🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸مراقبت نسبت به عادت کودک به برهنگی🔸
آیا شما به بچهای که تکلیف ندارد، اجازه میدهید سیگار بکشد؟ میگویید: نه، عادت میکند و بزرگ که شد، سیگاری میشود. پس معلوم میشود که در همان دوره هم ممنوعیتهایی وجود دارد. اجازه میدهید هروئین بکشد؟ بعضیها بچههایشان را با یک پیراهن رکابی بیرون میآورند. وقتی هم که به آنها تذکر میدهی، میگویند: هنوز مکلف نشده! آقا! آیا اگر به برهنه بودن عادت کرد، بعد از اینکه مکلّف شد، حیا یکدفعه وارد وجودش میشود؟ نه، انسان همانطور که شهوت دارد، ضدشهوت هم دارد؛ شهوت را با حیا مهار میکنند. هر صفتی یک مکمل و یک نگهبان دارد؛ اما ما چون نمیفهمیم، اهمیت نمیدهیم. بیایمانی از همین سهلانگاریها شروع میشود؛ از همین اهمیت ندادنها آغاز میشود. ایمان هم از همین اهتمامها شروع میشود.
#تربیت_فرزند
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
ورود به خانه امام.mp3
11.69M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🟢ماجرای ورود تکتم بانو به خانه امام کاظم(علیه السلام)💚
🟡 تکتم بانو با نگرانی داشت راه میرفت👣 تا چشم به مادر 🧕 امام کاظم افتاد اشک از چشماش جاری شد😭
فورا رفت و خودشو انداخت بغل حمیده بانو ...
#نجمه_خاتون
#قسمت_سوم
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
بسم⭐️الله⭐️الرحمن⭐️الرحیم⭐️
✨ستاره ها✨چیدنی✨نیستند✨
⭐️برگرفته از✨از زندگی✨یک دختر آمریکایی
🌸...سارا بعد از رسیدن به خانه و استراحتی کوتاه، موبایلش را برداشتو صفحه واتساپش را باز کرد. افسانه برایش چند پیام نوشتاری و صوتی فرستاده بود. سلام سارا. خوبی؟ میخوام ببینمت. سارا کجایی؟ اینا چرا این جوری می کنند؟ قرار بود بعد پارازیت مشکل پناهندگی و اقامتم برطرف بشه اما فقط اقامت موقت منو دو هفته تمدید کردن! چرا؟ الان میگن باید بیشتر از این خودتو ثابت کنی. باید هر هفته یک مطلب برای عشرتکده بنویسی و یک مطلب هم برای زنان. سارا من نمیخواهم زیر دست علی نژاد کار کنم. پارازیت رو دیدی؟ ... تو رو خدا کمکم کن! چرا جواب نمیدی؟
🌸...پیام صوتی را باز کرد. صدای افسانه بغض داشت و بریده بریده حرف می زد: همه پل های پشت سرم رو خراب کردم. مامانم رو تا دم مرگ بردم. او برنامه پارازیت رو دیده و سکته کرده. الان توی کماست. اگه بمیره؟ نمی دونم چه خاکی به سرم بریزم! چی کار کنم؟ سارا فکر کرد باید افسانه را با دکتر مجیدی مرتبط کند. هیچ راه دیگری به نظرش نمی رسید. شماره افسانه را گرفت. او گوشی را برداشت. صدایش گرفته بود.
🌸... سارا گفت: ببخشید من این چند روز خیلی درگیر بودم. پیامتو الان دیدم. امیدوارم حال مادرت زود خوب بشه. افسانه گفت: مرسی. میشه ببینمت؟ سارا آدرس یکی از کافه های خیابان چهاردهم را داد و قرار شد نیم ساعت دیگر آن جا باشند. هر دو سر ساعت رسیدند. افسانه پریشان و مضطرب گفت: ... دارم دیوونه میشم. هر کاری گفتند براشون انجام دادم!.. مادرم از دست من سکته کرد و رفته توی کما. می دونم که ارزش روسری برای مادرم، در حد باکره بودن یه دختره! این جا که کاری برام انجام ندادن. مطمئنم اگه ایران برگردم... اعدامی ام! حکومت اعدامم نکنه خانواده ام سرم رو می برن!
🌸...افسانه به سارا نگاه کرد و ادامه داد: حالا گفتن یه کار دیگه هم باید براشون انجام بدم. همان لحظه گوشی سارا زنگ خورد. شماره موسسه بود. جواب نداد. گوشی را روی سکوت گذاشت و رو به افسانه گفت: چی خواستن ازت؟
🌸... افسانه گفت: یه مرکز اسلامی این جا راه افتاده که وابسته به حکومت ایرانه. داره درباره اسلام تبلیغ می کنه. یه خانمی به اسم مجیدی سخنران شونه. باید برم توی جلسه و برنامه شون رو به هم بزنم. هفته ای یه روز جلسه داره. یکشنبه باید برم اون جا.
🌸...سارا شوکه و بی حرکت ماند. تمام حرف هایی که می خواست به افسانه بزند و تشویقش کند تا به مرکز اسلامی بیاید و مشکلش را مطرح کند، از ذهنش پرید. افسانه دست سارا را با دست های یخ کرده اش گرفت و گفت: لطفا یه کاری برام بکن! کمکم کن! سارا چند لحظه مکث کرد و نفس بلندی کشید و گفت: باشه. کمی باید صبر کنی. حتما یه راهی پیدا می کنم برات. نگران نباش. من میرم با یکی از دوست هام مشورت می کنم و خیلی زود باهات تماس می گیرم.
🌸...سارا تصمیم گرفت موضوع افسانه را با دکتر مجیدی در میان بگذارد. اما چند بار که با مرکز اسلامی تماس گرفت نتوانست با دکتر مجیدی یا حتی آقای تهرانی صحبت کند. صبح روز یکشنبه چون می دانست ماشا هم دیگر مشتری پر و پا قرص جلسات دکتر مجیدی شده، با او تماس گرفت و قرار ساعت حرکت را با هم گذاشتند. قبل از این که سارا خداحافظی کند و گوشی را قطع کند، ماشا با کنایه و خندان گفت: ... میگم فکرم مسغول شد! ... حالا چی بپوشم؟ یه کیف دستی خوشگل داری به من بدی؟ سارا خندید و گفت: مگه این که نبینمت ماشا!
🔸️هر روز یک صفحه از کتاب ستاره ها چیدنی نیستند باما دنبال کنید (#قسمت_۵۳)
#ستارهها_چیدنی_نیستند
نویسنده⚡محمد علی حبیب اللهیان
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
رخت سیاهِ داغِ پدر
کردهای تنت..!
قربانِ ریشههای نخِ
شال گردنت...
◼️سلام صاحب عزا،
آجرک الله مولا ...
#سلام
#روزتونمهدوی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
🔺 آسیب های چشمی
🔹 اولین و شایعترین آسیبی که استفاده مداوم و بی ضابطه از وسایل دیجیتال من جمله گوشی و تبلت، ایجاد میکنه، مشکلات چشمی است؛ نظیر کاهش قدرت دید، دردهای چشم، خشک شدن قرنیه و...
⭕️ اگر یادتان باشد، از کوچکی به ما میگفتند: «نزدیک تلویزیون نشینید، چون چشمتون ضعیف میشه!»؛ این یک واقعیت است که از نظر علمی هم ثابت شده!
🔸 خب یک سوال ساده: به نظر شما وقتی فاصله چند متری تلویزیون میتونه روی چشم ما اثرات آسیبزا بذاره، فاصله چند سانتی گوشی و تبلت نمیتونه اثر منفی داشته باشه؟
#مضرات_گوشی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
#علل_لجبازی_در_کودکان😖
⬅️ لجبازی جزئی از مراحل طبیعی رشد کودک است و از 2سالگی آغاز شده و کم و بیش تا هفت سالگی ادامه دارد🧐
⬅️ لجبازی بچهها در این سن برای ثابت کردن خود و نشان دادن استقلال شان است و اگر زیادی فرزندتان را سرکوب کنید، در نهایت کودکی منفعل و ناتوان پرورش میدهید😔
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤