#یک_تیر_دو_نشان....
🌷پرسید: مادر! دوست داری من چهطوری شهید بشوم؟ گفت: من چه میدانم که تو دوست داری چهطوری شهید بشوی؟ ناصر گفت: دوست دارم فوری شهید نشوم؛ چند ساعت توی خون خودم بغلطم و درد بکشم تا سختی و رنج جانبازان را هم درک کنم.
🌷خمپاره که آمد، یازده ترکش به بدنش نشست. وقتی رساندنش به بیمارستان، داشت ذکر میگفت: یا حجتبن الحسن(عج…) پارچه نوشته “آزادی خرمشهر را به حضور امام و امت حزب الله تبریک میگوییم” بر فراز مسجد جامع خرمشهر یادگار شهید ناصر فولادی است.
🌷شهید ناصر فولادی مسئول تبلیغات تیپ ثارالله (قبل از تبدیل تیپ به لشکر) بود و در عملیات بیت المقدس و روز فتح خرمشهر به فیض عظیم شهادت نائل شد.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز ناصر فولادی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#تیر_اصابت_شدهی_دقیق!
🌷در گردان تخریب لشکر ۵۷ که رزمندگانشان به واحد «ایثار» معروف شده بودند، در اکثر مواقع پس از خنثی کردن میادین مین، در ادامه عملیات هم حضور داشتند وکمک میکردند. در عملیات «فتح ۵» برای آزادسازی شهر «ماؤوت» عراق نیز چنین شد. یکی از نیروهای واحد تخریب نوجوانی بسیجی به نام «مرتضی آقایی» اهل روستای دارایی خرم آباد بود که روحی لطیف داشت و عاشق شهادت بود. او در وصیتنامه خود نوشته بود «خدایا من آرزوی شهادت دارم و از تو میخواهم شهادتم را به وسیله اصابت تیر به قلبم که برای امام حسین (علیه السلام) میتپد قرار دهی تا شرمنده او نباشم و قلبم فدای قلب حسین (علیه السلام) شود.»
🌷پس از عملیات از تیم تخریب خواسته شد که به مقر خود بازگردند؛ اما آنها سلاح برداشته و به همراه گردان در ادامه عملیات شرکت کردند. سه نفر از نیروهای دشمن در یک سنگر محکم بتونی مخفی شده بودند و چند نفر از نیروهای لشکر را مجروح و شهید کرده بودند. این سنگر موقعیت استراتژیکی و مهمی در منطقه داشت و با مهندسی نظامی مناسبی ساخته شده بود. اسلحه «آر.پی.جی» و تیربار هم با توجه به فاصله زیادی که داشت در آن اثر نمیکرد و سلاحی با بُرد قدرت بیشتر هم در اختیار نبود. بنابراین باید با پذیرش خطر کشته شدن پیشروی نیروها انجام میشد....
🌷در نهایت تصمیم بر این شد که چند نفر از رزمندگان شهادت طلب، خود را به خطر بیاندازند و برای انهدام آن سنگر اقدام کنند. از جمله افراد داوطلب، سردار شهید احمد قاسمزاده و مرتضی آقایی بودند. آنها جهت انهدام سنگر به طرف دشمن حرکت کردند و نوع عملیات آنان به روش جنگ چریکی و حرکت و دویدن با سرعت و استفاده از خیزهای پنج ثانیه بود. در آخرین لحظاتی که مرتضی آقایی خود را به نزدیکترین فاصله به سنگر دشمن رسانده بود تیر دشمن به سینهاش اصابت کرد و او را به آرزویش رساند.
🌷پس از او سردار احمد قاسمزاده خود را به آن سنگر رساند و با پرتاب نارنجک آن را منهدم کرد و نیروهای دشمن را که در درون آن سنگر بودند به هلاکت رساند. وقتی بچهها به بالین جسد مرتضی آقایی رسیدند، دیدند تیر شلیک شده از سمت دشمن دقیقاً به قلبش اصابت کرده است.
🌹خاطره ای به یاد سردار شهید احمد قاسمزاده و شهید معزز مرتضی آقایی
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
خاطره ای از شهید محمود کاوه/ ساکنان ملک اعظم،ص88 مفقود الاثر می گفت:" دوست دارم مفقودالاثر باشم،
#هیبت_فرمانده
🌷یک اسیر گرفته بودیم، از آن گردن کلفتها! دوتا چیز را لازم داشتیم بدانیم. یکی اینکه بقیه کوملهها کجا رفتهاند؟ یکی هم اینکه با اسرای ما چکار کرده اند؟ طرف لب از لب برنمیداشت. میگفت: گردنم رو هم بزنین، چیزی نمیگم.
🌷....محمود رسید. دست گذاشت روی شانهاش. شروع کرد باهاش قدم زدن. از بچهها دور شد. چند دقیقه بعد برگشتند. محمود جایی را نشان داد. گفت: اونجا رو بکنید. خودش با یک گروه رفت دنبال کوملهها. اسیره را هم برد.
🌷آنجا را که کندیم، جنازه بچهها را پیدا کردیم. تا مدتها دوست داشتم، بدانم به آن اسیر چه گفت که این جور رامش کرد! هیبتش ولی نمیگذاشت بپرسم ازش.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید سردار محمود کاوه
📚 کتاب "ساکنان ملک اعظم"
منبع: سایت اخلاص شمیم
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
شهیدی که زمان و مکان شهادتش را می دانست* *شهید عبدالحسین برونسی*🌹 🌱متولد: تربت حیدریه ۱۳۲۱ 🌷شهادت:
🌷 شهیدی که حضرت زهرا(س)زمان و مکان شهادتش را به وی اطلاع داد 🌷
🔸سردار شهید عبدالحسین برونسی
◇نام: عبدالحسین برونسی
◇نام پدر: حسینعلی
◇ولادت: سال 1321/06/03 (مشهدا/تربت حیدریه/روستای گلبوی کدکن)
◇شهادت: 1363/12/23 (عملیات بدر)
◇وضعیت تاهل: تاهل
◇نام جهادی: ندارند
◇اخرین مقام: سرباز امام خمینی(ره) و فرمانده تیپ ۱۸ جواد الائمه
◇نحوه شهادت:
اصابت ترکش خمپاره بر بدن شهید/پیکر مطهر بازنگشت
◇سن شهادت: 42 ساله
◇علاقه: حضرت زهرا(س)
◇قسمتی از وصیتنامه شهید:
گر بدانم با خون من حتی یک دختر حجاب خود را رعایت میکند حاضرم صدها بار کشته شوم.
#یادش_باصلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۸ آذرماه، اولین سالگرد شهادت طلبه بسیجی قمی مدافع امنیت #شهیدحسنمختارزاده به دست اغتشاشگران در سال ۱۴۰۱ گرامی باد🥀
📌 بابا احمد پیرترین شهید دفاع مقدس
🔹 شهید احمد کوچکی در روز نهم آذر ماه سال ۱۲۹۲ در روستای چپقلو شهرستان فامنین از توابع استان همدان به دنیا آمد.
◇ رزمنده ها آنقدر به شهید احمد کوچکی علاقه داشتند ،او را همیشه «بابا احمد» صدا میزدند.
◇ با اینکه بیش از ۶۸ سال سن نداشت، اما رشادتهایش در خط مقدم همگان را به وجد آورده بود.
◇ شهید جهان آرا در روز محاصره آبادان بارها در ستایش و تمجید از دلاوریهای بابا احمد سخن میگفت.
◇ سابقه رشادتهای او به زمان نوجوانیاش برمیگردد. او در سن نوجوانی با بیل کشاورزی در برابر افسر انگلیسی ایستاد و از ناموس هموطن خود دفاع کرد.
◇ شهید کوچکی در روز پنجم خرداد ماه سال ۱۳۶۰ در منطقه عملیاتی فیاضیه با تیر مستقیم خمپاره شهید شد.
◇ پیکر مطهر بابا احمد در گلزار شهدای شیخان شهرستان مقدس قم قرار دارد.
#بابا_احمد
#شهید_احمد_کوچکی
#یادشهداباصلوات
📌 ماجرای مادری که فرزند شهیدش را غسل داد و بر لبانش بوسه زد.
🔹️ آنچه که در تصاویر دیده مي شود ، خانم آفاق بصیری؛ مادر دانشجوی شهید «سیدمحمد محمدنژاد» از لشگر ۲۵ کربلا در استان مازندران است.
◇ #شهید_محمدنژاد در ادامه عملیات بیتالمقدس در وسط معرکه جنگ شهر خرمشهر بر اثر اصابت گلوله کاتیوشا به پشت سرش به #شهادت رسید.
🔹️ وقتی به #مادرشهید گفتند؛ که پسر شما غسل نمیخواهد گفت: درست است که فرزند من نیاز به غسل و کفن ندارد، ولی من او را غسل میدهم و کفن میپوشم، تا به دشمنان بگویم ما از مرگ و #شهادت هیچ ترس و واهمهای نداریم و به مردم بگویم که افتخارم این است که پسرم فدای اسلام، انقلاب و حضرت امام شده است.
◇ این #مادرشهید خودش وارد قبر شد و از احساس او پرسیدند گفت: خیلی نوازشش دادم و با او درددل کردم و بعد از آن نیز خودم وارد قبر شدم و تلقینش را خواندم. لبانم را جلوی گوشش گرفتم و به او گفتم: پسرم! سلام مرا به مادرت #حضرت_زهرا (س) برسان و به او بگو: من یک مادر پیری دارم و از او بخواه که در روز قیامت از من شفاعت کند.
#شهید_سیدمحمد_محمدنژاد
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
📛 غلبه بر شهوت ... و توفیق شهادت🕊🕊 🌷 #شهیداحمدعلینیری ❇️ حضرت علی(علیه السلام): پاداش مجاهد ش
گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای #اذان اومد . احمد آهسته رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره اما گوش نداد و رفت ...
مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه...
همه رو به صف کرده بودند و آماده امتحان بودیم اما بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچ پچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد.
همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه! بعد هم یکی از بچّه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد و مثل بقیه نشست و امتحانش را داد ...
#شهید_احمد_علی_نیری
🌷 #پيكر_بیسر_آخرين_شهيد....
🌷روز تاسوعا قرار شده بود پنج شهيد گمنام در شهر دهلران طى مراسمى تشييع شوند. بچههاى تفحص، پنج شهيد را که مطمئن بودند گمنام هستند انتخاب کردند. ذره ذره پيکر را گشته بودند. هيچ مدرکى بدست نيامده بود. قرار شد در بين شهدا يکى از آنها را که سر به بدن نداشت به نيابت از ارباب بیسر، آقا اباعبدالله الحسين(ع) تشييع و دفن شود. کفنها آماده شد. شهدا يکى يکى طى مراسمى کفن میشدند.
🌷آخرين شهيد، پيکر بیسر بود. حال عجيبى در بين بچهها حاکم بود. خدا اين شهيد کيست که توفيق چنين فيضى را يافته تا به نيابت از ارباب در اين روز تشييع شود؟! ناگهان تکه پارچهاى از جيب لباس شهيد به چشم خورد. روى آن نوشتهاى بود که به سختى خوانده میشد؛ "حسن پرزه اى، اعزامى از اصفهان"
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز حسن پرزه اى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
نام: مجید قربانخانی ولادت: 1369/05/30 (تهران) شهادت: 1394/10/21 (سوریه/حلب/خانطومان) رجعت:98/2/6 🔸وض
🌷 شهیدی که اهل قلیون و خالکوبی بود 🌷
نام: مجید قربانخانی
نام پدر: ــــ
ولادت: 1369/05/30 (تهران)
شهادت: 1394/10/21 (سوریه/حلب/خانطومان)
وضعیت تاهل: مجرد
نام جهادی: ندارند اما معروف به مجید سوزوکی هست
اخرین مقام: سرباز بی بی زینب(س)
نحوه شهادت:
در خانطومان وضعیت بسیار بدی داشیم اتیش از همه جا میبارید اولین مجروح هم مجید بود،مجید درد داشت و بهم گفت حاجی خلاصم کن من سرش داد زدم گفتم فقط سمت دشمن تیر میندازم این اخرین شوخی مجید بود به شهید مرتضی کریمی گفتم مجیدو ببر عقب که تو راه با اصابت موشک به ماشینشون دوتاشونم شهید شدن و پیکرشون برنگشت
سن شهادت: 25 ساله و تک پسر خانواده
علاقه: مداحی
قسمتی از وصیتنامه شهید:
بسم رب الشهدا و الصديقين
سلام عرض ميكنم خدمت تمام مردم ايران. سلام ميكنم به رهبركبير انقلاب و سلام عرض ميكنم به خانواده عزيزم. اميدوارم بعد از شهادتم ناراحتي نداشته باشيد و از شما خواهش ميكنم بعد از مرگم خوشحال باشيد و گريه بر مصيبت اباعبدالله كنيد. سر پيكر بيجان من خوشحال باشيد كه در راه اسلام و شيعيان به شهادت رسيدم.
صحبتم با حضرت امام خامنهاي؛ آقا جان اگر صدبار دگر متولد شدم براي اسلام و مسلمين جان ميدهم و از رهبر انقلاب و بنياد شهدا و سپاه پاسداران و همين طور بسيج خواهشمند هستم كه بعد از به شهادت رسيدن من هواي خانوادهام را داشته باشيد.
#یادش_باصلوات
📌 دانش آموز ۱۳ ساله کرجی «السلام علیك یا اباعبدالله» گفت و به شهادت رسید.
🔹️ شهید ۱۳ ساله علیرضا محمودی پارسا در دوران حضور در جبهه یکبار به شدت مجروح شد و پس از بهبودی مجددا به جبهه بازگشت.
◇ وی ۲۷ بهمن سال ۱۳۶۱ مجددا بر اثر اصابت خمپاره و گلوله از ناحیه شکم و سینه به شدت مجروح شد و پس از تحمل دو روز درد شدید در نیمه شب جمعه ۲۹ بهمن سال ۶۱ در حالتی که حضور مقدس ابا عبدالله را بربالین خود احساس میکرد و بر ایشان سلام میداد جان خود را تقدیم جانان کرد.
◇ علیرضا با شروع جنگ تحمیلی آماده اعزام بود که به علت كمی سن به او اجازه حضور در جبهه های جنگ را نمی دادند.
◇ سرانجام در فروردین سال ۶۱ به جبهه كامیاران رفت بعد از ۳ ماه برگشت و مشغول امتحانات شد و با موفقیت كامل آن را به پایان رساند و به كلاس سوم راهنمایی ارتقاء یافت.
◇ در اول تیرماه، بار دیگر عازم جبهه سومار گردید و در حمله مسلم ابن عقیل با رمز یا اباالفضل علیه السلام از ناحیه سر و گردن و صورت مجروح گردید.
◇ خبر شهادت همسنگر و هم پیمانش او را به شدت متاثر ساخت و دیگر تحمل ماندن را نداشت.
◇ در چند مرحله مجروح شد و در بار آخر طی ۲ روز جراحت درد سختی را بر جان پذیرفت و در ساعت ۲:۳۰ دقیقه نیمه شب جمعه ۲۹ بهمن ماه ۱۳۶۱ با جمله «السلام علیك یا اباعبدالله» به سوی معبود شتافت.
#شهدای_دانش_آموز
#شهید_علیرضا_محمودی
هدایت شده از صوت انقلابی
❇️ سلسله پادکست های پاسخ به شبهات فاطمیه :
❓آیا ثواب گریه بیشتر از شادی اهل بیت علیهم السلام است که مجالس گریه ما بیشتر از شادی هست؟
❓شبهه؛ شجاعت و غیرت امیرالمومنین (علیه السلام) با حمله بیت و سکوت ایشان ناسازگار است!
❓شبهه؛ اگر حمله به بیت و شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) واقعیت دارد چرا امیرالمومنین (علیه السلام) بعد از آن واقعه، اشارهای به این موضوع نکردند؟!
❓شبهه؛ چرا بعد از شهادت حضرت زهرا (س)، امیرالمومنین (علیه السلام) بیعت کردند؟!
❓شبهه؛ حدیث ایذاء و فاطمه بضعه منی، راجع به علی (علیه السلام) و هشدار به وی است!
❓شبهه؛ آیا امامان شیعه از نسل خلیفه دوم هستند و اختلافات افسانه تاریخی است؟!
❓شبهه؛ اگر حضرت زهرا (سلام الله علیها) و ائمه برطرف کننده حوائج هستند خود چرا مصائب خود را رفع نکردند؟!
❓شبهه؛ چرا اسم حضرت زهرا (سلام الله علیها) مانند زنان برجسته در قرآن نیامده است؟!
❓شبهه؛ آیا حجاب حضرت زهرا (س) حجابشان مانند حجاب امروزی بوده است؟
❓ شبهه ؛برگزاری ایام فاطمیه باعث تفرقه بین امت اسلامی است و با هفته وحدت در تضاد است!
❓شبهه ؛ اگر ائمه مثل شما شیعیان، اعتقاد به شهادت حضرت زهرا (س) داشتند پس چرا خود مثل شما عزاداری نمیکردند؟!
❓چرا حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند افرادی مشخص زیر تابوتشان نروند؟
❓اسناد خطبه فدکیه سندیت ندارد!
❓باغ فدک هبه به حضرت زهرا سلام الله علیها بود یا ارثیه ایشان؟
آیا انبیاء از خود ارث بجا میگذارند؟
#فاطمیه
#عزادارحقیقی
#انتقام
👌در انتشار این پیام کوشا باشیم...
┏━━ 🎵 ━┓
🆔 @sot_enghelabi
┗━━ 🎵 ━┛
📌 ماجرای شهیدی که در عالم بیداری با حضرت زهرا (س) دیدار کرد.
🔷️ در بازدید مقام معظم رهبری از لشکر ۱۹ فجر استان فارس، فیلم مصاحبه ای از شهید اسلامی نسب که برای چند روز قبل از شهادتش بود، پخش شد.
◇ ایشان با ذکـر عملیات فتح المبین به یاد حضرت زهـرا (س) افتاد و گفت: «آن پاره تن حضرت رسول (ص) همیشه ما را در مصائب یاری کرده و هیچ گاه تنها یمان نگذاشته است.»
◇ سپس با بغض و مکث طولانی ادامه داد: «هرگـاه نام مبارک بی بی حضرت فاطـمه (س) را به زبان می آورم، ناخودآگـاه از خود بی خود می شوم.» و بعد به زمین خیره میشود و سکوتی طولانی ..!
🔻 وقتی فیلم تمام شد؛ مقام معظم رهبری با چشمان خیس از اشک فرمودند: «ایشان کتمان میکند که حضرت را دیده است. بنده مطمئنم که این شهید عزیز، در عالم بیداری با حضرت زهرا (س) مراوده داشته است.»
🎙 راوی: سردار نبی رودکی
📚 خط عاشقی (۲) / حسین کاجی
#سردار_شهید_محمد_اسلامی_نسب
#یادشهداباصلوات
📌 شهیدی که حاج قاسم او را کلید لشگر معرفی کرد.
🔹️ در زمان جنگ عراقی ها برای شهید محمد مهدی کازرونی، جایزه ای بیشتر از فرمانده اش تعیین کرده بود!
◇ در لحظه شهادت قرآن را بوسید و زیر لب امام زمان (عج) را صدا میزد.
◇ در عملیات حصر آبادان توانست با اسلحهٔ خالی چند عراقی را اسیر کند.
◇ حاج قاسم درمورد ایشان گفتند: حاج مهدی کازرونی کلید لشکر بود و قسم میخورم در وجودش ذره ای ترس وجود نداشت!
#سردارشهید_محمدمهدی_کازرونی
📌شهیدی که بعد از ۱۰ سال، خون تازه از بدنش جاری شد.
#شهید_عبدالنبی_یحیایی
🔺 "شهید عبدالنبی یحیایی" از شهدای شاخص استان بوشهر است که در سال 62 و عملیات والفجر 2 به شهادت رسید. پیکر مطهر وی نیز در شهر تنگ ارم شهرستان دشتستان به خاک سپرده شد.
🔻خانواده شهید پس از گذشت 10 سال از تدفین، به دلیل نشست مزار و نیاز به تعمیر آن، ناچار به نبش قبر شدند که در این حین متوجه سالم بودن جسد مطهر شهید می شوند، به گونه ای که بر اساس شهادت حاضران، بدن شهید گرم و تازه بوده و خون نیز در آن جریان داشته است....
#یادشهداباصلوات
شهیدی که مزارش گلاب ترشح میکند،همیشه نمناک است و بوی عطر میدهد.
نام: سید احمد پلارک
نام پدر: عباس
ولادت: 1344/02/07 (تهران/اصالتا تبریزی)
شهادت: 1366/01/22 (شلمچه)
وضعیت تاهل: مجرد
نام جهادی: ندارند اما معروف به شهید عطری هستن
اخرین مقام: سرباز امام خمینی(ره)و فرمانده آر پی چی زن های گردان محمدرسول الله(ص)
نحوه شهادت:
خط مقدم جبهه/اصابت ترکش دشمن
سن شهادت: 23ساله
علاقه: مراسمات مذهبی و هیئتی
قسمتی از وصیتنامه شهید:
به روی قبرم بنویسید امام دوستدارم و التماس دعا دارم میدانم که بر سر قبرم
می آید.
#یادش_باصلوات
📌شهیدی که نذر حضرت زهرا بود،در ولادت حضرت زهرا بدنیا و با شهادتش شهیدشد.
🔹چندسالی بود ازدواج کرده بودیم اما صاحب فرزند نمیشدیم برای حل مشکل رفتیم دیدار اقای گلپایگانی.
پیشنهاد داد به حضرت زهرا(س)متوسل بشیم به حضرت زهرا(س)توسل کردیم و سفره نذری پهن کردیم سال بعد روز ولادت حضرت زهرا(س) پسرم دنیا اومد،باشروع جنگ رفت جبهه و سال ۶۴ در سالروز شهادت حضرت زهرا(س)شهید شد.
#شهیدعلےبیطرفان
#یادش_باصلوات
📌رفت تا مادرشو پیش حضرت زینب(س) رو سفید کنه.
🔸ازش پرسیدن چندسالته چرا اومدی سوریه؟
گفت ۱۸ سالمه بخاطر علاقه به اهل بیت،
گفت مادرم فوت کرده اومدم پیش بی بی زینب(س)روسفیدش کنم
فردای مصاحبه شهیدشد و پیکرش برنگشت.
◇پسر و فرزند صالح یعنی این ، این مادر چه کرده که روزیش همچین پسری بوده؟
#شهیدسلیم_اقبالی | #فاطمیون
#یادشهداباصلوات
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
🕊سردار شهید غلامعلی پیچک 🕊 ( شهیدی که بعد از یک هفته از شهادتش خون از گلویش بیرون میزد و بوی
📌 قهرمانان شهید قله های بازی دراز (بازوی ولایت) را بشناسیم.
🔷️ ۲۰ آذر ۱۳۶۰ (عملیات مطلع الفجر) سالروز شهادت غلامعلی پیچک ، فرمانده عملیات بازی دراز ، مجاهد پیشتاز مسلح در مبارزات مخفی در دوران شاه، معلم و دانشجوی انرژی هسته ای در قبل از انقلاب، مبارزه با گروهک های تجزیه طلب در مناطق کردنشین ، فرمانده عملیات درغرب کشور هستیم.
🔻 در عکس دستخط رهبر انقلاب درباره شهید پیچک بر روی عکس یادگاری که در جماران در دیدار فاتحان بازی دراز با امام امت (۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۰) گرفته شده را میبینیم.
◇ در آن روز کوچه های جماران پر بود از رزمندگانی که شوق دیدار امام در دلشان آتشی برافروخته بود.
◇ #شهید_پیچک با اشاره ای #شهید_موحد را با آستین خالی و #محسن_وزوایی را با جراحت گردن صدا زد تا واردحیاط شده امام را دیدندکه پشت نرده های ایوان با آن قبای طوسی و عرقچین سیاه،درحالیکه شمد سفید تا شده ای روی پاهایش انداخته،مثل همیشه آرام روی صندلی کوچکی نشسته است.
◇ پیچک، علی طاهری، عباس شعف، موحد دانش و #محسن_وزوایی ،آه که آن چند ثانیهای که برایش چندماه زحمت کشیده بودند و به اندازه چندسال از زندگیشان میارزید چه زود گذشت.
◇ وبعد وزوایی بود که در کسوت یک سرباز در محضر امام درجمع همرزمانش ایستاده گزارش عملیات را به تمامت و زیبایی قرائت کرد،گزارشی که درپایان پیشنهاد میکرد بعد ازین میتوان نام قله های بازی دراز را بازوی ولایت فقیه نامید.
#آى_شهدا.... #غلط_كردم....!
🌷عید نوروز بود. کاروانهای زیادی برای بازدید از جبههها عازم کربلای جنوب شده بودند. عصر یکی از روزها در محوطهی صبحگاه دوکوهه قدم میزدم که خانمی جلویم را گرفت. شروع کرد به صحبت.... معلوم بود که حسابی منقلب شده، گریه امانش نمیداد. کلمات را بریده بریده ادا میکرد. از دست خود و دوستانش شاکی بود!!
🌷میگفت: «من و رفقایم برای تفریح آمده بودیم جنوب.... ناخواسته به اینجا کشیده شدم. حال و هوای اینجا طور دیگری است.... به خدا از اینجا که برگردم دیگر آن زن قبلی نیستم. میدانم حقم جهنم است. اما قول میدهم توبه کنم. من زن بدی بودم....» زن روی زمین نشست و زار زد....
🌷من به آهستگی از او فاصله گرفتم. اما صدایش را هنوز می شنیدم که میگفت: «آی شهدا.... غلط کردم....»
❌❌ شهدا امامزادگان عشقند که مزارشان زیارتگاه اهل یقین است. (امام خمینی رضوان الله تعالی علیه)
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
یک استاد دانشگاه می گفت: شبی در خواب شهید همت را دیدم. با موتور تریل آمد به من گفت: بپر بالا.
از کوچه ها و خیابان ها که گذشتیم، به در یک خانه رسیدیم. و بعد از خواب پریدم ...
به اطرافیان گفتم به نظر شما تفسیر این خواب چیست؟ گفتند: آدرس خانه را بلدی؟ گفتم: بله. گفتند معلوم است، حاج ابراهیم گفته آنجا بروی.
خودم را به در آن خانه رساندم. در زدم. پسر جوانی دم در آمد. گفتم: شما با حاج ابراهیم همت کاری داشتی؟ یک دفعه رنگش عوض شد و شروع به گریه کرد.
رفتیم داخل و گفت: چند وقت هست می خواهم خودکشی کنم. داشتم تو خیابون راه می رفتم و فکر می کردم، که یک دفعه چشمم افتاد به تابلو اتوبان شهید همت.
گفتم: می گن شماها زنده اید، اگر درسته یک نفر رو بفرست سراغم که من رو از خودکشی منصرف کنه. الآن هم شما اومدید اینجا و می گید از طرف شهید همت اومدید.
کتاب «شهیدان زندهاند» چاپ موسسه شهید ابراهیم هادی را حتما تهیه کنید. خاطره 40 شهیدی که بعد از شهادت برگشتند و حماسه ای خلق کردند، در آن کتاب نوشته شده است.
🔷 ارادت شهید سید مرتضی آوینی به مادرش حضرت زهرا (س)
🔹احتمالاً زمستان سال ۶۸ بود که در تالار اندیشه فیلمی را نمایش دادند که اجازه اکران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پُر بود از هنرمندان، فیلمسازان، نویسندگان و... در جایی از فیلم آگاهانه یا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا (س) بیادبی میشد.
🔹من این را فهمیدم لابد دیگران هم همینطور، ولی همه لال شدیم و دم برنیاوردیم! با جهانبینی روشنفکری خودمان قضیه را حل کردیم. طرف هنرمند بزرگی است و حتماً منظوری دارد و انتقادی است بر فرهنگ مردم، اما یک نفر نتوانست ساکت بنشیند و داد زد: خدا لعنتت کند! چرا داری توهین میکنی؟!
🔹همه سرها به سویش برگشت در ردیفهای وسط آقایی بود چهل و چند ساله با سیمایی بسیار جذاب و نورانی. کلاهی مشکلی بر سرش بود و اورکتی سبز برتنش. از بغل دستیام (سعید رنجبر) پرسیدم: آقا را میشناسی؟ گفت: سیدمرتضی آوینی است.
🔸منبع: کتاب «شهید فرهنگ»
💠 در عالم رویا فهمیدم حضرت زهرا (س) هوای فرزندش، سید مرتضی آوینی را دارد💕
▫️روزی در خصوص مطالب چند شماره از مجله سوره که سید مرتضی آوینی سردبیرش بود به او نامه تندی نوشتم که مضمونش این بود که تو هم دیگر انقلابی نیستی و به دلایل سیاسی از آرمان هایت پا پس کشیده ای و من با تو قطع همکاری می کنم! حالم خیلی خراب بود. حسابی شاکی بودم.
پلک که روی هم گذاشتم، بی بی فاطمه (س) را در خواب دیدم و شروع کردم به عرض حال و نالیدن از مجله، که بی بی با ناراحتی فرمودند: با بچه من چه کار داری؟ من باز از دست حوزه هنری و سید مرتضی نالیدم، باز بی بی با ناراحتی فرمودند: با بچه من چه کار داری؟ من باز ادامه دادم اما برای بار سوم که این جمله را از زبان مبارک بانوی دو عالم شنیدم، از خواب پریدم. وحشت سراپای وجودم را فرا گرفته بود و اصلا به خود نبودم تا اینکه نامه ای از سید دریافت کردم!
سید در جواب نامه من نوشته بود: یوسف جان! دوستت دارم. هر جا می خواهی بروی، برو! هر کاری که می خواهی بکنی، بکن! ولی بدان برای من پارتی بازی شده و اجدادم هوایم را دارند.
دیگر طاقت نیاوردم و راه افتادم به سمت حوزه هنری و خطاب به سید مرتضی عرض کردم: پیش از اینکه نامه ات برسد، خبر داشتن پارتی ات را فهمیدم و خواب آن شبم را برایش تعریف کردم.
(منبع: برگرفته از مصاحبه با «یوسفعلی میرشکاک»)
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
📷👆 لحظه شهادت سید مرتضی آوینی در #فکه
🌷۲۰ فروردین ۷۲
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
📌 روایت حاج مهدی سلحشور از شهیدی که سر دربدن ندارد. | پیشنهاد میشود که این فیلم را نگاه کنید| 🔷️
شهیدی که از همه قامتش فقط یک دست برگشت.
🌷شهید مدافع حرم علی امرایی🌷
نام: علی امرایی
نام پدر: غلامرضا
ولادت: 1364/10/12 (تهران/مصادف باپنجم ماه محرم)
شهادت: 1394/04/01 (سوریه/شهردرعا/مصادف با پنجم ماه رمضان)
وضعیت تاهل: متاهل
نام جهادی: حسین ذاکر
اخرین مقام: سرباز بی بی زینب(س)
نحوه شهادت:
اصابت موشک به خودرو/مانند مقتدایش علی اکبر(ع)اربا اربا شدند و فقط یک دست از ایشان برگشت
سن شهادت: ۳۰ساله و فرزند چهارم خانواده و دارای ۱برادر و ۲خواهر
علاقه: شرکت در روضه و شهیدان زین الدین شهبازی محمودوند و شهدای تفحص
قسمتی از وصیتنامه شهید:
رفتم تا دگر از قافله کربلاییان جا نمانم و مانند سالهای قبل غصه بخورم. رفتم تانوکر کوی زینب شوم و تا ابد در این خانه بمانم وخاک کف پای زائران زینب و رقیه(س) شوم تا به آن امید که یک روز که امام زمان(عج) برای زیارت این دو حرم آمد من خاک کف پای ایشان شوم و به آرزویم نیز برسم. و می دانم که تمام اهل بیت به زیارت این دو حرم می روند و چه خوش باشد که اهل بیت از سر قبرم برای زیارت این دو حرم عبور کنند و در آخر عاجزانه میگویم که هم برایم دعا کنید و هم حلالم کنید.
#یادش_باصلوات
#فرمانده_فاطمی
#آقا_سید_محمد
فاطمیه سال 65
#عملیات_کربلای_5
سید بعد از توجیه #بچه_های_غواص .یک نفس عمیقی کشید و سینه اش را صاف کرد و گفت:
#برادرها_ایام_فاطمیه است .
#ایام_شهادت_مادر_ما_فاطمه(س) است.
و با التماس به مادرش حضرت زهراء سلام الله علیها ادامه داد.
مادر جون دست ما را بگیر.
ما برای یاری دین خدا قدم توی جبهه گذاشتیم
سید همینطور که صحبت میکرد صدای ضجه و ناله بچه های از گوشه و کنار بلند شد.
#سید_محمد_شب_عملیات_کربلای_5 سنگر بچه های تخریب در زیر#پل_هفتی_هشتی رو مبدل به مجلس روضه وعزادرای حضرت زهرا سلام الله علیها کرد.
آنقدر از خود بیخود شده بود که انگار نه انگار عملیاتی در پیش است.
سید با این اشعار وارد روضه شد.
سینه اش بوسید پیغمبر که مینوی من است
فاطمه هم فکر و هم سیما و هم خوی من است
یاد از بشکستن پهلوی او چون کرد گفت
بضعه من روح ما بین دو پهلوی من است
اون شب #آقا_سید روضه سوزاندن درب خانه مادرش حضرت زهراء سلام الله علیها رو خوند و شروع کرد بلند بلند گریه کردن و ضجه زدن و زمزمه میکرد
#دنبال_حیدر_می_دوید.
#ازسینه_اش_خون_می_چکید.
در ایام فاطمیه یاد فرماندهان فاطمی تخریب لشگر10سیدالشهداء علیه السلام
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
گرامیباد.