هدایت شده از بهانه
200422_1926.mp3
16.79M
یادم نمیره
مثل همچین روزهایی
سال گذشته
دو سه روز مونده به ماه مبارک
از طرفی شعبان و رجب رو مثل همیشه از دست داده بودم
از طرف دیگه نگران بودم از #رمضان هم نتونم خوب استفاده کنم.
خلاصه این در و اون در میزدم یه جایی، یه برنامهی خوبی، یه خلوتی پیدا کنم که قول و قرارهام رو بذارم...
سحر یکی از دوستان پیام داد که #پرچم_حرم_امام_حسین(علیه السلام) رو قراره ببرن تو بیمارستان. میای روضه بخونی؟
گل از گلم شکفت.
مجلس #روضه
تو تک تک اتاقهای بیمارستان
برای مریضهای کرونایی
زنگ زدم دو سه تا دیگه از رفقا رو هم هماهنگ کردم، با هم یه تیم شدیم و رفتیم بیمارستان.
دلم مریض بود و منتظرِ رسیدن به #طبیب
دلم مریض بود و منتظرِ رسیدن به حبیب
جعل الله الشّفاء فی تربته
پرچم رو وارد اتاقها میکردیم، آرام دم میگرفتیم و نوحه سرایی میکردیم
بعضی بیمارایی که روزها از جاشون تکون نخورده بودن، پرچم رو که میدیدن به سختی جا به جا میشدن
به سختی #احترام میکردن.
مهربانانه از ما تشکر میکردن.
تو همون ساعات و دقایق که پرچم رو تو اتاق ها میبردیم، دو بار کد 99 به صدا دراومد
صدای تلخی بود
هر وقت این صدا رو میشنیدم، برایم عذابآور بود.
دو نفر از دنیا رفتن
بالا سرشون رفتیم و روضه خوندیم.
جایتان خالی
پ.ن: بعدش رفتیم تو اتاق استراحتِ دوستانِ جهادی و یه محفل روضه هم برای دلِ بیمار خودمون داشتیم.
فایل مربوط به همونجاست.
ما همان رجب و شعباندیدههایی هستیم که، قرار بود خوب شویم
که خب نشدیم که نشدیم...
ای ماه خدا، خوش اومدی
#خاطره
@bahaneee