eitaa logo
بانوی تراز
1.1هزار دنبال‌کننده
26.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
12 فایل
تنها گروه جهادی تخصص محور با حضور بانوان کنشگر اجتماعی در کشور..... @ciahkale ... ادمینمون هستن - ناشناسمون https://daigo.ir/secret/1326155415. . .
مشاهده در ایتا
دانلود
هر چـنـد ، که از حــال دلـــم بی خبری هرشب به خیال و خوابِ دل میگذری خـــورشـــیـــدِ منی، حوالی پنجره ها آرامــشِ آفـــتــابِ صــبــحِ ســحـــری.. سلام صبحت بخیر عشق دلم...💕 مراقب خودت باش https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشقم...💕 بہ جرات میتونم بگم با دیدنت، کل سختیا و دردایۍ کہ دارم فراموش میشہ. اصن وقتۍ میبینمت مودم عوض میشہ کنارت خوشحال ترینم دلیل حال خوبم تو بهترین اتفاق زندگیِ منۍ و فقط بودنِ توئه کہ میتونہ  زندگیمو قشنگ‌تر کنہ ..💕 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فراخوان پویش پربرکت خدمت نیابتی ❤️ شما می‌توانید با مشارکت به وسیله یک سهم ۵۰ هزار تومانی در هزینه برپایی موکب و ایستگاه‌های صلواتی، و خدمات جهادی گسترده در این پویش شرکت کنید. 🔖 مشارکت از طریق شماره کارت زیر نزد بانک سپه به نام گروه جهادی شهیده اقدس احمدی : 💳|58921070442211103 (روی شماره کارت بزنید کپی میشه) 🗂 ارسال رسید کمک‌ها و نام شما به همراه خدمت نیابتی به شناسه @ciahkale در پیام رسان ایتا 🔴 اینجا عرصه جهاد است. تنها درگاه رسمی ارتباط با گروه فرهنگی جهادی تخصص محور بانوان کنشگر کشور https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
💠پاتوق گروه های جهادی طلاب و روحانیون قمی 📍عمود ۹۲ 🕌طریق المهدی (عج) 🔸محورهای فعالیت: ✔️مشاوره های ، تحصیلی، خانواده، حقوقی، اعتقادی، اقتصادی و رسانه ای ✔️جمع آوری کمک های مردمی ✔️توزیع محصولات فرهنگی ✔️اعزام مبلغ به مواکب ✔️اهدای جوایز ✔️غرفه کار با کودک 🔻وعده دیدار: سه شنبه های هر هفته ساعت ۱۶ 🔻طلاب علاقه مند به فعالیت جهادی و فرهنگی می توانند از طریق آیدی زیر نسبت به ثبت نام و هماهنگی اعلام آمادگی نمایند. 🆔@ciahkale 🔹خبرگزاری بسیج استان قم🔹 👇تنها مرجع رسمی اخبار بسیج و سپاه استان قم👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/865206465Cafebe35a6f 🔺 🔻
زندگی نیست ؛ ممات است؛ تو را کم دارد دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد... وعده ما سه شنبه ها ساعت ۱۶ بلوارپیامبراعظم عمود ١٢ ارائه خدمات جهادی عمود ۹٢ به طرف میعادگاه عاشقان مسجد مقدس جمکران.. تا پای جان هستیم بر آن عهد که بستیم .. ✅ گروه فرهنگی جهادی تخصص محور شهیده احمدی بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🍃 خبر 🍃 خبر 🍃 خبر 🍃 طرح جدید 📢 خدمتی زیبا 📢 حال خوب 📢 ❣ویژه خواهران❣ با توجه به کمبود وسیله نقلیه و اشتیاق حضور برخی عزیزانی که توان آمدن به پیاده روی طریق المهدی را ندارند ‌ طرحی در نظر گرفته شد که به شرح زیر میباشد 👇 ▪️🚕خواهران بزرگواری که خودرو دارند ؛ مشتاق فعالیت جهادی هستند و توانایی انجام هر یک از موارد زیر را دارند : 🔺 رساندن افراد از منزلشان تا عمود ١٢ بلوار پیامبر اعظم و یا برگرداندن آنان 🔺 از جمکران تا آدرسی که دریافت میکنند تا ساعت ١٨روز دوشنبه فرم زیر را پر کرده و به نام کاربری زیر ارسال کنند. *************************** نام و نام خانوادگی : آدرس : رفت یا برگشت : @ciahkale 👈👈 ارتباط ▪️👣خواهرانی که علاقمند به حضور در مسیر پیاده روی هستند و مشکل رفت و برگشت دارند نیز فرم زیر را پر کرده و به نام کاربری زیر ارسال کنند. *************************** نام و نام خانوادگی : آدرس : رفت یا برگشت : @ciahkale 👈👈 ارتباط اجرکم عند الله 🌱 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌿سبز است زیتون مقاومت همیشه 🇮🇷رویداد بزرگ زیتون سبز مقاومت🇱🇧 🔸جمع آوری کمک های مردمی به جبهه مقاومت 🔸برگزاری همایش های تبیینی و سیاسی 🔻محورهای شرکت در رویداد مجازی ✔️شهدای جبهه مقاومت ✔️نقش زنان فلسطین در بقای زیتون سبز مقاومت ✔️فلسطین اولین قبله مسلمین ✔️برداشت آزاد از زیتون سبز مقاومت 🔻قالب های ارسال آثار ✔️ادبی ✔️هنری ✔️پژوهشی ✔️تولیدات چند رسانه ای ✔️یادداشت و مقاله ✔️ابتکاری و خلاقانه 🔴 مهلت ارسال آثار: ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۳ مصادف با شب اربعین شهادت فرماندهان مقاومت ◽️آدرس دربیرخانه: 🆔@ciahkale 💳دریافت کمک های مردمی 5892- 1070-4536-9926 🌐معاونت رسانه و فضای مجازی سازمان بسیج طلاب با همکاری و مشارکت گروه جهادی شهیده اقدس احمدی - گروه جهادی رسانه‌ مردمی سرو-گروه جهادی شهید ابراهیم هادی 🌐@basijtollabqom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان شناسی ۱۵۴.mp3
10.22M
🍃انسان شناسی ۱۵۴ 🍃استادشجاعی 🍃استادانصاریان ➖چرا من بعد از اینهمه سال مسلمونی، هنوز اندر خم یک کوچه‌ام؟ ➖چرا وقت گذاشتن برای ست کردن لباسام برای تیپ و قیافه‌ام برای رشد و ارتقاء شغلم، بیشتر از وقت گذاشتن برای شکار کردن خدا، بیشتر از رفیق شدن با خدا بهم می‌چسبه ؟ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣مامان مهربون بابای عزیزم ✅ با کمک هم یک قصه بگویید. یکی از فعالیتها برای پرورش ذهن خلاق و افزایش تفکر منطقی در کودکان این هست که شما قصه ای را شروع کنید. سپس در یک جای حساس آن را قطع کرده و از کودک بخواهید تا آن را ادامه دهد. سپس او در جایی که دوست دارد، داستان را قطع می کند و شما باید بقیه داستان را بسازید. بد نیست که بعد از پایان یافتن داستانتان ، با کمک یکدیگر آن را در دفتر یادداشتی بنویسید تا یادگاری خوبی از این داستان برای روزهای بزرگسالی اش باشد.❤️ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
جان شیرینم تو را دوست دارم و این دوست داشتن حقیقتیست که مرا به زندگی دلبسته می‌کند..💕 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ با بدخط ترین حالتِ ممکن روی دیوارهای خیابانِ نرسیده به چهارراه نوشته بود. من!؟ من هنوز خواب آلود از هفتِ صبحِ اولین روزِ بعدِ تعطیلات، سرم را به شیشه ی نیمه سردِ تاکسی تکیه داده بودم و به مانده ی پولی که تا اخر ماه دارم فکر میکردم. به معده ای که قار و قور میکرد وعده ی ناهار میدادم و توی دلم به مسافری که سر صبح با صدای بلند تلفن چرتمان را پاره میکرد بد و بیراه میگفتم. آدمِ معمولی که توی شنبه ها دلتنگ نمیشود! شنبه ها صبحِ بعد از دلتنگیست. صبحِ بعد از همه ی گریه ها و دردها و توی خود فرورفتن ها و فکر کردن به آخرِ دنیاهاست. شنبه، صبحِ بعد از غم است. صبحِ بعد از همان شبهایی که آدم فکر میکند هیچوقت سپیده نمی زند. من جمله را خواندم و پلک هایم را بستم و به اینکه امشب حتما زودتر بخوابم تا فردا خواب آلود نباشم فکر کردم. آدم ها با دلتنگی کنار می آیند. می دانی اصلا آدم ها با همه چیز توی این دنیا کنار می آیند. برای همین است که آدم از یک جایی به بعد دیگر فرار نمیکند. وسطِ شلوغ ترین و بدوبدوترین روزِ هفته، وسطِ همان ده دقیقه زمانِ غذا، تورا میبیند که رو به رویش نشسته ای و بعد هر لقمه ای که میخوری میخندی. تورا میبیند که خنده هایت میرود بالا و شکوفه میشود و میچسبد به درخت. تو را میبیند که خنده هایت بهار میشود. یاد میگیرد که از تو فرار نکند. ازینکه کجای دیگر این جهان نشسته باشی و خندیده باشی فرار نکند. که تورا وسطِ همه ی روزمرگی هایش گوشه ی امنِ دلش داشته باشد و از این که گوشه دنیایش نیستی فرار نکند. آدم با دوست داشتنش کنار می آید که جمعه ها را تمام میکند و تمام نمیشود. آدم با دوست داشتنش کنار می آید که اسپری برمیدارد و روی دیوار مینویسد "دوست نداشتنت از من برنمی آید". که یعنی تورا که هرکجای جهان باشی، این گوشه ی قلبم دارم و زندگی میکنم. یعنی ببین که سرپام و خوبم و دوستت دارم و زندگی میکنم. ♥️ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
InShot_۲۰۲۳۰۵۲۰_۱۹۲۳۰۷۰۱۹_۲۰۰۵۲۰۲۳.mp3
12.4M
🌺 من به چه دردی میخورم؟🚍 ༺◍⃟👧🏻🧒🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد:یاد بگیریم از توانایی هامون درست استفاده کنیم 💪 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇
🌹فصل اول 🍃برگ دوازدهم عبدالله گفت:《یقین بدانید که حسین پاسخی به شما نخواهد داد و هرگز بر یزید بن معاویه خروج نخواهد کرد.》 همگی وارد مسجد شدند. ربیع مسجد را از زیر نگاه گذراند و زبیربن یحیی را دید که با اضطراب و نگرانی با عبدالاعلی صحبت می‌کرد. کمی جلوتر رفت و شنید که زبیر می‌گفت: 《من شنیده‌ام در کوفه خبرهایی شده و کسانی که در حیات معاویه جرأت مخالفت نداشتند،اکنون فرصت را غنیمت دانسته‌اند و به گمان ضعف پسر معاویه در صدد آشوب و بلوا بر آمده‌اند. الان هم گمان نمی‌کنم عمرو فقط برای دیدن عبدالله آمده باشد. 》 عبدالاعلی که تازه متوجه ورود عبدالله و دیگران شده بود،برخاست و به گرمی از عمرو و شبث استقبال کرد و بعد از نماز عبدالله همگی را برای افطار به خانه‌اش دعوت کرد. ام وهب بساط افطار را گسترد و همگی مشغول خوردن شدند. عبدالاعلی گفت: 《کاش عبدالله زودتر به بنی کلب باز می‌گشت تا زودتر چشم ما به دیدن بزرگان روشن می‌شد. 》 چشمش به ربیع افتاد. گفت: 《گویا ربیع به بزرگان نزدیک‌تر است تا عبدالاعلی!》 ربیع دلخور سر به زیر انداخت. عبدالله گفت: 《قصد شام داشتند که گرفتار حرامیان شدند و عمرو آنها را نجات داد و تا بنی کلب همراهی شان کرد.》 عمرو گفت:《اکنون هم قصد رفتن داشتیم تا شب به آخر نرسیده به کوفه برسیم.》 عمرو بن حجاج و شبث بن ربعی برای آن که ناچار به سخن نشوند،سریع برخاستند. با عبدالاعلی و زبیر خداحافظی کردند و بیرون رفتند. عبدالله آنها را بدرقه کرد. ربیع که پیدا بود تاب فضای سنگین حضور عبدالاعلی و زبیر را نداشت، رفتن را ترجیح داد و زیر نگاه تحقیر آمیزه زبیر بن یحیی بیرون رفت. عبدالاعلی چشمش به شمشیری افتاد که عمرو به عبدالله هدیه داده بود. زبیر نیز متوجه شمشیر شد و هر دو پرسشگر به یکدیگر نگاه کردند. عمرو بن حجاج و شبث بن ربعی پیشاپیش یارانشان سوار بر اسب آهسته می‌رفتند. انگار هر دو در سکوتی سرد به سخنان عبدالله می‌اندیشیدند. شبث بیشتر برای آنکه نظر عمرو را بداند، شروع به صحبت کرد. گفت: 《 عبدالله سال‌هاست که از خزانه شام ارتزاق می‌کند. حق دارد از حکومت یزید دفاع کند. ما نباید از او چنین درخواستی می‌کردیم؛ اگر دست به کاری زند که به زیان ما باشد؟!》 و نگران سر تکان داد. عمرو گفت: 《 بعد از جنگ قسطنطنیه من به کوفه بازگشتم، اما عبدالله به فارس رفت و من نمی‌دانستم که در این چند سال این‌قدر تغییر کرده است. او عبدالله آن سال‌ها نیست.》 ربیع کنار سفره نشسته بود. مادر ظرف آش را در سفره گذاشت و پرسید : 《عبدالله از علی چه گفت؟》 《 او گفت علی هرگز خلاف سنت رسول خدا کاری نمی‌کرد.》 مادر باز پرسید:《 و از معاویه نیز دفاع کرد؟》 《همانگونه که از علی دفاع کرد.》 و تکه نانی در کاسه‌ی آش فرو برد بر دهان گذاشت. مادر گفت:《 اگر عبدالله به اهل جماعت پیوسته باشد، در نهایت طعمه دشمنان علی خواهد شد .》 《اهل جماعت؟!》 مادر گفت:《 آنان هم علی و هم معاویه را بر حق می‌دانند و به ایمان هر دو شهادت می‌دهند .》 ربیع گفت:《 چگونه می‌شود که معاویه و علی هر دو به سنت رسول خدا عمل کنند، اما همواره در جنگ و دشمنی با یکدیگر باشند؟!》 《بهترین میزان شناخت حق و باطل عدالت است. کسانی که عدالت علی را برنیافتند، به ستم معاویه تن دادند.》 ربیع به فکر فرو رفت. گفت: 《 کاش به بنی کلب باز نمی‌گشتیم.》 ام وهب نیز در پستوی خانه نشسته بود و به حرف‌های عبدالله و دیگران گوش می‌داد و با خود می‌گفت: 《 کاش به بنی کلب باز نمی‌گشتیم.》 عبدالاعلی و زبیر در اتاق دیگر، کنار عبدالله بودند. عبدالله شمشیر اهدایی عمرو را به دیوار آویخت.زبیر با ولع سیب به دندان می‌کشید. سر بلند کرد و گفت : 《ما می‌دانیم که گروهی از بزرگان کوفه برای حسین بن علی نامه نوشته‌اند و او را به کوفه فراخوانده‌اند. عمروبن حجاج از زمره آنهاست.》 عبدالاعلی گفت:《 از تو همین را خواستند ؟》 زبیر گفت :《پیش از این برای من نیز پیک فرستاده بودند.》 جوری گفت که عبدالله فهمید دروغ می‌گوید. عبدالله روبروی عبدالاعلی نشست. عبدالاعلی گفت: 《 تو خوب می‌دانی که بنی کلب با یزید پیوند دارد؛ هم به سبب و هم به پیمان.》 عبدالله گفت:《 من نیز شک ندارم که عمرو به خطا می‌رود و این کار کوفیان ،نتیجه‌ای جز ریختن خون مسلمانان و اختلاف و تفرقه در امت اسلام نخواهد داشت.》 عبدالاعلی گفت :《کوفیان از معاویه کینه دارند،چون بیت المال را به شام برد از حقوق کوفیان کاست و همواره آنان را از حکومت دور داشت. الان هم مرگ معاویه را فرصتی می‌دانند تا به گذشته‌ی خویش بازگردند.》 زبیر گفت:《برای این کار،چه کسی بهتر از حسین بن علی؟!》 و گاز دیگری به سیب زد. عبدالله گفت: 《حسین بن علی اگر قصد جنگ با بنی امیه را داشت،بعد از برادرش حسن،بر معاویه می‌شورید .》🍂 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا» «نترس که خدا با ماست✨» پس دیگه غصه ی چیو میخوری رفیق؟! میرسیم، میشه، خوشحال میشیم، میخندیم، ذوق میکنیم، به دست میاریم، درست میشه! ❤️ شبتون آروم ..🌺🍃 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا