★شهید بابک نوری هریس:
خواهران خوب تر از جانم من نمی دانم وقتی حسین(ع) در صحرای کربلا بود چه عذابی می کشید،ولی می دانم حس او به زینب(س) چه بوده..
عزیزان من حالا دست هایی بلند شده و زینب هایی غریب و تنها مانده اند و حسینی در میدان نیست..
امیدوارم کسانی باشیم که راه او را ادامه دهیم و از زینب های زمانه و حرم او دفاع کنیم..
#شهیدانه 🕊
#اربعین 🥀
🌹🍃🌹🍃
2.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نگویید جا ماندهایم!
کسی که قلب و روحش رفته جامانده نیست.
جامانده کسی است که عشق و شور و طلب زیارت #اربعین به ذهنش هم نمیرسد و علاقهای ندارد.
اگر به هر دلیلی اشتیاق رفتن هست و شرایطش نیست، خیری بوده و ثواب نیت را بردهاید. شاکر باشید و نگویید جامانده ایم.
✍️آیت الله جوادی آملی
🌹🍃🌹🍃
💔
روزمان را متبرک میکنیم به یاد لاتی که لوتی شد
هشت روز مانده به اربعین سال ۹۳ ساعت یازده شب بود که مجید سراسیمه آمد خانه:
«وسایلم را جمع کنید که عازم کربلا هستم.»
گفتم: «زودتر می گفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر می دادیم.» عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند.
چه رفقـایی و چه سفر اربعیـنی!
تا برسند مرز مهران، صدای آهنگ و بگو بخندشان بلند بود؛ گویا کارناوال شادی راه انداخته بودند.
مجید اولین بار که رفت داخل حرم حضرت علی (ع) کمی تغییر کرد و کم حرف شد.
هر بار هم که می رفت حرم، دیر برمی گشت؛ آنهم با چشم های قرمز.
رفقا مانده بودند که این خود مجید است یا نقش بازی جدیدش.
پیاده روی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه می گفت و نه می خندید.
پایش که رسید بین الحرمین، از درون شکست.
دیگر دست خودش نبود. ذکـر لبـش یا حسـین یا حسـین بود و مشغول اشـک و نـالـه.
وقتی می خواستند برگردند، به صمیمی ترین دوستش گفت: «توی این چند روز از امـام حسین ع خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند دیگر هیچ چیز نمی خواهم.»
او حـرّی دیگری از نوع مدافعان حرم شده بود که فاصله بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود.
✍🏻دلم میخواهد اینجوری عاقبت بخیر بشم
دسته گلی از صلوات به نیابت از تمامی شهدا از صدر اسلام تاکنون، هدیه میدهیم محضر حضرت علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما
🌸الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
📚 کتاب "مجید بربری "
#شهید_مجید_قربانخانی
#اربعین
🌹🍃🌹🍃
26.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرفهایی که کمتر شنیدیم 🥺 ...!!
.
راوی: کربلایی علی زین العابدین پور
#سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🕊
#اربعین
🌹🍃🌹🍃
✍فرازی از وصیتنامه #شهید_مهدی_اشرف
اگر روزی بعد از شهادت من، راهِ کربلا باز شد و قبر حسین(ع) را زیارت کردید، بگویید حسینجان بسیار عزیزانی بودند که آرزوی زیارت قبر تو را داشتند.
#اربعین ،نائب الزیاره شهدا باشیم...
-یادشهداباذکرصلوات-
اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
46.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ داستان جوان لااُبلای که در مسیر #اربعین آمد...
#زیارت
#امام_حسین
#کربلا
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💔در خاطرات شهید تهرانی مقدم هست؛ میگه رفته بودیم روسیه که یه موشک خیلی پیشرفته رو تحویل بگیریم. ژنرال روسی گفت این موشک رو دیگه نمیتونید از روش بسازید. ژنرال خندید و گفت این فناوری فقط در اختیار روسیهس. میگه نگاش کردم و گفتم اینم میسازیم. بازم خندید...
❤️🔥وقتی برگشتیم تهران خیلی تلاش کردم نمونه اون موشک رو بسازم اما به دَرِ بسته میخوردم. تااینکه سه روزِ تمام تو حرم امام رضا متوسل شدم به آقا تا راهی به ذهنم برسه. روز سوم احساس کردم عنایتی شد. سریع رفتم تو دفتر نقاشی دخترم شروع کردم به نقاشی کردن اون طرحی که به فکرم اومد. وقتی تو تهران عملیش کردم دیدم از مدل روس هم بهتر در اومد.
💔امام رضا گره سخت رو تو
دفتر نقاشی دختر بچه حلش میکنه!
🥀خاطره اى به ياد شهيد معزز حسن طهرانیمقدم
#امام_زمان
#اربعین
#کربلا
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
23.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای جالب شخصی که در #کربلا، بجای درخواست حاجات شخصی، برای فرج #امام_زمان عج دعا کرده و...
#اربعین
شهیدحسین_معزغلامی:
اربعین بود و برای جور شدن گذرنامه ام مشکلی پیش آمد ...
زنگ زدم به حسین :📞
_گفتم: دارم از استرس میمیرم،
+گفت: یہ ذڪر بهت میگم هر بار گیر ڪردے بگو، من خیلی قبولش دارم: گرهے ڪار ِمنم همین باز ڪرد
_ گفتم: باشہ داداش بگو،
+ گفت: تسبیح دارے؟📿
_ گفتم: آره،
+گفت: بگو "الهی بالرقیہ سلام الله علیها"
حتمـا سہ سـالہے ارباب نظر میڪنہ، منتظرتم و قطع ڪردم
چشممو بستم شروع ڪردم:
الهی بالرقیہ سلاماللهعلیها
الهی بالرقیہ سلاماللهعلیها
۱۰تا نگفتم ڪہ یهو گفتن: این پنج نفـر آخرین لیستہ، بقیہاش فـردا، توجہ نڪردم همینجور ذڪر میگفتم ڪہ یهو اسمم رو خوندن، بغضم ترڪید😭 با گریہ رفتم سمت خونہ حاضرشم، وقتی حسین رو دیدم گفتم: درستشد، اشڪ تو چشمش حلقہ زد و گفت😔:
"الهی بالرقیہ سلام الله علیها"
#اربعین 🥀
🌹🍃🌹🍃
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
4.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گناه میکنی نگو جوونم به جوونیشون بر میخوره..!😔💔
#شهید_احمد_مشلب
#اربعین
🏴 پیاده روی #اربعین در سیره #شهید_مهدی_نوروزی
🌷انگار ناف مهدی را با کربلا بریده بودند. در طول زندگی ۳۲ ماهه مان، سه سفر اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد. سفر اول خواهر و شوهر خواهرم هم همراه مان بودند. پس از سلامی به حضرت علی (ع) در نجف، حرکت کردیم. شب اول تا دو نصف شب راه می رفتیم. سفر با او اصلا خستگی نداشت. وسط راه روضه هم می خواند همه را می گریاند.
🔹وسط راه بچه ای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب می داد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود. رفت با او عکس گرفت. گفت: «انشاء الله خدا چنین بچه ای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعین». نزدیک کربلا از یکی از موکب ها جارو گرفت و شروع به کار شد. جارو می کرد و می گفت: «این ها خاک قدم های زائر های کربلاست. بردارید برای قبرهای تان».
راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید