eitaa logo
شهید‌محمود رضا بیضایی
953 دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
7.9هزار ویدیو
24 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
متولد۱۳۴۴ ودر ۶ دیماه ۱۳۶۵درعملیات کربلای ۴ جاویدالاثر شد.وده سال بعد ۱۷دیماه ۱۳۷۵ پیکرش پیدا ودر گلزارشهدای شهیدآباد دزفول به خاک سپرده شد وتا ابد آرام گرفت...🕊🕊 🔹پدرش مردی مومن واهل حلال وحرام ،اهل نمازومسجدبود.پدرش به روضه سیدالشهدا(ع)علاقه ویژه ای داشت.وبه طور هفتگی در منزل برگزار می‌کرد. 🔹احمدمسئولیت جلسه قرائت قرآن را در حسینیه شهدا را به عهده داشت.به بچه ها تاکید می‌کرد نمازاول وقت وبه جماعت بخوانند... 🔹اردوها را فرصتی برای جذب وآموزش بهتر بچه ها می دانست.مطالبی را که مهم و کلیدی بودندرا معمولا در اردوها آموزش می‌داد واثرگذار بود. 🔹خط زیبا... خطش خیلی زیبا بود.باخودکار خطاطی زیبایی می‌کرد.شاید کمتر کسی می‌توانست با خودکار به سبک قلم نی واژه ها را نقش بزنداما این یکی از هنرهای احمد بود.. 🔹چندروزی که برای عمل جراحی بستری شده بودم احمد به ملاقاتم آمد مثل بقیه کمپوت و شیرینی وگل نیاورد یک جلد کتاب آورده بود در مورد قیام امام حسین(ع)نمی‌خواست وقتم به بطالت بگذرد. احمدبیش از اینکه به فکر تغذیه جسمش باشد به فکر تغذیه روحش نیز بودهم روح خودش هم رفقاش... 🔹بارها می شنیدم در قنوت نمازش وقنا عذاب النار را سه مرتبه می‌گفت.. از او پرسیدم احمد چرا سه مرتبه میخوانی؟درپاسخم گفت...بایداز عذاب خدا به خودش پناه برد.باید همانطور به رحمتش امید داریم خوف از عذابش هم داشته باشیم.عذاب خدا مثل عذاب‌های دنیایی نیست.جا دارد که مدام از خدا بخواهیم ما را از آن عذاب هولناک نجات دهد....
آرام بود و خوش مشرب وبه گمنام بودن وبی نام و نشان بودن علاقه داشت.هیچ گاه ندیدم اهل خودنمایی ودنبال دیده شدن باشد.خیلی از کارهایش را به دور از چشم بچه ها انجام می‌داد. گاهی خودم می دیدم که توی اردوگاه قبل از خواندن نماز شبش پوتین بچه ها را واکس می‌زد و دبه های آب را برای وضوی بچه ها اب می‌کرد و می‌گذاشت جلوی چادر.... 🔹تا جایی یادم هست احمد برای دانشگاه قبول شده بود اما حوزه علمیه ودرس طلبگی را به دانشگاه ترجیح داد .... 🔸وصیت مادر.... مادرش دقیق سالگرد شهادت احمد آسمانی شد.مادری که دوبار داغ احمد را دید.... یکبار وقتی خبر شهادتش را در ۴ دیماه ۱۳۶۵شنید ویکبار ۱۰ سال بعد وقتی ۱۷ دیماه ۱۳۷۵ استخوان‌های سوخته احمدش را قنداق پیچ شده دادند به دستش...😔 هر چند او طی این ده سال چشم انتظاری هر روز داغ دیده تر از روز قبل بود... وصیت کرده بودکنار احمدش دفنش کنند وهمین هم شد حالامادر وپسر در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول همسایه هستند....