eitaa logo
از ازل تا قیامت
301 دنبال‌کننده
129 عکس
137 ویدیو
1 فایل
بررسی عوالم شش گانهٔ خلقت آدمی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴مهلت ندادن 🌴 🍁 حضرت (علیه السلام) با مادرش (سلام الله علیه) در کوهی به عبادت خدا مشغول بودند، و روزها را روزه می گرفتند. غذایشان از گیاهان کوه بود که عیسی (علیه السلام) تهیه می نمود. یک روز نزدیک غروب شد، عیسی (علیه السلام) مادرش را تنها گذاشت و برای به دست آوردن سبزیجات کوهی، رفت، هنگام افطار فرا رسید، مریم (سلام الله علیه) برخاست تا بخواند، ناگاه عزرائیل نزد مریم (علیه السلام) آمد و بر او سلام کرد، مریم پرسید: تو کیستی که در اول شب بر من سلام کردی و با دیدن تو، بیمناک شدم؟. عزرائیل گفت: من فرشته مرگ هستم مریم پرسید: برای چه به اینجا آمده ای؟ عزرائیل گفت: برای قبض روح تو آمده ام. مریم گفت: چند دقیقه به من مهلت بده تا پسرم نزد من بیاید عزرائیل گفت: در کار نیست، و آنگاه روح مریم (سلام الله علیه) را قبض نمود. عیسی (علیه السلام) وقتی نزد مادر آمد، نگاه کرد که مادرش بر زمین افتاده است، تصور کرد که مادرش خوابیده است، مدتی توقف کرد، دید مادرش بیدار نشد و وقت افطار گذشته است، صدا زد ای مادر برخیز! افطار کن. ندائی از بالای سرش شنید که مادرت از دنیا رفته و خداوند در مورد وفات مادرت به تو پاداش می دهد. عیسی (علیه السلام) با دلی سوخته، به تجهیز جنازه مادر پرداخت و او را به خاک سپرد و، غمگین بر سر قبرش نشست و گریه می کرد و به یاد مادر گفتاری جانسوز می گفت، در این هنگام ندائی شنید، سرش را بلند کرد، مادرش را در بهشت (برزخی) که در کاخی از یاقوت سرخ بود دید گفت: ای مادرم! از دوری تو سخت اندوهگین هستم. مریم (سلام الله علیه) فرمود: پسرم، را مونس خود کن تا اندوهت برطرف گردد. عیسی (علیه السلام) گفت: مادر جان با زبان گرسنه و روزه از دنیا رفتی. مریم (سلام الله علیه) فرمود: خداوند گواراترین غذا که نظیر نداشت به من خورانید. عیسی (علیه السلام) گفت: ای مادر! آیا هیچ آرزو داری؟ مریم (سلام الله علیه) گفت: دارم یک بار دیگر به دنیا باز گردم، تا یک روز و یک شب را به برآورم، ای پسر اکنون که در دنیا هستی و مرگ به سراغت نیامده است، هر چه می توانی توشه راه را (با انجام اعمال نیک) از دنیا برگیر.(1) منبع : (1)منهاج الشارعین - منهج 13، ص 591، عالم برزخ در چند قدمی ما، محمد محمدی اشتهاردی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴احتضار🌴 🍁 فرا رسیدن هنگام مرگ را احتضار می گویند. لحظه هایی که مأموران خدا برای قبض روح فرا می رسند و به حیات مادی خاتمه می دهند و هر کسی را به سراغ هدایت می نمایند. این مقطع زمانی بسیار حساس است، هم محتضر وحشت می کند و هم بازماندگان گریه و ناله سر می دهند و فریاد واویلاه بر می آورند، ولی هیچ کس نتیجه ای نمی گیرد، و هر کدام مجبور به فراق می شوند و عزیزانشان را زیر خروارها خاک دفن می کنند و... این صحنه را تذکر می دهد و می فرماید: کلا اذا بلغت التراقی. و قیل من راق. و ظن انه الفراق. و التفت الساق بالساق...(1) 🍂نه، انسان در غفلت است، تا به گلو گاهش رسد، و گفته شود: آیا کسی می تواند این بیمار را نجات دهد؟ و باور کند که زمان جدایی است! از فشار جان دادن پاهایش را به هم به بپیچد! اسلام نیز می فرمایند: و الذی نفسی بیده لمعاینه ملک الموت اشد من الف ضربه بالسیف(2) 🍃سوگند به خدا تحمل ضربت شمشیر آسان تر از دیدار عزرائیل است. نظیر این سخن را از جبرئیل نقل می کند(3)، و در ضمن می رساند که لحظه بسیار سخت و دشوار است. منبع : (1) قیامت آیات 27 تا 29 (2) کنز العمال ج 15 ص 556 ش 42158 (3) سفینه 2 ص 553: موته علی الفراش اشد من ضربه الف سیف اخبرنی به جبرئیل 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴تجسم سه گروه بر محتضر🌴 🍁در روایتی از طریق سوید بن غفله مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:(1) هر انسانی به هنگام و در حال احتضار با گروه به گفتگو می پردازد و آنها عبارتند از: ، ، . 🍂نخست او تجسم و تمثل پیدا می کند، محتضر خطاب به او می گوید: من خیلی برایت زحمت کشیدم، تو را به دست آوردم، امروز چه کاری می توانی انجام دهی؟ مال به زبان حال گوید: تنها می توانی یک با خود همراه داشته باشی!(2) 🍃سپس به اهل و خطاب می کند و می پرسد: من شما را دوست داشتم، برایتان به قیمت جان خدمت کردم، شما چه خدمتی دارید؟ می گویند: تا بر سر بدرقه می کنیم، آنگاه تو را زیر خاک می گذاریم! 🌿سرانجام با خویش سخن گوید، از او می پرسد: من به سختی به انجام تو مشغول شدم، امروز چه نتیجه ای برایم داری؟ اعمال جواب می دهد: من هرگز تو را رها نخواهم کرد، با تو خواهم بود، چنانچه خوب عمل کردی باعث آرامش و گرنه به کیفر آن خواهی رسید و... خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز می فرمایند: هر انسانی سه نوع دوست دارد و آنان مال، اولاد و عمل می باشند مال گوید: من رفیق تو هستم، هر چه خواهی استفاده کن. اولاد و اهل گویند: تا کنار قبرت با تو هستیم و دیگر خداحافظ. ولی اعمال می گوید: همه جا با تو هستم و هرگز جدا نمی شوم.(3) منبع : (1) کافی 3 ص 231 ح 1، بحار 6 ص 234 ح 26 (2) فمالی عندک؟ فیقول: خذمنی کفنک (3)کنز العمال 15 ص 690 ح 42762: ما من عبد ولا امه الا له ثلاثه اخلاء، فخلیل یقول: انا معک فخذ منی ما شئت فذاک ماله، و خلیل یقول: انا معک فاذا تیت باب الملک ترکتک فذاک اهله و خدمه، و خلیل یقول: انا معک حیث دخلت و حیث خرجت فذاک عمله 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴فقط یه دقیقه وقت بزار برا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف🌴 🍀بسم الله الرحمن الرحیم 🌺إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ🌺 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴اگر کسی بار بگوید بابی انت و امّی یا ابا صالح المهدی، مرضیه (س) در برای او دعا میکند.🌴 منبع: مکیال المکارم جلد ۲ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴دیدار با امام زمان علیه‌السلام و پی بردن به ارتباط نزدیک آیة اللّه سیّد اصفهانی(ره)🌴 مرحوم آیة اللّه حاج شیخ عبدالنّبی عراقی می گوید: «در روزگاری که در اشرف بودم، مسئله مهّم و غامض مرا مشغول داشته و در پی آن بودم که آنها را از امام عصر (ع) سؤال کنم. در همان شرایط شنیدم شخصی که از راه ریاضت به مقاماتی رسیده است به نجف آمده و کارهای شگفت انگیزی از او نقل می کردند. به دیدار او رفتم و او را آزمودم، دیدم مرد آگاهی است. از او پرسیدم که: «آیا با اطلاّعات و تخصّص و دریافتهای تو، راهی به کوی امام عصر (ع) است؟» پاسخ داد: «آری.» پرسیدم: «چگونه؟» گفت: «شما با نیّت و با وضو یا غسل به صحرا برو و در نقطه ای دور دست و خلوت رو به قبله بنشین و هفتاد بار... را با همه وجود قرائت کن، آنگاه حاجت و خواسته خود را بخواه و مطمئن باش که هر کس در پایان برنامه نزد تو آمد مطلوب و محبوب تو می باشد. دامان او را بگیر و خواسته ات را بخواه.» به همین جهت روزی از روزها با آمادگی کامل به بیابان مسجد رفتم و رو به قبله، آن برنامه را به انجام رساندم که دیدم مردی گرانقدر و پرابهّتی در لباس عربی پدیدار شد و به من گفت: «شما با من کاری داشتید؟» گفتم: «با شما خیر» فرمود: «چرا؟» چنان غفلت زده بودم که باز هم گفتم: «نه، با شما کاری نداشتم.» او رفت و به ناگاه من به خود آمدم و از پی او به راه افتادم. او به منزلی در همان دشت وارد شد و من نیز به آنجا رسیدم امّا دیدم در بسته است. در زدم، فردی درب را گشود و پرسید: «چه می خواهید؟» گفتم: «همان آقایی را که اینجا آمدند.» پس از چند دقیقه باز گشت و گفت: «بفرمایید.» وارد شدم. منزل کوچکی بود و ایوانی داشت. تختی بر آن ایوان زده شده بود و بر روی آن وجود گرانمایه دوازدهمین امام معصوم، حضرت (ع) نشسته بود. سلام کردم و آن گرامی پاسخ داد، امّا من چنان آن حضرت شدم که مسائل اصلی خود را تماماً فراموش کردم. بناچار چند سؤال دیگر طرح و پاسخ آنها را گرفتم و بیرون آمدم. کمی از خانه دور شدم. دیدم مسائل گانه ای که در پی پاسخ یافتن بدانها بودم به یادم آمد. بی درنگ باز گشتم و بار دیگر درب منزل را زدم. همان فرد بیرون آمد و گفت: «بفرمایید.» گفتم: «می خواهم خدمت حضرت شرفیاب شوم و پاسخ سؤالهای خویش را بگیرم.» گفت: «آقا تشریف بردند امّا او هستند.» گفتم: «اگر ممکن است اجازه دهید از نایبشان بپرسم.» گفت: «بفرمایید.» وارد شدم، امّا هنگامی که نگاه کردم دیدم آیة اللّه سیّد اصفهانی جای حضرت مهدی (ع) نشسته و بر روی همان تخت قرار دارد. پرسشهای خود را یکی پس از دیگری طرح نمودم و ایشان پاسخ دادند. خداحافظی کردم و بیرون آمدم. پس از خروج از منزل، با خود گفتم: «شگفتا! آیة اللّه اصفهانی که در نجف بودند، کی به اینجا آمدند؟!» فوراً به نجف باز گشتم و در هوای گرم بعد از ظهر به منزل ایشان رفتم. اجازه ورود گرفتم، دیدم مشغول است. نمازش به پایان رسید. رو به من کرد و ضمن تفقّد فرمود: «مگر پاسخ سؤالهای خود را نگرفتی؟» گفتم: «چرا امّا!» بار دیگر پرسیدم و ایشان به همان سبک جواب داد و من دریافتم که مقام و موقعیّت آن مرد بزرگ چگونه است و ارتباطش با صاحب الزّمان (ع) تا کجاست.» منبع: کرامات صالحین 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴ضَغطَه و قبر🌴 🍁 و آن عقبه ای است بسیار دشوار که تصورش دنیا را بر انسان تنگ می کند. قال امیرالمؤمنین (ع): یا عباد الله ما بعد الموت لمن لا یغفر له اشد من الموت القبر فاحذروا ضیقه و ضنکه و ظلمته و غربته؛ ان القبر یقول کل یوم انا بیت الوحشة انا بیت الدود، و القبر روضة من ریاض الجنة او حفرة من حفر النار - الی ان قال - و ان معیشة الضنک التی حذر الله منها عدوه عذاب القبر؛ انه یسلط علی الکافر فی قبره تسعة و تسعین تنیناً فینهشن لحمه و یکسرن عظمه یترددن علیه کذلک الی یوم یبعث؛ لو ان تنیناً منها نفخ فی الارض لم تنبت زرعاً. یا عباد الله ان انفسکم الضعیفة و اجسادکم الناعمة الرقیقة التی یکفیها الیسیر تضعف عن هذا. ای بندگان خدا بعد از برای کسی که آمرزیده نشود شدیدتر از مرگ است از تنگی و تاریکی و غربت آن، بر حذر باشید همانا قبر در هر روز می گوید: من خانه غربتم، من خانه وحشتم، من خانه کرم هستم. قبر یا باغی از باغ های بهشت و یا گودالی از گودالهیا آتش است - تا آنجا که فرمود: - همانا زندگی و سخت که خدا دشمن خود را از آن ترسانده عذاب قبر است همانا در قبر 99 مار بزرگ بر کافر مسلط می شوند، گوشت او را به نیش می کشند و استخوانش را می شکنند و تا روز رستاخیز همچنان این کار ادامه دارد. اگر یکی از آن مارها در زمین بدمد نروید. ای بندگان خدا، نفس های ضعیف و بدن های نرم و نازک شما که کمی از اینها برایش کافی است از این (عذاب) ضعیف و ناتوان است. منبع :منازل الآخره، مرحوم شیخ عباس قمی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat