eitaa logo
بصائر حسینیه ایران🇵🇸
258 دنبال‌کننده
7هزار عکس
4.9هزار ویدیو
240 فایل
❧🌺✧﷽✧🌺❧ 🔸کانال بصائر حسینیه ایران در تلاش است که در هر مسأله‌ای برای مخاطبانش روشنگری ایجاد کند تا هیچ‌کس دچار مشکل نشود... فعالیت‌های این کانال در زمینه‌ی👇🏻👇🏻 #سیاسی #اجتماعی #اعتقادی #طنز #مناسبت #آموزش ارتباط با مدیر(ادمین): @omide1404
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام دوستان اکثرا همه‌ی ما خیلی دلمون می‌خواد که کتاب بخونیم ولی با هزار جور مشکل مواجه می‌شیم. یکی حال خوندن یه کتاب و نداره☹️ یکی حال خریدشو☹️ یکی حوصله گشتن دنبال یه کتاب خوب نداره و از این جور مشکلات ☹️ به همین دلیل از امشب قراره یه کتاب بسیار آموزنده و جالب که می‌تونه به بسیاری از سوالات جوانان و نوجوانان رو جواب بده هرشب به صورت متن و چند خط در کانال قرار داده می‌شه. تا بتونید از این کتاب بهره ببرید و هم نیاز نیست برای خرید به جایی برید خیلی راحت هر شب می‌یتونید یه قسمت از این کتاب و مطالعه بفرمایید. مطمئناً خواندن این کتاب کمک زیادی به همه خواهد کرد.✅ برای رواج کتاب خوانی و بالا بردن سطح دانش جامعه کانال مارو به دوستانتون معرفی کنید.🌹😊 ✍🏻ا.م ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر 🆔 @basaerehoseiniyeh
به عنوان یه دانشجوی ممتاز، بورسیه شدم و با بررسی‌های زیاد فرانسه رو برای ادامه تحصیل در مقطع دکترای طراحی صنعتی انتخاب کردم. توی تمام این دوران به جز آموزه‌های علمی و دانشگاهی، تجربه‌های زیادی در زندگی هم کسب کردم؛ حتی میشه گفت تجربه‌های زندگیم خیر و برکتشون توی زندگی برام بیشتر بودن. برای من که طراحی صنعتی رو خیلی دوست داشتم مطالعه در این حیطه و شاخه‌های مرتبطش من و بیشتر عاشق این رشته کرد؛ مهم تر از این، آن بود که فعالیت تشکیلاتی روی نوع نگاهم به تکنولوژی و مصرف‌گرایی و تاثیرات یک محصول به سبک زندگی افراد تغییر کرد. و این باعث میشد اتفاقات روزمره را هم به اندازه‌ی درس‌هایم جدی بگیرم و هدفم فراتر از اتفاق کوچکی، مثل صرفا گرفتن یک مدرک دکترا باشد. از وقتی به خاطر دارم بحث کرده ام! و همین هم شد که رابطه خوبی بین من و بحث کردن شکل گرفت... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر 🆔 @basaerehoseiniyeh
از زمانی که پایم به فرانسه رسید، با سوالاتی که درباره من و ایران و دینم میشد فهمیدم آنجا کسی مرا نمی‌بیند. شناختی که آنها از ایران و ایرانی داشتن فاصله زیادی حتی با واقعیت داشت؛ چه برسد به حقیقت. شرایط من به طوری بود که باید همانند یه سفیر از منافع کشورم و مردمش دفاع می‌کردم. در فرانسه که بودم چهارماه با خانواده‌ای فرانسوی زندگی کردم اما آنچه مطالعه می‌کنید از زمان ورودم به خوابگاه تا اولین بازگشتم به ایران شکل گرفته است. پس از اولین بازگشتم از ایران، خاطرات دیگری شکل گرفت. بخشی از این خاطرات که ارزش ثبت کردن دارد در حقیقت شاخ و برگ اتفاقاتی بود که دانه‌اش در دوره‌ی اول حضور در خوابگاه کاشته شده بود و در همان دوره ریشه دوانده بود. و حالا شما با خاطرات بسیار جالب من روبه‌رو هستید، امیدوارم که از این خاطرات بهره ببرید... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر 🆔 @basaerehoseiniyeh
چند تا پذیرش داشتم از بهترین دانشگاه‌ها، یکیش انسم پاریس بود.انسم‌ها اکل‌های ملی ممتاز مهندسی‌ان که اعتبار زیادی دارن؛ و به دانشجو‌هاشون خیلی توجه می‌کنن. به هرچی فکر می‌کردم یجور دیگه ذوق زدم می‌کرد.چقدر خوب بود سیستم دانشگاه انقدر برای علم دانشجوهاش ارزش قائل بود. استاد راهنمای تزم گفته بود برم ببینمش، اون زمان ساکن شهر توغ بودم؛ به عنوان دخترخونده با یه خانواده فرانسوی زندگی می‌کردم. برای رفتن یه بلیت رفت و برگشت گرفتم برای دو روز بعد... رسیدم پاریس و الان رو‌بروی ساختمان انسم بودم، یه بنای قدیمی ولی باشکوه. رفتم داخل، طبق برگه‌ای که همراهم بود به یه اتاق رسیدم که اتاق خانمی بود که مدیریت تز من و به عهده گرفته بود؛ یه خانم بسیار یخ و سرد با یه لبخند رفتم داخل انقدر ذوق داشتم که قیافه‌ی درهم اونم نمیتونست ذوقم و کور کنه. اما هیچی اونجور که فکرشو می‌کردم پیش نرفت..... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر 🆔 @basaerehoseiniyeh
چند ثانیه بینمون با سکوت گذشت! برای همه‌ی سوال‌هاش جواب آماده کرده بودم... اما در کمال تعجب به من اشاره کرد و گفت: توی دانشگاه با همین ظاهر می‌خوای بیای!؟ جای فکر کردن نداشت: _صدرصد بلند شد و به یه فرد دیگه تلفن کرد بعد از چند دقیقه یه نفر دیگه، که اون موقع نمی‌دونستم کیه داخل شد. دستشو دراز کرد تا با من دست بده منم ازش عذرخواهی کردم و گفتم که دینم به من همچین اجازه ای رو نمی‌ده. فهمیدم اون آقا معاون لابراتوار بود، یه مسلمون مراکشی که اصرار داره از فرانسویا هم اروپایی‌تر رفتار کنه. وقتی با یکی دست نمی‌دی و اینو می‌گی هم خودت اذیت میشی هم اون ولی نمیتونی برخلاف دینت رفتار کنی!!!🌿 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
استاد به نگاه به استاد من کرد و گفت: «فکر نمی‌کنم باهم کار کنیم، وقتی که اینجور ظاهری داری که بدتر» تمام شور و شوق توی سرم ساکت شد و صدای اعتراض دلم بلند شد؛ولی از جام بلند شدم و گفتم: «ترجیح می‌دم عقایدم رو حفظ کنم» توی قطار در حال برگشت، به این فکر کردم که میزان علم و آگاهی ما چقدر مهمه اما دیده شدن موی من چقدر مهم تره... نمی‌دونم چرا بغض کرده بودم به خودم گفتم:« چته!؟ اگه از حرفی که زدی ناراحتی بیخود کردی یه چیزی پروندی؛ اما اگه قبول داری پس هواست باشه جز تو و اونا خدا هم اونجا بوده پس بسپار به خودش.» یه هفته بعد برای ثبت نام توی لابراتور سه‌په‌ان‌ای دانشگاه آنژه عازم شهر آنژه شدم. بسپار به خودش، اون درستش می‌کنه!!!!🌿👌🏻 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
و اما اولین روز دانشگاه! خانوم فراندون، منشی لابراتور، که خانوم فرانسوی سبزه با چشم و ابروی سیاه و موهای کوتاه و سیخ‌سیخی بود و قبلاً اومده بود توی ایستگاه قطار دنبالم، تصمیم گرفته بود من رو با بقیه معرفی کنه. توی راهرو همش به این فکر می‌کردم که قراره دوباره چند دفعه توی موقعیت دست ندادن با آقایون قرار بگیرم. رفتیم توی اتاق رئیس لابراتور، سیمن غیشیغ، که مدیر و استاد تز من هم بود.خانوم فراندون اول وارد اتاق شد. _سیمن، اینم دانشجوی ایرانی‌مون! آقای غیشیغ اومد جلو و سلام کرد و دستشو دراز کرد منم طبق معمول جمله معروفمو که از وقتی به فرانسه پا گذاشتم هربار با روبرو شدن با هر مردی می‌گم تکرار کردم... «ببخشید....خیلی عذر می‌خوام! من مسلمونم و نمی‌تونم با آقایون دست بدم. و اصلا قصدم بی‌احترامی نیست؛ این یه دستور دینیه و من نمی‌تونم تغییرش بدم. باز هم ازتون عذر می‌خوام.» آینده هرگز معلوم نیست، ولی خدا بهترینش و برات رقم‌ می‌زنه!! چون تو اشرف مخلوقاتشی!!!🌿👌🏻🌿 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
آقای غیشیغ، بعد از اینکه باهام آشناتر شد، ازم خواست وقتی با بقیه هم آشنا شدم برگردم پیشش تا باهم آشناتر‌تر بشیم. راه افتادیم به سمت طبقه سوم. _می‌ریم کجا خانم فراندون!؟ +می‌ریم اتاق استاد تزت. دوتا استاد دیگه هم اونجا هستن که باید باهاشون آشنا بشی؛ بعد هم بقیه دانشجوهای دکترا. وارد اتاق استادان شدیم. خانوم فراندون معرفی فرمودند:« این هروه است، استاد راهنمات. پاتریک و هانری هم از استادای ما هستن. این لوغانس منشی دوم لابراتوره.» و با هیجان خاص و لبخند چشمش رو دوخت به دستای جماعت! هروه، پاتریک، هانری و خانوم منشی دوم، که البته اون روز من اسم هیچ‌کدوم رو درست یاد نگرفتم، اومدن جلو که مراسم آشنایی شروع بشه. انگار این داستان دستا تمومی نداره🌿😂 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
هروه دستشو آورد جلو که دست بده، دکلمه‌م رو شروع کردم:« ببخشید خیلی عذر می‌خوام! من مسلمونم و نمی‌تونم با آقایون دست ...... هروه دستشو کشید عقب و گفت:« او که اینطور! متوجه شدم.» آقای استاد دوم داشت دستش و میکشید عقب که دستمو بردم بالا و خواستم ادای احترام کنم که اشتباه برداشت کرد و دستش و آورد جلو. عجب غلطی کردمااا! دوباره توضیح دادم:« ببخشید...خیلی عذر می‌خوام.......... رسیدم به خانم منشی. دستش و یهو کشید عقب و ازم عذرخواهی کرد! این مدلش دیگه نادر بود. دستم و بردم جلو و گفتم:« روز بخیر. گفتم با آقایان نمی‌تونم دست بدم یعنی با خانوما می‌تونم دست بدم. حالتون خوبه!؟ از آشنایی باهاتون خوشبختم.» دستش رو دوباره آورد جلو و گفت:« آهان! بله .... متوجه شدم.»😂😂 هنوزم تموم نشده بازم ادامه داره😂😂 استاد چهارم مونده ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
آقای استاد سوم، که هم‌زمان با خانوم منشی دستش رو کشیده بود عقب، وقتی دید با خانم منشی دست دادم، فکر کرد تغییر نظر داده‌ام و دوباره دستش رو آورد جلو. _ ببخشید..... خیلی عذر می‌خوام!..... وقتی از اتاق می‌اومدیم بیرون بهت رو توی صورتشون دیدم و صدای خانوم منشی دوم رو شنیدم که می‌گفت:« اوه خدای من... چقدر پیچیده بود!» اولین روزی که ساکن خوابگاه دانشجویی لکنال شدم. عجب خوابگاهی بود! خوشگل! یه سالن تلویزیون داشت که توش میز بیلیارد و فوتبال‌دستی هم بود و اگه جشنی بود، مثلاً تولد کسی، اونجا برگزار می‌شد. سالن کنفرانس و اتاق مطالعه هم توی آشپزخونه بود. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
عصر، رفتم توی آشپزخونه. یه جماعت دور میز بودن. یکی پرسید: «توجدیدی!؟» (سوال رو توروخدا!) جواب دادم: «آره.» پرسید: «از کدوم کشوری!؟» وای... چقدر تند حرف میزد! اصلاً عادت به آهسته و شمرده حرف زدن ندارن. یه دختری، که سنش از همه بیشتر بود و نسبت به بقیه لباس مناسب‌تری پوشیده بود، خودش و دیگرون رو بهم معرفی کرد: «من اسمم نائله. اهل الجزایرم و مسلمونم. این سلیوَن فرانسویه. منصور اهل مایوت، مغی فرانسوی، مغیاما اهل مایوت، یاسمینا اهل مایوت، دینش اهل هلند، ویدد الجزایری، ریاض الجزایری، و عمر هم از فلسطین.» با خودم گفتم:« ای وای من! این دخترا به جز مغی، مسلمون‌ان و این‌قدر پوششون زننده‌ست!؟» ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
به هرکدوم سلام کردم و با «خوشبختم» و «خوشوقتم» و «خوشحالم» ابراز خوشحالی کردم. به عمر برای اینکه فلسطینی بود چند تا خوش اضافه‌تر گفتم. اما عمر همون اول که گفتم ایرانی‌ام چپ‌چپ نگام کرد و گفت: «تو شیعه‌ای!؟» چشمتون روز بد نبینه هنوز آره از دهنم در نیومده بود که شروع کرد... «واسه چی شماها می‌گید [حضرت] علی «علیه السلام» باید به جای پیامبر مبعوث می‌شد!؟» «واسه چی جشن عاشورا رو کردید عزا!؟ خجالت بکشید! راه می‌افتید توی خیابون خودتون رو کتک می‌زنید که چی بشه؟ هان؟ کجای اسلام اینجوری گفته که شماها این کارا رو می‌کنید!؟» همه اون کلمات کلیدی رو هم با لهجه غلیظ عربی فریاد می‌زد... شما به عنوان یه مسلمون و شیعه چی جواب می‌دید!؟🌿🤔 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
می‌بینید تو رو خدا! مثلاً روز اول بود.... مثلاً من مسلمون بودم و اونا هم مسلمون بودن... گفتم:« اصلا اینطور نیست که شما می‌گید. کی گفته شیعه‌ها این‌طور فکر می‌کنن!؟» و توضیح دادم از نظر ما کسی قرار نبوده جای پیامبر(ص) رو بگیره... گفت:« درباره خلیفه‌ها چی فکر می‌کنید!؟» گفتم:« ما معتقدیم که خلیفه اول ابوبکره، دوم عمره، سوم عثمانه و امام اول علی(ع).» و بعد تا می‌تونستم توضیح دادم. من وقتی مسلمونا رو می‌بینم کلی ذوق می‌کنم اما جای تأسف داره اهل تسنن هر وقت یه شیعه می‌بینن اختلافات رو وسط می‌کشن. «صدمه به خود» از نظر دین من حرامه.... حالا شما از من می‌پرسی چرا عراقیا این رفتارا رو دارن!؟... خب منم درباره خیلی از رفتارهای مردم ژاپن سوال دارم باید از شما بپرسم!؟ والا من از شما سوال دارم چرا ژاپنیا گوشت هر جانداری رو می‌خورن!؟🌿😉 ✍🏻ا.م ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
رو به عمر گفتم:«من تا شما گفتید فلسطینی هستید چه رفتاری نشون دادم!؟» گفتم از آشنایی با شما خیلی خوشبختم، گفتم که فلسطین برای ما کشور عزیزیه؛ اما شما چه رفتاری نشون دادید!؟ تقریباً کسی حرف نمی‌زد. نائل و ویدد، دوتا دختر الجزایری، سر تکون می‌دادن. بقیه هم گوش می‌دادن. عمر با لحنی آروم‌تر گفت:« خب، اگه اون خود‌زنیا توی مذهب شما نیست، پس چرا توی ماه‌ محرم یه سری شیعه قمه می‌زنن!؟» نمی‌دونید چقدر از این سوال بدم میاداا! گفتم:« به‌ همون دلیل که پوشش برای زن واجبه و رعایت نکردنش حرامه؛ ولی اغلب زنای اهل تسننی که من دارم می‌بینم تو فرانسه از زنای فرانسوی بدتر لباس می‌پوشن. ✍🏻ا.م ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
همه جا ساکت شده بود و همه در سکوت به حرف‌های من گوش می‌دادن، و چقدر عالی که همه دارن به حرف‌هام گوش می‌دن پس از فرصت استفاده کردم و کمی مذهب و کشورم و معرفی کردم. دین من شیعه است؛ شما هم اگه می‌خواید در مورد دین ما صحبت کنید اول از کتاب‌های خودتون و ما بخونید. رهبر من گفته پایه دین اسلام کشور فلسطین هست، فرق رفتار ما و شما دقیقا همینه. ما از دید خوب می‌بینیم اما شما فقط از دید اختلافات می‌بینید. مذهب تشیع یا مذهب تسنن!؟🌿🤔 ✍🏻ا.م ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
ادامه دادم:« توی عربستان هم یادمه با وهابیون مشکل داشتیم. اونا هم یسری تصورات رو به عنوان عقاید شیعه واسه خودشون ساخته بودن و تا می‌تونستن به ماها بد و بیراه گفتن. اما من هیچ وقت نمی‌گم چون سنیای عربستان فلان‌جورن، پس کلا اهل تسنن این جوری‌ان. با نحوه عملکرد و تفکری که از وهابیا دیدم باید دید خیلی بدی به اهل تسنن پیدا می‌کردم؛ اما می‌دونم که وهابیا با شما فرق دارن. این رفتارای شما هم مال عدم آگاهی‌تونه؛ همین! ✅ اما بدونید که تکرار این رفتارا فقط از اعتبار حرفای خودتون کم می‌کنه و من دلم نمی‌خواد این اتفاق بیوفته. چون شما مثل برادر و خواهرای ما هستید.» حرفام تموم شد. کسی چیزی نگفت. برای اینکه از داغی سرم و سردی دستام برطرف بشه رفتم توی سالن تلویزیون و یه کم قدم زدم. چه اطلاعات خوبی داشتااا🌿😌 ✍🏻ا.م ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
چه فشاری روی آدمه وقتی یه نفر باشه و طرف مقابل یه جماعت که تند‌تند سوال می‌کنن. از اونجا برگشتم به اتاقم؛ اتاق شماره ۱۲ که فقط سه اتاق با آشپزخونه فاصله داشت. وقتی می‌رفتم تو اتاقم شنیدم که از اتاق شماره ۱۴، یعنی همسایه‌ام، خیلی آروم صدای قرآن می‌آد. نمی‌دونم کی بود؛ اما هرکی بود آفرین! یعنی کیه این آدم!؟😉😌🤔 ✍🏻ا.م ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
این مورد دیگه جدا باعث خجالت بود! هر چی فکر می‌کنم نمی‌فهمم چرا آدم باید تلفظ یه کلمه ساده رو یادش بره. خانم فراندون، که به اصرار خودش ملیکا صداش می‌کردم، واقعا زن مهربونی بود. هر روز ساعت ۱۰ صبح بهم تلفن می‌زد که از اتاقم، طبقه سوم، برم توی دفترش، طبقه چهارم، تا با لوغانس و اغنو قهوه بخوریم؛ من چای اونا قهوه. و در همین حین از فرصت استفاده می‌کرد و چون من اولین ایرانی‌ای بودم که اونجا بودم هر سوالی و انتقاد و نظری درباره ایران داشت و می‌گفت و این خیلی اذیت کننده بود. چون اگه نیاز باشه هرجا می‌ری هی جواب پس بدی به یه اعصاب فولادین نیاز داری. یکی از ویژگی‌های فرانسویا اینه که طرفدار جمعن نه حق! یعنی اگه با شما تنها بودن، حق با شما بود. اما کافیه یه دو تا فرانسوی کنارش باشن اونوقت میشن طرفدار اونا. برای همین نمی‌شه رو محبتا و مهربونیاشون حساب کرد. 🌍 ✍🏻ا.م ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
هجدهم اون روز یکی از روزایی بود که یه استاد محترم و حتی شاید خیلی محترم به جمع ما اضافه شده بود و با اصرار ملیکا مونده بود تا یه قهوه بخوره، بعد بره. ملیکا، که علاقه زیادی به حرف زدن داشت، شروع کرد به صحبت. _این خانوم جوون دانشجویی جدید ماست. ایرانیه. گفتن نداره؛ واضحه که ایرانیا عرب نیستن. پرس هستن.( چی‌چی واضحه!؟ همه اینا رو خودم بهش گفتماا. خودش هم فکر می‌کرد ما عربیم!) چند روزیه که اومده به این شهر. این شهر و این لابراتوار رو خیلی دوست داره. (دروغ می‌گه! اینا رو من نگفتم. هرکی ندونه، شما می‌دونید که من آرزو داشتم دانشجوی انسم باشم؛ نه اینجا.) و البته چون مسلمونه نمی‌تونه با آقایون دست بده.( باریکلا ملیکا! این یکی رو خیلی خوب و به‌موقع گفت.) آره دیگه ملیکا داره کلاس می‌زاره😂🌹 ✍🏻ا.م ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
نوزدهم استاد خیلی محترم گفت:« خوشبختم! امیدوارم بهتون خوش بگذره.» این غایت آمال العارفین مردم فرانسه‌ست. همه‌چیز و همگان از سفر به کشور‌های کهن و از جمله ایران و تخت جمشید و اصفهان صحبت می‌کردن که یهو ملیکا، که چند دقیقه‌ای می‌شد سکوت اختیار کرده بود، جهت به نمایش گذاشتن معلومات پنهانش و به رخ کشیدن ویژگیای فرهنگی فرانسه جلوی اون سه نفر گفت: «دیدن کشورای مختلف باعث می‌شه تجربیات آدم زیاد بشه و فرهنگای مختلف رو بشناسه. مثلاً ایرانیا اکثراً مسلمونن. من اسلام رو می‌شه گفت خیلی خوب می‌شناسم! 🤔❗️ ✍🏻ا.م ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
بیستم «و خب واقعا یه فرهنگ متفاوته از اونچه مثلاً توی فرانسه رایجه. مثلاً اسلام به مردا گفته که می‌تونن چهار تا زن بگیرن؛ ولی توی فرهنگ ما اصلاً این‌طور نیست. غیر از اینه لوغانس!؟» _اه ... اصلا حرفش هم نزن! فکر می‌کنم یه زن فرانسوی هیچ‌وقت نتونه بپذیره که همسرش سه تا زن دیگه هم بگیره.اصلا چنین اجازه‌ای رو به همسرش نمی‌ده. البته خب اینجا فرانسه‌ست. فکر می‌کنم ایران هم بیشتر پیشرفت کنه زنا می‌تونن حقشون رو از مردا بگیرن. تیکه آخر رو هم برای دلداری دادن به من گفت بشارت یه منجی... ولی خب چجوری می‌گفتم!؟ از کجا شروع می‌کردم!؟ دیدم نمی‌شه ازش بگذرم و همینجوری خودشون برداشت کنن.... و فکر نکنن اسلام و ایرانی‌ها تا به حال به این چیزا فکر نکردن و نمی‌کنن. ✍🏻ا.م ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇 🆔 @basaerehoseiniyeh