eitaa logo
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
60.3هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
614 فایل
تقدیم به مولایمان صاحب الزمان .عج. از طرف تمامی خوبان عالم درجهت تعجیل فرجشان ☀️لینک کانال ج eitaa.com/banoyealam ☀️پل ارتباطی بامدیریت کانال @Ashnagharib20
مشاهده در ایتا
دانلود
به پایان آمد این ماه و عبادت همچنان باقی‌ست برای ما بنویس... نجف تا کربلا کافی‌ست!
چه باشیم... چه دل‌مان، حوالی حرم باشد؛ امروز که روز زیارتی امام رضاست... از دور و نزدیک... چشمان‌مان را ببندیم... دستی روی سینه بگذاریم و... با سلامی... زائر امام هشتم شویم! . [توصیه‌ی سیدبن طاوس به نقل از مفاتیح‌الجنان ]
99-06-02 mirbagheri.mp3
10.23M
🎧 استاد میرباقری | «سخنرانی» شب محرم ۱۳۹۹، مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها ◀️ خصوصیات اصحاب امام حسین علیه‌السلام eitaa.com/banoyealam
مگر من الف‌با بَلَد بودم... که نامِ تو را یاد گرفتم؟! مگر از چیزی می‌دانستم... که یک دل نه، صددل، وابسته‌ات شدم؟! مگر می‌دانستم کیست... که به من یاد دادند... تو داری؟! مگر من خبر داشتم که... زاده، فقط تو را دوست دارد؟! خودت دلداه‌ی‌مان کردی... نانِ حلال و شیرِ پاک نصیب‌مان کردی... و اجازه دادی در هوایت نَفَس بکشیم! حضرت صاحب‌دلم؛ این کودکِ دیروز... این دوستدارِ امروز... چیزی نمی‌خواهد؛ جز... یک جرعه ! تا مَست شود با خوشه‌های انگورِ ضریحَ‌ت... تا با دیدنِ گلدسته‌هایت... سرش زیرِبارِ مِنَّتِ اَحَدی خَم نشود... تا یادَش نرود، اَصل و نَسَبَ‌ش از غدیر است و... خانه‌ی پدری‌اش؛ ! تو که سائل را به کرشمه‌ی نگاه‌ت... می‌کنی! تو که با نان و ... عام را می‌کنی... تو که با دست‌هایت... افتاده را، دستگیری می‌کنی... عاقبت ما... با تو بخیر می‌شود! عاقبت بخیرمان کن؛ با نگاهِ کریمانه‌ات!
مگر من الف‌با بَلَد بودم... که نامِ تو را یاد گرفتم؟! مگر از چیزی می‌دانستم... که یک دل نه، صددل، وابسته‌ات شدم؟! مگر می‌دانستم کیست... که به من یاد دادند... تو داری؟! مگر من خبر داشتم که... زاده، فقط تو را دوست دارد؟! خودت دلداه‌ی‌مان کردی... نانِ حلال و شیرِ پاک نصیب‌مان کردی... و اجازه دادی در هوایت نَفَس بکشیم! حضرت صاحب‌دلم؛ این کودکِ دیروز... این دوستدارِ امروز... چیزی نمی‌خواهد؛ جز... یک جرعه ! تا مَست شود با خوشه‌های انگورِ ضریحَ‌ت... تا با دیدنِ گلدسته‌هایت... سرش زیرِبارِ مِنَّتِ اَحَدی خَم نشود... تا یادَش نرود، اَصل و نَسَبَ‌ش از غدیر است و... خانه‌ی پدری‌اش؛ ! تو که سائل را به کرشمه‌ی نگاه‌ت... می‌کنی! تو که با نان و ... عام را می‌کنی... تو که با دست‌هایت... افتاده را، دستگیری می‌کنی... عاقبت ما... با تو بخیر می‌شود! عاقبت بخیرمان کن؛ با نگاهِ کریمانه‌ات!
حالا که مجالِ سفر نیست... راهِ دور است... و دلِ‌مان تنگِ زیار است... بارِ سفر می‌بندیم... چشمان‌مان را هم! کبوتر دل‌مان را... پرواز می‌دهیم تا ! از ورودیِ باب‌المراد... وارد می‌شویم... و سلامی از رویِ می‌دهیم! این سلامِ ساده را... از ما بپذیر! ندهد فرصت گفتار... به متاج... کریم! گوش این طایفه... آوازِ گدا نشنیده‌ست
مگر من الف‌با بَلَد بودم... که نامِ تو را یاد گرفتم؟! مگر از چیزی می‌دانستم... که یک دل نه، صددل، وابسته‌ات شدم؟! مگر می‌دانستم کیست... که به من یاد دادند... تو داری؟! مگر من خبر داشتم که... زاده، فقط تو را دوست دارد؟! خودت دلداه‌ی‌مان کردی... نانِ حلال و شیرِ پاک نصیب‌مان کردی... و اجازه دادی در هوایت نَفَس بکشیم! حضرت صاحب‌دلم؛ این کودکِ دیروز... این دوستدارِ امروز... چیزی نمی‌خواهد؛ جز... یک جرعه ! تا مَست شود با خوشه‌های انگورِ ضریحَ‌ت... تا با دیدنِ گلدسته‌هایت... سرش زیرِبارِ مِنَّتِ اَحَدی خَم نشود... تا یادَش نرود، اَصل و نَسَبَ‌ش از غدیر است و... خانه‌ی پدری‌اش؛ ! تو که سائل را به کرشمه‌ی نگاه‌ت... می‌کنی! تو که با نان و ... عام را می‌کنی... تو که با دست‌هایت... افتاده را، دستگیری می‌کنی... عاقبت ما... با تو بخیر می‌شود! عاقبت بخیرمان کن؛ با نگاهِ کریمانه‌ات!
حالا که مجالِ سفر نیست... راهِ دور است... و دلِ‌مان تنگِ زیار است... بارِ سفر می‌بندیم... چشمان‌مان را هم! کبوتر دل‌مان را... پرواز می‌دهیم تا ! از ورودیِ باب‌المراد... وارد می‌شویم... و سلامی از رویِ می‌دهیم! این سلامِ ساده را... از ما بپذیر! ندهد فرصت گفتار... به متاج... کریم! گوش این طایفه... آوازِ گدا نشنیده‌ست
دلتنگی ما بهرِ هر ... یک رسم قدیمی‌ست؛ به ما ارث رسیده! .
مگر من الف‌با بَلَد بودم... که نامِ تو را یاد گرفتم؟! مگر از چیزی می‌دانستم... که یک دل نه، صددل، وابسته‌ات شدم؟! مگر می‌دانستم کیست... که به من یاد دادند... تو داری؟! مگر من خبر داشتم که... زاده، فقط تو را دوست دارد؟! خودت دلداه‌ی‌مان کردی... نانِ حلال و شیرِ پاک نصیب‌مان کردی... و اجازه دادی در هوایت نَفَس بکشیم! حضرت صاحب‌دلم؛ این کودکِ دیروز... این دوستدارِ امروز... چیزی نمی‌خواهد؛ جز... یک جرعه ! تا مَست شود با خوشه‌های انگورِ ضریحَ‌ت... تا با دیدنِ گلدسته‌هایت... سرش زیرِبارِ مِنَّتِ اَحَدی خَم نشود... تا یادَش نرود، اَصل و نَسَبَ‌ش از غدیر است و... خانه‌ی پدری‌اش؛ ! تو که سائل را به کرشمه‌ی نگاه‌ت... می‌کنی! تو که با نان و ... عام را می‌کنی... تو که با دست‌هایت... افتاده را، دستگیری می‌کنی... عاقبت ما... با تو بخیر می‌شود! عاقبت بخیرمان کن؛ با نگاهِ کریمانه‌ات!