#طنز_جبهه😂
خيلے از شبها آدم تو منطقه
خوابش نمےبرد😴😬
وقتے هم خودمون خوابمون نمےبرد دلمون نمےاومد ديگران بخوابن😌
یه شب یکــے از بچه ها سردرد عجيبے داشت و خوابيده بود.
تو همين اوضاع یکـــے از بچه ها رفت بالا سرشو گفت: رسووول! رسووول! رسووول!😱😁
رسول با ترس بلند شد و گفت: چيه؟؟؟چے شده؟؟😰
گفت: هيچے...محمد مےخواست بيدارت کـــنه من نذاشتم!😐😂
#خنده_حلال😂
#طنز_جبهه😅
خيلے از شبها آدم تو منطقه
خوابش نمےبرد😴😬
وقتے هم خودمون خوابمون نمےبرد دلمون نمےاومد ديگران بخوابن😌
یه شب یکــے از بچه ها سردرد عجيبے داشت و خوابيده بود.
تو همين اوضاع یکـــے از بچه ها رفت بالا سرشو گفت: رسووول! رسووول! رسووول!😱😁
رسول با ترس بلند شد و گفت: چيه؟؟؟چے شده؟؟😰
گفت: هيچے...محمد مےخواست بيدارت کـــنه من نذاشتم!😐😂
#شهید_گمنام
#طنز_جبهه『°•.≼😂≽.•°』
پُست نگهبانۍ رو
زودتر تَرک ڪرد!
فرمانده گفت :
۳۰۰تا صلوات جریمته!😠
چند لحظه فکر ڪرد.
وگفت: برادرا بلند صلوات!😊
همه صلوات فرستادن
گفت: بفرما 😉
از۳۰۰ تا هم بیشتر شد ...😂📿
#شهید_ابراهیم_هادی💗🕊
ٵللِّھُمَ؏َـجِّݪلِوَلیڪَالفَࢪج°•🌱📿•°
#طنز_جبهه😂
🔖#مـرخـصـۍ
وقتی می رفتند پیش حاجی برای مرخصی، میگفت:«من پنج ساله پدر و مادرم رو ندیدم..شما هنوز نیومده کجا میخواین برین؟!»🧐
کلی سرخ و سفید می شدند و از سنگر می آمدند بیرون.🙁
ما هم می خندیدیم بهشان.😂
بنده های خدا نمی دانستند پدر و مادر حاجی پنج سال است فوت شده اند!!😂😂
#روز_جمهوری_اسلامی
#جمهوری_اسلامی
#طنز_جبهه
✨بعد از عملیات بود.
حاج صادق آهنگران آمده بود پیش رزمندگان برای مراسم دعا و نوحه خوانی.
برنامه که تمام شد مثل همیشه بچه ها هجوم بردند که او را ببوسند و حرفی با او بزنند،🥰
حاج صادق که ظاهرا عجله داشت و می خواست جای دیگری برود، حیله ای زد و گفت:
صبر کنید، صبر کنید🙌
من یک ذکر را فراموش کردم بگویم🤨
همه رو به قبله بنشینند، سر به خاک بگذارید..
و این دعا را پنج مرتبه با اخلاص بخوانید..😊
آقایی که شما باشید ما همین کار را کردیم.
پنج بار شد، ده بار، پانزده بار، خبری نشد که نشد.
یکی یکی سر از سجده برداشتیم،🧐
دیدیم مرغ از قفس پریده...😇😅😄
#با_هم_بخندیم 😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
🇮🇷فرزندان سلیـمانی پرور🇮🇷
|♥️@mahmoodreza_beizayi
『بابکــــ』:
‹🍓📕›
#طنز_جبهه 😁😂
فرمانده گردانمون شهیدحاج علی باقری نیم ساعت در مورد سکوت در شب حرف زد :🤫
برادرا هیچ صدایی نباید از شما شنیده بشه !سکوت،🤫سکوت،🤫سکوت🤫
کوچکترین صدا می تونه سرنوشت یک عملیات رو عوض کنه.☝️🏻
باید سکوت رو تمرین کنیم🤗👍🏻
گردان در یک ستون به حرکت در آمد و ما همه مواظب بودیم صدای پاهایمان هم شنیده نشود.🙂
که در سکوت و تاریکی مرگبار شب ناگهان فریادی از عمق وجود همه ما را میخکوب کرد.😰
آقای اسحاقیان بود مرد ساده دلی که خیلی دوست داشتنی بود:🧔🏻😍
در تاریکی قبر علی بفریادت برسه بلند صلوات بفرست📿😄
همه بچه ها مانده بودند صلوات بفرستند؟!🤔
بخندند؟!😁
بعضی ها اجابت کرده و بلند صلوات فرستادند.☺️
و بعضی ها هم آرام🤫
اما حاج علی عصبانی فریاد کشید😲بابا سکوت، سکوت، سکوت🤫
و باز سکوت بود که بر ستون حاکم شد و در تاریکی به پیش می رفت که،🙂
این بار با صدایی به مراتب بلندتر فریاد کشید:😲
لال از دنیا نری بلند صلوات بفرست.🤣
وباز ما مانده بودیم چه کنیم ...😅
حاج علی باقری دوباره عصبانی تر ...😡
هنوز حرفهای حاج علی تمام نشده بود که فریاد اسحاقیان بلند شد:😲😁
سلامتی فرماندهان اسلام سومین صلوات رو بلندتر ...🤣
خود حاج علی هم از خنده نتونست دیگه حرف بزنه.😂
•
•✦•[@Shbeyzaei_313]•✦
#طنز_جبهه😁💔
[🚍]بین تانڪر آب تا دستشویے فاصله بود.
آفتابه را پر ڪرده بود و داشت مے دوید.
صداے سوتے شنید و دراز کشید. آب ریخت روے زمین ولے از خمپاره خبرے نبود.
برگشت دوباره پرش ڪرد و باز صداے سوت و همان ماجرا.
باز هم؛ داشت تڪرار مےڪرد ڪه یڪے فهمید ماجرا از چه قرار است. موقع دویدن باد مے پیچید تو لوله آفتابه سوت مےڪشید😂
#شادے_روح_پاک_شهدا_و_امامشهدا_صلوات🌸