eitaa logo
شهید‌محمود رضا بیضایی
952 دنبال‌کننده
18هزار عکس
7.9هزار ویدیو
26 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت اتفاقی نیست؛ مخصوصا شهادت در روز ولادت حضرت زهرا و در آغوش حاج قاسم 📝 به یاد طلبه شهید علیرضا محمدی‌پور 🔸 ده سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد و داغ یتیمی را چشید؛ آخرین فرزند خانواده و تک‌پسر بود؛ از همان موقع مردی بود برای خودش و دربست در خدمت مادرش بود؛ ✅ مهمترین شرط ازدواجش این بود که دختری که قرار است با او ازدواج کند بپذیرد مادرش هم باید با آنها زندگی کند. ✅ انقلابی بود و عاشق امامین انقلاب. در فضای دروس طلبگی هم از طلاب بسیار درسخوان و با همت بود؛ عاشق طلبگی بود و شدیدا اهل رعایت مسائل اخلاقی. مطالعات جنبی در فضای شهدا و شهادت هم زیاد داشت. 🔺 بسیار با شهید مدافع حرم، مصطفی صدرزاده عجین بود و انس داشت؛ برای همین خیلی پیگیر کتب و شرح حال این شهید بود. 🔻 کار فرهنگی یکی از مساجد را به عهده گرفت و با وسع محدودی که در اختیار داشت، قفسه کتابخانه‌ای برای این کار در مسجد قرار داد. کتابخانه‌ای که بوی شهدا از آن استشمام می‌شد. ♨️ همین عید غدیر ۱۴۰۲ عروسی‌اش بود و دختری در راه داشتند به نام ... که بعداز شهادت پدر چشم به جهان گشود... 💠 و ۱۳ دیماه۱۴۰۲ علیرضا سبک‌بال همچون الگوی شهیدش مصطفی صدرزاده پر کشید تا ملاقات خدا؛ میهمان حضرت زهرا شد در روز ولادت حضرتش در جوار مرقد پرنور حاج قاسم سلیمانی... شهید جوان روحانی ۲۴ ساله...
🌷 پدرمان مهندس عمران بود، من دوست داشتم بروم مهندسی هوا و فضا، محمد هم دوست داشت مهندسی برق بخواند، هم خودمان تلاش می کردیم هم پدر کمک ما بود. سال دوم دبیرستان، ناگهان محمد همه آرزوهایش را کنار گذاشت و گفت: می خواهم طلبه بشم! هرچه گفتیم حداقل دیپلم بگیر، بعد برو، قبول نکرد و رفت حوزه علیمه اهل بیت شیراز. شش ماه نشده، منم هوایی شدم، دنبالش رفتم حوزه! همان روزهای اول درس طلبگی، محمد مرا کنار کشید و گفت: کاکام. اگه یه چیزی بهت بگم به کسی نمی‌گی؟ گفتم: نه! گفت: من به درجه‌ای می‌رسم که در قیامت مردم به حالم غبطه می‌خورند! با خنده و شوخی گفتم: هنوز یه هفته نیومده یا منو آیت‌الله بهجت می‌کنی یا خودت آیت الله بهجت می‌شی! گفت: حالا صبر کن خودت می‌فهمی! محمد بر خلاف من در کنار تحصیلات حوزوی به دنبال جلسات عرفان و اخلاق هم بود حتی یکبار آیت‌الله حائری که محمد با او حسابی حشر و نشر داشت انگشتری خودش را به محمد داد.
آیت الله بهجت دست روي زانوي او گذاشتند و پرسیدند: جوان شغل شما چيست؟ گفت: طلبه هستم. آیت الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوي و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشي. ️ دوباره آیت الله پرسیدند: اسم شما چیست؟ گفت: فرهاد آیت الله بهجت فرمود: حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدي بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان(عج) ‌به شهادت خواهيد رسيد. شما يكي از سربازان امام زمان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می کنید. عبدالمهدی کاظمی؛ طبق تعبیر آیت الله بهجت در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ درسوریه بشهادت رسید.
🔰یه برادر بسیجـےاومـده بود پیش چند تا از رفـقا روحانے و سـؤال کرد ادم باید چطـور باشـه تا شهـید بشـه؟ همگے حوالـش دادن به شیخ عبدالصمد که تو حال خودش نشسته بود! آمد و سؤالــش رو پرسید. .. شیخ عبدالصمـد یه نگاه بهـش ڪرد و گفـت:برو بعـدأ بهـت میـگم! برادر بسـیجے چند قدمـی ڪه دور شـدیه خمـپاره زمیـن خورد و شیـخ دوسـت داشتے غـرق خـون روی خاڪ گرم شلمـچه افتـاد و تقریبـأ نصف سرش رفــت! یکے از رفقـاے طـلبه صـداے آن برادر بسیجـی ڪه مےگفت آدم باید چطور باشه تا شهـید بشـه زد گفت برادر بیا.... و اشـاره به شیــخ عبدالصمد کرد و گفت آدم باید اینجورے باشـه تا بشه!🌹
11.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊⚫️🕊⚫️🕊⚫️🕊⚫️🕊 نام: سیدابراهیم نام‌خانوادگی: رئیسی متولد: ۱۳۳۹/۹/۲۳ محل‌تولد: محله‌نوقان‌شهرمشهد : ۱۴۰۳/۲/۳۰ درحین خدمت به محرومان و مردم ایران زمین.... 🔹پدرومادر ایشان از سلاله سادات حسینی هستند و نسبتش از هر دوطرف به حضرت زیدبن علی بن الحسین می‌رسد. وی در پنج سالگی پدرخودرا که از روحانیون مشهد بود از دست داد... 🔹خادم الرضاورئیس جمهورمردمی کشورایران..... 🔹رئیس‌جمهوری که از تبار مردم بود وخدمتگزار مردم وخادم محرومان.... 🔸تاریخ بازگشت خادم الرضا به آستان رضا ۱۴۰۳/۳/۳ 🔹چه برنامه ریزی قشنگی شده برات مرد. ✨هشتمین رئیس جمهور بودی که روز تولد امام هشتم به مسئولیت نشستی و روز تولد امام هشتمم مهر پایان مسئولیتت با رقم خورد... ✅ چه زحمتایی که تو این سه سال نکشیدی مرد. ۳سال در تولیت آستان قدس ۳سال در قوه قضائیه ۳سال درریاست جمهوری... وحالا در تاریخ ۳/۳/۳ چیکار کردی سیدجان اینجوری خریدنت؟😭 ✅ بیاید باور کنیم رئیسی فقط یک رئیس جمهور نبود. 🔹‏سَلَامٌ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ شهید حاج قاسم ۶۳ سال شهید فخری زاده ۶۳ سال شهید ایرلو ۶۳ سال شهید زاهدی ۶۳ سال شهید سید ابراهیم رییسی ۶۳ سال ⚫️ شهادت پیامبر (ص) و امیرالمومنین(ع) ۶۳سال 💢 واقعا عجیب نیست....❓ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نام:سیدمحمدصادق نام‌خانوادگی:قاضوی فرزند برومند مرحوم حاج سیدکمال الدین قاضوی متولد:قم شهادت:شلمچه۱۳۶۶/۱۰/۱۹ مزار:گلزارشهدای بهشت زهرا(س) قطعه۳۰ ردیف ۳۱ شماره۲۳ 🔹بخشی از وصیتنامه شهید... خداوند این جهان را جلسه امتحانی برای ما قرار داده ... لکن اکثریت مردم فراموش کرده اند وجهان مادی را مقصود می‌شمرند. وتمام هم و غمشان برای این دنیاست. حال آنکه فقط یک روز آخرت به اندازه عمر این دنیاست. پس چه زیان بزرگی میکنیم که آخرت جاویدان وهمیشگی را به دنیای دو روزه وبلکه یکروزه می‌فروشیم. برادران مومن ومتعهد سعی کنیددر هر پست ومقامی که هستید در کارتان اخلاص داشته باشیدچرا که شما اگر برای دنیا ودنیاییان کار کنیدخداوند عملتان را قبول نمی‌کند ومیفرماید:خودتان برویداز کسانی که برای آنها فعالیت کرده اید بگیرید آن انسانها هم نمی‌تواننددر آخرت به شما کمکی کنند اما اگر برای خداوند کار کنید نه تنها مورد قبول حق تعالی قرار میگیردوتوشه راه شما می شود بلکه مورد توجه وتشکر وقدردانی اهل دنیا هم واقع می‌شود وخداوند شما را عزیز می‌دارد بین مردم...... زبانتان را حفظ کنید که بسیاری از گناهان از معاصی زبان است. همچنین چشمتان را از محرمات بپوشانید که حضرت علی (ع)فرمودند: هرکه چشم خود را پایین بیندازد دل خودرا آسوده کرده وهر که چشم خود را رها سازد هلاکت خود را به سوی خود کشانده است...
یکی از ویژگی‌های این شهیدروحانی این بودکه در زمان خدمت وجهاد هیچگاه دنبال نام ونان نبود وخدمت خالصانه تنها دغدغه وی بود.وی سال ۱۳۳۹ در قم متولد شد و تحصیلات حوزوی خود را در شهرمقدس قم گذراند.وی پس از شروع جنگ تحمیلی خودرا به جبهه های جنگ رساند وی به عنوان مسئول آموزش عقیدتی سیاسی لشکر علی بن ابیطالب (ع)فعالیت داشت.هیچ دلبستگی به دنیا نداشت.تمام وجودش غرق در معنویت خدا ولحظه هایش با ذکر و مراقبه می‌گذراند.با آنکه مسئولیت ایشان بخش عقیدتی سیاسی لشکر بوداما پیوسته در خط مقدم حضور داشت وبا لباس مقدس روحانیت به رزمندگان روحیه ودلگرمی میبخشیدوبدین سان در بیشتر عملیاتها حضور داشت.در عملیات والفجر ۸ زیر آتش شدید دشمن با چالاکی تمام شن ها را در کیسه ها می ریخت تا بچه ها سنگر بسازند ودر خطوط پدافندی همانند یک بسیجی ساده در پاسگاه‌ها پست می‌داد.وقتی با بسیجیان به مرخصی می‌رفت زودتر از آنها به جبهه برمی‌گشت. وی انسان نقدپذیری بود اگر درکارش به خلاف و خطایی دچار میشد هرگز درصدد توجیه خطایش نبودبلکه با جان و دل به خطایش اقرار می‌کرد.در زندگی به حقیقت و درستی گرایش داشت .... همانگونه که پدر وی نقل می‌کند.. محسن از بچگی سالم و درستکار بود..من از ایشان در محیط مدرسه خلافی را ندیدم... شهید روحانی پس از سالها رشادت وفداکاری در جبهه های جنگ در سال ۶۵ در منطقه جزیره مجنون به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در گلزارشهدای شهر مقدس قم به خاک سپرده شد وآرام گرفت..
در تهران ودر خانواده ای کاملا مذهبی متولد شد.بعداز اخذ مدرک دیپلم رشته اقتصاد وارد حوزه علمیه شد.تا اینکه جنگ شروع شد واحمدنتوانست تحمل کند وراهی جبهه های حق علیه باطل شد.ایشان تمام اخلاق ورفتار خودرا در شب محاسبه می‌کرد ودر دفتر یادداشت می‌کرد.ومراقبه اعمال خود بود.۱۷ ساله بود که به جبهه رفت.ایشان در تاریخ دوم تیرماه ۶۴ به جبهه اعزام شدوبه فعالیت رزمی خود ادامه داده وبا مسئولیت دسته در عملیات والفجر ۸ در منطقه اروند با سمت مبلغ درفاو عراق شهید شد.ودر ۲۷بهمن ۱۳۶۴ شهد شیرین شهادت را نوشید...وجنازه اش مفقود شد. ♦️انتظار تا آخرین نفسهای مادر... خاطره آخرین اعزام احمدرا برادر یاد دارد.اومیگویددرحیاط چندتا پله داشتیم.روی پله ایستاده بود وباهم صحبت میکردیم .وقتی می‌رفت لبخند به لب داشت.چندروز بعداز اعزامش تماس گرفتند وخبر شهادتش را دادند.همرزمانش آخرین تصویری که از وی دیدند اینکه دستش مجروح شده و در حال بستن دستش با عمامه اش بوده.دیگر از آن روز از وی خبری ندارند. ♦️مادر تا آخرین روز از زندگیش شهادت احمد را قبول نکرد.اگر نگوییم همه مادران شهدا ی مفقودالاثر با قاطعیت می‌توان گفت اکثریت آنها تا آخرین لحظه حیاتشان در انتظار بازگشت ویا رسیدن خبرجدیدی از فرزندشان هستند...😔
درسال ۱۳۴۶متولد شد.....و دیماه سال ۱۳۶۵ به شهادت نائل آمد... 🔹فرازی‌ازوصیتنامه‌شهیدبیژنی.... ای ملت شهیدپرور ایران... به عنوان برادر کوچک این چندجمله را به شما وصیت می کنم و این است که در این برهه از زمان قیام امام حسین (ع)دارد تکرار می‌شود.همانطور امام حسین(ع)درصحرای کربلا فریاد زد... هل من ناصر ینصرنی ...یعنی کسی هست مرا یاری کند ؟ در این زمان هم امام عزیزمان فریاد هل من ناصر ینصرنی خودرا بلند کرده وفرموده اند که اسلام احتیاج به دفاع دارد‌. 🔹ای پدر محترم من درود خدا برتو باد که چنین فرزندی را در خط اسلام ودر خط پیامبران و ائمه اطهار (ع)تربیت نمودی وحالا اورا در را اسلام دادی....
شهید حسن علیایی در اسفند ماه سال ۱۳۴۰ در روستای گلزار به دنیا آمد در پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت زیادی داشت، او در این مدت بیشتر وقت خود را صرف مبارزات می کرد اعلامیه ها و روزنامه ها را تکیثر میکرد، بعد از پیروزی انقلاب به کوشش های تحصیلی خود ادامه داد سپس با موفقیت دوران متوسطه رو هم سپری کرد و توانست در سال ۵۹ مدرک دیپلم را اخذ کند و سپس راهی حوزه علمیه ولیعصر عج آیت الله بنایی قدم نهاد، دروس حوزوی را تا مقدمات ادامه داد و بخاطر شوق و علاقه ای که به دفاع از اسلام داشت درس و بحث را رها کرد و به عضویت پایگاه بسیج محله شان در آمد و بعد از اینکه دوره آموزشی را گذراند به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد، در جبهه ها جایی که نیاز به تبلیغ بود برای رزمندگان مانند مبلغ ها می شد و جایی که نیاز به کار های رزمی بود مانند بقیه رزمندگان فعالیت میکرد و سر انجام در تاریخ ۶۳/۱/۱۰ در منطقه عملیاتی خیبر در اثر اصابت ترکش به شهادت رسید پیکر شهیدش پس از سال ها توسط تیم تفحص به خاک ایران بازگردانده شد و پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای سلماس به خاک سپرده شد..
متولد۱۳۴۴ ودر ۶ دیماه ۱۳۶۵درعملیات کربلای ۴ جاویدالاثر شد.وده سال بعد ۱۷دیماه ۱۳۷۵ پیکرش پیدا ودر گلزارشهدای شهیدآباد دزفول به خاک سپرده شد وتا ابد آرام گرفت...🕊🕊 🔹پدرش مردی مومن واهل حلال وحرام ،اهل نمازومسجدبود.پدرش به روضه سیدالشهدا(ع)علاقه ویژه ای داشت.وبه طور هفتگی در منزل برگزار می‌کرد. 🔹احمدمسئولیت جلسه قرائت قرآن را در حسینیه شهدا را به عهده داشت.به بچه ها تاکید می‌کرد نمازاول وقت وبه جماعت بخوانند... 🔹اردوها را فرصتی برای جذب وآموزش بهتر بچه ها می دانست.مطالبی را که مهم و کلیدی بودندرا معمولا در اردوها آموزش می‌داد واثرگذار بود. 🔹خط زیبا... خطش خیلی زیبا بود.باخودکار خطاطی زیبایی می‌کرد.شاید کمتر کسی می‌توانست با خودکار به سبک قلم نی واژه ها را نقش بزنداما این یکی از هنرهای احمد بود.. 🔹چندروزی که برای عمل جراحی بستری شده بودم احمد به ملاقاتم آمد مثل بقیه کمپوت و شیرینی وگل نیاورد یک جلد کتاب آورده بود در مورد قیام امام حسین(ع)نمی‌خواست وقتم به بطالت بگذرد. احمدبیش از اینکه به فکر تغذیه جسمش باشد به فکر تغذیه روحش نیز بودهم روح خودش هم رفقاش... 🔹بارها می شنیدم در قنوت نمازش وقنا عذاب النار را سه مرتبه می‌گفت.. از او پرسیدم احمد چرا سه مرتبه میخوانی؟درپاسخم گفت...بایداز عذاب خدا به خودش پناه برد.باید همانطور به رحمتش امید داریم خوف از عذابش هم داشته باشیم.عذاب خدا مثل عذاب‌های دنیایی نیست.جا دارد که مدام از خدا بخواهیم ما را از آن عذاب هولناک نجات دهد....
دوستان حاج مصطفی به او عشق می ورزیدند..شهیدحبیب روزیطلب گفته بود..تنها کسی که رفاقت و دوستی اش را با ما محکم نگه داشت مصطفی بود.. آبت الله دستغیب فرمودند... دریکی از شب‌های جمعه درحالی نشسته بودیم وشیخ مصطفی پشت سرمان بود بعداز دعای کمیل نگاهی به حاج مصطفی کردم دیدم ایشان آنقدر اشک ریخته که دو چشمش مثل دو کاسه‌ی پرخون قرمز شده... نمازها ومناجاتش همیشه همراه اشک دیده وسوز دل بود‌. واین عطیه ای بود که از جانب خداوند وحضرات معصومین وازبرکت دامان مادری از سلاله پاک رسول الله با عشق به اهلبیت در مجالس روضه نصیب ایشان شده بود. باوجود سن کمش بارها به جبهه اعزام شده بودودر عملیات‌های گوناگون شرکت کرده بودآرام وقرار نداشت تا اینکه به علت شکستگی پایش به مشهد اعزام شد پس از بهبودی عازم جبهه شداینبار پای دیگرش می شکند وبرای معالجه به شیراز اعزام می‌شود. درآخرین اعزامش سال ۱۳۶۵ برای خداحافظی نزد استاد آیت الله نجابت رفت استادش ایشان را با قرائت قرآن بدرقه کرد.وقتی دوست همسفرش می گوید مصطفی دوروز دیگر صبرکن تا من کارهای خانه را سامان دهم مصطفی می گوید..به خدا قسم دیگر تحمل ماندن در این دنیا را ندارم. مثل کبوتری بیقرار شب عملیات کربلای ۵ در شب جمعه پشت خاکریز با استفاده از نور مهتاب مشغول به تلاوت قرآن می‌شود وچون اصحاب امام شهیدش اباعبدالله‌الحسین(ع)شب را با ناله وزاری به سحر میرساندنزدیک طلوع فجر با انفجار خمپاره ای در نزدیکی مصطفی واصابت ترکش به سرش به دوستان شهیدش می پیوندد.