🍃کلام معصوم
🍃حدیث روز
💠رسول خدا صلي الله علیه وآله فرمودند :
✨شش توصیه را از من قبول کنید تا
من هم بهشت را برای شما ضمانت کنم:
1️⃣ هرگاه سخن گفتید دروغ نگویید
2️⃣ اگر وعدهای دادید برخلاف آن عمل نکنید
3️⃣ اگر امانتی به شما سپرده شد خیانت نکنید
4️⃣ چشمان خود را [از حرام] فرو بندید
5️⃣ پاکدامن باشید
6️⃣ دست و زبان خود را [از حرام] نگه دارید.🖤
#آخر_صفر
#خصال_شیخ_صدوق_جلد۱_صفحه۳۲۱
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🍃کلام امیر
🍃برگی از نهج البلاغه
و درود خدا بر او، فرمود:
ميان شما و پندپذيرى، پرده اى از غرور و خودخواهى وجود دارد.🖤
#آخر_صفر
#نهج_البلاغه_حکمت۲۸۲
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌱داستانک
شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع و گریه و زاری بود. در همین حال مدتی گذشت تا آنکه استاد خود را بالای سرش دید که با تعجب و حیرت او را نظاره می کرد.
استاد پرسید: «برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟»
شاگرد گفت: «برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم و برخورداری از لطف خداوند!»
استاد گفت: «سوالی می پرسم پاسخ ده؟»
شاگرد گفت: «با کمال میل، استاد.»
استاد گفت: «اگر مرغی را پروش دهی، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟»
شاگرد گفت: «خوب معلوم است استاد. برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم.»
استاد گفت: «اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟»
شاگردگفت: «خوب راستش نه...! نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!»
استاد گفت: «حال اگر این مرغ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!»
شاگرد گفت: «نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر خواهند بود!»
استاد گفت: «پس تو نیز برای خداوند چنین باش! همیشه تلاش کن تا با ارزش تر از جسم، گوشت، پوست و استخوانت گردی. تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقت توجه و لطف و رحمت او را بدست آوری. خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد! او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد و می پذیرد. نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را...!»🖤
#امام_زمان
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌱انگیزشی
☑️چیزهای مهمی که خودت توی زندگیت میتونی کنترلشون کنی :
💜دیدگاهت
💜رفتارهات
💜هیجانت
💜چیزهایی که میخوری
💜میزان ارزش دادنت به آدما
💜نحوه ی واکنش نشون دادنت
💜طرز صحبت کردنت با خودت
💜بودن یا نبودن تو یه رابطه
💜تعیین حد مرز های شخصیتت
💜دنبال کردن و نکردن آدمای سمی تو دنیایی مجازی و واقعی
☑️از هرکسی و هر چیزی که از شادی و آرامش دورت میکنه دور بمون و کنترل مسائل مهمتو دست کسی نده!🖤
#امام_زمان
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
چرا افرادی که شکلات میخورند لاغرتر و باریکاندام ترند؟🤔
🔰 شکلات سیاه حاوی مولکولهایی مانند فلاونولها میباشد که برای لاغری بسیار مفید است🖤
#طب_سنتی 🍏
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤چقدر آخـر صفر
🕯سخت و سنگين است
🖤تمام آسمان و زمين
🕯بي قـرار و غمگين است
🖤بزرگتر ز غم مجتبي (ع)
🕯و داغ رضـا (ع)
🖤فراق فاطمه (س)
🕯با خاتم النبيين (ص) است🖤
#آخر_صفر
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای خوبم
امروزم را به تو میسپارم
به مـن کمک کن تا آنچه را
سبب دردو رنجم شده است و آنچه
محدود ومحـصورم میکند را ببخشم.
به من کمک کن تا دوباره شروع کنم.
پروردگارا
به زندگیم برکت ببخش و ذهنم را روشن کن.
روزی را که پیش رو دارم به تو میسپارم
خودت بهترینها را برایم مقدر بفرما
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
عشق یعنی گل به جای خار باش
پُل به جای این همه دیوار باش🖤
سلام صبحتون بخیر رفقا🌻
#بانوی_تراز
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
1_1706047345
4.89M
♡••
یه مدینه..🖤
#شهادت_پیامبر_اکرم
#شهادت_امام_حسن
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
♡••
🏴حڪایتِ بقیع
حڪایت غربت است،
غربت اسلام ...
و با ڪھ باید
این راز را باز گفت؛
ڪھ اسلام ،در" مدینةالنبۍ "
از همھ جا غریبتر است ...🖤
شھیدآسیدمرتضیآوینۍ
#شهادت_پیامبر_اکرم
#شهادت_امام_حسن
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
♡••
🏴از مدینہ مـۍرسـد آه و فـغان
صــاحب قرآن رود از این جــھان
خاتــــــمِـ پـیغمبران در بستر است
بھرِ او خونین دوچشمـِ حیـدر است .. 🖤
#شهادت_پیامبر_اکرم
#شهادت_امام_حسن
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 #شهادت_حضرت_پیامبر(ص)
🌴إنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْن
🌴قرآن حیدر زهرا حسن حسین
#آخر_صفر
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
12_mehdi-rasoli_hafteghi_Hajmahdirasoli-haftegi960825-Zamine_(www.rasekhoon.net).mp3
6.79M
🔳 لحظه وداعِ دیگه بی قرارم
🔳 دم آخری سر رو پای علی میزارم
🎙مهدی رسولی
#شهادت_حضرت_پیامبر
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 توصیه کاربردی از امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه»🖤
#آخر_صفر
#شهادت_پیامبر_اکرم
#شهادت_املم_حسن_مجتبی
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
پیامبر اکرم (ص) :
برترین عمل ، با دوامترین آنهاست
هرچند اندک باشد .
رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن
مجتبی (ع) تسلیت باد .🖤
🌻|↫#ماه_صفر
🌻|↫#شهادت_امام_حسن_مجتبی
🌻|↫#شهادت_پیامبر
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
کلینیک درمان حسادت 22.mp3
9.07M
🌱کلینیک درمان حسادت 22
آرامش؛یه نتیجه است
نتیجه ی یک روح قدرتمند❗️
روح قدرتـ💪ـمند
به آسانی تحت فشار قرار نمیگیره!
محاله با روحی که به بیماری حسادت مبتلاست، بتونی رنگ آرامشُ ببینی❤️
#در_آغوش_خدا
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
♡••
دوباره آمدمـ از راه دورِ سمتِ حَـرمـ
سَـلامـ حضرتِآقا سَـلامـ بال و پَـرمـ...🖤
#سلطان_قلبم
#امام_رضا
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹قصه گو قصه می گوید..❤️
#قصه_کودک
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
InShot_۲۰۲۳۰۹۰۶_۱۹۳۳۵۷۵۱۹_۰۶۰۹۲۰۲۳.mp3
19.95M
🌱داستانزندگی حضرتزینب سلاماللهعلیها ۶🌼
༺◍⃟ ☀️჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد:آشنایی با زندگی حضرت زینب سلاماللهعلیها
#شب_بر_شما_خوش
#تا_صبح_فردا
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹فصل هفدهم
🍃برگ چهل و پنجم
موضوع قنواء و سوارکاری مهم نیست. مهم این است که برای روز جمعه به مهمانی دعوت شده ایم.
مهمانی حاکم؟
سرتکان دادم.
حاکم خرواری چند است! امّ حباب گفت:《باید بگردم لباس مناسبی برای خودم آماده کنم. راستی،نگفتی کی دعوتمان کرده.》
ابوراجح ازمان دعوت کرده.
پدربزرگ تکیه داد و نفس راحتی کشید.
خداراشکر!حال و حوصله رفتن به دارالحکومه را ندارم،اما رفتن به خانه ابوراجح و مصاحبت با او برایم شیرین و لذت بخش است.
امّ حباب لب ورچید و گفت:《حیف شد!من نمی توانم بیایم. همه اش تقصیر این آقاست!》
به من اشاره کرد. پدربزرگ با بدگمانی گفت:《مثل این است که اتفاقاتی افتاده که من خبر ندارم!》
آن روز که حالم خوش نبود ودر خانه ماندم،امّ حباب بیچاره را به خانه ابوراجح فرستادم تا خبری از ریحانه برایم بیاورد. حالا اگر ریحانه و مادرش،امّ حباب را با ما ببینند،می فهمند که من او را به آنجا فرستاده بودم. آنوقت ابوراجح متوجه می شود که من به دخترش علاقه دارم و از اینکه ما را به خانه اش دعوت کرده، پشیمان می شود.
امّ حباب گفت "《حالا تا روز جمعه!از این ستون تا آن ستون فرج است. یک سیب بالا می اندازی،صدتا چرخ می خورد تا پایین بیاید. باید ببینیم روزگار چه در آستین دارد. شاید خدا خواست و من هم آمدم و ریحانه را همانجا از پدرش برایت خواستگاری کردیم.》
به او گفتم:《در عمرم زنی به سادگی تو ندیده ام. برای رضای خدا،حرف که می زنی،کمی هم فکر کن!》
امّ حباب قهر کرد و پشت به من نشست.
خجالت نکش!حرف دلت را بزن. یک بار بگو من خُل وچلم!
در جمع کردن سفره کمکش کردم تا از دلش درآورم. فایده ای نداشت. پدربزرگ پیش از آنکه برای استراحت به اتاقش برود،گفت:《توی این دو هفته،روزی هزار بار از خدا خواسته ام که ابوراجح و خانواده اش را به راه راست هدایت کند. خدا می داند چقدر دلم می خواهد روزی به خانه اش برویم که میان ما و او هیچ جدایی و فاصله ای در مذهب و اعتقادنباشد!افسوس!اینها آرزوهای قشنگی است که بعید است شاهد انجامش باشیم. 》
امّ حباب که گوش ایستاده بود،گفت:《تو چرا این طور حرف می زنی ابونعیم!این چیزها که برای خدا کاری ندارد. برای او از آب خوردن هم راحتر است. 》
خندیدم و گفتم:《چه می گویی امّ حباب نگاه تندی به من انداخت و به آشپزخانه رفت.قهر که می کرد،جانِ آدم را به لبش می رساند تا آشتی کند.
فصل هجدهم
با دیدن قنواء نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم. موهایش را زیر دستاری که به سر پیچیده بود،پنهان کرده بود. با کمک سُرمه،دوده و موادی که خودش سرهم می کرد،چین هایی مردانه به پیشانی و دو طرف بینی،و حالتی آفتاب سوخته به چهره اش داده بود. کسی با دیدن آن قیافه نمی توانست حدس بزند با دختری روبهروست که چند خدمتکار،گوش به فرمانش هستند.
حالت چطور است هلال؟از بانو قنواء چخبر؟
سوار بر دو اسب جوان و چابک،از راهی که پشت دارالحکومه بود،بیرون می رفتیم که گفت:《ساعتی قبل به دیدن حماد رفتم.او و پدرش را به زندان عادی منتقل کرده اند. طبق دستور من،آنها را به حمام برده اند و لباس تمیزی پوشانده اند. آنقدر خوشحال شدم که انگشترم را به رئیس زندان بخشیدم!》
کنجکاو شدم بدانم چرا اینقدر خوشحال شدی؟چرا می گویی به دیدن حماد رفتم؟انگار پدرش چندان اهمیتی ندارد!اتفاقی افتاده؟
شانه بالا انداخت و اسبش را هی زد.
حماد جوان زیبایی است. اگر حالا او را ببینی،باور نمی کنی همان موجود ژولیده و کثیف دیروزی باشد؛همان طور که کسی باور نمی کند من قنواء باشم.
این را که فهمیدی،خوشحال شدی؟
راستش نمی دانم چرا. اورا که دیدم،احساس خاصی به من دست داد. سابقه نداشت.
امروز این حس به تو دست داد یا ديروز در سیاه چال؟
بدجنسی نکن!با این سؤال های آزار دهنده،می خواهی از بازی هایی که به سرت آوردم،انتقام بگیری.
اگر تو عاشق حماد شده باشی،خیالم تا حدی راحت می شود.دست از سر من برخواهی داشت و سراغ او خواهی رفت. من هم می روم سراغ کارو گرفتاری هایی که دارم.🍂
#رؤیای_نیمه_شب
#بانوی_تراز
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹 عرض سلام و ارادت خدمت برادران و خواهران محترم و آرزوی قبولی عزاداری های شما عزیزان
به روزهای پایانی ماه صفرنزدیک میشیم
طبق وعده ای که داده بودیم مسابقه پویش کتابخوانی تاآخرین شب ماه صفر ادامه خواهد داشت...
و اما در مورد جوایز، سخن شیرینی که
طی این دوماه ذهن خیلیارو مشغول کرده .....
خدمت دوستان عزیزی که درقرعه کشی مسابقه برنده شدند تبریک عرض میکنیم؛
دوستان عزیزم ما برای واریز جوایز به شماره حساب نیاز داریم
لطفأ در اسرع وقت شماره حساب
خودتون رو به آیدی سیاهکالی ارسال کنید...🖤
@ciahkale. 👈آیدی سباهکالی
باتشکر
یا علی
#مسابقه_کتابخوانی
#جایزه_نفیس
#برنده_خوش_شانس
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
May 11