eitaa logo
باران شهادت ♥🖇
1.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
247 ویدیو
34 فایل
﷽ شهادت بارانی‌ست که بر همه نمی بارد🌧 برای خدا، وقف اهل بیت و شهداء🫀 "کپی از مطالب آزاد و حلال" 🌱 شروع خادمی: 1403/6/6 👥خادمین کانال @abas1_1_3 @bent313 ناشناس بگو https://daigo.ir/secret/91639282683
مشاهده در ایتا
دانلود
باران شهادت ♥🖇
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: حسن بابانیا 🕊تاریخ تولد: 1374/6/7 ☁️تاریخ شهادت: 1402/9/24 🌱م
🥀🖤 شما اتكاء به خدا كنيد و اخلاصتان و ايمانتان را قوى كنيد و جمهورى اسلامى را كه يك فريضه است حفظ كنيم بر همه ما و ما اگر چنانچه اين فريضه را بدرستى بخواهيم انجام دهيم بايد همه با هم همراه باشيم بر همه ما واجب است دفاع از اسلام دفاع از جمهورى اسلام كه بستگى دارد به وحدت و ما هر چه داريم در توان بگذاريم تا صحبت امام بر زمين نماند و بايد بر دشمنان بتازيد تا آنها را از صحنه روزگار برداريد . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اى خواهرانم خواهش مى‌كنم حجابتان را حفظ كنيد زيرا حجابتان از خون ما برنده‌تر است و مشتى بر دهان بى‌حجابان و دشمنان اسلام است . اى خواهرانم مانند زينب صبر - شجاعت - ايمان و تقوى داشته باشيد و بر سختى‌ها غلبه كنيد . 🖤📓 دوست شهید: وقتی حسن را به ترمینال رساندم خواستیم با هم خداحافظی کنیم که گفت: صابر احتمال دارد که دفعه بعد برنگردم واقعاً راست می‌گفت چون من هم شهادت را در چهره او می‌دیدم شاید باورش سخت باشد اما واقعاً من آن چهره را دیدم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دوست شهید: حسن که در خانواده کشاورز و زحمتکشی به دنیا آمده، انس و رابطه عاطفی عمیق به خانواده به ویژه با مادرش داشت خیلی برای مادرش احترام قائل بود، خانواده‌اش علاقمند بودند که حسن ازدواج کند اما او تصمیم داشت منطقه عملیاتی خود را تمام کند بعد ازدواج کند حتی منزل شخصی و وسایل عروسی‌اش را آماده کرده بود. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دوست صمیمی شهید: صبح وقتی شنیدم که به راسک زاهدان حمله تروریستی شده فوراً به حسن زنگ زدم و به زبان گیلکی گفتم حسن کو هیسی حسن اما آنطرف خط، کسی دیگری پاسخ داد حسن نیست شما؟ من گفتم همکارشم و شما؟ گفت منم از همکارانشم اما حسن شهید شده است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهید حسن بابانیا یکی از هزاران شهید حریم امنیت کشور است که برای حفظ امنیت این مرز و بوم عاشقانه جان را بر کف گرفت و در مبارزه با تروریست، مظلومانه در خون خود غلطید و آسمانی شد. @baran_shahadat1
باران شهادت ♥🖇
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: امیررضا علیزاده 🕊تاریخ تولد: ۱۳۵۵/۰۷/۱۲ ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۹۲/۰۲
🥀🖤 سعی کنید حزب الله باشید و حزب الله باقی بمانید، نه حزب باد که در مواجهه با حزب الشیطان دچار از هم گسیختگی روحی، روانی و فکری می‌شوند و در کلام و عمل همراه آن‌ها می‌شوند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از خدا می‌خواهم مرا بعنوان بنده‌ای روسیاه نپذیرد بلکه بعنوان بنده‌ای بپذیرد که روسیاهی دنیایش بدلیل غفلتش بوده و هست و همّت خود را صرف بندگی‌اش نموده. خدایا من بنده عاصی‌ام رضای توکجاست؟ تاریک دلم نور و عطای تو کجاست؟ 🖤📓 پدر شهید: روزهای آخر دو جمله گفت؛ یکی اینکه در تماس تلفنی گفته بود به‌زودی ضیافتی بزرگ در راه است و دوم اینکه به خواهرش گفته بود به‌زودی خواهر شهید می‌شوی و این پیش‌بینی امیررضا برایمان جالب بود و هست. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مادر شهید: روزهای آخر یک بار در همین اتاق امیر را دیدم که دارد یواشکی چیزی می‌نویسد، صبح زود بود، بعدها فهمیدیم وصیتنامه‌اش است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مادر شهید: تنها چیزی که تا امروز آرزویش بر دلم مانده این بود که می‌خواستم قبل از خاکسپاری سینه امیررضا را ببوسم ولی همکارانش نگذاشتند داخل قبر فرزندم را ببینم و این دلتنگی همچنان ادامه دارد و در این لحظات گریه امانش نمی‌دهد و پدر ادامه می‌دهد او سالم رفت اما بی سر و دست برگشت. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اولین شهید مدافع حرم گیلان سرهنگ دوم پاسدار شهید امیررضا علیزاده از خانواده‌ای ارزشی و روحانی در شهرستان رودسر بود که در تمام عرصه‌های مأموریتی سپاه، حضور فعال و پرشور داشت و در نهایت مزد زحمات خود را با شهادت گرفت. @baran_shahadat1
باران شهادت ♥🖇
#معرفی_شهید🖤 🪴نام و نام خانوادگی: یوسف فدایی نژاد 🕊تاریخ تولد: 1362/10/29 ☁️تاریخ شهادت:1390/6/1
🥀🖤 من از همه شما بسیار بسیار بسیار راضی هستم ... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ایشان توصیه می‌کند که حتی در تنهایی نیز باید وظیفه الهی را به نحو احسن انجام داد و برای دیگران نمونه و الگو بود. 🖤📓 این شهید بزرگوار از همان دوران طفولیت و نوجوانی طینتی پاک داشتند و پرهیزگار بود تا آنجا که حین تردد به مسجد و پایگاه در مسیر از میوه‌های سرراهی باغ مردم که شاید خیلی‌ها با برچسب حلال از آن میوه ها استفاده می‌کردند ایشان به شدت مخالف بودند و حتی یک بار هم مرتکب این کار، خوردن بی اجازه میوه های مردم نشد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ او از حق الناس وهم داشت نزدیکانش می گویند؛ یوسف حین ورود به مسجد و پایگاه حتی المقدور کفش سایرین را زیرپا لگد نمی‌کرد و اگر هم پیش می آمد صاحب کفش را پیدا کرده و حلالیت می طلبید. از همان دوران نوجوانی به خاطر اشتیاق زیاد به قرآن ، تواشیح و اذان و تشویق وکمک‌های بی شائبه مادر خود از برترین‌های آن دوران بود. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مادر شهید: یوسف همواره ما را به نماز اول وقت توصیه می‌کرد. خودش نیز صدای اذان را که می‌شنید ناگهان بی‌تاب و سراسیمه می‌شد و با هر وسیله‌ای خودش را برای اقامه نماز به مسجد می‌رساند. این طور نبود که بگوید حالا برای نماز وقت هست و بعدا می‌خوانیم؛ بلکه همه کار و زندگی‌اش را در وقت نماز رها می‌کرد و مشغول نماز می‌شد؛ حتی زمانی‌که سفره غذا پهن بود هم اول نمازش را می‌خواند و می‌گفت: الآن خوردن غذا برای من، مثل خوردن سنگ و شن است! در ماه مبارک رمضان نیز همیشه نمازش را قبل از اینکه افطار کند به جا می‌آورد و بعد از آن افطار می‌کرد.» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یوسف از قاری های قرآن دانشگاه شده بود و در مسابقات نیروی زمینی سپاه مقام اول آن سال را کسب کرد. در دانشگاه کارهای فرهنگی مانند قرائت قران ، اذان و کارهای دیگر را برعهده میگرفت. یوسف اهـل مد و شیک پوشی نبود ، همیشه ساده ولی تمییز لباس می پوشید . امّـا ‌روی موهایش خیلی حسّـاس بود. همیشه قبل از نمــاز ، یا قبل از رفتن به بیرون ، جلوی آینه بود و موهایش را شـانه میکرد تا مطمئن شود که خوب است. از اطرافیان هم نظر میخواست . البته این حساسیتِ شخصی بود ، و برای جلب توجـه کسی نبود .میگفت: مسلمان باید تمیز و آراسته باشد و پیـامبر(ص) همیشه ساده ولی پاکیزه لباس میپوشیـدند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شب قبل فرمانده برایش غذا برد ، اما چیزی نخورد ، صبحش برایش صبحانه آوردند ، نخورد، فرمانده دست گذاشت روی شانه یوسف ، گفت :چرا چیزی نمیخوری؟ گفت : حاجی خیلی غصه شکم من را نخور، میترسم موقع غذا خوردن ، دشمن متوجه شود، بیاید بچه هارا از بین ببرد، چون یوسف تک تیر انداز بود ، و با دوربین مخصوص دشمن را رصد میکرد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ لحظه پرکشیدن فرا رسید . صدای انفجاری آمد و بچه ها داد میزدند یوسف شهید شد. آمدند و دیدند که یوسف در سنگرش مجروح شده است. هیچ داد و بیدادی ، هیچ ضجه ای از یوسف بلند نمی شد. خیلی آرام گردنش را به سمت چپ خم کرده بود و به شدت خونریزی داشت . پودر انعقاد خون هم خونش را بند نیاورد. و یوسف لبخند زنان با ذکر یا زهرا (س) آسمانی شد . او را به بیمارستان صحرایی منتقل کردند اما کار از کار گذشته بود. @baran_shahadat1
باران شهادت ♥🖇
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: اسماعیل دقایقی 🕊تاریخ تولد: 1333/11/9 ☁️تاریخ شهادت: 1365/10/2
🥀🖤 برادران و خواهران محترمه: برای شما آرزوی صبر و استقامت در پیگیری اهداف اسلامی دارم. انشاء الله که بتوانید با کار و فعالیت خود را بیش از پیش وقف راه خدا و اسلام کنید. پیش بردن اسلام در جهان، جهانی که پر از فسق و فجور و خیانت ابر قدرتها است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تلاش و ایثار می خواهد در راه حسین، سید الشهداء )ع( رفتن، حسینی شدن را می خواهد. انشاء الله در پیروی از راه امام امت خمینی عزیز که همان راه خدا و قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت است موفق باشید 🖤📓 خصوصيت بارزي كه شهيد دقايقي داشت، هيچ زماني از تشكيلات، فرماندهي نمي‌كرد بلكه، آن بزرگوار فقط بر قلوب افراد فرماندهي مي‌نمود، به‌طوري‌كه همه افراد علاقه وافري به ايشان داشتند و احترام خاصي براي اين شهيد بزرگوار قائل بودند و اين به خاطر همان سعه صدري بود كه داشتند ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در مطالعه و بالابردن آگاهي و معلومات خود جديت خاصي داشت و تا آخر عمر پربركتش از تحصيل دانش باز نماند. ايشان با استفاده از فرصتي كه برايش در قم و استان مركزي پيش آمده بود، در كنار وظيفه حساس و مهم فرماندهي و حفاظت از شخصيتها و كادرهاي انقلاب، به فراگيري ادبيات عرب، تفسير،‌اخلاق و تاريخ اسلام پرداخت. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ انس با قرآن از شاخصترين خصوصيت او بود. حتي در اوج مشكلات و گرفتاريها از تلاوت قرآن نيز غافل نمي‌شد. از همسر محترم ايشان نقل شده كه او سالي سه بار قرآن را ختم مي‌كرد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روحيه‌اي كه بيش از هر خصيصه و صفت ديگر در تمامي مراحل زندگي بدان پايبند بود، پذيرش خطاي خود بود. بدين معني كه اگر احساس مي‌كرد كه با فعل و حركت خود در رابطه با فردي دچار خطا شده، هرچند كه از نظر مسئوليت و شرايط سني از طرف مقابل خود بالاتر بود، در صدد اعتراف به خطا بر مي‌آمد و از آن فرد پوزش مي‌طلبيد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با افراد مختلف و خطاكار بشدت برخورد مي‌كرد و هميشه رعايت جوانب شرعي را در تنبيهات و برخوردها متذكر مي‌شد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تواضع و فروتني او به نقل از همرزمانش چنان مشهود بود كه مثل يك بسيجي و يك رزمنده عادي در چادرها زندگي مي‌كرد. در كارها به آنان كمك مي‌كرد و در برخوردهايش خيلي‌ها تصور نمي‌كردند او فرمانده يگان باشد. در اولين برخورد با او، صفت تواضع زودتر از صفات ديگر جلوه‌گر مي‌شد. رزمندگان اسلام او را الگوي واقعي يك انسان مجاهد و وارسته مي‌دانستند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با همه مسئوليتهاي سنگين و دشواري كه برعهده داشت هيچ‌گاه در چهره‌اش آثاري از خستگي يا كسالت ظاهر نبود. لبخند مداوم او در مقابله با سختيها براي همه نيروها درس بود. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در اوج ناملايمات و فشارها و نارساييها، برخورد شايسته‌اي با نيروهاي تحت امر داشت. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در زندگي مادي خود مرحله ساده‌زيستي را پشت سر گذاشته بود و به بذل و ايثار توجهي خاص داشت و در مواقع ضروري حتي حقوق خود را جهت رفع نيازمنديهاي نيروهاي تحت امر خود خرج مي‌كرد. @baran_shahadat1
باران شهادت ♥🖇
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: علیرضا ربانی 🕊تاریخ تولد: ۱۳۴۶ ☁️تاریخ شهادت: 1362/5/4 🌱محل ت
🥀🖤 خواهران وبرادران عزيزم ،سلام اميدوارم هرخوبى وبدى از من ديده ايد ،مرا حلال كنيد ،برادران عزيزم ،اميدوارم كه اگر من شهيد شدم ادامه دهندگان راه من باشيد ونگذاريدكه اسلحه‌ء من برزمين بماند .خواهران عزيزم ،وقار شما در (حجاب )شماست ،شما مى توانيد با (حجاب )خود ادامه دهنده‌ء راه من باشيد واين عكس العمل شما مشت محكمى است بردهان دشمنان داخلى وخارجى . 🖤📓 مادر شهید «علیرضا ربانی» گفته است: شهید «علیرضا ربانی» پس از بازگشت از جنوب، به جهت تکمیل دوره به پادگان بازگشت و پس از آن به کردستان اعزام شد و به مدت شش‌ماه در سرمای طاقت‌فرسای آن دیار با گروهک‌ها و منافقین و ایادی شرق و غرب به مبارزه پرداخت. از جمله در جاده کردستان به آن‌ها کمین زدند و دوستان او موفق به فرار شدند؛ ولی علیرضا به خاطر موقعیتی که داشت، موفق به فرار نشد و خود را چندین ساعت در آب رودخانه‌ای با سرمای شدید مخفی کرد. بعد از بازگشت از کردستان در امتحانات کلاس سوم راهنمایی شرکت کرد و با نمرات خوب قبول شد و پس از آن با خانواده به زیارت حضرت امام رضا (ع) مشرف گشت. پس از بازگشت از مشهد برای سومین بار عازم جبهه شد و در عملیات «والفجر ۲» به شهادت رسید و پیکرش بعد از ۱۰ سال به دست خانواده اش رسید. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهیدی که امام رضا برای او مجلس عزاداری برگزار کرد قبل از این‌که خبر شهادت علیرضا را بیاورند مادرش در خواب دید که حضرت زهرا (س) در جمعی هستند و به مادران شهدا گل می‌دهند، حضرت فاطمه (س) به مادر این شهید ارجمند هم گل داده بودند و این‌گونه او متوجه شد که پسرش به شهادت رسیده است.شهید ربانی علاقه زیادی به امام رضا (ع) داشت. قبل از آوردن پیکر شهید، همسایه در خواب دیده بود که مجلس ترحیمی در حرم امام رضا (ع) برگزار شده و حرم سیاه‌پوش شده؟ علتش را می‌پرسد و جواب می‌شنود که جوانی به نام «علیرضا ربانی» شهید شده است و امام رضا (ع) برای او مجلس سوگواری برپا داشته است. وقتی پیش‌تر می‌رود شهید مظلوم دکتر بهشتی را می‌بیند که مشغول پذیرایی از مردم است. زمانی که همسایه از جلو حجله شهید رد می‌شود و نام شهید را می‌خواند، وارد مجلس شده و خواب را برای خانواده شهید ربانی تعریف میکند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهید علیرضا ربانی در مصیبت خوانی و نوحه خوانی از صدای آهنگران تقلید می کرد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در زمان اوج‌گیری انقلاب اسلامی، پدر شهید، به‌دلیل فعالیت در جهت چاپ و پخش اعلامیه‌های امام، دستگیر شد و تا مدت‌ها مورد آزار و شکنجه مأموران ساواک قرار گرفت. ایشان را تا مرز اعدام، پیش بردند، اما خوشبختانه، جریمه ایشان به زندان، تغییر پیدا کرد. علیرضا با تأثیر گرفتن از پدر خویش، مبارزات علیه رژیم شاه را آغاز و در تمامی تظاهرات شرکت کرد. پس از پیروزی انقلاب، به عضویت بسیج درآمد و به‌جهت پایین بودن سنش، با شناسنامه برادرِ بزرگترِ خویش راهی جبهه شد. اما هنگامی‌که متوجه این موضوع شدند، او را به اصفهان بازگرداندند. البته او تسلیم نشد و توانست مراحل تعلیمات نظامی را پشت سر بگذارد و دوباره اعزام شود به جبهه. به مدت شش ماه در سرمای طاقت‌فرسای کردستان، خدمت کرد و چندبار تا مرز شهادت رفت؛ اما شهید نشد. او در عملیات‌های مختلف، شجاعت و دلاوری بسیاری از خویش نشان داد تا اینکه بالاخره توانست شربت شهادت را بنوشد و الگویی بشود برای آیندگان. @baran_shahadat1
باران شهادت ♥🖇
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: محمدجواد محقق کجیدی 🕊تاریخ تولد: ۱ اسفند ۱۳۴۲ ☁️تاریخ شهادت:
🎙 مادر جان من از حضرت قاسم، که بهتر نيستم هر چند از برای من آرزوی بسيار داشتی اما من به آرزوی ديرينه ی خود رسيدم. دوستان اگر بدی از بنده و يا برخورد بدی از من به شما شده است مرا حلال نمائيد. ___________ ای امت و ای مردم رنج دیده، انقلاب اسلامی به خون احتیاج دارد و شهدای ما هم به این درخت تازه رسیده خون دادند و انقلاب را آبیاری کردند، شما در قبال این خونها موظفید که از انقلاب پاسداری کنید. ____________ ای امت اسلام را در دست یک دسته ضد انقلاب و منافق و خائن ها قرار ندهید و خائن ها را از ریشه بکنید. ولی مسئولین؛ مسئولینی که در بالا قرار گرفته اید به عنوان یک برادر حقیر به شما گفته می شود که مردم را با کارهای نا پسند خود ناراضی نکنید. 📜🪴 شهید محمد جواد محقق کجیدی معروف به حنظله گیلان بود و در تاریخ 1372/06/25 در درگیری با ضد انقلاب و در محور سقز به همراهی تنی چند از دوستان و همرزمانش با خدای خویش ملاقات نمود ، در حالی که فقط ۱۳ روز از دامادی او میگذشت. __________ از شهید محقق فرزند پسری به یادگار مانده که بعد از شهادت پدر بدنیا آمده و همنام پدر است. @baran_shahadat1
باران شهادت ♥🖇
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: مرتضی اسماعیل پور چینیجانی 🕊تاریخ تولد: ۳ شهریور ۱۳۴۸ ☁️تاریخ
🎙🪴 وصیتی به برادران چینیجانی دارم این است که اگر شخصی برای رضای خدا تلاش می کند او را یاری دهند نه اینکه بیایند و به جای تشویق برای آن فرد سخن بچینند و گزارش بدهند و بینشان اختلاف بیندازند و از این موقعیت دشمنان سوء استفاده کند . ای کسانی که خود را به ظاهر حزب الله می دانید بچه هایتان را مثل ماکیان در کنارتان جای می دهید و در صف اول نماز جمعه یا جماعت هستید و در فکرتان حتما چنین جمله ایی خطور می کند که لا اقل بچه های ما پیش ما هستند. شما چطورباید جواب امام حسین ( ع ) را و شهدا را بدهید. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سخنانم خطاب به افراد خانواده : ای خانواده عزیزم مگر این نیست که انسان آفریده شده است که دوباره پیش پروردگار خود برگردد از بابت من هیچ نگران نباشید شما که خود بهتر از کردارم با خبر بودید من که بارها به شما گفته ام  من امانتم می خواهم بروم اگر خدا قبول نکند آنقدر در جبهه می مانم تا خدا را از خودم راضی کنم . و سعی کنید صبر را پیشه کنید چون خداوند با صابران است و سعی کنید آبروی مرا حفظ کنید و از هیچ کس کمک نگیرید و خودتان را در هیچ جا مطرح نکنید و خواهشی که دارم این است که اسلام و انقلاب و امام را فراموش نکنید و تنها آرزویم این بود که در این راه به شهادت برسم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به خدا سوگند که همیشه از طبیعی مردن و مرگ در بستر تنفر داشتم من همیشه جبهه را احتیاج داشتم تنها جبهه مرا تسکین میداد چون جبهه جای خالصان الله است. 📜🪴 شهید به علت سن کمی که داشتن برای رفتن به جبهه از شناسنامه برادر بزرگترشون استفاده کردند که از نظر چهره نیز بهم شبیه بودند. @baran_shahadat1
باران شهادت ♥🖇
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: عبدالمهدی کاظمی 🕊تاریخ تولد: ۱۴ /۱۱/ ۱۳۶۳ ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۹
🎙🪴 بسم الله الرحمن الرحیم و اما سخن و توصیه های خود به برادران وخواهران: 1- در سوره اعلی آیه " قد افلح من تزکی خداوند "رستگاری را برای کسانی می داند که نفس خود را پاک کرده باشند و راه حق را به درستی پیموده و خانواده و جامعه را بر محوراخلاق پایه ریزی کنند. 2- همواره باید گوشهایتان شنوا و چشمانی بصیر و بینا به امر ولی فقیه داشته باشید که اگر این چنین شد هیچ وقت گمراه نخواهید شد. 3- همیشه حق و باطل در پیکار و جنگند و در همه حال حق را بگویید و عمل کنید و از باطل روی گردان باشید. این اصل بصیرت است که باید در خود تقویت کنید تا این دو مخلوط نشوند و فتنه به وجود نیاید. در فتنههای آخر زمان و فتنه های سال 78 و88 با اینکه افراد خوبی نیز بوده اند ولی به دلیل عدم بصیرت گمراه میشوند و خود را از صف مردم و ولی فقیه جدا میکنند و تنها گمراهی وحقارت نصیب آنها می شود 4- در آیات قرآن تدبر کنید و به فرامین آن عمل نمایید. 5- ظلم یکی از گناهان بزرگ در اسلام است و عقلا و شرعا گناهی بزرگتر از ظلم وجود ندارد که ظلم به بندگان خدای متعال را ظلم به حق الناس نامیده اند و همین جا ذکر میکنم که اگر به کسی ظلم کرده ام و خود نیز از آن آگاهی ندارم طلب بخشش میکنم و عاجزانه درخواست دارم که این حقیر راعفو کنید. 6- در سفارش به احترام به پدر و مادر به آیات قرآن اشاره میکنیم که خداوند فرمود"بالوالدین احسانا فلا تقل لهما اف" حتی به پدر و مادر خود اف نگویید. 7- سفارش میکنم همه ی شما را به نماز اول وقت و به جماعت چرا که نماز ساده ترین و زیبا ترین رابطهی انسان با خداست که در تمام ادیان آسمانی بوده است. 📜🪴 شهید عبدالمهدی کاظمی طبق روایت همسرش يك بار يك خوابي ديده بود. بعد از آن رفت پيش يكي از علماي اصفهان و خواب را تعريف كرد. آن عالم گفته بود براي تعبيرش بايد به قم بروي و با آيت الله بهجت ديدار كني.به محضر آيت ‌الله بهجت شرفياب مي‌شود تا خوابش را به ايشان بگويد. آقا هم دست روي زانوي عبدالمهدي گذاشته و مي‌گويند جوان شغل شما چيست؟ او گفته بود طلبه هستم. ايشان فرموده بودند: بايد به سپاه ملحق بشوي و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشي. آيت الله بهجت در ادامه پرسيده بودند اسم شما چيست ؟ گفته بود فرهاد. (ابتدا اسم همسرم فرهاد بود) ايشان فرموده بودند حتما اسمت را عوض كن اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدي بگذاريد. آيت‌الله بهجت فرموده بودند: شما در تاجگذاري امام زمان (عج) ‌به شهادت خواهيد رسيد. وقتي عبدالمهدي از قم برگشت خيلي سريع اقدام به تعويض اسمش كرد. با هم رفتيم گلستان شهدا و سر مزار شهيد جلال افشار گفت مي‌خواهم يك مسئله‌اي را با شما در ميان بگذارم كه تا زنده‌ام براي كسي بازگو نكنيد بين خودم، خودت و خدا بماند.عبدالمهدي گفت شما در جواني من را از دست مي‌دهيد. من شهيد مي‌شوم. گفتم با چه سندي اين حرف را مي‌زنيد. گفت كه من خواب ديدم و رفتم پيش آيت‌الله بهجت و باقي ماجرا را برايم تعريف كرد. من خودم را اينگونه دلداري مي‌دادم كه ان‌شاء‌الله امام زمان (عج) ظهور مي‌كند. ايشان در ركاب امام زمان(عج) خواهند بود. امروز كه جنگي نيست كه شهادتي باشد. اين حرف‌ها را با خود مرور مي‌كردم تا اينكه عبدالمهدي كاظمي با لباس سبز سپاه به جمع مدافعان حرم پیوست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همسر شهید میگه:همسرم قبل از اربعين به سوريه رفت. ماه محرم بود. به من مي‌گفت برو و در مراسم امام حسين(ع) شركت كن كه ايشان گره‌هاي كور را باز مي‌كند. قبل از شهادتش خواب ديدم كه رفتم حرم حضرت زينب(س). تمام عكس شهدا را در حرم چسبانده بودند. خانمي آنجا بود كه روبند داشت. از آن خانم پرسيدم كه اينها عكس‌هاي چه كساني هستند؟ ايشان گفت: عكس شهداي كربلا. بعد هم گفت: اينها بسيارعزيز هستند.در ميان عكس‌ها تصوير عبدالمهدي من هم بود. خيلي نگران شدم تا اينكه خبر شهادت را به من دادند. عبدالمهدي در شب تاجگذاري امام زمان(عج)‌ همان طور كه آيت‌الله بهجت فرموده بودند به شهادت رسيد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتي خبر را شنيدم، بال بال مي‌زدم كه پيكرش را ببينم. آخر خيلي دلم برايش تنگ شده بود. گفتم عبدالمهدي به حاجتت رسيدي. بعد از شهادتش خواب ديدم كه پشت سر امام زمان(عج) مي‌رود و از اينكه در كنار امام حسين (ع) است، بسيار خوشحال بود. مي‌گفت من زنده‌ام فكر نكنيد كه مرده‌ام و هر مشكلي داشتيد من برايتان حل مي‌كنم. @baran_shahadat1
باران شهادت ♥🖇
#معرفی_شهید ♥️ 🪴نام و نام خانوادگی: محمدتقی ناصحی رودسری 🕊تاریخ تولد: ۲ فروردین ۱۳۴۳ ☁️تاریخ شهاد
🎙🪴 از خداي توانا مي خواهم كه شما برادران و خواهران را در تمام دوران زندگي موفق و مويد و پيروز نگه دارد. برادران و خواهران من ، اين دنيا محل گذر است انسان هر آن مردني است، پس چه خوب است مرگ در بستر و رختخواب نباشد . گرچه مومنی که در رختخواب به نیت الله بمیرد شهید است ولی آدم نمیرد بهتر است، اگر خداوند لازم دانسته که شهادت را نصیب من گردد دو پیام به خانواده ام و آشنایان بعد از شهادتم دارم یکی اینکه شما نگذارید وابستگانم و برادران من گریه کنند ، چون دشمنان از گریه کردن ایشان خوشحال می شوند . دیگر پیامم این است به خانواده ام بگوئید که لباس سیاه نپوشند چون برای شهید مرگ نیست ، بلکه زنده اند و در پیشگاه خداوند بزرگ روزی می طلبند. 📜🪴 وی به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و در دهم اردیبشهت‌ماه سال ۱۳۶۱ در «نورد» اهواز بر اثر اصابت گلوله رژیم بعث عراق به شهادت رسید. مزار وی در جوار برادرش علیرضا قرار دارد. @baran_shahadat1
باران شهادت ♥🖇
#معرفی_شهید ♥️ 🪴نام و نام خانوادگی: علیرضا ناصحی رودسری 🕊تاریخ تولد: ۱۱ آذر ۱۳۴۰ ☁️تاریخ شهادت: ۱
🎙🪴 سعی کردم تمام نمازم را بخوانم اما برای احتیاط دوسال نماز برایم نایب بگیرید. اعلام کنید به هرکس بدهکاری کوچکی دارم بیایند و بگیرند. به پدر و مادر و خواهرم توصیه می کنم که صبور و شکیبا باشد خداوند همه شمارا مستدام بدارد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اما شما مردم همیشه مرا دعا کنید و اگر اذیت و آزاری بر شما نموده ام آن را از نا آگاهی خود میدانم و امیدوارم که من را حلال کنید. سعی کنید که رهبر عظیم الشان امام کبیر را فراموش نکنید و مسیر او را فرا راه خود قرار دهید و به رهنمودهای خداگونه اش و جامعه عمل بپوشانید. اما پدر و مادر من اگر حق فرزندی را بر گردن شما ادا نکرده ام از درگاه الهی طلب استغفار می کنم و از شما می خواهم که از من راضی باشید و دعاگو. می دانم که شما سعادت فرزندان خود را می خواهید اکنون که من بر سعادت خود یعنی شهادت رسیده ام لزومی ندارد که احساس تا راحتی بکنید که در این صورت در پیشگاه الهی روسفید خواهید بود. خداوند طول عمر به امام مان عطا فرماید و فرج امام زمان را نزدیکتر بگرداند. 📜🪴 او قبل از انقلاب نیز با الفبای مبارزه آشنا بود،طوری که در مدرسه یکی از فرماندهان و سازمان دهندگان مبارزات و مراسمات راهپیمایی سطح شهر بود؛چندین بار هم در سال ۱۳۵۷ از طریق ساواک و شهربانی سابق برای دستگیری اش به منزلشان ریختند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ او فرمانده بود اما اکثر شب ها برای شناسایی بین عراقی ها می رفت تا با جمع آوری اطلاعات در طراحی عملیات بیت المقدس برای آزاد سازی خرمشهر سهیم باشد. شهید ناصحی در اولین مرحله عملیات بیت المقدس در سحرگاه ۱۰ اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ به آرزوی دیرینه خود که شهادت بود رسید. برادر ایشان محمدتقی ناصحی نیز در همان تاریخ و در همان عملیات به شهادت رسیدند. @baran_shahadat1
باران شهادت ♥🖇
#معرفی_شهید ❤️ 🪴نام و نام خانوادگی: نرجس خانعلی زاده 🕊تاریخ تولد: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۷۴ ☁️تاریخ شهادت:
🎙🪴 نرجس خانعلی‌زاده در  آخرین یادداشت صفحهٔ اینستاگرامش از تجارب دوران کاری اش نوشته است :"اورژانس بیمارستان امام خمینی. جایی که از کسی که تحمل دیدن در رفتگی رو نداشت آدمی رو ساخت که بهترین بیمار براش بیماری بود که دررفتگی داشت. از کسی که با دیدن خونریزی زیاد احساس افت فشار می‌کرد آدمی رو ساخت که اولین نفر دستمو گذاشتم روی آئوریسم آئورت شکمی تا برسیم به CPR جایی که دیگر دیدن SOREهای بیمار حالمو بد نمی‌کرد. جایی که دیگه نمی‌ترسیدم با مریض HIV و سل و هپاتیت سرو کار داشته باشم. شاید باورتون نشه، ولی دیگه از مرده و مردن هم نمی‌ترسم." _____________ شهید خانعلی زاده: من پای تحصیلی که در رشته پرستاری داشتم، قسم خوردم و باید تا آن جایی که در توانم است، پای قسمم بایستم. 📜🪴 نرجس همواره به شهدا متوسل می‌شد و زمانی که مشکلی در کارش پیش می‌آمد نام چهل شهید را روی کاغذ می‌نوشت و به نیت نام آنان کار خیر می‌کرد. بعد از اینکه شاغل شد، به نیت چهل شهید چهل بسته معیشتی، از همین بسته‌هایی که امروز مردم در قالب مواسات به نیازمندان هدیه می‌دهند، آماده کرد و برای افراد نیازمند کمپ‌های ترک اعتیاد برد، زیرا معتقد بود کمتر کسی به آنان توجه دارد. ____ مادر شهید درباره ماجرای جالب اهدای وسایل این پرستار به یک موزه می‌گوید: "بعد از شهادت نرجس، من وسایل او را نگاه می‌کردم و حسرت می‌خوردم که این وسایل چه می‌شود و تکلیف آن‌ها چه خواهد شد. نمی‌دانم اما خیلی زود شرایط به گونه‌ای شد که شاید خودش برنامه‌اش را چیده بود چون به دو هفته نکشید که ما رفتیم یک روستایی در قائم‌شهر. من در آن‌جا دیدم که یک شهید گمنام دفن است و اطرافش هم غرفه‌های لباس‌های شهدا، حتی یک دکمه، یک لنگه پوتین و ... است. فضای خیلی معنوی داشت. به مسئول آن‎جا گفتم که می‌شود وسایل نرجس را هم این‎جا بگذاریم، گفتند با جان و دل می‌خواهیم. دیگر من هم از خداخواسته، یکسری وسایل او مثل روپوش و شلوار بیمارستانش و خیلی از وسایل دیگرش را به آن‌جا بردم. یک غرفه هم در موزه خوش‌نامان کادر درمان در تهران هست که مثلا انگشتر و یکسری وسایلش آن‌جاست." ___________ مادر شهید: «من یک هزارم شخصیت او را نمی‌توانم در این چند دقیقه برای شما توصیف کنم. یکی از آرزوهای نرجس این بود که دختربچه‌ای را از شیرخوارگاه به سرپرستی قبول کند و او را بزرگ کند و اسم او را هم بگذارد، باران. او این راه را برای ما گذاشت اما خودش رفت. ما هم پیگیر آن آرزو شدیم و الان ۲ سالی می‌شود که به لطف خدا، آن را برآورده کردیم.» __________ مادر شهید: «من بعد از بستری شدن دخترم در بیمارستان، فقط یک روز او را دیدم. ما روز شنبه نرجس را بردیم بیمارستان تا بستری شود چون تنگی نفس داشت. آن شب حالش خوب بود. کمی با هم حرف زدیم. قشنگ غذایش را هم خورد. حتی موهایش را اجازه نداد که من ببافم و گفت که خودم می‌توانم. خیلی دختر متین و نجیبی بود و همه کارهایش را خودش انجام می‌داد. تا آخرین لحظه هم به فکر خانواده‌اش بود. این جمله‌اش یادم نمی‌رود که آن شب، کارت بانکی‌اش را به دست من داد و گفت که مامان، رمز این را که می‌دانی؟ گفتم آره. گفت حواست باشد برای ترخیص من از بیمارستان، بابا هزینه نکند ها، این توش پول هست. یعنی تا این حد عزت‌نفس داشت و آرامش خانواده برایش مهم بود. فردایش گفتند که باید برود بخش مراقبت‌های ویژه. در آنجا به دستگاه وصلش کردند، روز بعد هم اینتوبه شد و روز سه‎شنبه هم شهید شد. این اتفاق خیلی به سرعت افتاد. در این سال‌ها، یک وقت‌هایی دلتنگی‌های مادرانه باعث می‌شود که از او گلایه کنم و به او بگویم که نرجس، اگر شیفت آخر را نمی‌رفتی و به حرف من گوش می‌دادی، شاید این اتفاق نمی‌افتاد. چون قبل از رفتن به شیفت آخر، حالش خوب نبود و بدنش سست بود، سرفه‌های خشک و تنگی نفس داشت. به من که چیزی نگفته بود ولی بعدها همکارانش می‌گفتند که روز آخر دو بار بی‌حال شده بود و بهش سرم زدند تا سرحال شده است. هرچه قدر هم به او می‌گفتند که برو خانه، می‌گفته که نه، بیمار زیاده و به من نیاز است. بنابراین شیفت آخرش را کامل در بیمارستان مانده بود». _______ شهید نرجس خانعلی زاده اولین شهید مدافع سلامت کشور در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۹۸ آسمانی شد. @baran_shahadat1
باران شهادت ♥🖇
#معرفی_شهید ❤️ 🪴نام و نام خانوادگی: محمدعلی رجایی 🕊تاریخ تولد: ۱۳۱۲/۳/۲۵ ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۶/۸
🎙🪴 وصیت حقیقی من مجموعه زندگی من است. به همه چیزهایی كه گفته‌ام و توصیه‌هایی كه داشته‌ام در رابطه با اسلام و امام با انقلاب تأكید می‌نمایم. به كسی تكلیف نمی‌كنم ولی گمان می‌كنم اگر تمام جریان زندگی مرا به صورت كتاب در‌آورند برای دانش‌آموزان مفید باشد. هر چه از مال دنیا دارم متعلق به همسر و فرزندانم می‌باشد. كیفیت عملكرد را طبق قانون شرع به عهده خودشان می‌گذارم. 📜🪴 دوست شهید: «حتما شنیده‌اید و ما هم دیده‌ایم که شهید رجایی در هر جلسه‌ی کاری که بود، در وقت اذان اولویت او نماز اول وقت بود تا جایی که همسر شهید نقل می‌کند؛ در شرایط نادر اگر به خاطر شرایط خاصی نماز اول وقت ایشان ترک میشد آقای رجایی دو روز روزه میگرفتند و این یکی از ویژگی‌های خاص رجایی بود که در امور دینی و معنوی بسیار برای خود سخت گیری میکرد». _________ خوشنويسان، مديركل آوزش و پرورش شهر تهران در زمان شهيد رجايي: در دوران زندان، بنده با منزل ايشان رفت و آمد داشتم. الحق كه همسر شهيد رجايي در حيات سياسي ايشان بسيار تاثير داشت. بسيار صبورانه مشكلات را مي‌پذيرفت. يادم هست درهمان ايام سقف اتاق ايشان ريخته بود. خواهش كردم كه بنا بياورم خانم ايشان قاطعانه گفت«نه» اين زن و مرد يعني شهيد رجايي و همسرش، حتي وقتي كه رجايي رئيس‌جمهور شد، با ابلاغ حقوق معلمي زندگي كردند. بسيار جالب است كه سه سال بعداز شهادتش، سال 63 در مكه، رئيس سازمان بازنشستگان كل كشور آقاي كربلايي مرا ديد و به من گفت، شهيد رجايي با حقوق معلمي باز نشسته شده، شما از خانم ايشان اجازه بگيريد تا ما پايه حقوق ايشان را اصلاح كنيم. پس از برگشت،  همسر شهيد رجايي بازهم در جواب ما گفت: خير. شهيد رجايي خودش را وقف انقلاب كرده بود. بعضي وقتها خدمتش مي‌رسيدم،‌ مي‌ديدم روي موكت دراز كشيده و چشمش را بسته است. مي‌گفت خوشنويسان مطلبت را بگو، بيدارم. @baran_shahadat1