6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تلخی چای عراقی رو میخوام ...
#اربعین
❤️ بانوی تراز👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
چند قدم پیاده روی
بیاد دوست عزیز شهیدم
اقای حمید سیاهکالی مرادی التماس دعا از همه دوستان🤲
ارسالی از مخاطب عزیز بانوی تراز
سفرشون بی خطر ان شاء الله
ممنون که به یادمون بودید🙏
#بانوی_تراز
#پیاده_روی_اربعین
❤️ بانوی تراز👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
کلینیک درمان حسادت 14.mp3
11.24M
#کلینیک_درمان_حسادت 14
💢حسادت
نه فقط دنیاتُ خراب میکنه،
و بقیه رو از مهرورزی بهت بازمیداره!
💠بلکه بقدری ذهن وقلبتُ به خودش مشغول میکنه؛
که تموم فرصتتُ برا آخرت سازی از دست میدی👇
#اربعین
#امام_زمان
❤️ بانوی تراز👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
4_5904602080831605952.mp3
11.73M
#انسان_شناسی ۹۳
#استاد_شجاعی
#شهید_آوینی
#استاد_پناهیان
✦ عشق، وحدت میآفریند ❗️
عاشق که میشوی، همه جا فقـــط تو هستی و او ... و دیگر هیچ!
وسطِ همهی شلوغیها و رفت و آمدها، چیزی نه قلبت را میدزدد و نه فکرت را!
✦ برای عاشق، فقط همان یک نفر مهم است و... تمام!
او برایش بماند... بقیه را بی خیال!
چگونه میتوان به مقام "بیخیالِ همه" رسید!
#اربعین
#امام_زمان
❤️ بانوی تراز👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗🌹💞
عمیقترین تعریف دوست داشتن همینه که میگه :
مراقبِ من باش!
از من فقط تو ماندهای ...
#مخاطب_خاص
#دل
❤️ بانوی تراز👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
♡~•
دلتنگ که باشی...
#یگانه
#آرام_جانم
❤️ بانوی تراز👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
افراد با اعتماد به نفس چه کارهایی را متفاوت انجام میدهند
_ دائما در حال جبران لطف دیگران نباشید، چون اغلب بدین معناست که ارزش خودتان را دست کم میگیرید.
_ اگر میخواهید پایتان را به زمین بکوبید و فریاد بزنید «من لایق بهتر از این هستم!»، گامی به عقب برداشته و بگویید «من میتوانم بهتر از این باشم.»
_ اعتماد به نفس گاهی به معنای تأیید این است که شما اشتباه کردهاید. همیشه آماده باشید که اشتباه خود را بپذیرید و ذهنیت خودتان را تغییر دهید.
_ به احساسات تان اعتماد کنید، چون معمولا درست هستند.
#اعتماد_به_نفس
#اربعین
❤️ بانوی تراز👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فصل یازدهم🌹
🍃برگ سی ام
متوجه آستین بالا رفته و سفیدی دستش شد.با افسوس سرتکان داد. مشت های گره کرده اش را روی پا کوبید. با لکنت و صدایی خش دار گفت:《خیلی بی احتیاطی کردم. دلم می خواست کمی تفریح کنم،ولی این کار به قیمت جانم تمام شد. 》داشتم می رفتم که دوباره سرگیجه بگیرم و حالم مثل روزهای قبل،خراب شود.
اینجا چه خبر است؟تو کی هستی؟
برخاستم و به طرف در رفتم تا امینه را خبر کنم. جوهر،روی زانو به طرفم آمد. با ناله گفت:《رحم کنید!امینه می گفت شما جوان مهربانی هستید. 》
پشت در متوقف شدم. هم چنان که روی زانو ایستاده بود گفت:《نام من هلال است.》می بینید که کرولال نیستم. نامزد امینه ام. حاکم می خواست امینه را به پسر وزیر بدهد. من هم پسر وزیر را کشتم و خودم را به این شکل درآوردم. امینه شایع کرد که هلال،شبانه از گذرگاه مخفی زیر دارالحکومه فرار کرده.》
پرسیدم:《اگر پسر وزیر کشته شده،چرا مردم حلّه خبر ندارند؟》
حاکم ترجیح داد که وزیر از کشته شدن پسرش باخبر نشود. شبانه او را دفن کردند و سرزبان ها انداختند که پسر وزیر از ترس ازدواج با امینه،به همراه من،شبانه از راه نقب فرار کرده.
امینه که زیبا و مهربان است. ترس از ازدواج با او یعنی چه؟به ظاهرش نگاه نکنید. تا به حال دوتا از خواستگار هایش را با رها کردن افعی در خوابگاه شان کشته.شاید سرنوشت من هم همین باشد!امینه قسم می خورد که من با دیگران فرق دارم و دوستم دارد. به حرف زن ها نباید اطمینان کرد. می بینید که زیبا نیستم. آه!اگر مثل شما زیبا بودم،دیگر هیچ غمی نداشتم!
راست می گفت. زیبا نبود. ناگهان درِ اتاق باز شد. گروهی از زنان،هیاهوکنان به داخل هجوم آوردند. نزدیک بود بی هوش شوم. چشمانم از وحشت،دو دو زد. مادر قنواء و خواهرانش میان آنها بودند. پشت سرشان مرد چاق و اخمویی وارد وارد شد. زنان خدمتکار تعظیم کردند. لابد او مرجان صغیر بود. امینه با تشتی که آفتابه ای نقره ایدر آن بود،گوشه ای ایستاد. با نگرانی به هلال خیره شد. حاکم پوزخندی به جواهرات روی طاقچه نگاه کرد. به طرفم آمد. سلام کردم. جوابم را نداد. نگاهش را به سمت هلال چرخاند.
امینه بسیار وفادار است،اما نسبت به ما. او به ما خبر داد که تو چگونه خود را به شکل برده ای سیاه درآورده ای و نام جوهر را بر خود گذاشته ای.
هلال با ناله به امینه گفت:《چطور توانستی این کار را با من بکنی؟》امینه با بی تفاوتی شانه بالا انداخت. با اشاره حاکم،امینه،تشت را جلوی هلال گذاشت.
دست و روی خود را بشوی تا همه،بار دیگر،قیافه زشت و بد فرجام تو را ببینیم.
امینه با ابریق آب ریخت و هلال دست و روی خود راشست. عجیب بود که امینه نمی توانست جلوی خنده اش را بگیرد. حق را به هلال دادم. ذره ای وفاداری در وجود امینه نبود. شاید داشت از آن صحنه لذت می برد. زن ها هم لبخند و خنده خود را پشت دستمال های ابریشمی پنهان می کردند. حاکم فریاد زد:《ساکت!》
#رویای_نیمه_شب
#بانوی_تراز
❤️ بانوی تراز👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹مسابقه کتابخوانی ویژه محرم و صفر
با محوریت آشنایی باسیره وتاریخ زندگی ائمه
کتاب انسان ۲۵۰ساله
از سخنان مقام معظم رهبری
هرشب یک سؤال یک برنده
و اهدای جوایز نقدی
@noori_haris 👈آیدی نوری هریس
👈دوستان عزیزم تنهاتاساعت ۱۰شب فرصت ارسال پاسخ سؤال شب قبل را دارید بعدازاین ساعت پاسخ شما پذیرفته نخواهد شد.🌻
۶۰شب
۶۰سؤال
۶۰برنده
نشربنرمسابقه با شما مخاطبین خاص🌻
#حجاب
#مسابقه_کتابخوانی
#بانوی_تراز
❤️ بانوی تراز👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
سؤال و پاسخ مسابقه شب چهل ودوم
۴۲_به فرموده رهبر انقلاب (سیدعلی خامنه ای) شالوده ریزی و ایدئولوژی وتقیه سیاسی چیست؟
فعالیت های فکری وهنری است.
🌺برنده مسابقه شب چهل ودوم
۴۲_سرکارخانم نعیمه سپهروند از اهر
سؤال مسابقه شب چهل و سوم
۴۳_به گفته ابی جعفر چرا تشکیل حکومت علوی از سال هفتاد به سال صدوچهل به تاخیر افتاد؟
پاسخ مسابقه به این ایدی👇👇👇
@noori_haris. 👈آیدی نوری هریس
#مسابقه_کتابخوانی
#بانوی_تراز
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7