2.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺برخورد دوگانه رسانه های معاند با #کرونا👆اگر در آمریکا 200 هزار نفر هم کشته شوند خوب است اما در ایران ۱۵ هزار نفر کشته شوند فاجعه است. #کرونا_را_شکست_میدهیم
#در_خانه_بمانیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
طنز_شبانه👆👆
ایشون زیادی به رسم #سیزده_بدر پایبنده!
آخه تو دستشویی😐
#کرونا
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
⭕️واکنش جالب یک شهروند آمریکایی یه توییت ترامپ: #خفه_شو!
🔹ترامپ در توییتی مدعی شد ایران قصد حمله به آمریکا در عراق را دارد و اگر این اتفاق بیوفتد باید بهای سنگینی پرداخت کند
#ترامپ_قمار_باز
خفه_شو
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
معاون هماهنگ کننده سپاه:
🔹عمر منحوس رژیم صهیونیستی قطعا به ده سال نمی رسد شاید به ۵ سال هم نرسد.
🔹ابرقدرتی رژیم آمریکا دیگر تمام شده و هرکاری بکند مثل حیوان سربریده ای است که دست و پا می زند.
🔹بنده هیچ صفحهای در توییتر ندارم و نقل قولها از طرف بنده غلط است./ فارس
#انتقام_سخت
#حاج_قاسم_سلیمانی
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
برای اولین بار این کانال وابسته به علی ربیعی (عباد) سخنگوی امنیتی دولت بود که این خبر را در داخل کشو
⚡️پشت پرده همراهی #ایلنا با #عملیات_روانی صهیونیستها، ارتباط خبرنگاران این رسانه با اسراییل و جاسوسان موساد است
اینها اطلاعات پنهان نیست...
سرچ آشکار است.!
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
⚡️پشت پرده همراهی #ایلنا با #عملیات_روانی صهیونیستها، ارتباط خبرنگاران این رسانه با اسراییل و جاسو
تا زمانی که قضیه نیما زم و ارتباط وخبر گیری او از داخل با شبکه نفوذ باز نشود همچنان شاهد خیانت و همراهی با دشمنان بیرونی نظام خواهیم بود.
بالاخره یه روزی پرده ها کنار میرود وخیلی از خائن های داخلی که در جاهای مختلف نفوذ کرده اند رسوا و محاکمه خواهند شد.🎩
خودکشی وزیر اروپایی به دلیل بحران #کرونا
جنازه توماس شفر، وزیر دارایی ۵۴ ساله ایالت هسن آلمان در روز شنبه در مسیر یک راهآهن پیدا شد. علت احتمالی خودکشی این سیاستمدار آلمانی را نگرانیها درباره غلبه بر بحران کرونا ارزیابی کرده است.
آیا این نشان از وخامت اوضاع در اروپا نیست؟
رسانههای غربی پس چرا لال شدید؟!
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
701.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اظهارات درباره آمار بیماران ویروس کرونا در ایران، ۱۳ فروردین ۹۹
🔹حسن روحانی: بلااستثتا همه استانها سیر نزولی بوده
🔹رحمانی فضلی، وزیر کشور: ۴ استان روند افزایشی بوده
پن😂🤣 خوبیش اینه که ملت ایران زیادی خوبن!!
بعضی ها فکر میکنن ملت فراموش کارن.!!
نه!!
ملت نجیب و خوبند.
بعضی خیال میکنن ملت یادشون میره یا یه چیزی دیگه فرض میکنن.
میگن اگر دیدی طرف مقابل گاهی چشم پوشی میکنه، به حساب زرنگی خودت و سادگی طرف نذار!!
این خودش حماقت وجهالت تو را نشان میدهد.
✍ابوحیدر
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🔻کشف بیش از ۲ میلیون تجهیزات بهداشتی توسط پلیس
🔹جانشین پلیس امنیت اقتصادی ناجا از شناسایی و پلمب ۵۰۶ واحد صنفی و مرکز توزیع تجهیزات بهداشتی متخلف به همراه کشف بیش از ۲ میلیون انواع تجهیزات بهداشتی در سراسر کشور طی ۲۴ ساعت گذشته خبر داد.
#کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
مستند داستانی...
#تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_نهم
و
#قسمت_سی_ام
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
هرشب ساعت۲۲
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_نهم
💠 در تمام این مدت منتظر #شهادتش بودم و حالا خطش روشن بود که #عطش چشیدن صدایش آتشم میزد.
باطری نیمه بود و نباید این فرصت را از دست میدادم که پیامی فرستادم :«حیدر! تو رو خدا جواب بده!» پیام رفت و دلم از خیال پاسخ #عاشقانه حیدر از حال رفت.
💠 صبر کردن برایم سخت شده بود و نمیتوانستم در #انتظار پاسخ پیام بمانم که دوباره تماس گرفتم. مقابل چشمانم درصد باطری کمتر میشد و این جان من بود که تمام میشد و با هر نفس به #خدا التماس میکردم امیدم را از من نگیرد.
یک دستم به تمنا گوشی را کنار صورتم نگه داشته بود، با دست دیگرم لباس عروسم را کنار زدم و چوب لباسی بعدی با کت و شلوار مشکی دامادی حیدر در چشمم نشست.
💠 یکبار برای امتحان پوشیده و هنوز عطرش به یادگار مانده بود که دوباره مست محبتش شدم. بوق آزاد در گوشم، انتظار احساس حیدر و اشتیاق #عشقش که بیاختیار صورتم را سمت لباسش کشید.
سرم را در آغوش کتش تکیه دادم و از حسرت حضورش، دامن #صبوریام آتش گرفت که گوشی را روی زمین انداختم، با هر دو دست کتش را کشیدم و خودم را در آغوش جای خالیاش رها کردم تا ضجههای بیکسیام را کسی نشنود.
💠 دیگر تب و تشنگی از یادم رفته و پنهان از چشم همه، از هر آنچه بر دلم سنگینی میکرد به خدا شکایت میکردم؛ از #شهادت پدر و مادر جوانم به دست #بعثیها تا عباس و عمو که مظلومانه در برابر چشمانم پَرپَر شدند، از یوسف و حلیه که از حالشان بیخبر بودم و از همه سختتر این برزخ بیخبری از عشقم!
قبل از خبر #اسارت، خطش خاموش شد و حالا نمیدانستم چرا پاسخ دل بیقرارم را نمیدهد. در عوض #داعش خوب جواب جان به لب رسیده ما را میداد و برایمان سنگ تمام میگذاشت که نیمهشب با طوفان توپ و خمپاره به جانمان افتاد.
💠 اگر قرار بود این خمپارهها جانم را بگیرد، دوست داشتم قبل از مردن نغمه #عشقم را بشنوم که پنهان از چشم بقیه در اتاق با حیدر تماس گرفتم، اما قسمت نبود این قلب غمزده قرار بگیرد.
دیگر این صدای بوق داشت جانم را میگرفت و سقوط #خمپارهای نفسم را خفه کرد. دیوار اتاق بهشدت لرزید، طوریکه شکاف خورد و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید.
💠 با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله میگرفتم و زنعمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند. ظاهراً خمپارهای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد.
نالهای از حیاط کناری شنیده میشد، زنعمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمکشان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید.
💠 نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از #تپش افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است.
نبض نفسهایم به تندی میزد و دستانم طوری میلرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمیتونم جواب بدم.»
💠 نه فقط دست و دلم که نگاهم میلرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«میتونی کمکم کنی نرجس؟»
ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمیشد حیدر هنوز نفس میکشد و حالا از من کمک میخواهد که با همه احساس پریشانیام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟»
💠 حدود هشتاد روز بود نگاه #عاشقش را ندیده بودم، چهل شب بیشتر میشد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت #عاشقانه در یک جمله جا نمیشد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟»
انگشتانم برای نوشتن روی گوشی میدوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری میبارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی میدیدم.
💠 دیگر همه رنجها فراموشم شده و فقط میخواستم با همه هستیام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک #آمرلی رسوندم، ولی دیگه نمیتونم!»
نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! #داعش خیلیها رو خریده.»
💠 پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا #نماز مونده، نمیخوابی؟»
نمیخواستم نگرانشان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید.
💠 دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را میخواندم و زهرا تازه میخواست درددل کند که به در تکیه زد و #مظلومانه زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچهاش #شهید شدن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110