eitaa logo
از ازل تا قیامت
302 دنبال‌کننده
128 عکس
130 ویدیو
1 فایل
بررسی عوالم شش گانهٔ خلقت آدمی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴عوامل جان دادن🌴 🍁امام (عجل الله تعالی فرجه) و مصیبت حضرت (سلام الله علیها)؛ 👇👇👇👇👇 کدام است که جای ، گریه می کردید؟ اقاشیخ ملاسلطان علی تبریزی در عالم رؤیا خدمت امام (عج) رسید و عرض کرد: کدام است که به جای ، گریه می کردید؟ مرحوم حاج شیخ ملاسلطان علی تبریزی - که ازجمله عابدان و زاهدان بود در عالم رؤیا خدمت امام زمان(عج) رسید و عرض کرد: آیا اینکه فرمودید: "فلاندبنک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما" صحیح است؟ فرمود: آری، است. عرض کردم: آن کدام است که به جای اشک، گریه می کردید؟ آیا مصیبت حضرت اکبر(ع) است؟ حضرت فرمود: اگر علی اکبر هم بود، در این مصیبت خون می گریست. آیا مصیبت حضرت (ع) است؟ اگر عباس هم بود، در این مصیبت خون می گریست. آیا مصیبت حضرت (ع) است؟ اگر سیدالشهدا(ع) هم بود، در این مصیبت خون می گریست. 🌳پس کدام مصیبت است؟ فرمودند: مصیبت عمه جان ما (سلام الله علیها). منبع: العبقری الحسان، ج 1، ص 98. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
1_441494404.mp3
8.55M
🌺🌺🌺🌺🌺 🍁حجت الاسلام عالی اهمیت و چرایی روضه های خانگی و پیشینه آن 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 🍁سخنان معاون حشد الشعبی عراق در مورد مقام معظم رهبری و سردارِ شهید حاج قاسم سلیمانی 🌳حتما گوش کنید 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴مرید پیر مغانم🌴 در تهران واعظی به اسم آقا ضیا الدین منبر میرفت که هنوز هم شاید بعضی از پیر مردهای تهران ایشونو یادشون بیاد . یه سالی شب هشتم یه قبل از اینکه مرحوم دری منبر بره گفت : یه بیت شعر هست می خوام برام تفسیر کنید ... 🍁مرید مغانم زمن مرنج ای 🍁چرا که تو کردی و او به آورد مرحوم دری فرمودن : بالای تفسیر میکنم که همه استفاده کنن . بالای منبر وسط سخنرانی میگه جوونی که معنی شعر حافظ رو خواسته بودی اینه : مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ مراد از حضرت (علیه السلام ) هست و مراد از مغان حضرت المومنین (علیه اسلام) . یعنی مرید حضرت امیر (ع) هستم ای آدم (ع) از من ناراحت نشو ... چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد تو کرده بودی از بهشت نخوری ، اما خلف وعده کردی و به همین خاطر از بهشت بیرون اومدی .. اما المومنین (علیه السلام) که وعده نکرده بود گندم نخوره اما در تمام عمر نون نخورد ...... اتفاقا اون سال مرحوم آقا ضیا الدین درّی از دنیا ..... سال بعد شب هشتم همون جوون آقا ضیا الدین درّی رو تو خواب میبینه : میگه جوون یادته یه بیت شعر حافظ رو برات تفسیر کردم ، اومدم این دنیا تفسیر اصلیش برام مکشوف شد : مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ مراد از مغان حضرت امام (علیه السلام) و مراد از حضرت خلیل الله هستش ... یعنی مرید امام از من ناراحت نشو حضرت ؛ چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد تو وعده کرده بودی روز دهم ذی الحجه پسر جوونتو کنی اما این کارو نکردی...!! اما امام حسین که وعده نکرده بود اکبرشو دهم محرم قربونی کنه ...... نه فقط علی بلکه تا ۶ علی رو هم در راه قربونی کرد ... 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
4_5974407776271599326.mp3
6.29M
🌺🌺🌺🌺🌺 🌳جلسه چهارم 🍁 ادامه داستان اول: دختری که به کما میرود و روحش آزاد میشود و .. ▪️دوست نداشتم به جسمم برگردم ▪️چیزی تسکین بخش تر از مرگ وجود ندارد ▪️به هوش آمدم، کور شده بودم و نیمه بدنم فلج بود! ▪️دوباره حالم بد شد و مجددا روحم جدا شد! مشاهده تمامی جلسات: cutt.ly/qeU8Ffo 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 🍁قرآن کریم : روز قیامت حتماً از نعمت ولایت سؤال می‌شوید! 🍂شاید امسال، سال امتحان عزاداران باشد.. 🌳مدل عزاداری را عوض کن، اما یک وقت به بهانۀ کرونا برای محرم کم نگذاری! 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 🍁روضه حضرت علی اصغر سلام الله علیه 🌳تقدیم به دوستان گیلک زبان 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴به میدان رفتن تمام نمای (صلی الله علیه و آله و سلم)🌴 🔴حضرت اکبر (علیه السلام)🔴 شیخ جعفر (ره) 👇👇👇👇👇 امام (علیه السلام) در مصیبت اکبر ع بار به حال رفت و مشرف به شد : 🍁 : وقتی دید اکبر ع آماده رفتن به میدان است. در کتاب دمعة الساکبه آمده است: لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه: وقتی متوجه میدان شد، مانند یک حلقه دورش را گرفتند و به اکبر گفتند: إرحَم غُربَتَنا: به ما رحم کن، وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک: برای جنگیدن عجله نکن که ما طاقت فراق تو را نداریم. زنان او را گرفتند، خواهران عنان و رکابش را گرفتند، (وَ مَنِعَتهُ مِنَ العَزیمَة) نمی گذاشتند برود. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت: در این موقع، حال ابی عبدالله(ع) تغییر کرد، به طوری که مشرف به شد. وَ صاحَ بِنِسائِهِ وَ عَیالِهِ دَعَنُه فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله: فریاد زد خطاب به زنان و اهل بیتش: رهایش کنید، او در ذات خدا و شهید در راه خداست. (سخنی که پیغمبر(ص) دربارۀ (ع) فرموده بود: عَلیٌ مَمسوسٌ فی ذاتِ الله، امام دربارۀ اکبر گفت.) به امر امام او را رها کردند ولی نمیدانم چگونه توانستند با او وداع کنند!؟ 🍁 : وقتی برگشت و از حضرت طلب کرد، يا ابة العطش قد قتلني و ثقل الحديد قد اجهدني فهل الي شربة ماء من سبيل اتقوي بها علي الاعداء. «پدر مرا كشت و سنگيني اسلحه مرا به زحمت افكند آيا مي شود كه شربت آبي به من برساني تا با آن در جنگ با دشمن نيرو بگيرم؟» او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه حالت به او دست داد. 🍁 : وقتی اکبر از افتاد و پدر را صدا زد، که میگوید: لَمّا سَمِعَ أبی صوتاً وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِیمَة: وقتی صدای اکبر را شنید، من پدر را نگاه کردم، دیدم مشرف به شده است. دو چشمش مثل آدم می گردد و اطراف خیمه را نگاه می کند، نزدیک است روح از بدنش برود. وَ صاحَ مِن وَسَطِ الخِیمَة وَلَدی قَتَلَ الله مَن قَتَلوک: وسط خیمه فریاد زد: بکشد کسی که تو را کشت. شیخ مفید می گوید فریاد ابی عبدالله که بلند شد، کبری ناله زد: یا حَبیبَ قَلباه! وا ثَمَرَةَ فُؤاداه، لَیتَنی کُنتَ قَبلَ هذا أمیاء: وای دلم، ای کاش قبل از این شده بودم. تمام زنان صدا به ناله بلند کردند. نوشته اند بعد از شهادت اکبر: رَفِعَ الحُسینُ صُوتَهُ بِالبُکاء لَم یَسمَعَ إلی ذلِکَ الزَّمان صُوتُهُ بِالبُکاء: صدای امام به گریه بلند شد و جوری برای علی اکبر گریه کرد که تا آن زمان به آن شکل کسی گریۀ امام را نشنیده بود. منبع : مروری بر مقتل سید الشهدا استاد حسین انصاریان 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴قمر بنی هاشم (علیه السلام)🌴 ✅آنچه در علامه مجلسی(ره) در باب شهادت حضرت ابالفصل العباس(ع) آمده است اینکه؛ 《لمّا رأى وحدتَه أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟》 🔸وقتی كه عباس(ع) تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت حضرت امام (ع) و گفت : برادر! آيا جهاد به من مى‏ دهى؟ 《فبَكى الحسينُ(ع) بكاءً شديداً》 🔸امام حسين(ع) شديدى كرد.  《ثُمّ قالَ يا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی》 🔸بعد فرمود : اى برادر! تو منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می باشد. 《فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ》 🔸عباس(ع) عرضه داشت : آقا ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.  《فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع) فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ》 🔸امام حسين(ع) فرمود : مقدارى از براى اين كودكان طلب كن.  《فذَهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم》 🔸عباس(ع) رفت و آن مردم گمراه را نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد. 《فرجَع إلى أخيه فأخبره》 🔸عباس(ع) به سوى امام (ع) مراجعت و آن حضرت(ع) را آگاه نمود.  《فسمَع الأطفال ينادون العطشَ العطشَ》 🔸ناگاه شنيد كه كودكان فرياد مي زنند: ! العطش!  《فركَب فرسه و أخذ رمحَه و القربة و قصد نحو الفرات》 🔸حضرت (ع) بر اسب خود سوار شد و نيزه و را برداشت و متوجه‏ فرات گرديد.  《فأحاطَ به أربعة آلاف ممن كانوا موكّلين بالفرات》  🔸تعداد هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.  《و رموه بالنبال فكشفهم》 🔸او را باران می کردند ولى او لشكر را شكافت. 《و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء.》 🔸و بنا به آنچه كه روايت شده تعداد نفر از دشمن را كشت تا بر سر رسيد.  《فلما أرادَ أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء》 🔸وقتى خواست مشتى بياشامد تشنگى امام (ع) و اهل بيت آن حضرت(ع) افتاد و آب را .  《و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة》 🔸پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش خود انداخت متوجه خيمه‏ ها گرديد.  《فقطعوا عليه‏ الطريق و أحاطوا به من كل جانب》 🔸دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را نمودند.  《فحاربَهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها》 🔸حضرت عباس(ع) با آنان تا اينكه نوفل بن ازرق دست آن حضرت را قطع كرد.  《فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند》  🔸آن بزرگوار مشك را بدوش انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.  《فحمل القربة بأسنانه》 🔸حضرت عليه السلام بناچار مشك را به گرفت.  《فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها》 🔸ناگاه به طرف آن بزرگوار آمد و به آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت.😭😭😭 《ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره》 🔸سپس ديگرى آمد و بر مباركش جاى گرفت! 《فانقلب عن فرسه》 🔸پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين كرد .😭😭😭 《و صاح إلى أخيه الحسين أدركني》 🔸و فرياد زد : يا ادركنى! 《فلما أتاه رآه صريعا فبكى》 🔸وقتى امام عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد. 《و قال الحسين(ع) الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي》 🔸امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم و راه چاره‏ام قليل و اندك شد. منبع :  بحار الأنوار، ج‏۴۵، ص۴۱ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
29.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 🍁اگه بر سرم رو نیز ها 🍁فدا سرتمام بچه هات 🌳سینه زنی حضرت عباس علیه السلام 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴علت درخواست مهلت در عصر 🌴 🍁 چرا امام (ع) عصر تاسوعا نجنگید و آن را به صبح موکول کرد؟ پس از بى نتیجه ماندن راه هاى مسالمت آمیز و تسلیم ناپذیرى امام (علیه السلام)، عمرسعد براى گرفتن بیعت و یا امام و یارانش در عصر تاسوعا فرمان حمله را صادر کرد. با این فرمان هزاران تن سواره و پیاده به سمت اردوى اباعبدالله(علیه السلام) روانه شدند، صداى همهمه آنها در بیابان کربلا پیچید و به گوش لشکریان امام(علیه السلام) رسید. حضرت بن على(علیه السلام) محضر امام(علیه السلام) شرفیاب شد و عرض کرد: «اى برادر! دشمن بدین سو مى آید». امام (علیه السلام) برخاست و فرمود: «یا عَبّاسُ! اِرْکَبْ بِنَفْسِی أَنْتَ ـ یا أَخِی ـ حَتّى تَلْقاهُمْ فَتَقُولَ لَهُمْ: ما لَکُمْ؟ وَ ما بَدالَکُمْ؟ وَ تَسْأَلْهُمْ عَمّا جاءَ بِهِمْ»؟؛ (اى عبّاس! جانم به اى برادر! سوار شو و برو از آنها بپرس! هدف آنها چیست؟ چه روى داده است؟ و بپرس: چه دستور تازه اى به آنان داده شده؟). «قمر بنى هاشم» ، با سوار که بن قین و بن مظاهر از جمله آنان بودند، در برابر سپاه دشمن آمد و پرسید: «شما را چه شده است؟ و چه مى خواهید؟». گفتند: به تازگى فرمان امیر به ما رسیده است که به شما بگوییم یا حکم او را بپذیرید [به طور کامل تسلیم شوید] یا آماده کارزار باشید. عبّاس فرمود: «شتاب مکنید تا نزد [برادرم] ابى عبدالله(علیه السلام) بروم و پیام شما را به ایشان برسانم». آنان پذیرفتند و گفتند: «پیام ما را به ابى عبدالله(علیه السلام) برسان و پاسخش را به ما ابلاغ کن». عبّاس(علیه السلام) به تنهایى نزد امام(علیه السلام) برگشت و ماجرا را به عرض رساند و همراهانش همانجا (در برابر سپاه دشمن) ماندند و به نصیحت سپاه ابن سعد پرداختند. هنگامى که عبّاس(علیه السلام) پیام ابن سعد را به عرض امام(علیه السلام) رساند، امام(علیه السلام) به برادر خطاب کرد و فرمود: 🍁«اِرْجَعْ اِلَیْهِمْ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلى غُدْوَة وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنا نُصَلِّىَ لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ، فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ أُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تِلاوَةَ کِتابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعاءِ وَ الاِسْتِغْفارِ»؛🍁 (نزد آنان برگرد، چنانچه توانستى از آنان بخواه که جنگ را تا سپیده دم فردا به بیاندازند و یک امشب را مهلت بگیر، تا در این شب به درگاه خداوند بگذاریم و به راز و نیاز و بپردازیم. 🌳خدا مى داند که من براى او و تلاوت کتابش ( ) و راز و فراوان و را دوست دارم).🌳 (علیه السلام) سوار بر اسب به سمت دشمن برگشت و هنگامى که رو در روى سپاه قرار گرفت، به آنان خطاب کرد و فرمود: «اى مردم! ابا عبدالله(علیه السلام) یک امشب را از شما مى خواهد». پس از این سخن، در میان سپاهیان عمر بن سعد گفتگوهایى ردّ و بدل شد تا آن که عمرو بن حجّاج زبیدى گفت: سبحان الله! به خدا سوگند! اگر اینان از مردم دیلم (کفّار) بودند و از تو چنین تقاضایى مى کردند، سزاوار بود که بپذیرى. قیس بن اشعث گفت: «درخواست آنها را بپذیر، به جانم سوگند! که آنان بیعت نخواهند کرد و فردا با تو خواهند جنگید». ابن سعد گفت: به خدا سوگند! اگر بدانم که چنین کنند هرگز این شب را به آنان مهلت نمى دهم! در روایتى از بن حسین(علیه السلام) آمده است که فرمود: «فرستاده عمرسعد نزد ما آمد و در جایى که صدایش به گوش مى رسید ایستاد و گفت: «ما تا فردا به شما مهلت مى دهیم، اگر تسلیم شدید شما را نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم برد و اگر سرباز زدید، از شما دست نخواهیم کشید».(1).(2) منبع: (1). تاریخ طبرى، ج 4، ص 315-316 و بحارالانوار، ج 44، ص 391-392 (با مختصر تفاوت). (2). گردآوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص389 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴تشرف خدمت امام علیه السلام🌴 🍁چند نفر از حسینی در اطراف اصفهان زندگی می‌کنند که همگی عالم و روضه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوان حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام هستند. براى پدر آن‌ها حدود سال پیش، تشرفی خدمت امام علیه‌السلام اتفاق افتاده بود. پدر آن‌ها دهه اول برای روضه‌خوانی به یکی از روستاهای اطراف می‌رود. در آن زمان، سنگینى آمده بود. بعد از اتمام روضه، باید به روستای دیگری که یک فرسخ از این روستا فاصله داشت می‌رفت. وقتی سوار مرکب مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، یکى از اهالى روستا مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوید: «آقا سید! در مسیر، درنده هست. اگر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهى یکی ـ دو نفر را همراه شما بفرستیم». ایشان مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوید: «تنها مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روم. مشکلى نیست». عباى زمستانی خود را بر سر خود کشید و حرکت کرد. برف سنگینی بر زمین نشسته بود. وقتی مقدارى از مسیر را طی می‌کند، احساس می‌کند یک نفر سوار بر مرکب، از پشت سر او حرکت می‌کند؛ اما به خاطر برف زیاد، حوصله نکرد که برگردد و با او صحبت کند. با خود می گوید: «من که به اهالی روستا گفتم کسى را همراه من نفرستند». بعد از لحظاتی آن آقا که پشت سر ایشان مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمد فرمود: «آقا سید مصطفى سلامٌ علیکم». ایشان گفت: «سلام علیکم». 🌳فرمود: «سؤالی دارم». گفت: «بفرمایید». ایشان فکر می‌کرد که او یکی از مردم آبادى است که برای حفظ او آمده است. آن آقا پرسید: «آیا دشمن، در روز اسب بر جسد مطهر حضرت علیه‌السلام تاخت؟» سید در جواب گفت: «در تاریخ، این‌چنین خوانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام». آن آقا فرمودند: «اسب‌ها بر بدن مطهر حضرت علیه‌السلام رفتند؟» سید گفت: «بله؛ اسب‌ها بر بدن مطهر رفتند». بعد از مدتى آن آقا پرسیدند: «آقا سید مصطفى، آیا متوکّل قصد داشت حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام را منهدم کند؟» گفت: «بله؛ سعى کرد که از بین ببرد». فرمودند: «گاوها را فرستادند که شخم بزنند و قبر را مساوى کنند؟» گفتم: «در تاریخ خوانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام که گاوها را فرستادند؛ اما گاوها بر قبر نرفتند». آن آقا فرمود: « که حیوان نجیبی است و بیش از گاو، متوجّه است؛ ولی با این حال بر جسد مبارک حضرت علیه‌السلام  رفت؛ در حالی که آن گاوها بر قبر مطهّر نرفتند که شخم بزنند و قبر را از بین ببرند». 🍁ایشان می‌گوید: من در فکر فرو رفتم که عجب سؤالى کرد! این سؤال از محدوده توانایى این آبادى بیرون است. همین طور در فکر جواب این سؤال بودم که گویی حسّ کردم از پشت سر، به دلم افتاد و جوابی به نظرم آمد. به آن آقا گفتم: «این قضیه، جوابى دارد». گفتند: « جواب چیست؟» گفتم: «روز حضرت سید الشهداء علیه‌السلام اراده کردند هر چه دارند براى بدهند؛ حتّى خود را، و خود حضرت علیه‌السلام دادند که اسب‌ها بر بدن مطهّرشان بروند؛ امّا متوکّل مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواست را از بین ببرد. نظر حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام  این بود که آثار، بماند و مردم به این وسیله ببرند و به خدا شوند».😭😭😭 آن آقا که پشت سر بود فرمود: « است». آقا سید مصطفی می‌گوید نگاه کردم، دیدم هیچ کسى پشت سر من نیست؛ حتّى جاى غیر از همین مسیرى که من آمده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام نیست. گفت: وقتی به آبادى بعد رسیدم، دیر شده بود و مردم، بیرون آمده بودند (گویا نزدیک عاشورا بود). گفت حدود دو ساعت به ظهر بود که منبر رفتم و همین سؤال و جوابی که شد را برای مردم گفتم. عجیبى در مردم شد؛ تا حدّی که گریه‌های زیادی می‌کردند و بر سر خود می‌زدند. منبع: سخنرانی استاد ناصری اصفهانی ۱۳۹۵/۶/۵ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 🍁به تو از دور سلام 🍁به سلیمان جهان از طرف مور سلام 🌳نماهنگ بسیار زیبا 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat