eitaa logo
💚 با قرآن و عترت 💚
144 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
861 ویدیو
35 فایل
کانال نشر آموزه های دینی'' بیائیم غرق در برنامه های خدا بشویم . ارتباط با مدیر ( طرح سؤالات ، پیشنهادات و انتقادات ) : @mesbaholhoda14 امام علی علیه السلام:ای مؤمن! این علم و ادب است که بهای وجود توست؛پس تلاش کن که این بها را به دست بیاوری و یاد بگیری.
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢تفسیر قرآن 💠تفسیر آیه : ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدًى لِلْمُتَّقينَ (۲) 🔸لغت و اعراب: 🔹هدايت ويژۀ متقين ✅ذلِكَ اشاره به دور است، و آن مبتدا و خبرش لا ريب فيه است و هدًى خبر دوم است. وجوه ديگرى نيز در اعراب اين جملات گفته شده كه ما اظهر و اتقن را اختيار كرديم. ✅تفسير: «ذَ لِكَ الْكِتَابُ» اشاره به علوّ مقام و دورى رتبه و منزلت اين كتاب از افق افكار عامّه يا از درك نفوس خبيثه است. يعنى: اين كتابِ برتر و والاتر و رفيع المنزله، هيچ شك و ترديدى در آن نيست. مراد از «كتاب» حقيقت قرآن است، يعنى نفس كلام الهى و محتواى آن كه رهين الفاظ و كتابت نيست. و اطلاق كتاب بر آن به لحاظ آن است كه از ازمنۀ بسيار قديم در لوح محفوظ الهى، مكتوب و مندرج بوده و در زمان نزولش مكتوب بالقوّه نسبت به زمان هاى آينده تا پايان عمر بشر بوده است. ✅«لَا رَيْبَ فِيهِ» يعنى: ترديدى در آن نيست، مراد آن است كه صاحب هر عقل سليم و فطرت پاك و وجدان سالم و غيرمتأثّر از انحرافات محيط خارج، اگر به نظر دقت و انصاف در آن بنگرد، در حقانيت آن شك نمى كند و به عظمت تنظيم كنندۀ آن و صدق آورندۀ آن و به كمال متانت و حكمت، و كثرت علوم و معارف، و علوّ محتوا، و غزارت مندرجاتِ آن يقين پيدا مى كند. و يا آن كه هر انسانى كه مسبوق به انكار و عناد نباشد مانند مشركانِ بى غرض، پس از مشاهدۀ حالات آورنده و معاينۀ معجزات او قهراً به صدق آن اذعان مى كند. ✅«هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ» يعنى: اين كتاب سراپا هدايت و راهنمايى است براى كسانى كه اهل تقوا و داراى اوصاف پنج گانه يا شش گانه اى هستند كه در آيۀ بعد ذكر شده است: ايمان به غيب، اقامۀ نماز، انفاق از دارايى خود، ايمان به اسلام و قرآن محمّد صلى الله عليه و آله، ايمان به كتاب‌ها و شرايع آسمانى گذشته و يقين به آخرت. ✅در اينجا اشكالى مطرح است و آن اينكه اگر متعلّق هدايت، اهل تقوا و واجدين امور مذكور هستند پس آنها خود هدايت يافته اند و هدايت قرآن نسبت به آنها تحصيل حاصل است. پاسخ آن كه: مراد، متّقين بالاستعدادند يعنى كسانى كه به خاطر داشتن عقل سليم و وجدان سالم و آلوده نشدن روحشان به پليدى كفر و شرك، استعداد ذاتى براى تقوا دارند. لذا مى بينيم كه اوصاف مذكور به عنوان فعل ماضى يا اسم فاعل ذكر نشده (مانند هُدىً لِلْمُتَّقِينَ، الَّذِينَ ءامَنوُا بِالْغَيْبِ وَ أَقَامُوا الصَّلاَةَ، يا هُدًى لِلْمُتَّقِينَ الْمُؤْمِنِينَ بِالْغَيْبِ وَ الْمُقِيمِينَ لِلصَّلاةِ) بلكه به عنوان فعل مضارع آمده است و گويى عبارت چنين است: هُدىً لِلْمُتَّقِينَ، الَّذِينَ يُؤمنونَ اذا عُرِضَ عَلَيهِمُ الايمان. و معنى جمله اين است: اين كتاب هدايت است براى آنان كه تقواى ذاتى دارند به گونه اى كه چون ايمان و امور ديگر بر آنها عرضه شود مى پذيرند، به آن ايمان مى آورند و اقامۀ نماز مى كنند. چنان كه نيروى عقل نيز در جايى كه قرآن نباشد براى همين اشخاص، مايۀ هدايت است. ✅برخى ديگر گفته اند كه هدايت داراى دو مرحله است: اول هدايت به امور مذكور در اين آيات كه به واسطۀ آن، شخص، واجد عنوان متّقين مى شود. دوم هدايت پس از آن به ساير كمالات انسانى و معنوى. ✅هدايت اول به وسيله عقل سالم و وجدان پاك و تعقّل و تدبّر در آيات انفسى و آفاقى حاصل مى شود، آن گاه موضوع هدايت قرآنى محقّق مى گردد. پس حاصل اين جمله اين است كه اين قرآن كسانى را كه به كمك عقل و يارى وجدان و به نيروى خرد، ايمان به امور مذكور پيدا كرده اند، به مراحل بعدى كمالات انسانى و معنوى هدايت مى كند. ولى اين معنى مخدوش است، زيرا قرآن هُدًى للّناس است يعنى عهده دار هدايت مردم در تمام مراحل از صفر تا بى نهايت است. كسانى را كه اصلاً هدايت ندارند و در اصول و فروع، منحرف يا ساده و خالى الذهن اند هدايت به درك و قبول آنها مى كند و كسانى را كه اين اصول و فروع را يافته اند به مراحل بالاتر، و همين طور. و منحصر نمودن هدايت به مرحلۀ دوم، يعنى به واجدين مرحلۀ اول با عقل و تدبّر، حمل به مورد نادرالوجود است. و ممكن است گفته شود: معناى «هُديً للمتّقين» هو الهادى لِهؤلاء المتّقين يا هو الَّذى يَهْدى هؤلاء المتّقين است، و آن اشاره به جامعۀ مسلمين باشد، يعنى اين قرآن است كه متّقين داراى اوصاف زير را كه همين جامعۀ مسلمين باشند هدايت مى كند. 📒تفسیر روان @baquranvatrat 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🔰تفسیر قرآن کریم 🟢آیات : 🔸الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (۳) 🔸وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِاْلآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (۴) ✅صفات متقين ♻️تفسير: ❇️يعنى: متّقين و پرهيزگاران، كسانى هستند كه داراى اوصاف پنج گانه يا شش گانۀ زيرند: «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بالْغَيْبِ» نخست آن كه به غيب ايمان مى آورند. غيب بر حسب لغت، هر چيزى است كه از حواس ظاهرى يا باطنى انسان پنهان است. و مفاد غيب به اين معنا گسترده و غيرقابل الزام، و تقييد آن به امورى خاص داراى ابهام است. و ظاهر آن است كه مراد، هر امر پنهانى است كه شرع يا عقل دلالت بر وجوب اذعان به آن دارد، مانند ذات اقدس خداوند، صفات جلال و جمال او، فرشتگان، عالم برزخ، و عالم قيامت و حوادث آن مثل سؤال و حساب و نامۀ عمل و قضاوت و سنجش اعمال و شفاعت و بهشت و جهنّم و غير اينها. و نيز غيب شامل است بر همۀ آنچه در كتاب خدا و كلمات قطعى معصومين به آن خبر داده شده از خصوصيات فرشتگان و وجود اجنّه و شياطين و اوضاع آسمان‌ها و مَلَأ اعلا و ارواح برزخى و سرگذشت پيامبران و امم گذشته و آنچه خبر داده اند از مَلاحم و احوال آيندگان و ظهور حضرت بقيّة اللّه - ارواحنا فداه - و علائم قطعى آن. «وَيُقِيمُونَ الصَّلَوةَ» دوم آن كه نماز را برپا مى دارند، يعنى هم خود به قيام و قعود مى پردازند و هم عائله و مجتمع كوچك و بزرگ مسلمين را امر به آن مى كنند. و مراد از نماز، اعم از واجب و مستحب است. و نيز ذكر نماز در آيه به عنوان مثال و نمونه و انتخاب مهم ترين فرد از واجبات بدنى است مانند روزه و جهاد و حج و امر به معروف و نهى از منكر و هر كار خير عملى. «وَ مِمَّا رَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ» سوم آن كه از آنچه روزىِ آنها كرده ايم از مال و جان و جاه و اولاد، در راه خدا انفاق مى كنند، مانند اخراج حقوق واجبه و مستحبّه، فدا كردن نفس در جهاد و غيره، استفاده از مقام و جاه در قضاى حوايج مردم، انجام كارهاى خدماتى، تعليم علوم و فنون و اخلاق اسلامى و نظاير اينها. «وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ» چهارم آن كه آنها به آنچه بر تو فروفرستاده شده از كتاب كريم آسمانى و شريعت قويم اسلامى، و علوم و معارف سماوى ايمان مى آورند. 🔸«وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ» پنجم آن كه به آنچه پيش از تو بر پيامبران گذشته فروفرستاده شده از كتاب هاى آسمانى و شرايع مختلف نيز ايمان مى آورند و حاصل آن كه متّقين به يگانه دين الهى در طول تاريخ بشريت كه بر حسب مرور زمان و تبادل اقوام و ملل، به صورت شرايع مختلف پنج گانه بر بشر فرود آمده و عرضه شده و ايمان بر هر يك ملازم با ايمان به ديگرى است، ايمان مى آورند. «وَ بِالأَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» ششم آن كه به سراى آخرت و زنده شدن پس از مرگ يقين دارند. شكى نيست چنان كه گفتيم ايمان به آخرت و قيامت از مصاديق ايمان به غيب است ولى به خاطر اهميّت موضوع و نقش اساسى آن در سازندگى انسان، جداگانه ذكر شده است، از اين رو ما هم آن را يك صفت جداگانه به حساب آورديم. بايد دانست كه در اين دو آيه به اصول سه گانۀ دين و اركان دوگانۀ فروع دين و واجبات بدنى و مالى اشاره شده است؛ به توحيد با كلمۀ «غيب» و به رسالت انبيا و كتاب هايشان با عبارت «ما انزل اليك و ما انزل من قبلك» و به معاد با كلمۀ «بالآخرة» وبه اركان فروع با كلمۀ «صلاة» و «انفاق». و گويى معنى آيه اين است كه متّقين يعنى انسان هاى پاك سرشت هنگامى كه قرآن يا عقل و وجدان، اصول دين و فروع مهمّه را بر آنها عرضه دارند به راحتى مى پذيرند. @baquranvatrat 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🔰تفسیر قرآن 🔸أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدينَ (۱۶) 🔸مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نارًا فَلَمّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ في ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ (۱۷) 🔸صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ (۱۸) 🟢لغت واعراب: ❇️اشتراء: خريدن و فروختن - از اضداد است - و نيز چيزى را از دست دادن و چيز ديگرى را به دست آوردن. وَقَدَ و اَوْقَدَ و اِسْتَوْقَدَ النّارَ: روشن و مشتعل نمود آتش را. اَضاءَ: روشن و منوّر نمود. صُمّ جمع اصَمّ: كر. بُكمْ جمع ابْكَم: لال. عُمْى جمع اعْمى: كور، و هر سه كلمه خبر اولئك است كه در تقدير گرفته مى شود. تشبيه منافقان 🟢تفسير: 🔸«أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الضَّلَلَةَ بِالْهُدَى» ❇️يعنى: منافقان كسانى هستند كه گمراهى را به بهاى از دست دادن هدايت خريدند، يعنى آنها در زندگى دنيا و در بازار تجارت عمر، كفر و شرك و عمل به سنّت جاهلى را با اسلام و قرآن و كمالات انسانى معامله كردند. 🔸«فَمَا رَبِحَت تِّجَرَتُهُمْ وَ مَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ» ❇️يعنى: و در اين تجارت هرگز سود نبردند و راه درستى نرفتند، زيرا انسانيت و سعادت و بهشت را دادند و رفتار جاهليت و جهنم آخرت را گرفتند. 🔸«مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِى اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّآ أَضَآءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِى ظُلُمَتٍ لَّايُبْصِرُونَ» ❇️يعنى: مثال و توصيف حال اين منافقان، مثال كسى يا كسانى است كه در صحرايى وسيع و شبى بسيار تاريك به سرمى برند كه از فراز و نشيب اطراف خود بى اطلاع و از ترس سرما و درندگان، در وحشت سخت قرار گرفته اند، آن گاه آتشى را روشن مى كنند تا اطراف خود را ببينند، و همين كه شعلۀ آتش، اطرافشان را روشن نمايد و اندكى خوشى و آرامش پيدا كنند به ناگاه خداوند به وسيلۀ باد و بارانى، آتششان را از بين مى برد، و نورشان را خاموش مى نمايد و آنها را در تاريكى هاى وحشتناك متحير مى سازد به گونه اى كه جايى را نمى بينند. وجه تشبيه منافقان به اين افراد اين است كه منافقان، پيش از اسلام در شب يلداى شرك و كفر و ظلمت هاى اخلاق و رسوم جاهليت و تاريكى هاى سنّت‌ها و رفتارهاى وحشيانه بودند، و چون ايمان ظاهرى آوردند و در جرگۀ مسلمان‌ها وارد شدند، در روشنى محيط مسلمين و امنيت اجتماعى آنها قرار گرفتند و از احكام و مزاياى اخلاقى مسلمين و وجوه برّيّه و غنائمشان برخوردار شدند، و اندكى بدين منوال گذشت و همين كه به اين حال دلگرم شدند و پنداشتند كه ديگر هيچ خطرى آنان را تهديد نمى كند، خداوند آنها را ميراند و كور و سرگردان در تاريكى هاى برزخ و قيامت رها كرد. «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ» يعنى: پس منافقان از شنيدن دعوت حق و انذار پيامبران و آواى كتاب كريم كرند و غيرمتأثر، و از اعتراف و اظهار ندامت از سوابق كفر و فسق و از اظهار تسليم گنگ اند و لال، و از مشاهدۀ آيات الهى در ملكوت آسمان‌ها و آفاق زمين و انفس خود كورند و غيرمتذكر. 🔸«فَهُمْ لَايَرْجِعُونَ» ❇️يعنى: پس آنها هرگز به ترك ضلالت و شقاوتى كه خريده اند و باز پس گرفتنِ هدايت و سعادتى كه از دست داده اند باز نمى گردند. 📒تفسیر روان @baquranvatrat 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🔰تفسیرقرآن 🔸أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ في آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللّهُ مُحيطٌ بِالْكافِرينَ (۱۹) 🔸يَكادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ (۲۰) 🟢لغت و اعراب: ❇️صيّب: باران بسيار تند و رگبار، يا ابر باران زا. اصلش صَيْوب است مانند سيّد و جيّد كه سَيْود و جَيْود بوده و واو آن تبديل به ياء شده است. و آن عطف است به «الذى استوقد» به تقدير مضافى مانند اصحاب، يعنى اَو كاصحاب صيّب. رعد: صداى ابر، و برق جهش آن است. صواعق: جمع صاعقه و آن آتشى است كه از ابر با رعد شديد فرود مى آيد و در فارسى «آذرخش» گويند. خَطَفَ الشَىءَ: ربود آن را، و خَطَفَ البصرَ: نور چشم را ربود و ديدِ آن راگرفت. 🟢تفسير: 🔸«أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَآءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِى ءَاذَانِهِمْ مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ» يعنى: مَثَل منافقان مَثَل گرفتار شدگان در باران تند و رگبارى است آن هم در صحرايى وسيع كه در آن باران تاريكى‌ها و رعد و برق است يعنى آن باران با تاريكى و رعد و برق همراه است، كه از ترس آن صاعقه‌ها سر انگشتان خود را از بيم مرگ در گوش هاى خود مى كنند، و خداوند به حال كافران از نظر علم و قدرت احاطه دارد. جهت تشبيه منافقان به اين گروه آن است كه آيات وحى الهى همانند بارانى بر مسلمين و آنها مى بارد ولى براى آنها همراه است با مجهولاتى دربارۀ دين و مبهماتى از احكام كه با عقايد و سيره هاى فاسد آنها مخالف است و گويى به وسيلۀ وساوس شيطانى، تاريكى‌ها و ظلماتى برايشان ايجاد كرده و نيز همراه است با صداى پيروزى هاى مسلمين و شكست هاى كفار، و وعده هاى تهديدآميز پياپى قرآن و انذارهاى پيامبر، و آنها براى تحفّظ از رسوايى خود متوسل به غيبت از مسلمين و تخلّف از جهاد و تظاهر به مرض مى شوند، و خدا هم به همۀ اين احوال داناست. 🔸«يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَآ أَضَآءَ لَهُمْ مَشَوْاْ فِيهِ وَ إِذَآ أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ» يعنى: آن گروه گرفتار در باران شديد چنانند كه نزديك است آن برق نور چشمانشان را بربايد؛ هر وقت فضا بر آنها روشن مى شود راه مى افتند و چون تاريكى بر آنها غلبه كند مى ايستند. 🔸«وَ لَوْ شَآءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ» يعنى: و اگر خدا مى خواست بى ترديد قوۀ شنوايى آنها و بيناييشان را از بين مى برد، زيرا بى شك خداوند به همه چيز تواناست. جهت اين تشبيه آن است كه توبيخ‌ها و تهديدهاى قرآن و انذارهاى پيامبر و شعارهاى مسلمين گاهى آن گونه بوده كه نزديك مى شد منافقان از ميان اجتماع مسلمان‌ها فرار كنند و يا به كلى اظهار كفر كنند و به كفار لاحق كردند. و بالأخره حالشان چنين بود كه هر وقت مفاد قرآن و احكام دين به نفع آنها بود با اسلام و مسلمين همراهى داشتند و چون مخالف مى شد، مانند آيات نفى شرك و نفى تثليث و ابطال قول به فرزندى عُزَير و عيسى و ادلّۀ نسخ تورات و انجيل، در حيرت مى ماندند. @baquranvatrat 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔹