eitaa logo
برپا
552 دنبال‌کننده
7هزار عکس
4.1هزار ویدیو
104 فایل
جایۍ‌براے آغاز آغاز یک حرکت؛ حرکتے در دلِ اکنون . . .❣🍃 برای آینده . . .🌱 •°|محلــ🗺ــی برای رشد دانش‌آموزانِ‌خوانساری|•° ‌📡اخبار و احوالات دانش آموزان ✎ ⤦آیدی ارتباطات☏: @khansar_sh
مشاهده در ایتا
دانلود
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✈️🎒 🎥 عقاب آسمان در نبرد هوایی، کارگر در خانه مردم روستا! 🇮🇷 🌱@shf_khansar
برپا
#سفر_به_دنیای_ستاره‌ها ✈️🎒 🎥 عقاب آسمان در نبرد هوایی، کارگر در خانه مردم روستا! #فرزند_ایران 🇮🇷
✈️🎒 خلبان ایرانی که در اتاق ژنرال آمریکایی نماز خواند! 🔺شهید بابایی خاطره این نماز را اینگونه تعریف کرده بود: 🔹 به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می‌خوانم. ان‌شاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از اتاق رفتم و روزنامه‌ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم. 🔹در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. 🌱@shf_khansar
6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫✈️ 🎥 فرمانده‌ای که یقین داشت به مرگ طبیعی نمی‌میرد! 🇮🇷 🌱@shf_khansar
💫✈️ 💠داستان یک توسل! ❌دشمن با تمام وجود آتش می‌ریخت تعدادی شهید دادیم و بعضی بچه ها بدجور زخمی شدند به عبدالحسین گفتم: با این اوضاع ادامه عملیات یعنی خودکشی باید برگردیم. اما عبدالحسین صورتش رو گذاشت روی خاک های نرم کوشک و متوسل شد به حضرت زهراسلام الله اونقدر اشک ریخت که خاک رو گل کرد.. بعد از چند دقیقه گفت: میری سر ستون، برمیگردی سمت راست، ۲۵قدم می‌شماری، بعد رو به دشمن ۴۰متر جلو میری به دستور او عمل کردیم. بعد از عملیات وقتی به مکان آن شب برگشتم، دیدم روبه رویمان انبوهی از سیم خاردارها بود، ولی درست ۲۵قدم آن طرف تر، معبر باریکی بود که عراقی ها برای خودشان درست کرده بودند، ۴۰متر جلوتر هم نزدیک سنگر فرماندهی دشمن بود که رزمندگان با چند گلوله آرپی جی منهدمش کردند. 📚خاک های نرم کوشک 🕊🌷 🌱@shf_khansar
10.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫✈️ 🎥 فرمانده‌ای که نبود تا جشن آزادی خرمشهر خود را ببیند! 🇮🇷 🌱@shf_khansar
💫✈️ ✍از روزی که جنگ آغاز شد تالحظه ای که خرمشهر سقوط کردمن یک ماه بطور مداوم کربلا رامیدیدم هرروز که حمله ی دشمن بربرادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم ،گریه می کردم وفریاد می زدم رب العالمین برما ذلت وخواری را مپسند... 📚قسمتی از وصیت نامه 🏴 🌱@shf_khansar
🔰 ✈️💫 | این کوه‌ها تو را فراموش نمی‌کنند... 📚 برشی از کتاب منظومه جهاد اثر 🌱@shf_khansar
10.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✈️💫 🎥 جوان نابغه‌ای که در ۲۲ سالگی فرمانده تیپ شد! 🇮🇷 @shf_khansar
9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✈️💫 🎥 مسئول بلند پایه‌ای که هیچ‌وقت حقوق نگرفت! 🇮🇷 🏴 🌱@shf_khansar
برپا
#سفر_به_دنیای_ستاره‌ها ✈️💫 🎥 مسئول بلند پایه‌ای که هیچ‌وقت حقوق نگرفت! 🇮🇷 #فرزند_ایران 🏴 #اربعین
تندیس درایت و تعهد (یادی از شهید آیت الله قدوسی) 📌حضرت آیت الله خامنه ای: ایشان یک روحانی باصفای خالصی بود که من گمان می کنم مهمترین ویژگی او که شهید بهشتی را هم علاقه مند کرده بود - که می توانم بگویم شهید بهشتی یک نوع ارادت خاصی به ایشان داشت- همین صداقت و صفای این مرد بود. 📌شهید محراب آیت الله صدوقی در پیامی از آن شهید با عنوان یکی از مقاوم ترین چهره های ارزنده اسلامی که عمرش را در راه خدمت به اسلام و مسلمین و علم و دانش و تربیت شاگردانی ارزنده سپری ساخت یاد نمود. 📌آیت الله جنتی در مدیریت زبانزد بود. قریب 15سال مدرسه ی حقانی را اداره کرد. در این مدت بحران های مختف پیش آمد... اما او همه را به آرامی گذراند و مدرسه را بدون تلاطم به پیش برد. ✍ زینب سادات میری 📕فصلنامه ۱۵خرداد، ش۴، ص۲۸۶ ✈️💫 🌱@shf_khansar
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✈️💫 🎥 تکاور بزرگی که روزگارِ ارتش صدام را سیاه کرد! 🇮🇷 🌱@shf_khansar
برپا
#سفر_به_دنیای_ستاره‌ها ✈️💫 🎥 تکاور بزرگی که روزگارِ ارتش صدام را سیاه کرد! 🇮🇷 #ایران #فرزند_ایران
✈️💫 امیر سرلشكر شهید حسن آبشناسان فرمانده نیروهاى مخصوص نوهد💪🏻 در اسکاتلند در مسابقه نظامی- ورزشی، بین تکاوران کوهستان ارتش های منتخب جهان با گروهش شرکت کرد و رتبه اول را گرفت. بعدها به خاطر نظم و پاکیزگی اش از طرف داور مسابقات برایش تقدیرنامه فرستادند. ظاهرا حسن همین طور که در کوه می رفت، آشغال های سر راهش را بر می داشته و در کوله پشتی اش می ریخته. میجر اسکاتلندی، همراهشان به او می گوید: «تو یک افسر ارشدی. چرا این کار را می کنی؟» حسن جواب می دهد: «من مرد کوهم. حیف است این طبیعت زیبا کثیف باشد.» اکثر کلاه سرمه ای های هوابرد و کلاه سبزها، دوره تکاوری شان را با حسن آبشناسان که حالا افسر ارشد و یک چریک ورزیده شده بود، گذرانده بودند. حسن تا قبل از شروع جنگ درکردستان بود. حسن موتورسیکلت سوارهای حرفه ای را از کوچه و خیابان های نازی آباد جمع کرد و به آنها آموزش های خاصی داد و همه را با عنوان گروه ویژه اسب آهنی به جبهه فرستاد. همیشه می گفت در میدان نبرد، اضافه بر توکل به خدا، دانش و معلومات، جسارت، لیاقت و ابتکارات در فرماندهی هم لازم است. تیمسار دادبین می گفت: «برای من عجیب بود که ترس در این آدم راهی نداشت. می گفت باید مثل ابراهیم(ع) در آتش رفت. مگر ابراهیم نرفت و نسوخت؟ می گفتم، سرهنگ، او ابراهیم بود، ما که ابراهیم نیستیم.» آن موقع که صدام خیلی شهرها را موشک باران می کرد، حسن نامه ای به او نوشت: «اگر جناب صدام حسین ژنرال است و فنون نظامی را خوب می داند و نظریه پرداز جنگی است، پس به راحتی می تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگ آورم ملاقات کند و با هر شیوه ای که می پسندد، بجنگد؛ نه این که با بمب افکن های اهدایی شوروی محله های مسکونی و بی دفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد.» در جواب نامه حسن، صدام، ژنرال قادر عبدالحمید را با گروه ویژه اش به دشت عباس فرستاد تا عبدالحمید به حسن یک جنگ تخصصی را نشان بدهد. سال ها قبل در اسکاتلند، حسن، عبدالحمید و گروهش را در مسابقه کوهنوردی ارتش های منتخب جهان دیده بود. آن جا گروه او اول شد و عراقی ها هفتم شدند. حالا در میدان جنگ حقیقی، حسن دوباره مقابل ژنرال قادر عبدالحمید قرار گرفت و بعد از یک درگیری طولانی، لشکرش را شکست داد و خودش را اسیر کرد . اینها بخشی از اسطوره ارتش ایران🇮🇷 بود اسطوره ها هرگز فراموش نمی شوند!!! 🌱@shf_khansar