🔴#عبرت
#عاقبت_ارتباط_با_نامحرم📛
⬛️موضوع : قبل از ازدواج با آقایی دوست بودم ، الان دوباره میخواد با من رابطه داشته باشه!
من دختری ۲۱ساله ام مدتی پیش با یه آقا پسری دوست شدم که ایشون ب هیچ عنوان نمی تونستن خواستگاری بیان من الان ۷ماه با یکی دیگه نامزد کردم و این اقا پسر دوباره رابطه شو با من شروع کرده و همش حرف از دیدن میزنه و میگه بعد ازدواجت هم باید با من باشی. من واقعا عذاب وجدان دارم بهشم گفتم که نمی تونم باهات باشمو برو پی زندگیت واین اقا ب شدت وابسته من هستن و میگه نمی تونم بی خیالت بشم حتی اگه بهم هم بزنم نامزدیتو، نمیتونه بیاد خواستگاری و از این ورم من نمی تونم نامزدیمو بهم بزنم و نامزدم به شدت ادم حساسیه اگه بفهمه زندگیم خراب میشه و من ایشون دوست دارم خواهش میکنم بگین چیکار کنم که اون اقا پسر کلا از زندگیم بره خواهش میکنم کمکم کنین.
#حجاب
#چادرانه
#لذت_چادر
🌱@lezzate_chador🌱
Eitaa.com/lezzate_chador
📚 #داستانک
#عبرت
#ارتباط_با_نامحرم
داستان زندگی من از اونجایی شروع شد که من دانشگاه قبول شدم و با کاوه نامزد بودم منو کاوه خیلی باهمدیگه خوب بودیم اما غافل از اینکه با یه دوستی ساده ،خودم با دستای خودم زندگیمو نابود کردم😞
ما بعداز گرفتن یه مراسم عروسی با شکوه زندگی مشترکمونو شروع کردیم😍 من مشغول درس خوندن بودم و اونم مشغول کاراش بود زندگی خوبی داشتیم
چندروزی به سالگرد ازدواجمون مونده بود که من میخواستم شوهرمو سوپرایزکنم☺️ ،از قبل همه خریدامو انجام داده بودم تصمیم داشتم که آخر هفته رو باهم باشیم
یروز به کاوه گفتم که تصمیم دارم برم خونه مادرم واسه دیدن خاله و خواهرم که اونجا هستن به این بهونه میخواستم برم کیکی🎂 رو که سفارش داده بودمو تحویل بگیرم که تاوقت برگشتنم کاوه دیگه میرفت سرکارش منم خونه رو واسه شب آماده میکردم ،
وقتیکه از شیرینی سرا سفارشو تحویل گرفتم به سمت خونه راه افتادم وپشت در که رسیدم کلیدو توی قفل در چرخوندم و درو که باز کردم با ورودم به خونه ، لحظه ایو توی زندگیم تجربه کردم که باوجود اینکه ازاون روز مدتها گذشته بازم باورم نمیشه😔 ،که کاوه با دوستم توی خونه تنهابودن با دیدن من وکیکی که توی دستم بود کاملا شوکه شده بودن دروبستمو واقعا رفتم خونه مادرم😣 تو این مدت با کلی فکرکردن به زندگیم پی به اشتباه خودم بردم که من خیلی زودبه خوب بودن ظاهر سیما که دوستم بود #اعتماد کردم .😞
زمانیکه توی دوران نامزدی بودیم یه روز که من و سیما دانشگاه بودیم کاوه به من زنگ زد و گفت که بین تایم کلاسا میاد دنبالم که ناهارو باهم بیرون باشیم اگه میرفتم سیما تنها می موند بهش اصرار کردمو ازش خواستم که همراهمون بیاد،
اونم قبول کرد این بزرگترین حماقت غیرقابل جبران زندگی من بود😞
که زمینه ی آشنایی کاوه و سیما شدم امیدوارم با بیان کردن این موضوع تجربه ای برای امثال خودم بوده باشه..
💠 نتیجهگیری:هیچوقت زمینه ارتباط با نامحرم رو برای خودتون یا همسرتون فراهم نکنید.
#حجاب
#چادرانه
#لذت_چادر
🌱@lezzate_chador🌱
Eitaa.com/lezzate_chador
#ارتباط_با_نامحرم
#تلنگر
#عبرت
[🚫]..عاقبت دوستی های مجازی📲
زن 26 ساله که با چهره ای نگران وارد کلانتری شده بود تا چاره ای برای رهایی از مزاحمت های تلفنی یک مرد جوان بیابد درباره ماجرای این مزاحمت ها به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: تازه دیپلم گرفته بودم که با «شهرام» ازدواج کردم.
آن روزها فقط دوست داشتم زودتر ازدواج کنم
و زندگی مستقلی تشکیل بدهم اما خیلی زود فهمیدم که در انتخابم اشتباه کرده ام. شهرام مرد آرزوهای من نیست روزی که به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم هیچ وقت فکر نکردم که ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی یک فرد است و باید با حساسیت و دقت درباره شریک زندگی تصمیم گرفت.😓
خلاصه زمانی فهمیدم راه را اشتباه رفته ام که دیگر یک سال از ازدواجم میگذشت و اختلافات بین من و همسرم شدت گرفته بود بالاخره پس از مدت ها قهر و آشتی در نهایت دو سال قبل از شهرام جدا شدم اما خلأ های عاطفی که در زندگی ام وجود داشت مرا به سوی فضاهای مجازی سوق داد تا این که در یکی از شبکه های اجتماعی با «کاظم» آشنا شدم.
او با حرف هایش به من آرامش میداد به همین دلیل دوباره برای پر کردن خلأ عاطفی به ارتباط تلفنی با او ادامه دادم ولی مدتی بعد مردی باوقار و با شخصیت به خواستگاری ام آمد من که او را از هر نظر شایسته ازدواج میدیدم به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم چرا که او مردی ایده آل بود. وقتی با کاظم تماس گرفتم و ماجرای ازدواجم را شرح دادم با کمال بیتوجهی گفت: برای من مهم نیست هر کاری دوست داری انجام بده!
ارتباط ما فقط در حد یک تلفن بوده است! بالاخره من ارتباطم را با کاظم قطع کردم تا شاید زندگی بی دغدغه ای را در کنار همسرم آغاز کنم ولی هنوز مدت زیادی از ازدواجم نگذشته بود که مزاحمت های تلفنی کاظم شروع شد، اما از آن جایی که می خواستم به همسرم خیانت نکنم سیم کارتم را عوض کردم ولی او باز هم خط جدید مرا پیدا کرد و به مزاحمت هایش ادامه داد. او حتی با بستگان و نزدیکانم تماس میگرفت تا زندگی مرا نابود کند، چنان برادرم را تحریک کرده بود که برادرم بدون هیچ گفت و گویی مشتی به دهانم کوبید و دندانم را شکست. حالا نه تنها مجید همسرم به کتک کاری من توسط برادرم مشکوک شده است بلکه میترسم این بار نیز برای همین مزاحمت ها زندگی ام نابود شود.🥀😔
شایان ذکر است به دستور سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) رسیدگی به این پرونده در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.
📚خبر حوادث مشهد
#حجاب
#چادرانه
#لذت_چادر
🌱@lezzate_chador🌱
Eitaa.com/lezzate_chador
خیلی خیلی زیباست
👇👇👇👇
#عبرت آموزه
حتما بخونید
رهسپار خانهء سالمندان
نشر این مقاله در اینترنت باعث برانگیخته شدن تفکر ِ بیشتر مخاطبین راجع به زندگی شده است.
مقاله توسط یک خانم نویسنده بازنشسته نوشته شده که احساسش را زمان انتقال به خانهء سالمندان به نگارش در آورده است:
دارم به خانهء سالمندان میرم ، مجبورم.
وقتی زندگی به نقطه ای میرسه که دیگه قادر به حمایت از خودت نیستی ،بچه هات به نگهداری از فرزندان خودشان مشغولند و نمی توانند ازت نگهداری کنند،این تنها راه باقیمانده است.
خانهء سالمندان شرایط خوبی داره ، اتاقی ساده. همه نوع وسایل سرگرمی داره،
غذا خوشمزه است، خدمات هم خوبه. فضا هم بسیار زیباست اما قیمتش ارزان نیست.
حقوق بازنشستگی من به سختی می تونه این هزینه رو پوشش بده. البته اگه خونه خودم رو بفروشم به راحتی از پس ِ هزینه اش برمیام.
می تونم در بازنشستگی خرجش کنم تازه ارث خوبی هم برا پسرم بذارم.
پسرم این را خوب می فهمه: «پولها و اموالت باید به خودت لذت بده. ناراحت ِ ما نباش.»
حالا من باید برا رفتن به خونه سالمندان آماده بشم. به هم ریختن خانه به خیلی چیزها برمی گرده :
جعبه ها،چمدانها،کابینت و کشوها که پر از لوازم زندگیست ، لباسها و لوازم خواب برای تمام فصول.
از جمع کردن خوشم میامد. کلکسیون تمبر، دهها نوع قوری دارم. کلکسیونهای کوچک زیاد، مثل گردنبندهای از سنگ کهربا و چوب گردو و از این قبیل.
عاشق کتابم. کتابخانهام پر از کتابه. انواع شیشه بطری مرغوب خارجی. از هر نوع وسایل آشپزخونه چند ست دارم.
دیگ و قابلمه و بشقاب و هر چه که میشه دریک آشپزخانه پر تصور کرد.
ده ها آلبوم پر از عکس و...
به خانه پر از لوازم نگاه میکنم و نگران میشم. خونهء سالمندان تنها یک اتاق با یک کابینت، یک میز، یک تخت، یک کاناپه، یک یخچال یک تلویزیون، یک گاز و ماشین لباسشویی داره. دیگه جایی برای اونهمه وسایلی که یک عمر جمع کرده ام نداره.
یک لحظه فکر میکنم مالی که جمع کرده ام دیگه متعلق به من نیست. در واقع این مال متعلق به دنیاست. ثروتی هم که در آینده خواهد آمد تعلق به کسی ندارد.
قصر ِ چه کسی شهر ممنوعه است؟
امپراطور فکر می کرد قصر متعلق به خودشه ولی امروز متعلق به مردم و جامعه است.
به اینها نگاه می کنید ، با آنها بازی می کنید ، از آنها استفاده می کنید ولی نمی تونید آنها را با خودتون به گور ببرید.
می خوام همه اموالم رو ببخشم ولی نمی تونم. هضمش برام مشکله. از طرفی بچه ها و نوه هایی که برا کارم و جمع آوری اینهمه چیز ارزش قایل باشند کم هستند. می تونم تصور کنم که آنها با اینهمه چیزی که با سختی جمع کرده ام چطور برخورد می کنند:
همهء لباسها و لوازم خواب دور ریخته می شه.
عکسهای با ارزش نابود میشه، کتابها فلهای فروخته میشه.
کلکسیونهام چی؟ اگه دوستشون نداشته باشی از خودت دورشون میکنی. مبلمان هم با قیمتی بسیار کم فروخته میشه.
درست مثل پایان عمارت قرمز می مونه:
تنها یک تکهء تمیز سفید به جا می مونه.
از بین کوه لباسی که جمع کرده بودم چند تکه برداشتم، چند تا وسیلهء آشپزخونه، و چند تا از کتابهای مورد علاقهام، و چند تا قوری چای.
کارت شناسایی و شهروندی و بیمه و سند خونه و البته کارت بانکی. تمام.
این همهء متعلقات منه. میرم و با همسایهها خداحافظی میکنم....
سه بار سرم را به طرف درب خانه خم میکنم و آن را به دنیا می سپارم. بله در زندگی، شما روی یک تخت می خوابید و در یک اتاق زندگی می کنید بقیه اش برای تماشا و بازیست.
بالاخره مردم بعد از یک عمر زندگی می فهمند:
ما واقعا چیز زیادی نیاز نداریم.
دور خودتان را برا خوشحال شدن شلوغ نکنید.
رقابت برای شهرت و ثروت خنده داره.
زندگی بیشتر از یک درنگ کوتاه نیست.
افسوس که هر چه برده ام باختنی ست،
برداشته ها تمام بگذاشتنی ست،
برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت،
بگذاشته ام هر آنچه برداشتنی ست
✾•#بانوی_بروز
🌱@banuie_beruz🌱
Eitaa.com/banuie_beruz
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
6.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻این تصویر خیلی #عبرت آموزه
تصور کنید الجولانی سالها در عراق به عنوان یه تروریست القاعدهای حضور داشته و مردم عراق رو میکشته
بعد به عنوان تروریست دستگیر و زندانی میشه
بعد از آزادی میاد در سوریه حدود ۱۳ سال کار تروریستی میکنه
حالا هیات عراقی اومده با این تروریست ملاقات میکنه و دست دوستی میده ... چه دنیایی شده
✾•#بانوی_بروز. عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/1281622041C7f5e91faeb
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••