eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
بصیرت انقلابی
#قصّه‌دلبـری🌸💕 #قسمت76 پدرم می‌گفت: +شما که هستی می‌گه، می‌خنده و غذا می‌خوره، ولی وای به روزایی که
🌸💕 به هرحال وقتی انسان طعم چیزی رو چشیده و حلاوت اون رو حس کرده باشه، تو نبودش خیلی بهش سخت می‌گذره! تو زمان مرخصی‌ش، می‌خواست جورِ نبودنش رو بکشه... سفره می‌انداخت، غذا میاورد، جمع می‌کرد، ظرف می‌شست، نمی‌ذاشت دست به سیاه و سفید بزنم. می‌نشست یکی یکی لباسا رو اتو می‌زد! مهارت خاصی تو این کار داشت و اتوکشی هیج کس رو قبول نداشت... همون دوران عقد یکی دوبار که دید چند بار گوشه دستم رو سوزوندم، گفت: +اگه تو اتو نکنی بهتره! مدتی که تهران بود، جوری برنامه ریزی می‌کرد که بریم دیدن خونواده یکی از رزمنده هاش... از بین‌ دوستاش فقط با یکی رفیق گرمابه و گلستان بودن و رفت و آمد داشتیم! می‌شد بعضی شبا همون جا می‌خوابیدیم و وقتی هم هردو نبودن، باز ما خانوم ها باهم بودیم... راضی نمی‌شدم دوباره مادر شم! می‌گفتم: - فکرشم نکن! عمراََ اگه زیربارِ بچه و بارداری برم... خیلی روضه خوند... می‌گفت: +الان تکلیفه و آقا گفتن بچه بیارید. و می‌خواست با زیاد شدن نسل شیعه متقاعدم کنه... : نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
بصیرت انقلابی
#قصّه‌دلبـری🌸💕 #قسمت77 به هرحال وقتی انسان طعم چیزی رو چشیده و حلاوت اون رو حس کرده باشه، تو نبودش
🌸💕 بهش گفتم: - اگه خیلی دلت بچه می‌خواد، می‌تونی بری دوباره ازدواج کنی! کارد بهش می‌زدی، خونش در نمیومد... می‌گفت: +چند سال سختی کشیدم که آخر از یکی دیگه بچه داشته باشم؟؟ به هرچیزی دست زد که نظرم رو جلب کنه، اما فایده نداشت! نه اوضاع و احوال جسمی‌م مناسب بود، نه از نظر روحی آمادگی‌ش رو داشتم... سرِ امیرمحمد پیر شدم. آدم می‌تونه زخم ها و جراحی ها رو تحمل کنه، چون خوب می‌شه.. اما زخم زبون ها رو نه؛ زخم زبون به این زودیا التیام پیدا نمی‌کنه! برای همین‌ افتاد به ولخرجی های بیجا و الکی... فکر می‌کرد با این کارا نگام مثبت می‌شه! وضعیت مالی‌ش اجازه نمی‌داد، ولی می‌رفت کیف و کفش مارک دار و لباس های یکدست برام می‌خرید، اما فایده ای نداشت. خیلی بله قربان گو شده بود... می‌دونست که‌من با هیچ کدوم از اینا قرار نیست تسلیم بشم! دیدم دست بردار نیست، فکری کردم و گفتم شرطی جلو پاش بزارم، که نتونه عمل کنه. : نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
😍 امیر المومنین (؏) می فرمایند :↯ اگر بردبار نيستى خود را بردبار جلوه ده زيرا كمتر كسى است كه خود را شبيه گروهى كند و بزودى يكى از آنان نشود . 📚نهج البلاغه ، ص ⁵⁰⁶ ، حكمت ²⁰⁷ 🆔 @basirat_enghelabi110
ٺـღـو را هنوز بہ عمرم ندیده ام امــا ... دلم براے کسے که ندیده ام ٺنگ اسٺــ 🆔 @basirat_enghelabi110
از آیت الله بهجت پرسیدند|. آیا آدم گناهکار هم میــتواند امام زمانـــش را ببیند؟!؟ جواب داد: -شمر هم امام زمانش را دید!! -~ولی نشناخت\] 🆔 @basirat_enghelabi110
ازخدآپرسیدم: چرآفآسدهآخوشگل‌ترن؟ چرآآدمآی‌الکی‌وسیگآری‌بآحآل‌ترن؟ چرآاونآیی‌که‌دیگرآن‌رومسخره‌میکنن... بیشترتودل‌مردم‌میرن؟ چرآاونآیی‌که‌خیآنت‌میکنن، تهمت‌میزنن،غیبت‌میکنن، دروغ‌میگن‌موفق‌ترن؟ چرآ‌همیشه‌بدا‌بترن😄؟ پرسید: 🚶🏻‍♂؟ دیگه‌چیزی‌نگفتم🖐🏽 🆔 @basirat_enghelabi110
🔦⁉️|خودت رو آزمایش‌کن... اگر خواستیم ببینیم👀 آیا با خدا♥️مأنوسیم🍃یا نه، باید ببینیم از خواندن قرآن📖، كه سخن💬خدا✨با ماست و از خواندن نماز📿،كه سخن🗣ما با خداست، احساس ملال می‌كنیم😩 یا احساس نشاط.😇 ✨👌 🆔 @basirat_enghelabi110
♥️♥️:♥️♥️ شبتون فاطمی😍 عشقتون علوی✨🌼 لطفتون حسنی🍃🌸 آرزوتون اربعین حسینی♥️ وضو و نماز شب فراموش نشه🙂 التماس دعا🤲 🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 برگـرد زمـیـن زمـان تو را می خواهد هر کشور این جهان تو را می خواهد این ها همه یک طرف بدان آقـا جـان یک مرقد بی نشان تو را می خواهد! ♥️اللـﮩـم عجـل لولیـڪ الفـرجــــ♥️ 🆔 @basirat_enghelabi110
ویژگی یاران امام زمان - @Maddahionlin.mp3
4.49M
🕙 📢 منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 بشنوید 🕋 ویژگی یاران امام زمان (عج) 🎙️حجت الاسلام دکتر رفیعی 🤲🏻اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَ الْفَــرَج🤲🏻 🆔 @basirat_enghelabi110
شبـے که یک غـزل عاشقانــہ آوردم 🌸 تو خـواستے که بخـوانم ، بہانہ آوردم 🙈 چرا کـہ آنچـه سرودم عجیب ناچیـز است 🥀 چه از بہـار بگویـد کسے که پایـیـز است؟! 🍂 شکوہ سبـز تو را در فهمیـدم 🌴 تو را بزرگ تریـن! من چـہ دیـر فهمیـدم 🌞 صفـاے چشم تو را مہـربـان ترین دیدم ☺️ تو را بزرگــ ترین آدم زمیـن دیدم 🌾 🖊 شیرینـ خسروے ¹³ روز تا عید امامت 😍✨ ♥️ 🆔 @basirat_enghelabi110
🌿】 {علیہ‌السلام}فرمودند: کسی که از حفظ راز خود ناتوان باشد ﴿🤭﴾ در حفظ اسرار دیگران ناتوان تر خواهد بود ﴿😨﴾ 📖غرر الحڪم، جلد 5، صفحه362 😍 🆔 @basirat_enghelabi110
خوش‌بہ‌حال‌زلیخا عاشق‌شدوخداروپیداکرد، ماهم‌عاشق‌میشیم‌وخداروگم‌میکنیم... :)♥️ 🆔 @basirat_enghelabi110
وقتایے‌ڪ ِ ناراحت‌بودم‌با‌اینڪہ‌ سرش‌دادمے‌زدم‌مے‌گفت‌ -جان‌دل‌هادے....؟ چند‌هفتہ‌بیشتر‌از‌شهادتش‌نگذشتہ‌بود یه‌شب‌ڪ ِ خیلی‌دلم‌گرفتہ‌بود‌ قلم‌و‌ڪاغذ‌برداشتم‌شرو؏‌ڪردم‌ به‌نوشتن...از‌دل‌تنگم‌گفتم... از‌عذاب‌نبودنش‌براش‌نوشتم‌،هادے‌... فقط‌یه‌بار.... فقط‌یه‌باردیگہ‌بگو‌جان‌دل‌هادے....💔 نامہ‌رو‌تازدم‌وگذاشتم‌رومیز‌خوابیدم‌.... بعد‌شهادتش‌بهترین‌خوابے‌بودڪ ِمیشد ازش‌ببینم...دیدمش...صداش‌ڪردم‌... بهترین‌جوابے‌ڪ ِ‌میشد‌ازش‌بشنوم... -جان‌دل‌هادے ...؟ چیه‌فاطمہ؟ چرا‌اینقدر‌بے‌تابے‌مےڪنے...؟ توجات‌پیش‌خودمہ‌شفاعت‌شده‌اے :) -بہ‌نقل‌از‌همسر‌شهید ...🖇 💍♥️ 🆔 @basirat_enghelabi110
دیدی بعضی وقتا دلت یهویی میگیره!؟ خودتم نمیدونی چرا... اینا سنگینی همون حرفاییه که به هیچکس نتونستی بزنی!(: 🆔 @basirat_enghelabi110
📱 چـقـدر ارزش دارد اسـیـر چهـره پـاک تو شدن در میان اسارت های دنیایی🌱 🆔 @basirat_enghelabi110
‹🧡💭› . قَلبـِ❥تو°🌙 تپبنده‌ی عِشقی از شهادت🖐🏻🌱 است |فدای خندیدنت(:♥️| 🥀 . 🧡⃟📙¦⇢ 🧡⃟📙¦⇢ 🧡⃟📙¦⇢ 🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بصیرت انقلابی
#قصّه‌دلبـری🌸💕 #قسمت78 بهش گفتم: - اگه خیلی دلت بچه می‌خواد، می‌تونی بری دوباره ازدواج کنی! کارد ب
🌸💕 خیلی بالا پایین کردم، فهمیدم نمی‌تونه به این سادگی ها به دلیل موقعیت شغلی‌ش سفر خارجی بره! خیلی که پا پِی شد، گفتم: - به شرطی که منو ببری کربلا..! شاید خودش هم باورش نمی‌شد محل کارش اجازه بدن، اما اونقدر رفت و اومد که بالاخره ویزا گرفت.. مدتی باهم خوش بودیم. باهم نشستیم از مفاتیح، آداب زیارت کربلا رو در آوردیم. دفعه اولم بود می‌رفتم کربلا... خودش قبلا رفته بود. اونجا خوردن گوشت رو مراعات می‌کرد ونمی‌خورد. بیشتر با ماست و سالاد و برنج و اینا خودش رو سیر می‌کرد! تبرکی ها و سنگ حرم رو خریدیم. برخلاف مکه؛ بازار نرفتیم... حیفمون میومد برای بازار وقت بزاریم! می‌گفت: +حاج منصور گفته تو کربلا خرید نکنید، اگه خواستین برین نجف! از طرفی هم می‌گفت: +اکثر این اجناس تهران هم پیدا می‌شه! چرا بارمون رو سنگین کنیم؟ : نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
بصیرت انقلابی
#قصّه‌دلبـری🌸💕 #قسمت79 خیلی بالا پایین کردم، فهمیدم نمی‌تونه به این سادگی ها به دلیل موقعیت شغلی‌ش
🌸💕 حتی مشهدم که می‌رفتیم، تنها چیزی که دوس داشت بخریم، انگشتر و عطر سید جواد بود‌ زرشک و زعفران هم میومد تهران می‌خرید! تموم همّ و غمش این بود تا جایی که بدنمون می‌کشه، تو ‌حرم‌ بمونیم. زیارت نامه بخونیم و روضه و توسل.. سیری نداشت...! زمانی که اشکی نداشت،‌ راه می‌افتاد که‌ بریم هتل. هتل هم میومد که تجدید قوا کنه برای دوباره رفتن به حرم. تو کاروان، رفیقی پیدا کرد لنگه خودش.. هم مداح بود هم پاسدار. مداحی و روضه کاروان رو دوتایی انجام می‌دادن، ولی اهل این‌نبود که با کاروان و با جمع بره! می‌خواست دونفری باهم باشیم. می‌گفت: +هرکی کربلا می‌ره، از صحن امام رضا{ع} می‌ره. قسمت شد خادم حرم حضرت عباس{ع}، فیش غذا به ما داد! خیلی خوشحال بودیم، رفتیم مهمان سرای حضرت..! : نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بصیرت انقلابی
#قصّه‌دلبـری🌸💕 #قسمت80 حتی مشهدم که می‌رفتیم، تنها چیزی که دوس داشت بخریم، انگشتر و عطر سید جواد بو
🌸💕 با خواهرم رفتیم برگه آزمایش رو گرفتیم. جوابش مثبت بود. می‌دونستم چقدر منتظره... ماموریت بود؛ زنگ زد که بهش گفتم! ذوق کرد، می‌خندید. وسط صحبت قطع شد... فکر کردم آنتن رفته یا شارژ گوشی‌ش مشکل پیدا کرده! دوباره زنگ زد، گفت: +قطع کردم برم نماز شکر بخونم! اینقدر شاد و شنگول بود که نصف حرفام رو نشنید! انتظارش رو می‌کشید. تو ماموریت های عراق و سوریه لباس ‌نوزاد خریده بود و تو حرم تبرک کرده بود به ضریح! تو زندگی مراقبم بود، ولی تو دوران بارداری بیشتر..! از نُه ماه،‌ پنج ماهش نبود و همه اون دوران رو خوابیده بودم، دست به سیاه و سفید نمی‌زدم؛ از بارداری قبل ترسیده بودم. : نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
بصیرت انقلابی
#قصّه‌دلبـری🌸💕 #قسمت81 با خواهرم رفتیم برگه آزمایش رو گرفتیم. جوابش مثبت بود. می‌دونستم چقدر منتظره
🌸💕 خیلی لواشک و قره قوروت دوست داشتم. تا اسمش میومد یا هوس می‌کردم یا تو دهنم آب جمع می‌شد. پدر مادرم می‌گفتن: +نخور فشارت میوفته! محمدحسین می‌خرید. تو اتاق صدام می‌زد: +بیا باهات کار دارم! لواشک و‌قره قوروت ها‌ رو یواشکی به من‌ می‌داد و با خنده می‌گفت: +زن ما رو باش! باید مثه معتادا بهش جنس برسونیم! نمی‌تونستم زیاد تو هیئت ها شرکت کنم. وقتی می‌دید مراعات می‌کنم، خوشحال می‌شد و برام غذای تبرکی میاورد. برای خوندن خیلی از دعاها و چله ها کمکم می‌کرد. پا به پام میومد که دوتایی بخونیم! بعضی هارو‌خودش تنهایی می‌خوند.! زیاد تبرک به خوردم می‌داد، به خصوص قبل از سونوگرافی و آزمایش ها! : نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
‏بهانه‌میاریم‌که‌شرایط‌سخته‌وامکانات‌ نیست‌و‌نمی‌شه‌برای‌انقلاب‌کارکنیم؛ آقاحسین‌ِخرازی‌یه‌دست‌نداشت‌و تاپای‌جون‌جنگید💚...((: •. 🆔 @basirat_enghelabi110
... چجوری تو باشگاه که میشه... سخت ترین دمبل ها و وزنه هارو میکنیم ولی هیچی نمیگیم؟🏋‍♂🥋🥊 چون میدونیم ...🤓💪 دنیا هم مثل باشگاست... مطمئن باش سختی های دنیا رو که تحمل میکنی آخرش یه چیز خوب درمیاد 🌱 🆔 @basirat_enghelabi110