eitaa logo
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
972 دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
6.4هزار ویدیو
9 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان زیبا وهیجانی 🍃فدای بانوی دمشق 🍃 راه افتادیم سمت مشهد من ومحسنو خانمم و زینب بودیم خانمم که اومد که هم یک زیارتی بکنه هم اینکه هوای زینبو داشته باشه خب در هر صورت هزارجا یک خانم نیازه که حضور داشته باشه محسنم بخاطر این اومد که من توی راه خسته بشم اون بشینه پشت فرمون و اینکه عليرضا رو نمیشد بیارم چون آسیه خانم اگه حالش بد میشد باید اونجا می‌بود و اینکه محسن احساس گناه میکنه برای همین خودشو موظف میدونه که بیاد مامان بابا روهم خودم نزاشتم بیان بعد از 12ساعت رانندگی رسیدیم مشهد اخ از کی بود نیومده بودیم 🖤 یک راست رفتیم هتل دو اتاق گرفته بودیم، یکی مال منو محسن یکی برای زینب و فاطمه محمدحسین:خانما اتاق 100برای شماست فقط موقع خواب برین اونجا بقیه ساعات بیاین اتاق ما که تنها نباشین کاری هم داشتین فکر کافیه بگین😉 زینب میخواست سکش برداره که دویدم سمتش و ساک رو ازش گرفتم اصلا یک دستش که بسته بود🥀یعنی نمیتونست تکونش بده بعدم کل بدنش کبوده و هنوز بدنش درد میکنه با هر حرکتش میگه اخ و ناله اش بلند میشه 〰روز بعد 〰 صبح زود بلند شدیم و رفتیم مطب دکتر زینب فقط تو خودش بود تحمل این حالش برام خیلی سخت بود چون دختری که نمیتونستی جلوی فضولی هاشو بگیری الان اینجوری تو خودشه 🥀🖤 〰〰〰 این دکترم گفت کاری نمیتونه بکنه راه افتادیم سمت مطب متخصص دیگه.. بعد از کلی معاینه کردن گفت :شما چرا نمیخواین اینو بفهمین و درک کنین که خوب بشو نیست شما جای آب علی سینا یا بهترین دکتر آمریکا هم ببرید میگه خوب نمیشه خوب بشو نیست الکی زحمت نکشین رفت طرف زینب و گفت :دخترم باید با این موضوع کنار بیای تو دیگه هیچ وقت نمیتونی دو دست داشته باشی باهاش کنار بیا با یک دست نداشتن کنار بیا.... از مطب زدیم بیرون و همینجور الکی دور میزدیم، متوجه بغض زینب شده بودم... 🥀 _محمدحسین خدایا شکرت بالاخره حرف زد ولی صداش از بغض میلرزید +جانم داداش فدات شه _برو حرم +آخه الان... _گفتم برو حرم، شما نمی‌تونید بیاین برید هتل خودم میرم 😔 +غلط کردم، میریم حرم... میدونستم دلش کجاست... 😢 یا ورودمون به حرم یه آرامشی بهم دست داد که انگار صدساله همچینین آرامشی نداشتم _زینب جان کدوم ور بریم؟ +میخوام تنها باشم... 🥀 _اما.. +داداش میخوام یک ساعت با خودم و امامم تنها باشم لطفا برین 😭🥀 _باشه قربونت برم یاعلی زینب رفت به یه سمت دیگه و ماها. همونجا ها یه جایی پیدا کردیم و نشستیم زینب: بی هدف توی حرم قدم. میزدم و اشک می‌ریختم یهو دیدم روبه روی پنجره فولادم😭 رفتم و چسبیدم بهش و اشکام از هم سبقت میگرفتن رفتم یه گوشه‌ صحن نشستم :آقا اومدم پیش خودت آقا اینا میگن من دیگه نمیتونم دسمتو تکون بدم آقا دستم 😭 من چیزی که خدا خواسته رو با جون و دل قبول میکنم اگه مصلحت به اینه که اینجوری باشم پس باشه من خیلی ام خوشحالم ولی اگه نیست... راضی ام به رضای خدا آقاجون خسته شدم از اینهمه انگشتایی که اشارم میکنن خسته ام.... 🥀 محسن: داشتم راه میرفتم که زینب خانمو دیدم یک گوشه نشسته داشت آروم آروم گریه میکرد گوشیش زنگ زد داشت حرف می‌زد که یکی بهش شکلات تعارف کرد دیدم چند ثانیه به شکلات‌ها نگاه می‌کرد و بعد سرشو انداخت پایین نمیتونست با یک دست هم حرف بزنه هم شکلات رو برداره🖤💔 بچه ای که شکلات تعارف می‌کرد گفت خاله چرا برنمیداری؟ خب با اون دستت بردار زینب خانم گفت :خاله جون من نمیتونم اون دستمو تکون بدم +شکسته؟ _اره😢🙂 +باشه پس من براتون میزارم توی کیفت زینب خانمم یک بوس بهش داد و گفت _اسمت چیه خاله جون؟ +ابوالفضل _چه اسم قشنگی 😍اسم منم زینبه +وای خاله زینب چه اوشکل😄 زینب خانمم یواش می‌خندید ولی من آروم گریه میکردم ادامه دارد... 😍 🌸کپی با ذکر نام نویسنده و آی‌دی کانال ازاد🌸
رمان زیبا وهیجانی 🍃فدای بانوی دمشق 🍃 محمدحسین بعد از یکی دو ساعت زینب اومد و رفتیم هتل... بخاطر اینکه می‌خواستیم نهار بخوریم هممون رفتم توی یک اتاق +زینب جان امروز عصر برای دکتر فرهانی نوبت گرفتم بریم اونجا ان شاءالله خوب بشی😍 _داداش تو نمیخوای بفهمی من خوب نمیشم؟ من با این اوضاع کنار اومدم دیگه نیاز به دکتر نیست +این حرفا چیه میزنی مگه نمیفهمی.. _من میفهمم تو نمیفهمی و نمیخوای قبول کنی که من دیگه خوب نمیشم صدام رفت بالا +چته زینب؟ چرا اینجوری شدی؟😡چرا لجبازی میکنی؟ چرا همش تو خودتی؟ تو همون دختری هستی که 10 پله رو میپرید پایین؟😡 زینب داد زد _نه نیست! چرا نمیفهمی دیگه نمیتونم اذیتت کنم، دیگه نمیتونم خودم همه کارامو انجام بدم؟ دیگه نمیتونم با یک دست درو باز کنم با یکی روت آب بریزم، دیگه نمیتونم موهامو ببندم چرا اینارو نمیفهمی؟ و زد زیر گریه وای همش تقصیر منه که زینب عصبی شد و داد زد محسن یه گوشه نشسته بود و سرش پایین بود زینب داشت گریه میکرد فاطمه ام زینبو بغل کرده و بود وهمش میگفت آروم باش زینب رفتم بغلش کردم و گفتم +همه ی اینارو میدونم فدات بشم فقط یک دکتر دیگه مونده همون یکی رو بیا دیگه کاریت ندارم‌ سرشوگذاشت روی شونه ام و شروع کرد به گریه کردن _داداش نمیتونم بغلت کنم😭😭داداش نمیتونم بزنمت😢 من فقط آروم اشک می‌ریختم محسنم همش سعی دراین داشت که گریه اش معلوم نباشه فاطمه هم که به طور واضح اشک می‌ریخت سوار ماشین شدیم که بریم پیش آخرین کسی که شاید بتونه کمکمون کنه محسن:داداش +بله _اول برو حرم بعدش بریم مطب فهمیدم منظورشو +باشه رفتیم حرم من گفتم امام رضا خودت خواهرمو کمک کن شفا و سلامتیش از تو میخوام... اگه خواهرم خوب بشه نذر میکنم که کل ماه محرم رو نذری بدیم باشه؟ بعد از دعا و مناجات رفتیم مطب وارد اتاق شدیم من و زینب دکتر بعد از معاینه گفت +دخترم تو خوب میشی با این حرفش چشمام اندازه هندونه باز شد 😳 _چی دکتر؟ چی گفتین؟ +گفتم که من عملش میکنم و امیدوارم خوب بشه برید خداروشکرکنید چون یک معجزه است با خوش حالی گفتم +چیکار کنم دکتر؟ _من تا سه ماه آینده وقت خالی برای عمل ندارم +دکتر نمیشه یک کاریش بکنید 🙁 _فردا صبح قبل از شروع کارم بیاین که عملش کنم ساعت 5صبح +خیییلی ممنونم با خوش حالی رفتیم بیرون و پریدم ت ماشین +خوش خبری بدیییییین😍 _چشیده داداش؟ +زینبو فردا عمل میکنه و خوب میشه خدا بخواد😋😍 _جدی 🤩 +آره، امروز بستنی مهمون منین با خوش حالی اون روز گذشت و توی بیمارستان منتظر بودیم امسشو صدا کنن ادامه دارد.... 😍 🌸به قلم سیده بیضایی🌸 ‼️کپی با ذکر نام نویسنده و آی‌دی کانال ازاد‼️
رمان زیبا وهیجانی🍃فدای بانوی دمشق 🍃 بعد از سه ساعت عمل تموم شد... دکترش اومد بیرون و گفت:آقای حسینی خیلی خوشحالم، عمل با موفقيت انجام شد فقط باید یکم صبر کنیم ایشون به هوش بیان و ببینیم چی میشه 🙂 +وااااقعا خوشحالم، مدیونتونم 😍😇 تقریبا ساعت های 18بود که پرستار گفت الان میتونید برید پیشش صبح به هوش اومده بود ولی اجازه نداشتیم بریم پیشش😉 _سلام آبجی جونم خوبی فدات شم؟ +سلام آره خوبم _دستت؟! +میتونم تکونش بدم😍البته بخاطر عمل درد میکنه خیییلی کم میتونم تکون بدم _خداروشکر، دیدی گفتم خوب میشی😋 دکترش اومد _به به حالتون خوبه زینب خانم؟ +خوبم دکتر ممنون _یکم دستتو تکون بده... بعد از معاینه دکتر گفت:خیلی خوبه، دستتون کاملا خوب شده مثل روز اول، فقط بخاطر عمل یکم درد میگیره که مهم نیست زودی برطرف میشه خیییلی بیشتر از چیزی که فکرشم میکردم خوشحال شدم 🤩😍 🌸یک هفته بعد 🌸 رسیدیم تهران... الان زینب راحت میتونه دستشو تکون بده بابا جون خیلی خوشحال بود که دخترش خوب شده وقتی رسیدیم زینب بازم مثل سابق رفت تو خونه و بازم من داد زدم یواش😐😂 〰یک ماه بعد 〰 محسن امروز قراره با حاج مهدی قضیه خاستگاری رو در میون بزارم... _سلام حاجی 🙂😥 +به به سلام آقا محسن خوبی؟ بابا خوبه؟ _خداروشکر سلام دارن خدمتتون +چی شده پسرم که منو گفتی بیام اینجا؟ _عممم چیزه +چیه؟ 😐 _منو به غلامی برا دخترتون قبول میکنید؟ 😰😓🤭 وقتی داشتم اینو میگفتم نفسم داشت کنده میشد 🤥 +پسرم من باید با زینب جان حرف بزنم نظرشو بپرسم، به بابات جوابمو میگم میدونی که زینب یکی یک دونه ی منه و راه سختی رو انتخاب کردی.... _بله میدونم حاجی... 🙂 ولی شما هر چیزی بگین هر شرطی بزارین من با جون و دل قبول میکنم +باید فکر کنم، خدانگهدار _خداحافظ بلند شد رفت😥 این یعنی چی؟ یعنی جوابش منفیه؟ زنگ زدم به حاج آقا هاشمی و همخچیو گفتم گفت باید صبر کنی با دخترش حرف بزنه و صلاح کنه.... استرس بدی داشتم... بابا هم منتظر تماس حاجی بود مامانمم خوشحال که قراره بریم خاستگاری 😁 وای میترسم از واکنش محمدحسین 😕😰 ادامه دارد.... 😍 🌸به قلم سیده بیضایی🌸 ‼️کپی با ذکر نام نویسنده و ایدی کانال آزاد‼️
-1012850941_-210007.mp3
643.9K
🌱حی المعشوق🌱 عاشقان وقت نماز است به وقت عاشقی با خدا ♥️📿 🍂 ♥️|@mahmoodreza_beizayi
💬سوال: آیا کفّاره افطار عمدى روزه، با کفّاره مریض تفاوت دارد؟ ✅پاسخ: 👈 در دو مورد با هم تفاوت دارد: 1️⃣. در مقدار، 2️⃣. در مصرف. ◀️در کفّاره افطار عمدى روزه، باید براى هر روز شصت فقیر را سیر کند (یا به هر کدام یک مد طعام بدهد) و یا دو ماه روزه بگیرد. ↙️اما در کفّاره مریض، اگر بیمارى تا رمضان آینده ادامه داشته باشد، باید براى هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد. ◀️در کفّاره افطار عمدى، اگر به شصت فقیر دسترسى دارد، نمىتواند به هر کدام از آنها بیشتر از یک مد طعام بدهد ↙️ ولى در کفّاره مریض این امر لازم نیست. ♥️|@mahmoodreza_beizayi
روزه شخص جنبی که احتمال می دهد پیش از اذان صبح بیدار می شود ♥️|@mahmoodreza_beizayi
📚 احکام نموداری روزه طبق فتاوای حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) 💠 مواردی که فقط قضا لازم است: ۱. به سبب بی‌اطلاعی از حکم شرعی، کاری را انجام دهد که روزه را باطل می‌کند. ۲. کسي که جنب است، اگر احتمال می‌دهد که پيش از اذان صبح برای غسل بيدار خواهد شد و تصميم بر غسل داشته باشد ولی بيدار نشود، روزه‌اش صحيح است ولی اگر دوباره خوابيد و تا صبح بيدار نشد، بايد قضای آن روز را بجا آورد. ۳. در روز ماه رمضان نيت روزه نکند، يا از روی ريا روزه بگيرد ولی هيچيک از کارهائی را که موجب باطل شدن روزه است انجام ندهد. ۴. در ماه رمضان، غسل جنابت را فراموش کند و با حالت جنابت صبح کند، روزة آن روز صحیح است ولی اگر این فراموشی چند روز طول بکشد باید روزه‌های ایام فراموشی را قضا کند. ۵. در سحر ماه رمضان بدون اينکه تحقيق کند صبح شده يا نه، کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد، سپس معلوم شود که در آن هنگام صبح شده بوده است. ۶. در روز ماه رمضان به خاطر تاريکی هوا يقين کند که مغرب شده و افطار کند، سپس معلوم شود که هنوز در آن هنگام مغرب نبوده است. ۷. اگر در غیر وضوی نماز واجب، آب در دهان کند و مضمضه کند و آب بی‌اختيار به حلق او فرو برود، بنابر احتیاط واجب قضا لازم است. ♥️|@mahmoodreza_beizayi
🦋 🌱 به نیت تعجیل درظهور منجی موعود ♥️|@mahmoodreza_beizayi
نکات کلیدی و آموزنده جزء ۲۵🍃🌙 🌺
💠راهکارهای طلایی قرآن برای زندگی موفق💠 🍀جزء بیست و پنجم🍀 ✨از دعای خیر خسته نشوید.(۴۹) فصلت ✨اگر آسیب یا اتّفاقی برایت افتاد، مأیوس نشو.(۴۹)فصلت ✨نسبت به نعمتی که به تو می رسد، بی تفاوت نباش و شکرگزار باش.(۵۱)فصلت ✨بهترین دوست شما، خداست.(۹)شوری ✨اگر روزی شما گسترده شود، در زمین عصیان می کنید.(۲۷)شوری ✨هر کس به اندازه ی مصلحتش روزی می گیرد.(۲۷)شوری ✨هر مصیبتی که به شما می رسد، دستاورد اعمال خود شماست.(۳۰)شوری ✨از کسی که به تو بدی کرده بگذر و در حقّش نیکی کن که پاداش این عمل با خداست.(۴۰)شوری ✨در قیامت، هیچ راه برگشتی به دنیا برای جبران وجود ندارد.(۴۴)شوری ✨بر روی زمین بر مردم ستم نکنید که عذابی دردناک در انتظار شماست.(۴۲)شوری ✨ستمدیده می تواند از ستمگر انتقام بگیرد.(۴۱)شوری ✨آسمان ها و زمین و هر آنچه که میان آن دو است، به بازی آفریده نشده است.(۳۸)دخان
-1012850941_-210007.mp3
643.9K
🌱حی المعشوق🌱 عاشقان وقت نماز است به وقت عاشقی با خدا ♥️📿 🍂 ♥️|@mahmoodreza_beizayi
عاشقان سیدالشهدا بشتابید برای عرض ارادت خدمت آقا امام حسین😍🎄 🍂 ♥️|@mahmoodreza_beizayi
رمان زیبا وهیجانی🍃فدای بانوی دمشق 🍃 حاج مهدی : _باباجان +جوووونم😁 _دخترم برو تو اتاقت +چی😐😳 _وا بابا نشنیدی؟ +چرا بابایی شنیدیم ولی شما هیچ وقت نمیگفتین برو اتاقت🙄 کار بدی کردم؟! 😬 _نه بابا جان حرفا میزنی😆 برو اتاقت منم الان میام باهات کار دارم یه خیر باشه گفت و رفت تو اتاقش باید باهاش حرف بزنم محسن پسر خوبیه صد درصد معلومه که پسری که حاج علی تربیت کرده پسر خوبیه اما خب زود نمیتونم تصمیم بگیرم زینب تنها دخترمه تو ناز و نعمت بزرگ شده باید با خودش حرف بزنم میدونم که دختر عاقلی هستش... 🌸 تق تق _بابا جان بیام تو؟ +بفرمایید تاج سر ☺️😜 _باباجان من باید واسه اذان برم مسجد عجله دارم پس سریع حرفمو میزنم... +بفرمایید ماه من 🌙🌸 _چقدر تو شیرین زبونی دختر😁، خب قضیه از این قراره که برات خاستگار اومده 😊 +چی شده بوده؟ 😳🙄کی هست؟ _آقامحسن +چی😳😳😳 _دخترم ازت میخوام نظرتو بگی بدون تعارف.... من امروز تو مسجد باید به حاج علی جواب بدم 🙂 +وا بابا چرا اینقدر هول هولی، پرو میشه هاا _چی بابا؟🤨🤨 +ام ام هیچی اشتباه شد😬🤭 _چی بگم بهشون؟ +بابا... عم چیزه... من.. آخه _مثبته؟ +باباجون اصلا نظر شما چیه؟ _من به نظرم پسر خوبیه، نظر تو مهمه +آخه بابا من الان به این زودی چه جوابی بدم؟ _آره یا نه همین +بابا... _مثبته آره؟ +(سکوت) _از قدیم گفتن سکوت علامت رضایته +بابایی.. _مبارکه دخترم... بهشون میگم فرداشب بیان باشه؟ +باشه، فقط بابا خودتون با داداش حرف بزنید _باشه باباجان نگران نباش، خب من برم مسجد و با علی حرف بزنم... +خداپشت و پناهت بابا جان محسن : در نگران بودم، با حاج آقا ورفتیم مسجد بابا باید زودتر میرفت چون امام جماعت مسجده با مامان و فرهاد و بابا رفتیم مسجد یا خدا حاج مهدی اومد بعد از نماز حاج مهدی اومد کنار بابا نشست _به به ببین کی اینجاست حاج آقا مهدی +علی بازم که عین جوونا چپه سرهم کردی😂 _یادته ابراهیم و اسماعیل لقب داشتن😂 +آره یادمه پیرمرد خب حاج آقا اومدم جوابتونو بدم _جواب همون؟.. 🤨 +آره سلام حاجی +سلام محسن جان پسرم بیا بشین چشم _خب بگو دیگه مهدی زیر لفظی میخوای؟ +من با سیده حرف زدم... ان شاءالله فرداشب تشریف بیارین _به به عروس گلم 😍 مهدی نمیدونی چقدر خوشحالم که قراره عروسم دختر تو باشه +ماهم خوشحالیم که دامادمون پسر توعه من دیگه داشتم از خوشی ذوق مرگ میشدم _محسن بابا خوبی؟ +حاج مهدی واااقعا خوشحالم، نمیدونم چطوری تشکر کنم _تشکر تو فقط با خوش بخت کردن دخترم قبوله +سر شرفم قسم که زینب خانم رو خوشبخت کنم _امیدوارم... بعد از رفتن بابا و حاج مهدی زنگ زدم به حاج آقا هاشمی و این خبرو بهش گفتم... 😍 باید برم آماده بشم به فرهاد گفتم و اونم عین چی ذوق زده شد 😂 همچنین مامان که فقط خدارو شکر می‌کرد ادامه دارد... 😍 🌸به قلم سیده بیضایی 🌸 ‼️کپی با ذکر نام نویسنده و آی‌دی کانال آزاد‼️
رمان زیبا وهیجانی 🍃فدای بانوی دمشق 🍃 زینب: _الوسلام اسیه +به به چه عجب سلام _خوبی قربونت برم؟ +خوبم خداروشکر توخوبی. بابا خوبه؟ _خوبیم هممون خداروشکر، عشقای خاله چطورن؟ 😍 +خوبن سلام دارن خدمتتون😂 راستی زینی میخواستم بهت زنگ بزنم کارت داشتم _جونم بگو +میگم که علیرضا اصلا نمیزاره من تکون بخورم و دست به سیاه و سفید بزنم خسته شدم از بس هیچ کار نکردم _اوووو چه لوس، بهش بگو کاری نمیشه این همه نمیخواد مراقب باشی🤦‍♀ +میگم، میگه نه خانمم اگه کاری با بچمون بشه من چه خاکی تو سرم بریزم _خب من الان باید چیکار کنم 🤨 +بیا دنبالم بریم بیرون پوکیدیم تو خونه _باشه اتفاقا من کاری ندارم، پس وایستا با فاطی هم هماهنگ کنم و امروز باهم بریم کافی شاپ موافقی? +آره خیلی خوبه 😍 _باشه من با فاطی بحرفم بهت خبر میدم +باشه، زینب چیکار داشتی زنگ زدی؟اونقدر حرف زدم فکر کنم یادت رفت کلا😂 _حالا که قراره همو ببینیم همونجا میگم +باشه خیر باشه _یاعلی عزیزم +خدانگهدار خوبه الان دیگه نیاز نیست واسه هر کدوم دو ساعت توضیح بدم همونجا میگم و تازه کیفشم بیشتره😂 _سلام فاطی +سلام خواهر شوهر عزیزم _گمرو من اصلا خواهر شوهر نیستم 😌من خواهر و عشقتم +چه خودشم تحویل میگیره😆 _دیگه دیگه😁😅 +جونم چیکار داشتی؟ _میگم امروز وقتت آزاده؟ +آره کاری ندارم چطور؟ _میخوایم با آسیه بریم بیرون میای؟ +آره حتما چرا نیام _پس ساعت 18 بیا به آدرسی که برات میفرستم +باشه چشم، اگه کاری نداری برم _نوچ کاری ندارم، به خان داداشمم سلام برسون +چشم😂بای _یا زهرا خب برم یه گشتی بیرون از منزل گاه خود یعنی اتاق بزنم 😂 _سلام مامان +سلام دخترم _مامان بابا باهاتون حرفید؟ +آره دخترم _مامان نظرتون چیه؟ +بنظرم پسر خیلی خوب و مسئولیت پذیریه _این مسئولیت پذیریش توی زندگی مشترک هم هست؟!! +آره هست، یعنی اینجوری که من میشناسمش هست _مامان فکرم درگیره یعنی جواب مثبت بدم؟ +مامان جان نباید هول هول تصمیم بگیری حرف یک عمر زندگیه باید خیلی خوب فکر کنی و تمام نکات رو در نظر بگیری _مامان اون دختره چی پس؟ +کدوم دختره مادرجان؟ _دختر عمه ی آقا محسن، همونکه عاشق آقا محسنه اونو چیکار کنم؟ +دخترم عشق اون حقیقی نیست اون بخاطر یه حرفایی که بزرگترا تو بچگی میگفتن به اشتباه افتاده، آقا محسن اصلا اونو نمیخواد اونم به اشتباه عاشقه _خب اگه اون هنوزم برای بدست آوردن آقا محسن تلاش کنه چی؟ +زمانی که آقا محسن نخواد نمیتونه _نمیدونم واقعا.... +دخترم برا فرداشب لباس داری؟ _لباس که زیاد دارم ولی درخور خاستگاری نیست +پس میخوای چیکار کنی؟ _امروز با آسیه و فاطمه قراره دارم بعدش میریم برا خودم یه چیزی میخرم +وااای تنها میخواین برین😱 مامانو درک میکنم بخاطر اون اتفاق می‌ترسه منو تنها بفرسته _نترس قربونت برم دیگه هیچ چیزی منو تهدید نمیکنه +باشه مراقب خودت حتماااا باشی _ چشم، مامان +جانم _توکه میدونی من شاید باردار نشم😔، اگه آقا محسن بچه بخواد... +دخترم کی گفته نمیشی؟ این یه احتماله 🙂بعدم اگه واقعا عاشقت باشه تورو همه جوره میخواد _این مشکلم بخاطر همون اتفاقه😞همه بدبختی هامون از همون اتفاق بود +عزیز مامان، خوب گوش کن چی میگم آره اون اتفاق و دزدین تو اتفاق تلخی بود اما یک درصد فکر کن تو با اقا محسن ازدواج کنی و با این فکرات زندگی رو هم برای خودت هم به شوهرت تلخ میکنی، چیزیه که گذشته دیگه نباید بهش فکر کنی، خود آقا محسنم اونجا بوده و توی اون اتفاق بوده پس میتونه بهتر از هر کسی درکت کنه تو وقتی اومدن خاستگاری خواستی باهاش بزنی همه سوالاتت رو بپرس راجب هرچیزی که توقع داری بگو بهش _چمش😁😍 +افرین دختر گلم _مامان، بابا هنوز نیومده؟ +نه توکه میدونی الان حاج علی و بابات نشستن و باز یاد گذشته کردن و مخصوصا امروز که بهشون گفتیم که بیاین خاستگاری 😁 _آره درست میگی😉خب اگه کاری با من ندارین برم حاضرشم که دیر میشه +نه کاری ندارم برو عزیزم، فقط یادت باشه به آسیه و فاطمه بگی واسه فرداشب بیان _به روی جفت چشمام خب برم حاضر شم یه روسری زرد یه مانتو لیمویی و شلوار سیاه من چقدر رنگ زرد رو دوست دارم😍 داد زدم _مااامااان +جانم _برا خاستگااااری زرد بخرم؟؟؟ +هرچی دوست داری بگیر زردم خییلی قشنگهههه _بااشه خب پس یه لباس زرد میخرم حالا شایدم یکی دیدم نظرم عوض شد😁 _مامان من رفتم خدانگهدار +مراقب خودت باش خدا پشت و پناهت کفشای اسپرتمم پوشیدم و بدو رفتم تو حیاط چقدر این گلای یاس و نرگس توی حیاط رو دوست دارم 😍😋 سوار ماشین شدم و با گااااز رفتم سمت خونه ی آسیه ادامه دارد... 😍 🌸به قلم سیده بیضایی 🌸 ‼️کپی با ذکر نام نویسنده و آی‌دی کانال آزاد‼️
-1012850941_-210007.mp3
643.9K
🌱حی المعشوق🌱 عاشقان وقت نماز است به وقت عاشقی با خدا ♥️📿 🍂 ♥️|@mahmoodreza_beizayi
♻️ سوال: ❓تکلیف روزه و کفاره شخصی که عمدا به خدا، پیامبر و ائمه نسبت دروغ بدهد چیست؟ ✅ پاسخ: 👇👇 🔳 1. روزه: 👥 آیات عظام؛ رهبری، سیستانی و مکارم: بنابر احتیاط واجب روزه اش باطل می شود؛ هر چند بلافاصله کند. 👥 بقیه مراجع: روزه اش باطل است؛ اگر چه فورا بگوید دروغ گفتم یا توبه کند. 🔲 2. کفاره: 🔹 آیات عظام ؛ امام، وحید، نوری، بهجت، تبریزی و خویی: بنابر احتیاط واجب، کفاره جمع بر او واجب می شود. 🔹 آیات عظام؛ رهبری، زنجانی و مکارم: دادن یک کفاره کافی است. 🔹 آیت الله سیستانی: کفاره ندارد. 🔹 آیات عظام ؛ صافی، گلپایگانی و اراکی: باید کفاره جمع بدهد. 🔹 آیت الله فاضل: بنابر احتیاط واجب، دادن کفاره بر او لازم است. 📚 منبع: امام: تحریرالوسیله، روزه، مبطلات، مورد ششم و احکام باطل کردن روزه، م 2 (کفاره)؛ رهبری: استفتاء، روزه، م 30 و رساله آموزشی، ج 1، درس 6، ص 246؛ سیستانی، نوری، مکارم، فاضل، گلپایگانی و اراکی: عروه الوثقی، کتاب الصوم، المفطرات، الخامس و فصل فی کفاره الصوم، م 4؛ وحید، تبریزی و خویی: منهاج الصالحین، کتاب الصوم، المفطرات، الرابع و کفاره الصوم، م 1009؛ صافی: هدایه العباد، کتاب الصوم، م 1295 و 1319؛ زنجانی: کتاب احکام و استفتائات روزه، س 76؛ بهجت: وسیله النجاه، کتاب الصوم، م 1098؛ گلپایگانی: هدایه العباد، کتاب الصوم، م 1296؛ توضیح المسائل 16 مرجع، ج 1، م 1596 و 1666. ♥️|@mahmoodreza_beizayi
❓پرسش آیا می شود قضای نماز صبح رادرشب خواند يا مثلاهرنماز ديگري ک قضا مي شود رادرفقط ديگري بجز وقت خودش خواند؟ آیت الله خامنه ای 📝پاسخ قضای نماز را در هر ساعت از شبانه روز می توانید بخوانید و اختصاص به زمان خاصی ندارد. ♥️|@mahmoodreza_beizayi
💬پرسش: آیا مصرف قرص زیر زبانی در حال روزه جایز است؟(به حلق نمی‌رسد، بلکه از زیر زبان جذب بدن می‌شود و انرژی‌زا هم نیست) ✅پاسخ: 🔹 آیات عظام خامنه‌ای سیستانی: استفاده از چنین قرصی روزه را باطل نمی‌کند. 🔹 آیت الله مکارم: درصورتی‌که مجبور باشد استفاده کند، ولی بعداً روزه را قضا کند. ♥️|@mahmoodreza_beizayi
-1012850941_-210007.mp3
643.9K
🌱حی المعشوق🌱 عاشقان وقت نماز است به وقت عاشقی با خدا ♥️📿 🍂 ♥️|@mahmoodreza_beizayi