#روایت_شانزدهم
سبزی ها را سرخ می کنم و توی قابلمه میریزم. بوی قرمه سبزی خانه را میگیرد. صدای مداحی را زیاد می کنم و باهاش زمزمه می کنم. این روزها این زمزمه از زبانم نمی افتد " دوری و دوستی سرم نمیشه و.... هیچ کجا واسم حرم نمیشه و ..."
برنجها را که خیس می کنم چشمهایم خیس خیس شده...
بعد از دو سه سال قرنطینه و ترس و بیماری، امسال یک بار دیگر بساط پیاده روی اربعین داغ شده. دوباره هر کسی را میبینی حلالیت میطلبد که برود کربلا. پستهای اینستا پر شده از عکس کوله هایی که مزین شده به عکس شهدا، استوریها همه یا پر شده از "عازمم حلالم کنید" یا عکس چای عراقی و عکس چهره های خسته اما عاشق زائران.
ما اما نه کوله ای می بندیم، نه از کسی حلالیت می طلبیم. همینجا توی خانه مان نشسته ایم و حسرت می خوریم و نوحه های مشایه را زیر لب زمزمه می کنیم و با اشک های گاه و بیگاهمان می سازیم.
آخر امسال همسرم نتوانست مرخصی اش را برای اربعین جور کند و ما از سفر باز ماندیم.
امسال تنها دلخوشیم زائرانی هستند که سر راهشان در مسیر کربلا به خانه ما در دزفول می آیند تا به قدر وعده غذایی و استراحتی خدمتشان کنیم.
تنها دلخوشیم گرد راهیست که در بازگشت از کربلا برایمان می آورند.
روزی امسال ما هم شاید همین باشد.
🖊آمنه نیک صفات
#برای_زینب
#اربعین۱۴۰۱
#دور_ماندگان_اربعین
#حسرت_زیارت_اربعین
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab