🌹🌹
🌹
🍃برگ سی و ششم
کمی میوه و گوشت و خوراکی هم خریده بود آنها را داد به من و گفت:( قدم! باید بروم. شاید تا دو سه روز دیگر برنگردم، توی این چند وقتی که نبودم، کلی کار روی هم تلنبار شده. باید بروم به کارهای عقب افتاده ام برسم.)
آن اوایل ما در همدان، نه فامیلی داشتیم، نه دوست و آشنایی که با آنها رفت و آمد کنیم.
تنها تفریحم این بود که دست خدیجه را بگیرم، معصومه را بغل کنم و برای خرید تا سر کوچه بروم.
گاهی وقتی توی کوچه یا خیابان یکی از همسایه ها را می دیدم، بال درمیاوردم.
میایستادم و با او گرم تعریف میشدم.
یک روز عصر نان خریده بودم و داشتم برمیگشتم.
زن های همسایه جلوی در خانه ایستاده بودند و با هم حرف می زدند. خیلی دلتنگ بودم.
بعد از سلام و احوالپرسی تعارف شان کردم بیایند خانه ما.
گفتم:( فرش میاندازم توی حیاط. چای هم دم می کنم، باهم میخوریم.)
قبول کردند.
در همین موقع مردی از ته کوچه بدو بدو آمد طرفمان.
یک جارو زده بود زیر بغلش و چند تا کباب هم گرفته بود دستش.
از ما پرسید:( شما اهل روستای حاجی آباد هستید؟)
ما به هم نگاه کردیم و جواب دادیم:( نه.)
مرد پرسید:( پس اهل کجا هستید؟!)
صمد سفارش کرده بود خیلی مواظب باشم با هرکسی رفت و آمد نکنم و اطلاعات شخصی و خانوادگی هم به کسی ندهم.
به همین خاطر حواسم جمع بود و چیزی نگفتم.
مرد یک ریز می پرسید:( خانه تان کجاست؟! شوهرتان چه کاره است؟! اهل کدام روستایید؟!)
من که وضع را اینطور دیدم، کلید انداختم و در حیاط را باز کردم.
یکی از زنها گفت:( آقا شما که این همه سوال دارید، چرا از ما می پرسید. اجازه بدهید من شوهرم را صدا کنم. حتما او بهتر میتواند شما را راهنمایی کند.)
مرد تا این حرف را شنید، بدون خداحافظی و سوال دیگری بدو بدو از پیش ما رفت.
وقتی مرد از ما دور شد، زن همسایه گفت:( خانم ابراهیمی دیدی چطور حالش را گرفتم. الکی به او گفتم حاج آقا خانه است. اتفاقاً هیچکس خانه ما نیست.)
یکی از زن ها گفت:( به نظر من این مرد دنبال حاج آقای شما می گشت. از طرف منافق ها آمده بود و می خواست شما را شناسایی کند تا انتقام آن منافق هایی که حاج آقای شما دستگیرشان کرده بود، بگیرد.)
با شنیدن این حرف، دلهره به جانم افتاد.
بیشتر دلواپسیام برای صمد بود.
میترسیدم دوباره اتفاقی برایش بیفتد. 🍂
#دختر_شینا
#بانوی_تراز
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
حوصله خواندن ندارم..
حوصله نوشتن هم ندارم..
این همه دلتنگی دیگر نه باخواندن کم میشود نه بانوشتن..
دلم فقط تورامیخواهد..
#رفیق_قدیمی
#یگانه
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
154.9K
🌹و اکنون مسابقه و جوایزی دیگر در
راه است....❤️
جهت شرکت در مسابقه 👇👇👇👇
آیدی سیاهکالی👇👇👇👇
@ciahkale
#دهه_کرامت
#میلاد_امام_رضا
#مسابقه_عکس
#بانوی_تراز
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌸خداوندا
✨خانه امیـدم را
🌸به یادت بر بلنـدترین
✨قله دلم بنا می کنم
🌸ای آرام جان
✨امشب تمام دوستـان
🌸و عـزیزانم را آرامشی
✨از جنس خودت ارزانی ده
شبتون بخیر و نگاه خدا پناهتان 🌸
#بانوی_تراز
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
Vg.mp3
11.35M
سخته دلتنگ کسی باشی اون نه 💔
#به_وقت_دلتنگی
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
خدایا
تیتر صفحه امروز عمرمون
با نام قشنگت شروع شد
خدای خوبم امضاء پائین برگه را
با نمره خوب تأیید بفرما
🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸
#به_توکل_نام_اعظمت
#امام_زمان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
❣ آرام جانم امام زمانم❣
.
🌷وصف حسن تو چه گویم؟
▫️که ز اسباب جمال
🌷هر چه باید همه
▫️در حد کمالست تو را . . . 💕
#سلام_حضرت_عشق
#امام_زمان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz