eitaa logo
بانوی تراز
1.2هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
4.1هزار ویدیو
14 فایل
گروه جهادی تخصص محور با حضور بانوان کنشگر اجتماعی در کشور..... @ciahkale ... ادمینمون هستن
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد محمد شجاعیکلینیک درمان حسادت 15.mp3
زمان: حجم: 11.6M
15 🖤با حسادت، روحت زندانی میشه! و یه احساسِ مچاله گی، دائماً همراهته... ✔️همین احساس خفگی و مچاله گی؛ نمیذاره، حتی از اون نعمتهایی که داری هم؛ لذت ببری...👇 ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@Ostad_Shojae4_5906500731254345834.mp3
زمان: حجم: 11.3M
۹۴ ⚡️ما فقـــط یک کار مهم در زندگی داریم! اگر مراقب همین یک وظیفه باشیم؛ بقیه‌ی امور ۱ـ دنیا ۲ـ ابدیت مان به زیباترین نحو ممکن، پیش خواهد رفت! ما فقـــــط یک وظیفه‌ی مهم، در مسیرِ عاشقی‌مان داریم ❗️ ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇
فصل یازدهم🌹 🍃برگ سی ویکم همه ساکت شدند و مرتب ایستادند. امینه ابریق را میان تشت که حالا آب تیره ای در آن بود گذاشت. کنار هلال زانو زد و با دستمال،مشغول خشک کردن دست ها و صورت او شد. هنوز بعضی از قسمت های دست و صورتش سیاه بود. با چنان علاقه ای سرگرم خشک کردن صورت هلال بود که باورم نمی شد. پس او را دوست داشت. امینه رو به حاکم کرد و گفت:《من سال هاست که صادقانه به دخترتان قنواء خدمت کرده ام. خواهش میکنم هلال را به پاس خدمت صادقانه من ببخشید!》 حاکم غرید:《امکان ندارد. 》 امینه هلال را در آغوش کشید و گفت:《من بدون او می میرم. اگر قنواء اینجا بود،دل شما را برای بخشیدن هلال،نرم می کرد. 》 حاکم باز غرید که:《همان بهتر که اینجا نیست. همه این بازی ها زیر سر اوست. 》 به اطراف نگاه کرد. راستی،این دختربازی گوش ما کجاست؟》 برای من هم جای سؤال بود که قنواء را میان آنها نمی دیدم. حاکم به طرف سکو رفت و درِ صندوقچه را باز کرد. با دیدن میو های توی آن،فریاد کشید:《اینجا چخبراست؟این مسخره بازی ها چیست؟چرا جواهرات،روی طاقچه ریخته؟این میوه ها توی صندوقچه چه می کند؟این جوان کیست؟با هلال توی این اتاق چه کار دارد؟یکی توضیح بدهد!》 داشت به من نگاه می کرد. نفسم به شماره افتاد. امینه گفت:《راستش همه چیز،زیر سر این غریبه است. هیچکس نمی داند اینجا چه می کند. شاید دزد باشد؛شاید هم جاسوس. 》 موی تنم راست شد. می خواستم خود را از پنجره پایین بیندازم و اگر زنده می ماندم،پا به فرار بگذارم. هلال گفت:《اجازه بدهید!زود قضاوت نکنید!این جوان،نامش هاشم است. پسر وزیر را کشته و بعد قنواء را دزدیده و جایی که تنها خودش می داند قایم کرده.》 امینه گفت:《حقیقت همین است. حالا هم می خواست جواهرات و زینت آلات بانویم قنواء را بردارد و ببرد. 》 گیج شده بودم. خواستم از آنها فاصله بگیرم که حاکم،چشم های پف آلودش را از هم دراند و گفت:《تکان نخور!》 کنار هلال نشست و به او گفت:《می دانستم بی گناهی. تو خیلی سختی کشیده ای. برای جبران آنچه بر تو رفته، حاضرم هر بلایی که بگویی،سر این جوانک بیاورم. 》 زن ها به هلال نزدیک شدند. اطراف تشت نشستند و به او چشم دوختند. به پدربزرگم فکر کردم که در آن احوال،راحت توی مغازه نشسته بود و از آنچه به سرم می آمد،خبر نداشت. هلال از روی خشم،نگاهی به من انداخت و گفت:《بگذاریدش به عهده خودم. می دانم با او چکار کنم.》 صدایش یک مرتبه نازک و زنانه شده بود. با ناخن،دو تکه پارچه فتیله شده را از سوراخ های بينی اش بیرون کشید ‌بينی اش از حالت متورم در آمد و کوچک و متناسب شد. از زیر لب ها چيزهایی را که شبیه تکه های چرم بود،بیرون آورد و توی تشت انداخت. باورش برایم سخت بود. او قنواء بود. دستار از سر برداشت. موهایش روی شانه ریخت. نگاهم را پایین انداختم. امینه پارچه ای روی سر او انداخت. حاکم و زن ها از خنده منفجر شده بودند. قنواء نمی خندید. صورتش را بالا گرفت تا امینه،دوده های دور صورتش را پاک کند. ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹مسابقه کتابخوانی ویژه محرم و صفر با محوریت آشنایی باسیره وتاریخ زندگی ائمه کتاب انسان ۲۵۰ساله از سخنان مقام معظم رهبری هرشب یک سؤال یک برنده و اهدای جوایز نقدی @noori_haris 👈آیدی نوری هریس 👈دوستان عزیزم تنهاتاساعت ۱۰شب فرصت ارسال پاسخ سؤال شب قبل را دارید بعدازاین ساعت پاسخ شما پذیرفته نخواهد شد.🌻 ۶۰شب ۶۰سؤال ۶۰برنده نشربنرمسابقه با شما مخاطبین خاص🌻 ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
سؤال و پاسخ مسابقه شب چهل وسوم ۴۳_به گفته ابی جعفر چرا تشکیل حکومت علوی از سال هفتاد به سال صدوچهل به تاخیر افتاد؟ چون حسین(ع) کشته شد و خدا بر خاکیان خشم کرد. 🌺برنده مسابقه شب چهل وسوم ۴۳_سرکارخانم آیلار قویدل سؤال مسابقه شب چهل و چهارم ۴۴_تقیه به چه معناست؟ پاسخ مسابقه به این ایدی👇👇👇 @noori_haris. 👈آیدی نوری هریس https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7