار کنیم ؟؟
ما باید مبنامون اسلامی و قرآنی باشه
بعد اگه وقت شد بگیم فلان دانشمند غربی هم
به یه چنین نظری رسیده
حلــــــه؟؟؟؟
✅✅
حالا بریم ببینیم قرآن در مورد خانواده چی می فرماید
✅✅
ما از قرآن خیلی بهره ها میتونیم ببریم ولی
متاسفانه غافل هستیم❌
ینی همه چیز در قرآن اومده؛
هر چیزی که شما فکرش روو بکنید تو قرآن هستش
✅✅
خداوند متعال در آیه ی شریفه ی ۲۱ سوره ی مبارکه ی روم
می فرماید که 👈 " و من آیاته ان خلق
لکم من انفسکم
ازواجا 👈 لتسکنوا الیها
و جعل بینکم 👈 موده و رحمه
ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون"
از نشانه های خداوند متعال اینه که
براتون زوج هایی قرار داد😍
اونم از جنس خودتون✔️
بخاطر چی؟؟
تا اینکه به آرامش برسید👌😍
و هم چنین مودت و رحمت بین شماها قرار داد
✔️✔️
توضيح هم انشاءالله فرداخدمتتون عرض خواهم کرد
وصلی الله علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت🇮🇷🌷👌😊
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass
📚مـــن بـــا تـــو (47 قــســمــت)
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass
👇👇👇
✨ #مــن_بــا_تــو
✍لـیـلــے سـلـطـانــے
🌹قـسـمـت پــنـجــم
(بـخــش دوم)
نگاهم به لقمه هایی که زیر میز گذاشته بودم افتاد.
صدای معده م رو میشنیدم،آب دهنم راه افتاد.
خانم مرادی برای توضیح دادن مسئله پای تخته رفت.
فرصت رو غنیمت شمردم،سرم رو خم کردم و مشغول خوردن لقمه م شدم.
یه چیز نوک تیز از پشت وارد کمرم شد.
انقدر ناگهانی بود که مثل دیونه ها جیغ کشیدم!
همه ی کلاس سرشون رو به سمتم برگردوند.
خانم مرادی با اخم گفت:چه خبره اون پشت؟!
دهنم پر بود،به زحمت محتوای داخل دهنم رو قورت دادم.
نگاهی به محدثه و نازنین که پشتم نشسته بودن انداختم.
رنگشون پریده بود،خانم مرادی با کسی شوخی نداشت!
خیلی سخت گیر و کم حوصله بود،کافی بود بگم بچه ها شوخی کردن!
خانم مرادی داشت به سمتمون می اومد.
سریع از جام بلند شدم و با ترس گفتم:سوسک!
صدام قطع نشده همه ی بچه ها با ترس از جاشون بلند شدند و جیغ کشیدن.
خانم مرادی خواست چیزی بگه که عاطفه سریع گفت:اونا ها،داره میره زیر میزا.
چند تا از بچه ها از کلاس رفتن بیرون.
خنده م گرفته بود،لبم را گاز میگرفتم تا نخندم!
مثل بقیه با عجله دوییدم به سمت در،نازنین با چند تا جیغ بلند از روی میزها پرید!
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم،از کلاس خارج شدم و گوشه ی سالن نشستم.
عاطفه هم با خنده اومد کنارم نشست و گفت:دمت گرم! یه آبی ام از تو آب گرم شد هین هین!
_چه خبره اینجا؟!
صدای خانم فاطمی،مدیر مدرسه بود.
سریع از جامون بلند شدیم،خانم فاطمی نگاهی به من و چند تا از بچه هایی که تو سالن بودیم انداخت و گفت:هدایتی توام؟!
لب هام رو باز کردم چیزی بگم که عاطفه با لحن طلبکار گفت:خانم این چه وضعشه؟! هر روز سوسک و مارمولک و عقرب!
از پررویی عاطفه هم تعجب کردم هم خنده م گرفته بود سرم رو پایین انداختم!
عاطفه ادامه داد:این هدایتی رو ببینید! بیچاره انقد که از سوسک میترسه از داعش نمیترسه!
با زانوش محکم به پشت زانوم زد!
پام خم شد باعث شد بشینم.
عاطفه شونه هام رو گرفت و گفت:ببینید اسم سوسک اومد کم مونده بود غش کنه!
دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم با دست صورتم رو پوشوندم و شروع کردم به خندیدن.
عاطفه با نگرانی گفت:فدات شم هانیه گریه نکن! سوسکه دیگه!
دیگه نمیتونستم نفس بکشم،خنده هام شدت گرفت،بدنم از شدت خنده می لرزید.
صدای خانم فاطمی رو شنیدم:هدایتی چی شد؟! چرا می لرزی؟!
دستی روی شونه م نشست.
_هدایتی حالت خوبه؟!
_یکی بره آب بیاره!
سرم رو چسبوندم به دیوار،عاطفه خدا ازت نگذره الان میگن دخترِ مشکل داره!
نازنین گفت:دورشو خلوت کنید.
عاطفه دستم رو گرفت و کنار گوشم آروم گفت:فلفل نبینه چه ریزه! بشکن ببین چه تیزه!
دست هام رو از روی صورتم برداشتم،عاطفه و نازنین زیر بغلم رو گرفتن.
نازنین گفت:بریم یه آبی به صورتت بزن حالت جا بیاد!
خانم فاطمی و مرادی با نگرانی نگاهم میکردن.
خانم فاطمی به صورتم زل زد:زنگ بزنم اولیات بیان؟!
با بی حالی ساختگی گفتم:نه! نه! یکم ترسیدم!
دیگه نایستادیم،عاطفه و نازنین آروم به سمت حیاط می بردنم.
به حیاط که رسیدیم عاطفه نگاهی به پشت سرش انداخت و دستش رو برداشت.
با حرص گفت:چه خوششم اومده!
نازنین شروع کرد به خندیدن،عاطفه خودش رو انداخت زمین و گفت:هانیه وقتی مرد!
نشستم روی زمین و راحت زدم زیر خنده.
از ته دل!
ادامــه دارد...
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass