#چـادرانهـ
#حـجآبفـاطمـی❄️💎
.
.
•| درعشـق،تواقتـدابہزهـراڪردۍ
•| صدپنجـرهنور،برجهـانواڪردۍ✨
•| آرامـشورستگــارۍدنیـارا
•| درخیمـہچـادࢪٺمهیـاڪردۍ😌🌸
#بصیرتانقلابی
🆔
@basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
#قصّهدلبـری🌸💕 #قسمت82 خیلی لواشک و قره قوروت دوست داشتم. تا اسمش میومد یا هوس میکردم یا تو دهنم آ
#قصّهدلبـری🌸💕
#قسمت83
اسم بچه رو از قبل انتخاب کرده بودیم: امیرحسین.
در اصل امیرحسین بچه اولمون بود...
به پیشنهاد یکی از علمای تهران گذاشتیم امیر محمد.
گفته بود اسم محمد رو بذارید روش تا به برکت این اسم خدانظر کنه و شفا بگیره!
می گفت:
+ اگه ۴ تا پسر داشته باشم اسم هرچهارتاشون رو میزارم حسین.
با کمک مادرم داخل ماشین نشستم
راه افتاد.
روضه گذاشت؛
روضه حضرت علی اصغر"ع".
سه تایی تا دم بیمارستان گریه کردیم برای شیرخوار امام حسین..!
زایمان تو بیمارستان خصوصی بود، لباس مخصوص پوشید و اومد داخل اتاق!
به نظرم پرسنل بیمارستان فکر میکردن الان گوشه ای میشینه و لام تا کام حرف نمیزنه!
برعکس...
رو پاش بند نبود، هی قربون صدقهم میرفت.
#ـشرایـطکُپی: نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
بصیرت انقلابی
#قصّهدلبـری🌸💕 #قسمت83 اسم بچه رو از قبل انتخاب کرده بودیم: امیرحسین. در اصل امیرحسین بچه اولمون ب
#قصّهدلبـری🌸💕
#قسمت84
برای کادر پزشکی خیلی جالب بود که آدم مذهبی و اینقدر تقلا و جنبوجوش!!!
با گوشی فیلم میگرفت، یکی از پرستارها می گفت:
+«کاش میشد از این صحنه ها فیلم بگیری و به بقیه نشون بدی تا یاد بگیرن»
قبل از این که بچه رو بشورن در گوشش اذان و اقامه گفت.
همون جا براش روضه خوند؛ وسط اتاق زایمان جلوی دکتر و پرستار ها روضه حضرت علی اصغر"ع"،
اونجایی که لالایی میخونن بعد هم کام بچه رو با تربت امام حسین"ع" برداشت.!
اصرار می کرد شب به جای همراه بمونه کنارم...
مدیربخش می گفت:
+شما متوجه نیستید اینجا بخش زنانه؟؟؟
دکتر رو راضی کرده بود تا با مادرم بمونه، اما کادر بیمارستان اجازه ندادن!
تا یازده دوازده شب بالای سرم ایستاد به زور بیرونش کردن، باز صبح زود سر و کلهش پیدا شد.
چند بار بهش گفتم:
- روزهفتم مستحبه موهای سر بچه رو بتراشیم!
راضی نشد بهش گفتم:
- نکنه چون خودت دردبی مویی کشیدی دلت نمیاد؟؟؟
میگفت:+حیفم میاد
امیرحسین ۱۳ روزه بود که بردیمش هیئت، تولد حضرت زینب بود و هوا هم خیلی سرد و هیئت شلوغ...
مدام به من میگفت:+بچه رو بمال به در و دیوار هیئت.
خودش هم اومد بردش قسمت آقایون و مالیده بودش به در و دیوار هیئت...
#ـشرایـطکُپی: نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
~•||🖇⚡️
میگنالگوےیهبچھپدرشه
الگوےمابچهشیعههاهممولاعلےمونھ(:
ولے...!
چراهیچڪدومازڪاراواعمالمون
بوییازبابانبردھ؟
چرا شبیہباباموننیست؟💔!'
سکوت . .!:)
#بهخودمونبیاییم!•
#تلنگر•
#بصیرتانقلابی
🆔
@basirat_enghelabi110
•
.
بچـھکـھبودفلجشد
نذرحضـرتزینب.س.کردمش..
نذرقبولشدورضاخوبشد ؛
خوبِخـوب...🚶🏿♂
اونقدرخوبکـھمھرنوکری عمـھیسادات
رویقلبشحڪشد :)
عاقبتهمفدائـےبـےبـےزینبشد🙂♥
#شھیدرضـٰاکارگـر💛
#شهیدانه🌻
#بصیرتانقلابی
🆔
@basirat_enghelabi110
هروقتمغرورشدی
هروقتمقاموپولےبدست آوردی
هروقتدیدیهمهبهتاحترام مےگذارن
هروقتازعبادتخداخجالت کشیدی
هروقتتویدرستپیشرفت کردی
یا...
باخودتزمزمهکن"هذامِنفَضل ِرَبی"
یادتنرههرچےداریازفضلخدا داری
#تلـنگرانهـ
#بصیرتانقلابی
🆔
@basirat_enghelabi110
❣سلام امام زمانم❣
هر صبح، به شوق عهد دوباره با شما
چشمم را باز میکنم
عهدمیکنم با شما،
هر روز که میگذرد،
عاشقانه تر از قبل
چشم به راهتان باشم🍃
✨السَّلاَمُ عليكَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذِى ضَمِنَهُ✨
🌹تعجیل در امر فرج پنج صلوات🌹
«اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفرج» 🌱
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
⊰🧡⃟📙⊱
-
-
گرگھاخوببدانند، دراینایلِغریب
گرپدرمُرد، تفنگِپدرےهستهنوز
گرچهـمردانِقبیلهـهمگۍڪشتهـشدند
توےگهوارهچوبۍ؛ پسرےهستهنوز♥️..!
-
-
📙🧡¦↜❁ #چـریڪے
📙🧡¦↜❁ #دلربا
📙🧡¦↜❁ #بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
⊰🌿⃟🚛⊱
-
-
˼لازم نیست حتما تو
جنگ شھید شے رفاقت
خودش شھادت میطلبہ˹
ـ رفاقتاتون ختم بہ شھادت♥️🌱 ـ
-
-
🌿🚛¦↜❁ #رفیقانهـ
🌿🚛¦↜❁ #بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شعر_کودکانه👶
خدایا سپاس گذاریم🍃🌸
آقایی چون علی داریم😊🌹
حیدر مولی مدد...😍
#پیشنهاد_دانلود✅
⁹ روز تا امامت امام علی☺️✨
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
⚜ اعمال روز #عرفه #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
امروز روز عرفه...
روز بخشش گناهان و اجابت دعاست🙂🤲🏻
🍃 حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند:
«اگر کسی در ماه مبارک رمضان مورد مغفرت الهی قرار نگیرد غفران برای او نیست مگر آنکه عرفه را درک کند»
پس رفقا امروز رو دریابید...✨
واسه شفای همه ی بیماران🤒
گرفتارا😞
اونایی که بدهی دارن💵
زندانی های مالی💰
اونایی که بچه دار نمیشن👶
واسه همه و همه دعا کنید...
در رأس دعاهاتون هم برا تعجیل در فرج امام زمان دعا کنید...🍃🌸
🌾 خادمین خودتون تو کانال #بصیرت_انقلابی رو هم از دعای خیر خودتون محروم نکنید...
یاعلی✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید
#پیشنهاد_دانلود✅
رفقا دعا برای امام زمان در روز عرفه رو فراموش نکنید...✋
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
سلام رفقا🌸
🍃 تو پیام پایینی چند تا لینک میفرستم فایل دعای عرفه با صدای مداح ها و سخنران های معروفه
🍂 برا کسایی که به هر دلیل نمیتونن تو مراسمات شرکت کنن و تو خونه یا محل کار یا هر جایدیگه ای هستن...
ان شاءالله دعای پر فیض عرفه رو بخونید و برای همه دعا کنید♥️
بصیرت انقلابی
سلام رفقا🌸 🍃 تو پیام پایینی چند تا لینک میفرستم فایل دعای عرفه با صدای مداح ها و سخنران های معروفه
1⃣ دعای عرفه با صدای حاج محمود کریمی
https://dl.yasdl.com/user3/Behnam/2014/July/Media/Arafe.Karimi_YasDL.com.mp3
2⃣ دعای عرفه با صدای شیخ حسین انصاریان
https://cdn.mashreghnews.ir/d/2020/07/30/1/2868116_16kb.mp3
3⃣ دعای عرفه با صدای حاج مهدی سماواتی
https://dl.yasdl.com/2016/Media/Arafeh.Mahdi.Samavati_YasDL.com.mp3
4⃣ دعای عرفه با صدای میثم مطیعی
https://cdn.mashreghnews.ir/d/2020/07/30/4/2868122_128kb.mp3
5⃣دعای عرفه با صدای سید مهدی میرداماد
https://dl.yasdl.com/user3/Behnam/2014/July/Media/Arafe-Mirdamad_YasDL.com.mp3
6⃣دعای عرفه با صدای حاج مهدی منصوری
https://dl.yasdl.com/user3/Behnam/2014/July/Media/Arafe-Mansori_YasDL.com.mp3
بصیرت انقلابی
#قصّهدلبـری🌸💕 #قسمت84 برای کادر پزشکی خیلی جالب بود که آدم مذهبی و اینقدر تقلا و جنبوجوش!!! با
#قصّهدلبـری🌸💕
#قسمت85
براش دو بار عقیقه کرد، یک بار یک ماه و نیم بعد از تولدش که عقیقه رو ولیمه داد یکی هم برد حرم حضرت معصومه{ع}.
برای خوندن اذان و اقامه درِ گوشش پیش هر کس که زورمون میرسید بردیمش!
حاج آقا ایت اللهی و حاج آقا مهدوی نژاد، تو تهران هم حاج آقا قاسمیان، حاج منصور ارضی و حاج حسین مردانی.
با هم رفتیم منزل حاج آقا آیت اللهی...! حرفهایی رو که رد و بدل می شد می شنیدم ؛
وقتی اذان و اقامه حاج آقا تموم شد، محمدحسین گفت:
+دو روز دیگه میرم ماموریت، حاج آقا دعا کنید شهید بشم..!
هری دلم ریخت...
دستشو گذاشت رو سینه محمدحسین و شروع کردن به دعاخوندن.
بعد که دعا تموم شد گفت:
+انشالله خدا شمارو به موقع ببره، مثل شهید صدوقی و شهید دستغیب..
تو ماشین بهش گفتم:
+ دیدی حاج آقاهم موافق نبود حالا شهید بشی!؟
سری بالا انداخت و گفت همه این حرفها درست ولی حرف من اینه لذتی که علی اکبر امام حسین برد حبیب نبرد..!
روزی که میخواست بره ماموریت امیر حسین ۴۷ روزش بود.
دل کندن از اون براش سخت بود چند قدم می رفت سمت در دوباره نگاهش میکرد و میبوسید.
وقتی میرفت مأموریت با عکسهای امیرحسین اذیتش می کردم.
#ـشرایـطکُپی: نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
بصیرت انقلابی
#قصّهدلبـری🌸💕 #قسمت85 براش دو بار عقیقه کرد، یک بار یک ماه و نیم بعد از تولدش که عقیقه رو ولیمه دا
#قصّهدلبـری🌸💕
#قسمت86
لحظه به لحظه عکس تازه می فرستادم براش می خواستم تحریکش کنم زودتر برگرده.
حتی صدای گریه و جیغش رو ضبط می کردم و می فرستادم ذوق میکرد و هرچی استیکر بوس داشت میفرستاد!
دائم میپرسید:
+چی بهش میدی بخوره!؟
چیکار میکنه!؟
وقتی گله می کردم که اینجا تنهام و بیا،
میگفت:
+برو خدا رو شکر که حداقل امیرحسین پیش تو هست، من که هیچکی پیشم نیست!
میگفت امیرحسین رو ببر تموم هیئتایی که با هم میرفتیم.
خیلی یادش می کردم تو آوردن و بردن امیرحسین به هیئت..! به خصوص موقع برداشتن ساک و وسایلش.
هیچ وقت نمیذاشت هیچ کدوم رو بردارم، چه یه ساک، چه سه تا.
به مادرم گفتم:
- ببین چقدر قُدّه! نمیذاره به هیچکدومش دست بزنم.
امیرحسین که اومد خیلی از وقتم رو پر میکرد و گذر ایام خیلی راحت تر بود.
البته زیاد که با امیرحسین سروکله میزدم تازه یادِ پدرش می افتادم
و اوضاع برام سخت تر می شد.
زمان هایی که برای امیرحسین مشکلی پیش میومد مثلاً سرماخوردگی، تب و لرز و همین مریضی های معمولی، حسابی به هم می ریختم!
هم نگرانی امیرحسین رو داشتم، هم نمیخواستم بهش اطلاع بدم، چون میدونستم ذهنش درگیر و از نظر روحی خسته میشه!
میذاشتم تا بهتر بشه اون موقع میگفتم. امیرحسین سرما خورده بود، حالا خوب شده بود..!
#ـشرایـطکُپی: نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
بصیرت انقلابی
#قصّهدلبـری🌸💕 #قسمت86 لحظه به لحظه عکس تازه می فرستادم براش می خواستم تحریکش کنم زودتر برگرده. حت
#قصّهدلبـری🌸💕
#قسمت87
امیرحسین سه ماه و نیمه بود که از سوریه برگشت.
میخواست ببینه امیرحسین اونو میشناسه یا نه!؟
دستشو دراز کرد که بره بغلش، خوشحال شده بود که:
+خون خون رو میکشه!
وقتی دید موهای دور سر بچه داره میریزه، راضی شد با ماشین کوتاه کنه.
خیلی ناز و نوازشش می کرد؛
از بوسیدن گذشته بود به سر و صورتش لیس میزد
می گفتم:
- یه وقت نخوریش؟!!
همش میگفت:
+منو بابام و پسرم خوبیم! بی نهایت پدرش رو دوست داشت.
تا تو خونه بود خودش همه کارهای امیرحسین رو انجام میداد از پوشک عوض کردن و حموم بردن تا دادن شیرِ کمکی و گرفتن آروغش..
#ـشرایـطکُپی: نـوش جـونـت رفـیق..!🌱