نظری کن به دلم
حال دلم خوب شود......
حال و احوال رفیقت
بخدا جالب نیست......
شهید محمودرضابیضایی
@mahmoodraza_beizayi
🌹🌹🌹
#شهید_ابراهیم_هادی
✅تمام مشکل ما این است که رضایت هر کس برایمان مهم است جز رضایت خدا.
💕💕💕
@mahmoodraza_beizayi
•🌸💕•
#حدیث)
‹امیرالمومنین؛
چقدرقبیح است که انسان دارای دوچهره ی متفاوت ومتضادباباشد!"
@mahmoodraza_beizayi
در تمام مناطق عملیاتی با پای برهنه بود همیشه می گفت:
گوشت و پوست شهدا در این مناطق مانده و خاک شده، نباید بی احترامی بهشون کرد.
عشق او، سفر به مناطق جنگی بود
می گفت : بهشت من اونجاست
#شهید_سیدمیلادمصطفوی
@mahmoodraza_beizayi
#یا_ابا_عبدالله_ع🌷
هر #شب_جمعہ بہ پا بزم عزا در ڪربلاسٺ
روضہ خوانش زینب و نوحہ سرایے مےڪند
هر شب جمعہ رسد زهرا بہ دشٺ ڪربلا
بر #حسین بےڪفن ماتم سرائے مےڪند
#شب_زیارتے_ارباب💔
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌷
#شب_جمعه🌙
🌹شهید سید مصطفی موسوی، جوانترین شهید ایرانی مدافع حرم که در سن 20 سالگی به عنوان بسیجی تکاور به سوریه اعزام شد..
🌹در روز بیست و یکم آبان سال 1394، در شهر حلب سوریه به شهادت رسید. شهید سید مصطفی موسوی
را به عنوان جوانترین شهید ایرانی مدافع حرم میشناسند،🦋
به همگان ثابت کرد که جنگیدن با
دشمنان اسلام، سن و سال نمیشناسد
بلکه شجاعت و قلبی مطمئن به وعده خداوند میخواهد..✌️
که همه دردها و رنجها را به جان بخرد
و برای رضای خدا از همه چیزخود بگذرد
💌شهید مصطفی گفت: «مامان سعی کن دل بکنی و ببخشی تا دل نکنی به معرفت نمیرسی، از دنیا و تعلقاتش بگذر. برای هر کسی یک روز، روز عاشورا است، یعنی روزی که امام حسین ندای "هل من ناصر" را داد و کسانی که رفتند و با امام ماندند، شهید و رستگار شدند، ولی کسانی که نرفتند چه چیزی از آنها ماند، تا دنیا باقیست، لعنت میشوند...
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_سید_مصطفی_موسوی
#شهید_مدافع_حرم
#سفارش_شهید
@mahmoodreza_beizayi
بویعطر یاسدارد #جمعهها
وعـده دیــدار دارد جمعهها
جمعـهها دل یاد دلبر میکند
نغمهیاابن الحسن سرمیکند
در میان ازدحام زندگی، در
امتداد عبور لحظهها. در
رفـــت و آمـــد قـــدم هـای
بی تفـاوت شهـر! انگار آوار
می شـود بـر دلـم اضطراب
نبودنت! کجایی عزیز زهرا
🍃أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألفرج
@mahmoodraza_beizayi
#پیام_صبحگاهی
🌤#پروردگارا به محمد و آل محمد تو را سوگند میدهیم دلهای ما را با یاد امام زمان همواره با طراوت بدار.
🌤#پروردگارا ما را به جمال ولی عصر منور بگردان پروردگارا این جنود الله این انسانهایی را که در راه تو مبارزه کردهاند، سربازان و جانبازان امام زمان قرار بده.
🌤#پروردگارا به محمد و آل محمد قلب مقدس ولی معصوم خودت را از ما راضی کن ما را جز متوجهین و متوسلین آن حضرت قرار بده.
🌤#پروردگارا به حرمت محمد و آل محمد فرج آن حضرت و قیام آن حکومت الهی را هرچه نزدیکتر کن.
🌤#پروردگارا به ما توفیق تشبّه به آن روزگار به آن نظام را در سازماندهی و بنای این جامعه نوبنیاد اسلامی عنایت فرما.
🌤#پروردگارا به محمد و آل محمد را از یارانش از شیعیانش در همه ی احوال و در همه ی کارها قرار بده.
بیانات مقام معظم رهبری
📚انسان ۲۵۰ساله
🍀اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم 🍀
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
@mahmoodraza_beizayi
✨آن چه از این خلقت به این حقیر اثبات شده است، این بود که هیچ چیز را بهتر از این ندیدم که دوستان، صداقت دینی داشته باشند و کاری به این ناملایماتی که اتفاق می افتد در بین افراد، سازمان و جامعه نداشته باشند.
💫ما باید سعی کنیم کار و وظیفه خود را به نحو احسن و آن طوری که وظیفه ما است، انجام دهیم و سعی کنیم در حیطه کاری خود پیشرفت کنیم و یک فردی دارای معلومات عالی باشیم و بدانید که ما باید با کسب تجربه افرادی مفید باشیم برای حفظ و حراست و نگهداری اسلام.
✨برادران من، خود را دست کم نگیرید. دنیا و ابرقدرت های دنیا از لباس سبز ما و اسم ما می ترسند و آن هم به خاطر ایمان درون قلب شما دوستان است.
خود را کوچک نشمارید.
✍فرازهایی از وصیت نامه شهید
🍃عباس بابایی
نامش که به گوش آسمان می خورد، از #داغ_شهادتش، بغض می کند . ابرها به یاد شجاعتش می بارند.ستاره ها به یاد پروازهای موفقش می درخشند و ماه به یاد ماه بودنش، حسادت می کند.
زمین از تواضعش می گوید و بندگان روی زمین از #شوق_پروازش.
اما امثال من که کتاب زندگی اش را میخوانیم ، جز کلمه #بزرگ_مرد چیزی به ذهنمان نمی آید.
.
🍃عباس برای ادامه تحصیل به سرزمین امریکا پا گذاشت اما سر بر خاک گذاشته و در #سجده هایش برای معبود دعا می کرد سربلند شود در آزمون خدمت به سرزمین #ایران.
.
#خلبان قصه در #آسمان خدا اوج می گرفت و حواسش به بندگان زمینی بود.برای رضای خدا، خدمت کرد و #فرشته_نجات شد برای درماندگان و محتاجان.
.
🍃سابقه ۳۰۰۰ ساعت پروازش نشان می دهد که خودش نفر اول بوده برای عملیات.نه #نظارت کرد و نه پشت میز نشست.حتی از سفر مکه اش گذشت تا #امنیت را برقرار کند .نگران خلیج فارس بود و کشتی هایی که از آن می گذرند. خطی از #وصیت_نامه اش درس بزرگی است برای همه. " به انقلاب خیلی بدهکاریم"
.
🍃این روزها جای خالی #بابایی ها به شدت حس می شود.آنان که خالصانه و #صادقانه کار کردند ، #خون_شهدا و آرمان های انقلاب خط قرمزشان بود.
.
🍃راستی چقدر #به_انقلاب_بدهکاریم؟کسی حواسش به خط قرمزها هست؟
.
#تولدت_مبارک.....
.
✍نویسنده:#طاهره_بنائی_منتظر
.
🍃به مناسبت سالروز تولد #شهید_عباس_بابایی
.
📅تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۲۹
.
📅تاریخ شهادت : ۱۵ مرداد۱۳۶۶
.
📅تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید :گلزار شهدا قزوین.
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
☘☘☘
@mahmoodraza_beizayi
🎀عباس بابایی
نامش که به گوش آسمان می خورد، از #داغ_شهادتش، بغض می کند😢 ابرها به یاد شجاعتش می بارند.ستاره ها به یاد پروازهای موفقش می درخشند🌟 و ماه به یاد ماه بودنش، حسادت می کند. زمین از تواضعش می گوید و بندگان روی زمین از #شوق_پروازش 💥اما امثال من که کتاب زندگی اش را میخوانیم، جز کلمه #بزرگ_مرد چیزی به ذهنمان نمی آید.
🎀عباس برای ادامه تحصیل به سرزمین امریکا پا گذاشت اما سر بر خاک گذاشته و در #سجده هایش برای معبود دعا می کرد سربلند شود در آزمون خدمت به سرزمین #ایران.
🎀 #خلبان قصه در آسمان خدا🕊 اوج می گرفت و حواسش به بندگان زمینی بود.برای رضای خدا، خدمت کرد و #فرشته_نجات شد برای درماندگان و محتاجان.
🎀سابقه ۳۰۰۰ ساعت پروازش نشان می دهد که خودش نفر اول بوده برای عملیات. نه نظارت کرد و نه پشت میز نشست. حتی از سفر مکه اش گذشت تا #امنیت را برقرار کند. نگران خلیج فارس بود و کشتی هایی که از آن می گذرند. خطی از #وصیت_نامه اش درس بزرگی است برای همه. " به انقلاب خیلی بدهکاریم"
🎀این روزها جای خالی #بابایی ها به شدت حس می شود. آنان که خالصانه و #صادقانه کار کردند، خون شهدا𑨨ابایی و آرمان های انقلاب خط قرمزشان بود.
🎀راستی چقدر #به_انقلاب_بدهکاریم؟کسی حواسش به خط قرمزها هست؟
#تولدت_مبارک.....🎁🎈
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
🍃به مناسبت سالروز تولد #شهید_عباس_بابایی
@mahmoodraza_heizayi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ثوابیهویی
اسکرین شات بگیرید
عکس هر شهیدے که اومد
۱۴ شاخه گل صلوات بهش هدیه کن🌹
#خاطرات_شهید
#توسل_به_امام_رضا_علیه_السلام
✍رفته بودیم براے بازدید از موشڪ های فوق پیشرفته ے روسی.
🍁وقتی بازدیدمون تموم شد،حسن رو ڪرد به ڪارشناس موشڪی روسیه و گفت: میشه فن آورے این موشڪ رو دراختیار ما قرار بدید!❓
🍁ژنرال ها و ڪارشناسان روسی خندیدند و گفتند: امڪان نداره این فن آورے فقط در اختیار کشور ماست.
🍁حسن خیلی جدی و محکم گفت: ولی ما خودمون این موشڪ رو میسازیم
و دوباره صداے خنده ے اونا بلند شد.
🍁وقتی برگشتیم ایران،خیلی تلاش ڪردیم نمونه شو بسازیم، ولی نشد. وقتی از ساخت موشک ناامید شدیم ،حسن راهی مشهدالرضا شد.
🍁خودش تعریف مے ڪرد، به امام رضا متوسل شدم و سه روز توی حرم موندم. روز سوم بود ڪه عنایت امام
رضا رو حس ڪردم و حلقهی مفقوده ڪار به ذهنم خطور کرد .
🍁وقتی زیارتم تموم شد دفترچه نقاشی دخترم رو برداشتم و طرحی رو ڪه به ذهنم رسیده بود ڪشیدم تا وقتی رسیدم تهران عملیش کنم.
🍁وقتی حسن از مشهد برگشت، سریع
دست به ڪار شدیم و موشڪ رو ساختیم ڪه به مراتب از مدل روسی، بهتـر و پیشـرفتـه تر بود.
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
🧔🏻🧕🏻
#رمان📚
#ابو_حالما💔
#پارت3⃣3⃣
#عده دیدار👋🏼
( روز بعد_بیمارستان فوق تخصصی مغز و اعصاب)
محمد که وارد اتاق شد، چشمان سرخ حسین سمتش چرخید. قامت بلند و چهارشانه پسرش را برانداز کرد. محمد نزدیک آمد و پیشانی پدرش را بوسید. حسین یاد اولین باری افتاد که محمد را دیده بود. پرستار نوزاد را در پارچه سفیدی پیچیده بود و از مرز شیشه ای عبور داده بود. حسین نفس عمیقی کشید. عطر تن پسرش مشامش را پر کرد. یاد اولین بوسه ای افتاد که بر گلوی محمد زده بود. و در گوشش اذان گفته بود.
ناگاه با صدای محمد به خود آمد:
+سلام بابا
-سلام پسرم
+خوبی؟
-الحمدلله
اشک در چشم های پر نفوذ محمد حلقه زد. لبخند از لبان چاک چاک حسین پر زد. نگاهش دور سر پسرش چرخید و پرسید:
-چی شد پسر؟
+بابا...یاد بچگیم افتادم. هر وقت از مدرسه می اومدم از ترس اینکه شهید شده باشی، میدویدم در اتاقو باز میکردم همینکه زیر چادر اکسیژن میدیدمت یه نفس راحت میکشیدم بی خبر از نفسای تو که هیچ وقت راحت....
-بسه دیگه اشکاتو پاک کن الان مامانت اینا میبینن...راستی مامانت کو؟
+ داره با سرپرستار جر و بحث میکنه
-واسه چی؟
+ اوایل که اومده بودیم این بیمارستان سر پرستار بخاطر اینکه از اول نگفته بودیم شیمیایی هم هستی کلی باهامون جر و بحث کرد ظاهرا دکتر حسابی بهش تشر زده...حالا سر شکایت مامان از غذای بیمارستان سرپرستار دوباره بحث رو باز کرده ...
-پاشو مامانتو بیار بهش بگو بیاد دو دقیقه ببینمش
محمد لبخندی زد و دست پدرش را روی چشمانش گذاشت. بعد آهسته از او فاصله گرفت و از اتاق بیرون رفت. اما بلافاصله عباس با چهره ای درهم کشیده وارد شد.
حسین سعی کرد بلند شود یا لااقل بنشیند اما نتوانست. عباس به طرفش رفت کمکش کرد بنشیند و بالشت را پشت کمرش گذاشت. حسین ماسک اکسیژن را که تازه روی صورتش گذاشته بود، از روی صورتش برداشت و گفت:
+سلام، پارسال دوست امسال...
-سلام رفیق نیمه راه
رفیق نیمه راه! اولین باری که این لفظ بین آن دو نفر رد و بدل شده بود، آخرین شب از اولین ماه سربازیشان بود. وقتی به فرمان امام خمینی(ره) تصمیم گرفته بودند از پادگان فرار کنند تا فردا صبح به روی همشهریانشان اسلحه نکشند. همان موقع که قسم خوردند تا خلع شاهِ مزدورِ غرب، برای آزادی مردمشان بجنگند. آن شب عباس گفته بود:" اینبار هرکی دل داره فرار میکنه و ترسوها می مونن!" حسین جلوتر رفته بود اما خارمی سرباز اتاق کناری برای خوش خدمتی به ساواک، آنها را لو داده بود. عباس سر حسین داد زده بود که :"برو" و حسین با خارمی ترسو درگیر شده بود و زیرلب غرولند میکرد که:"رفیق نیمه راه بشم؟"
حسین مثل روزهای جوانی زیرلب زمزمه کرد: رفیق نیمه راه بشم؟ من اگه رفیق نیمه راهم بخاطر سرسختی خودته
و صدایش را بالابرد : چند بار بگم میخوام با مسئولیت خودم مرخص بشم...
اما سرفه کلامش را میخکوب کرد. عباس ماسک را روی صورت حسین گذاشت و با لحن آرام تری گفت: سر این پرونده خیلی تحت فشارم...ببخشید... حسین هرجور شده باید برگردی سر کار!
⏪#ادامہ_دارد
به قلمـــــ✍🏼 سیݩ. ڪاف. غیݩ💫
⚠️کپی از رمان پیگرد قانونی و الهی دارد☝️🏻
@mahmoodraza_beizayi
💐
🌿🍂
🍃🌺🍂
🌼🍃🌿🌸🍃💐