eitaa logo
خبرگزاری بسیج حوزه حضرت زینب سلام الله علیها کاشان 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
898 دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
5.3هزار ویدیو
188 فایل
🌐 تنها مرجع رسمی از مستندات وعملکرد پایگاههای حوزه حضرت زینب س https://eitaa.com/basijnews_hazratzeynab 📢 ارتباط با مدیر کانال جهت تبادل انتقادات و پیشنهادات @tahasb253
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️بازدیدمیدانی ونظارت ستادی از پایگاه صاحب الزمان توسط معاونتهای حوزه حضرت زینب سلام الله علیها ⚡️گزارش فرمانده پایگاه از عملکرد اعضای شورای پایگاه ⚡️عرض خداقوت وخسته نباشی فرمانده به پایگاه واعضای شورا ⚡️تقدیرواهدای هدیه فرمانده به معاونتهای برتر پایگاه @gharargahesayberiii
⚡️بازدیدمیدانی ونظارت ستادی از پایگاه سمیه توسط معاونتهای حوزه حضرت زینب سلام الله علیها ⚡️گزارش فرمانده پایگاه از عملکرد اعضای شورای پایگاه ⚡️عرض خداقوت وخسته نباشی فرمانده به پایگاه واعضای شورا ⚡️تقدیرواهدای هدیه فرمانده به معاونتهای برتر پایگاه عکس یادگاری با اعضای شورای حوزه حضرت زینب س @gharargahesayberiii
⚡️بازدیدمیدانی ونظارت ستادی از پایگاه ام السادات توسط معاونتهای حوزه حضرت زینب سلام الله علیها ⚡️گزارش فرمانده پایگاه از عملکرد اعضای شورای پایگاه ⚡️عرض خداقوت وخسته نباشی فرمانده به پایگاه واعضای شورا ⚡️تقدیرواهدای هدیه فرمانده به معاونتهای برتر پایگاه @gharargahesayberiii
⚡️بازدیدمیدانی ونظارت ستادی از پایگاه ریحانه النبی توسط معاونتهای حوزه حضرت زینب سلام الله علیها ⚡️گزارش فرمانده پایگاه از عملکرد اعضای شورای پایگاه ⚡️عرض خداقوت وخسته نباشی فرمانده به پایگاه واعضای شورا ⚡️تقدیرواهدای هدیه فرمانده به معاونتهای برتر پایگاه @gharargahesayberiii
نظارت ستادی متن خبر:حضورفرماندهی محترم حوزه حضرت زینب( س )سرکارخانم کریمی وبه همراه شورای محترم حوزه برای نظارت وبازرسی ازکارشورای پایگاه وهمچنین ارائه حکم تشویقی به ۱۳نفرازشورای پایگاه به مناسبت عملکردعالی ومناسب شورای پایگاه وبالخصوص مربی عزیزپایگاه سرکارخانم جعفرآبادی(بازرسی وسازندگی وتربیت بدنی وتربیت آموزش وعملیات وعلمی وطرح ثامن وتاییدصلاحیت وآمادوپشتیبانی وسیاسی و فاوا_امربه معروف)۱۹/۷/۱۴۰۰ بسیج _سمیه بسیج حضرت زینب س_کاشان @gharargahesayberiii
بسم الله الرحمن الرحیم پارت-۷۱ مریم از این کار او دلخور می شد، دلش می‌خواست مرکز توجه سعید فقط خودش باشد، ولی از طرفی هم دوست نداشت بامطرح کردن این موضوع باعث کدورت بین او و خانواده‌اش شود. محسن و الهه فقط آخر هفته‌ها به خانه حاج رضا می آمدند و به اندازه یک شام بیشتر مهمانشان نبودند. مریم هر چه سعی می کرد با الهه ارتباط بهتری برقرار کند نمی شد، چون الهه اصلاً به او راه نمی داد، نمی دانست چرا اما حس می کرد از او خوشش نمی آید،دور هم که بودند، سعید طبق عادت همیشه اش با شوخی و خنده مجلس را گرم می کرد، در این میان مریم متوجه نگاه پر حسرت الهه بود، شاید چون محسن اخلاقش تا سعید زمین تا آسمان فرق داشت، تنها شباهتشان رفیق باز بودنشان بود، که البته سعید به خاطر مریم این خصلت کنار گذاشته بود، اما محسن نه..... .... حاج رضا از اینکه دوباره نوه دار شده بود خوشحال بود، اما از وقتی نازنین دختر شیرین دنیا آمده بود، مریم از واکنش‌های متفاوتی که او نسبت با پسر محسن و نازنین داشت متوجه شده بود، که حاج رضا عاشق پسر است.... و اما سعید..... جان می داد برای بچه خواهر و برادرش.....ساعت‌ها با پسر محسن بازی می‌کرد، و نازنین را که دیگر هیچ......ان قدر در آغوش می‌کشید و می بوسید، که هر کس نمی دانست فکر می‌کرد که بچه خودش هست. مریم حسود نبود، اما ناخودآگاه از این رفتارهای سعید دلخور می‌شد و گاهی این دلخوری ها به بحث و جدل میانشان می‌انجامید... ✍فاطمه سادات مروّج کپی ممنوع🚫
بسم الله الرحمن الرحیم پارت-۷۲ _کجا میری سعید؟ _ اتاق مامانم اینا _غمگین نگاهش کرد، فکر نمی‌کنی داری زیاده روی می کنی؟ هنوز یک ماه هم نیست عروسی کردیم،اون وقت بیشتر وقتها منو تنها میذاری و میری اونجا ! _من که صد بار بهت گفتم،تو هم بیا خودت نمیای. _سعید هر چیزی اندازه داره،من خجالت می کشم دم به دقیقه بیام اونجا،شاید از حضورم معذّب بشن. _نه این جوری نیست,تو اینطوری فکر می‌کنی. _ببین سعید، من جلوی اونا راحت نیستم،به نظرم اونام جلوی من راحت نیستن... _ خوب راحت باش که اونام راحت باشن. _سعید!!!! _اَه....مریم سادات، داری اعصابمو خورد میکنی ها... همش گیر میدی، این کارو نکن اون کارو نکن،آروم صدات نره اون ور،زشته اینجوری رفتار نکن.....الانم که میگی نَرَم اتاق مامانم اینا.... با اینکه از برخورد سعید دلش خیلی گرفت،سکوت کرد و دیگر حرفی نزد. سعید بی تفاوت رفت و او را تنها گذاشت. _ دلش هوای گریه داشت،توقع نداشت این حرف‌ها را از زبان سعید بشنود، اشک از چشمانش جاری شد، گوشه اتاق نشست، سرش را روی زانو گذاشت و بی صدا گریه کرد. _ساعتی گذشت،سعید برگشت، با دیدن مریم که گوشه اتاق نشسته بود،اَخم به چهره اش نشاند. کنارش نشست، مریم سادات.. _ جوابش را نداد... _ مریم سادات .... سرش را بلند کرد ،نگاه سعید افتاد به چشمان قرمز شده اش... _مگه من چی گفتم که ناراحت شدی؟! دستش را نوازش وار روی گونه ی مریم کشید...... ببخشید. مریم نگاهش را دزدید. _نمی بخشیم؟؟ ✍فاطمه سادات مروّج کپی ممنوع🚫
گزارش: ✅برگزاری جلسه شورای پایگاه 👈تحویل چک لیست به اعضا 🔸توجیه اعضای شورا تاریخ :یکشنبه 18مهرماه @gharargahesayberiii
جلسه نظارت ستادی با حضور فرمانده وشورای حوزه حضرت زینب س 👌برگزاری جلسه وتقدیم گزارش کار اعضای شورای پایگاه 👌وتقدیر از اعضای فعال پایگاه 19مهرماه 1400 ساعت9:30 @gharargahesayberiii
سلمان طاهری: تیترخبر📣📣📣📣📣 🌷🌷🌷🌷🌷 همکاری با کادر درمان در مرکز بهداشت طاهرآباد برای دعوت از خانوارهای منطقه که واکسن کرونا دریافت نکرده اند زمان::۱۴۰۰/۷/۱۹ 🌹🌹🌹🌹🌹 @gharargahesayberiii