eitaa logo
باران شهادت "•🖤
1.8هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
234 ویدیو
34 فایل
﷽ شهادت بارانی‌ست که بر همه نمی بارد🌧 برای خدا، وقف اهل بیت و شهداء🫀 "کپی از مطالب آزاد و حلال" شروع خادمی: 1403/6/6 خادمین کانال @abas1_1_3 @bent313
مشاهده در ایتا
دانلود
باران شهادت "•🖤
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: کاظم عاملو 🕊تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۴/۲۲ ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱۱/۷
🥀🖤 پروردگارا مشتاقان لقايت را بنگر كه چگونه اميد به ديدار تو دارند و در راه حراست دينت، جانبازي و جانفشاني مي كنند. جسم و جان بي مقدارم آن چنان ارزشي ندارد كه براي رضايت آن را فدا كنم. 🖤📓 در جنوب سمنان و در محله جهاديه كودكي چشم به دنيا گشود به اسم كاظم عاملو، او در خانواده اي بسيار مذهبي و در دامن پاك والديني كه با تازيانه هاي طاقت فرساي اقتصادي زندگي خود را مي چرخاندند رشد پيدا كرد، در كودكي يك دوره سخت بيماري را تجربه كرد كه با عنايت امام رضا (ع) شفا گرفت. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ يكي از همرزمانش مي گويد: يك روز در منطقه جنوب از من پرسيد در نماز چه حالتي به تو دست مي دهد؟ گفتم چطور؟ گفت مي خواهم بدانم، گفتم حالت خاصي احساس نمي كنم. او گفت: راستش من در نماز لذتي مي برم كه نمي توانم آن را به زبان بياورم، گفتم چطوري؟ لبخندي زد و با نگاهي كه مخصوص خودش بود به من فهماند هر چه برايت بگويم تو نمي فهمي ... معمولاً تا نماز نمي خواند غذا نمي خورد، يك روز سر سفره نشسته بوديم، به او گفتم ماشاءالله امروز خوب غذا مي خوري، گفت: با خواندن نماز اول وقت و با حال، اشتهاي آدم باز مي شود. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ درون می لرزید و به خود می پیچید. عرق از سر و رویش قطره قطره می چکید. چندبار صدایش زدم. حالت عادی نداشت. انگار توی عالم دیگری بود و صدای ما را نمی شنید. چراغ والر را آوردیم نزدیکش و پتوهایمان را انداختیم رویش. لرزَش، کم نمی شد. توی خواب صحبت می کرد. بچه ها گفتند:«تب کرده و هذیون می گه.» اما حرف هایش به هذیان نمی خورد. این ماجرا چندین شب ادامه داشت. شب های بعد با واکمن و نوار صدایش را ضبط کردیم و گاهی هم می نوشتیم. چندین نوار ضبط کرده و حدود پانصد صفحه کتاب موجود است. ارتباط با عالم دیگر و شهدا شده بود سرگرمی معنوی اش در دل شب. ماهم از این عنایت بی نصیب نبودیم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حالت کاظم در خلسه را خیلی نمیشود توضیح داد: از این رو بد أن رو می شد؛ در همان حال مدام عرق می کرد و گاهی به شدت نفس نفس میزد. حالاتی که تا الان نمونه ای برایش پیدا نکرده ام. او در این حالات سخنان ما را هم میشنید و جواب میداد. یک بار نوار صدای کاظم را با آن کیفیت که گفتم، بردیم پیش آیت الله رمضانی از شاگردان «علامه حسن زاده آملی» و پخش کردیم. گرچه صحبت های کاظم به گویش سمنانی است و برای همه قابل فهم نیست اما ایشان با شنیدن آن سخنان تحت تاثیر قرار گرفتند و گفتند: این از جنس بشریت نیست.... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواهر شهید نقل می کند: هرکس شهید می شد، ماتم می گرفت و می رفت توی خودش. مرتب می گفت:«من لیاقت شهادت رو ندارم.» مادرم برای دلداری اش می گفت:« هرچیزی وقتی داره نوبت تو هم می رسه. من که تو رو بخشیدم به خدا. تازه مگه خودت نمی خواستی دِینت با حضور بیشتر در جبهه ادا کنی؟» با حرف های مادر آرام می شد و امید وار. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همرزم کاظم نقل می کند: صدای انفجار، بچه ها را به آن طرف کشاند. چادر آتش گرفته بود. رفتیم کمک. دو نفر با جراحت زیاد به شهادت رسیده بودند. آن طرف تر کاظم دراز کشیده بود. با خودم گفتم:«توی این گیر و دار چه وقت خوابیدنه؟» جلوتر که رفتم متوجه شدم، ترکش خمپاره پشت سرش را برده است. @baran_shahadat1
باران شهادت "•🖤
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: مهدی خوش سیرت 🕊تاریخ تولد: 1339/6/19 ☁️تاریخ شهادت: 1366/4/6
🥀🖤 "پدرم و مادرم و همه اعضای خانواده مفتخر و خرسند باشید که امروز خداوند به شماها افتخار می‌کند و اگر در طی این راه مقدس خونم بر زمین ریخت و به رود پر خروش شاهدان پیوست پس خوشا به حال شما که خود را با زهرا(س) همدرد کردید و من هم آن وقت روحم در آرامش است که طوری زندگی کنید که انگار فرزندی به انقلاب تقدیم نشده و همیشه خود را بدهکار انقلاب و اسلام و امام بدانید." 🖤📓 در ایام قبل از عملیات کربلای ۵؛ فرماندهان؛ حسین املاکی (قائم‌مقام لشکر قدس گیلان)، مهدی اصغری خواه (فرمانده گردان کمیل لشکر قدس)، مهدی خوش‌سیرت و صادق رضایی به‌اتفاق هم به شناسایی می‌رفتند. وقت نماز برای جلو فرستادن یکی از آن‌ها به‌عنوان امام جماعت دردسر داشتیم. معمولاً به خاطر خضوع و فروتنی که داشتند، نمی‌پذیرفتند. بعضی‌اوقات پنج دقیقه نماز به تأخیر می‌افتاد تا نیروها بتوانند یکی از آن‌ها را راضی کنند که جلو بایستد. بچه‌ها دوست داشتند نماز را به جماعت اقامه کنند. اگرچند نفر هم بودند؛ جماعت می‌خواندند. تنها کسی که بدون تعارف امام جماعت می‌شد، شهید مهدی خوش‌سیرت بود. برای این کار اعتمادبه‌نفس عجیبی داشت. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سردار شهید مهدی خوش‌سیرت فرمانده تیپ و معاون لشکر ۱۶ قدس گیلان بود که در ۱۶ عملیات دوران دفاع مقدس حضور محوری داشت و پس از ۱۳بار جانبازی در ارتفاعات ماووت به شهادت رسید. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهید خوش‌سیرت در روزهای پایانی عمر شریفش از خجالت خانواده‌های شهیدان و به‌خصوص پس از شهادت دو برادرش حسین و رضا خوش‌سیرت، بعد از عملیات نیز به مرخصی نمی‌آمد. @baran_shahadat1
باران شهادت "•🖤
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: منصور عابدی 🕊تاریخ تولد:۱۳۳۸/۸/۱۲ ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۵/۱۴ 🌱
🥀🖤 اکنون که سعادت این را یافته ام که در جبهه ستیز با کفار به مصاف با آنها برخیزم و اکنون که خداوند با ناسپاسی های بسیارم بر من منت گذارده و این نعمت بزرگ را به من عطا فرموده، بر خود فرض می دانم که هر آن به درگاه خدا استغاثه کنم که ای خدای بزرگ، من بیگناه نیستم . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در برابر مصائب چنان استواری از خود نشان دهید که آهن از خجلت به آبی مبدل گردد . حضور خود را در جبهه همچنان حفظ کنید . 🖤📓 او در غروب آفتاب به قبله ايستاد و زيارت وارث را از عمق جان تلاوت ميكرد و شبهايي كه در جبهه اهواز بوديم، نيمه هاي شب به اتفاق نيروهايش در گلزار شهدا زيارت عاشورا با سوز واشك ميخواندند و به ياد امام حسين و يارانش اشك ميريختند و بر سينه ميزدند. آري منصور با كوله باري از رزم جاده هاي خاكي بي وفايي را طي كرد و راهي سرزمين نور شد تا جامي از شراب شهادت از دست ساقي عشق بنوشد. @baran_shahadat1
باران شهادت "•🖤
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: امیر لطفی 🕊تاریخ تولد: 1365/7/27 ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۹/۲۹ 🌱م
🥀🖤 سلامی بزرگ محضر صاحب‌الزمان (عج) و روح پاک امام راحل (ره) و رهبر عالم تشیع و اسلام قائدنا آیت‌الله سید علی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) و روح پاک شهدای اسلام به‌خصوص سیدالشهدا حضرت اباعبدالله الحسین (ع) که جان ها هفته فدای آن بزرگوار ، این دنیا با تمام زیبایی ها و انسان‌های خوب مثل گذر است نه ماندن و تمامی ما دیر یا زود باید برویم ، اما چه‌بهتر که زیبا برویم . در هیاهوی زندگی متوجه شدم که چه دویدن‌هایی که فقط پاهایم را از من گرفت درحالی‌که گویی ایستاده بودم ، چه غصه‌هایی که فقط باعث سپیدی مویم شد اما دریافتم که کسی هست که اگر بخواهد می‌شود وگرنه ، نمی‌شود . کاش نمی‌دویدم ، نه غصه می‌خوردم ، فقط او را می‌خواندم . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من خودم را در حدی که بخواهم پندی یا نصیحتی داشته باشم نمی‌بینم ، ولی چند درخواست از جوانان هم‌وطنم دارم . اول اینکه درهرصورت ممکن پشتیبان ولی‌فقیه باشند و بمانند چون مملکت اسلامی بدون ولی‌فقیه ارزشی ندارد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به دختران مسلمان عرض کنم که حجاب حضرت زهرایی شما موجب حفظ نگاه برادران می‌شود ، به پسران مسلمان عرض کنم بی‌اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حفظ حجاب خواهران خواهد شد . 🖤📓 صبح ها خودش برای نمازخواندن و مدرسه رفتن بیدار می شد.می دانست من صبح ها قرآن می خوانم . بعد از اینکه از خواب بلند می شد وسایل من را آماده می کرد؛ پشتی و میز را می گذاشت که من راحت قرآن بخوانم. میز را که می گذاشت می گفت: پاهات رو دراز کن و راحت بشین. پام رو که دراز می کردم به کف پاهایم بوسه میزد، اعصاب من را به هم میریخت. می گفت: من دارم جنت را می بوسم. بهشت زیر پای شماست. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امیر خیلی شجاع بود. او قهرمان بود. خیلی از همرزمهایش وقتی منزل ما آمدند، می گفتند: امیر با شهادتش جون خیلی ها را نجات داده. داخل محاصره بودند خودش به تنهایی استتاده و مقاوومت کرده و الحمدلله از گردانشان فقط یک شهید و یک زخمی بوده است. به نحوی که همان زخمی را هم امیر نجات داده وعقب آمده است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خیلی به مطالعه علاقه داشت. در مورد همه ائمه آگاهی داشت. به اسامی اصحابشون هم اشراف داشت. نهج البلاغه زیاد می خواند. کتابخانه ما پر از کتاب امیر هست. مرتب کتاب می خواند و برای ما تعریف می کرد. به او می گفتم: اگر رفتی شهید شدی که ففدای علی اکبر امام حسین (ع)ولی اگر اسیر شدی چه کار کنم؟گفت: به همه بگو میثم تمارم رو فرستادم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ * امیر وقتی از مادرم اجازه می خواست که برود. مادرم به او گفتهبود: امشب رو بذار من فکر کنم فردا بهت می گم. من نمی دانستم همچین چیزی گفته است. همان شب خواب دیدم و فردایش زنگ زدم به مادرم و به او گفتم. آن خواب را که دیدم از ته دلم راضی شدم که برود اما با او شرط کردم که استخاره بگیرد. استخاره گرفت ولی جواب را نگفت. عصر که آمدم منزل مادرم منتظر شد مادر بیرون برود بعدگفت: آبجی می خوام یه چیزی بهت بگم ببین، استخاره من اینه با معنی اش بخون. منم شروع کردم با معنی آن را خواندم آیه 166 تا 170 آل عمران بود. شروع کردم به گریه کردن و خودم را زدن.. گفتم: این آیه داره میگه تو شهید میشی.یعنی چی؟!گفت: آبجی حرف من که نیست ، حرف قرآن است. بادمجون بمم! من شهید نمیشم. برمیگردم. این حرف ها نیست... می خواست آرامم کند. منم باور کردم. اما وقتی داشت می رفت به خانم های برادرم گفتم من احساس می کنم امیر شهید میشود. برید معنی استخاره اش را ببینید. @baran_shahadat1
باران شهادت "•🖤
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: حسین املاکی 🕊تاریخ تولد: 1340/11/3 ☁️تاریخ شهادت: 1367/1/9 🌱
🥀🖤 من در این تنهایی و بی کسی، دست به دعا بر می دارم که بارخدایا! همسر و فرزندانم را به تو میسپارم که تو بهترین نگهدارنده ای! والله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین! و می دانم که این دست های خسته را رو نخواهی کرد. همسر من! هوا سرد است اما خاک از هوا سردتر! اگر من اسیر خاک شدم، از تو میخواهم که مرا به خاطر سستی ای که در وظیفه همسرداری کردن، عفو کنی که در شرایط جنگ هستم و جنگ، اینگونه ما را از هم جدا کرده است! شاید اگر ما متولد زمان دیگری بودیم، آسوده در کنار هم می زیستیم ولی وقتی مرگ، حق است و انسانها در هیچ جا نمی توانند از دست آن بگریزند، پس چه بهتر به قول امام حسین (ع) که مرگ با عزت و شرف بهتر از زندگی با ننگ و خواری است، شرافتمندانه بمیرند. 🖤📓 پیام مقام معظم رهبری: "شهید املاکی شما، که توی میدان جنگ شیمیایی زدند و خودش هم آنجا در معرض شیمیایی بود، بسیجی بغل دستش ماسک نداشت، شهید املاکی ماسک خودش را برداشت بست به صورت بسیجی همراهش! قهرمان یعنی این! البته هر دو شهید شدند، هم املاکی شهید شد و هم آن بسیجی شهید شد اما این قهرمانی ماند، اینها که از بین نمی رود، زنده اند، هم پیش خداوند زنده اند، هم در دل ما زنده اند و هم در فضای زندگی و ذهنیت ما زنده اند." ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهيد در شب عاشورای سال هزار و سيصد و چهل، در روستاي کولاک محله، شهرستان لنگرود در خانواده ای مذهبي و کشاورز ديده به جهان گشود. اين دلاور شجاع اسلام در 9 فروردين سال 67 در عمليات والفجر 10 در منطقه عمومي باني بنوک به همراه ياران و هم رزمانش در اثر حمله ناجوانمردانه (بمباران شيميايي دشمنان بعثي) به آرزوي دیرینه اش که کسب مقام شهادت در راه حضرت دوست بود نائل آمد و روح بلند و ملکوتی اش هم نشین عرشيان گرديد و پيکر مطهر اين فرمانده شجاع اسلام در ميان انبوه آتش و حملات شيميايي دشمن بر روي ارتفاعات باني بنوک مأوا گزيد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خاطره ای از شهید سیدمهدی حسینی از بچه های اطلاعات- عملیات: «تازه به مرخصی رفته بودم که دلم برای حسین املاکی تنگ شد. تصمیم گرفتم به خانه شان بروم. (خانه پدری شهید املاکی در یکی از روستاهای منطقه کومله از توابع لنگرود بود. روستای شان در یک منطقه صعب العبور است که همین الان هم با امکانات فعلی دسترسی به آنجا کار راحتی نیست) خودم را به لنگرود رساندم و چون ماشین نبود، با پای پیاده به کومله و روستای شان رفتم. در که زدم، مادر حسین در را باز کرد. از او سراغ حسین را گرفتم. گفت در «چای باغ» است. آدرس داد. از یک بلندی بالا و پایین رفتم تا اینکه به مزرعه شان رسیدم. حسین داشت توی مزرعه کار می کرد و یک سبد بزرگ به دوشش بسته بود. تا من را دید با خوشرویی به استقبالم آمد و پرسید اینجا چه کار می کنی؟ گفتم دلم برایت تنگ شده بود. گفت مرد حسابی مگر چند روز از هم دور بودیم که دلت تنگ شد. در جبهه سمت و مسئولیتی داشت، با این وجود در روستای شان مثل یک کارگر کار می کرد. من هم زنبیلی برداشتم و کمی به او کمک کردم." @baran_shahadat1
باران شهادت "•🖤
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: نادعلی شیخی 🕊تاریخ تولد: ۱۳۴۶/۶/۸ ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۶۷/۵/۱۱ 🌱
🥀🖤 به شما عزیزان توصیه می کنم با انصاف باشید و حق کسی را ضایع نکنید و به حق خود قانع باشید؛چراکه خداوند از حق الناس نمی گذرد.امانت دار باشید تا مردم به شما اعتماد کنند.به ارزش های انقلاب پایبند باشید.در کارهای فرهنگی شرکت کنید.نماز را اول وقت و در مسجد بخوانید که موجب برآورده شدن حاجات و نورانی شدن چهره می شود 🖤📓 در رفتار و کردار خود نمونه‌ای از اخلاق اسلامی و انسانی بودند و این امر در خاطرات همرزمانشان نیز منعکس شده است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ او فرزند هفتم خانواده بود و مادرش شهربانو قربانی و پدرش احمد نام داشت. شهید شیخی تا پایان دوره ابتدایی تحصیل کرد. او در سن 26 سالگی و در عملیات خیبر بر اثر اصابت ترکش خمپاره در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. @baran_shahadat1
باران شهادت "•🖤
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: عباس مسگرتهرانی 🕊تاریخ تولد: ۱۳۴۷/۰۴/۰۸ ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۰۵
🖤📓 در سال 1347 در تهران به دنيا آمد. دوران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت پشت سر گذاشت و با باز گشايي دبيرستان سپاه از سوي آقاي خامنه اي جزء اولين كساني بود كه وارد اين دبيرستان شد. در فعاليتهاي مسجد شركت مي كرد. اگر چه رفتن آنها به جبهه از سوي دبيرستان كنترل مي شد اما توفيق يافت كه دوبار به جبهه اعزام شود. در كنكور سراسري شركت كرده و با رتبه عالي در رشته برق دانشگاه تهران پذيرفته شد. بعد از مدتي درس را رها كرده و دوباره به جبهه رفت. @baran_shahadat1
باران شهادت "•🖤
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: محمدباقر اسدی نژاد 🕊تاریخ تولد: ۱۳۳۵/۱۲/۰۴ ☁️تاریخ شهادت: 136
🥀🖤 برادران و خواهران عزيز، ملت مسلمان، مرگ حق است و خلاصه دير يا زود به سراغ آدم مي‌آيد و گذشته از اين معلوم نيست با چه وضع فلاكت‌باري انسان از بين برود پس چه بهتر كه انسان در راه خدا بميرد و عالي‌تر اينكه، در راه خدا جنگ كند و شهيد شود. لذا من با آگاهي تمام و براساس احساس وظيفه شرعي عازم جبهه شدم تا از اسلام و مملكت اسلامي حمايت كرده باشم. 🖤📓 رفته بودیم عروسی. من زودتر از محّمد باقر رفتم داخل و به سرعت برگشتم. او داشت این پا می کرد. پرسید: - چی شد؟ چرا برگشتی؟ - این جا زنونه است. - خنده اش گرفت. پرسید: - تا حالا این جور عروسی رو ندیده بودی؟ - نه! ولی اینجا زنونه است. - نه! اینجا مردونه و زنونه قاطیه. ندیدی من نیومدم داخل، چون می دونستم این جوریه نیومدم. من که نمی یام تو خودت می دونی. رفتیم بیرون و تا آخر شب توی خیابان ها دور زدیم. موقع خوابیدن رفتیم منزل خواهرم. خیلی از دستمان عصبانی بود: - شما از سرخه تا این جا اومدین، اون وقت رفتین توی خیابونا چرخیدین تا الان؟ ترسیدین بیاین تو بخورتتون؟ گفت: - بحث خوردن و نخوردن نیست. باید می اومدیم و به زن و بچه مردم نگاه می کردیم. - این همه مردم بودن شما هم یکی شون. عصبانی شد و داد زد سر خواهرم: - ما چکار به دیگران داریم. باید خودمون رو حفظ می کردیم که کردیم. رسم اینجا رو که نباید با دینمون عوض کنیم. @baran_shahadat1
باران شهادت "•🖤
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: مسلم نصر 🕊تاریخ تولد: ۱۳۵۹/۰۶/۰۲ ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۷/۳۰ 🌱م
🥀🖤 در این مقطع زمانی که همگی استکبار و گردن کشان ستمگر کمر به همت تضعیف و تسلیم ساختن انقلاب و نظام اسلامی با تمامی شیوه های فرهنگی، تبلیغی، جنگ نرم و تسخیر کردن فکر و ذهن جوان ما دارند، همگی ما باید در فتنه ها از مسیر حق منحرف نشویم و چشم به چراغ بان و روشنای راه این مسیر، مقام عظمای ولایت باشیم. 🖤📓 مادر شهید میگه: خیلی از کارهای خانه را که بلد بود، خودش انجام می داد. وقتی هم مانع می شدیم، می گفت: کجای اسلام آمده که همه کارهای منزل را باید مادر انجام بده؟! چند ماهی رفت کلاس خیاطی؛ زود یاد گرفت. باباشم براش یه چرخ خیاطی گرفت؛ لباس های مردانه می دوخت. کم کم مشتری هم پیدا کرده بود. درآمد هم داشت. پولش رو با مشورت و حساب شده خرج می کرد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همسر شهید میگه: کظم غیظ" مسلم مثال زدنى بود. به یاد ندارم که عصبانی شده باشد. هر حرفى که مى‌خواست بزند، هر وقت با هم به گلزار شهدا مى‌رفتیم، مدت زیادى میان مزار شهدا مى‌ماند و از عطر وجودشان بهره مى‌برد. هر وقت تلویزیون مستند شهدا را پخش می کرد، آرام آرام زیر لب زمزمه می‌کرد شهیدان زنده اند الله اکبر. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تا می توانست نماز را به جماعت می‌خواند و نماز شبش هم ترک نمی شد حتی در سفرها و یا مأموریت هایش. در جمع آرام و ساکت بود، اما در منزل شلوغ و شوخ‌طبع بود. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همسر شهید میگه: در منزل در کار خانه و غذا درست کردن به من کمک می کرد. احترام به پدر و مادرش در اولویت برایش قرار داشت و به صله رحم خیلی اهمیت می‌داد. ما با هم خیلی ارتباط خوبی داشتیم و بیشتر با هم دوست بودیم. روزها که به سر کار می رفت یک مرتبه و یا دو مرتبه زنگ می زد و با من و مبینا صحبت می کرد و همیشه هم می‌گفت من هر کاری می‌کنم به خاطر تو و مبیناست. هیچ موضوع مخفی ما با هم نداشتیم همیشه هر موردی در زندگی‌مان پیش می آمد با هم مشورت و با کمک هم مشکلات‌مان را حل می‌کردیم. @baran_shahadat1
باران شهادت "•🖤
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: محمد تاج بخش 🕊تاریخ تولد: ۱۳۶۸/۰۴/۱۶ ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۵/۱۶
🥀🖤 با خدا باشید تا خدا با شما باشد. و همیشه کمک به فقرا و مستمندان را فراموش نکنید و در ایام محرم و گرفتن مراسم عزاداری، روضه خوانی برای سالار شهیدان کوتاهی نفرمایید. در کارهای خیرخواهانه و مراسم های مذهبی شرکت کنید. همیشه ختم قرآن در منزل برقرار کنید و از قرآن و نماز فاصله نگیرید. 🖤📓 پشتكار در كار خیر و فعالیت، گشاده رو بودن، رازداری، احترام به خانواده و بزرگترها، و خوش خلقی از دیگر خصوصیات شهید محمد بود. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهید در حوزه سیاسی نیز فعالیت داشت و بیش از 12 سال عضو هیات نظارت بر انتخابات در شهرستان گتوند بود. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این شهید والامقام دارای مدرك كارشناسی مدیریت دولتی بود و در حوزه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، ورزشی و سیاسی فعالیت می كرد و در دوران پیش از شهادت فرمانده پایگاه مقاومت بسیج و مدیر مسئول كانون فرهنگی هنری مسجد در گتوند بود. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تاثیرگذاری اخلاق و رفتار این شهید بر روی قشر جوان و نوجوان چشمگیر بود به طوری كه كانون دكتر قیصر امین پور یكی از فعال ترین و پرتعدادترین كانون های فرهنگی هنری در شهرستان گتوند بود.شركت اعضای كانون این شهید گرانقدر در همایش های مختلف قرآنی، فرهنگی و هنری،مسابقات ورزشی و دیگر حوزه ها نشان از مدیریت شهید تاجبخش بود كه اعضای این كانون به دلیل علاقه ای كه به شهید داشتند، پس از به شهادت رسیدن این شهید والامقام فعالیت خود را در برنامه های كانون پر رنگ تر كردند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آن شهید بزرگوار ضمن تقّید شدید به نماز اول وقت و قرائت همه روزه دعای عهد پس از نماز صبح ،نسبت به انجام واجبات و در حد امكان مستحبات حساسیت ویژه داشت، و دوری راه از منزل تا محل برگزاری نمازجمعه، هیچ گاه او را از شركت در این آیین باز نداشت. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهید تاجبخش بیشتر اوقات تمام و یا بخش قابل توجهی از حقوق خود را برای رفع مشكلات مردم به عنوان قرض الحسنه یا بدون عوض می داد، و در جواب آنها كه علتش را جویا می شدند ، به این آیه قرآن استناد می كرد كه هركس در راه خدا چیزی یا پولی قرض دهد، خداوند 10 برابر به وی بر می گرداند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهید تاجبخش همیشه به دنبال كار خیر بود، و وقتی فهمید كه مقبره چهار شهید گمنام گتوند در حال تعمیر و بازسازی است ، به بنده گفت كه تمام هزینه های این مرمت را تقبل می كنم به شرطی كه تا زنده ام این مساله فاش نشود.زمانی كه كار مرمت مقبره شهدای گمنام به پایان رسید ،مقدار قابل توجهی پول باقی مانده بود، هنگاهی كه پول را به او پس دادم، اظهاركرد: ' من این را وقف كرده ام و پس نمی گیرم' ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ محمد' در جبهه سوریه فرمانده عملیات مقر سیدالشهدا(ع) بود، كه در كنار شهیدان مرتضی حسین پور(حسین قمی) از شهدای مدافع حرم لنگرود، و شهید حججی از شهیدان مدافع حرم اصفهان همرزم بود كه در شب شهادت در یك خاكریز در كنار هم حضور داشتند و پس از حدود 38 روز حضور در جبهه به شهادت رسید. @baran_shahadat1
باران شهادت "•🖤
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: سیدمصطفی صادقی 🕊تاریخ تولد: ۱۳۵۹/۱۰/۱۸ ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۳/۱
🥀🖤 از خدا می‌خواهم توفیق بدهد این بنده حقیر که تنها افتخارم خادمی هیئت مولایم است را آنقدر زنده بدارد که در رکاب حضرت ولی‌عصر(عج) سربازی کنم اما اگر اجل مهلت نداد و لیاقت نداشتم ان‌شاء‌الله به دعای خیر شما عاقبت به خیر شوم. در پایان یادآور می‌شوم، اینجانب مقلد حضرت آیت‌الله‌العظمی الامام خامنه‌ای هستم. 🖤📓 شهید با کار و تحصیل در سنگر بسیج و کارهای جهادی نیز بسیار فعال بود؛ او اعتقاد راسخ به نماز اول وقت داشت. همکارانش تعریف کرده‌اند زمانی که از محل کار به طرف منزل حرکت می‌کرد خودرو را زیر پل گیشا پارک کرده و نماز مغرب و عشا را همانجا می‌خواند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهید تأکید داشت که این دنیا فانی است و خدا باقی، دنبال دنیا نباش و فقط به دنبال خدا باش. با ارادتی که به نهضت حسینی داشت همیشه می‌گفت من هر چه دارم از هیئت‌ها و روضه‌ها و البته از خادمی در خانه اربابم امام حسین(ع) است و توصیه مکرر به شرکت در هیئت‌ها و عزاداری حسینی داشت. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ولایت‌مندی و ولایت‌مداری و اعتقاد و ارادت شدید به ولایت‌فقیه و پیروی و اطاعت از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای(مدظله‌العالی) توصیه مکررش به دیگران بود که وصیت‌نامه خود را با این جمله به پایان رسانده است: «در پایان یادآور می‌شوم اینجانب مقلد حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای هستم». ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواهر شهید تعریف می‌کند: «یک بار من با تندی باهاش برخورد کردم گفتم مامان و بابا خیلی بهم می‌ریزند وقتی تو نباشی. گفت: «مگر در زیارت عاشورا نمی‌خوانیم بابی انت و امی. یعنی چی؟ ما داریم قسم می‌دهیم. ما می‌گوییم پدر و مادرم فدای تو یا حسین. پس ما این را طوطی‌وار می‌خوانیم. یعنی قصه داریم می‌خوانیم. خُب نخوانیم. وقتی داریم می‌خوانیم انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم. یعنی با دوستان تو دوستم یا حسین و با دشمنان تو دشمن. این‌ها دشمن‌های حسین (ع) هستند. این‌ها دشمن‌های زینب هستند. ما باید بریم.» @baran_shahadat1
باران شهادت "•🖤
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: علی اصغر کلامی 🕊تاریخ تولد: ۱۳۳۴/۴/۱۰ ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۳/۱
🥀🖤 «این ایمان و الله‌اکبر ما بود که صدام و صدامیان را شکست داد و به آمریکای جنایتکار فهماند که مسلمانان تسلیم نخواهند شد، همچنان که حضرت امام حسین (ع) و یارانش در بین یزید و یزیدیان ملعون تسلیم نشد.» 🖤📓 او به پدر خود احترام زیادی می‌گذاشت. سعی می‌کرد جلوتر از ایشان نباشد و همیشه پشت پدرش راه می‌رفت. سال‌ها بعد خودش مؤذن مسجدامام هادی شد. صدای انقلاب مردم شهر‌های دیگر به گوش اهالی سرخه هم رسید. علی‌اصغر در کنار سایر دوستانش هم صدای هم‌وطنان خود شد. ساختن کوکتل مولوتف، پخش عکس امام و نوار سخنرانی ایشان از جمله تلاش‌های او در به ثمر رساندن انقلاب بود. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با تلاش و پیگیری زیاد، از طرف بسیج به عنوان راننده بولدوزر جهاد به منطقه غرب اعزام شد. دو فرزند کوچکش تنها چهل روز داشتند. در منطقه رقابیه رودخانه‌ای بود، پل شناورِ روی رودخانه از محل استقرار نیرو‌ها فاصله زیادی داشت. علی‌اصغر برای آنکه پلی برای رفت و آمد نیرو به طرف دیگر رودخانه آماده کند، زحمت بسیاری کشید. سوم خرداد ۱۳۶۱ در منطقه رقابیه، در رودخانه کرخه افتاد و به شهادت رسید. پیکرش را چند روز بعد پیدا کردند و به سرخه انتقال دادند. پس از تشییع، او را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند. @baran_shahadat1