eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
part20.mp3
3.19M
🎙 #یادت_باشد ❤️ #قسمت_بیستم #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
بابت تاخیری که امشب در بارگذاری داستان صوتی پیش اومد پوزش میطلبیم 😊❤️
یاغریب مدینه ! برای پیشگیری ازاجتماع وازدحام وحفظ سلامتی ارادتمندان مجاهدشهید حاج میرزا محمدسلگی و رعایت تدابیربهداشتی درشرایط کنونی پیکر مطهر این سرداربزرگ طبق وصیت آن عزیز لحظاتی پیش غریبانه وبدون حضور مردم درزادگاهش نهاوندودرکنار همرزمان شهیدش آرام گرفت ! مومنین نمازلیلة دفن حداقل ابراز ارادت ماست انشاالله فراموش نشود ! نام پدرعلی محمد 🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_501591981911179333.mp3
541.2K
⭕️زیارت آل یاسین با صدای زیبا سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله 🔹در آستانه ولادت آقا #امام_زمان علیه السلام ✅ تقدیم به همه منتظران حقیقی ظهور حضرت مهدی موعود . #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
⛔️هشدار وزير بهداشت به رئيس جمهور درباره تصميم جديد وزارت صمت نمكي وزير بهداشت، در نامه اي به روحاني، نوشت: متأسفانه اخيرا بدون اطلاع ستاد، نامه اي توسط قائم مقام محترم وزارت صنعت، معدن و تجارت به كليه استانها ابلاغ شده كه عملا دستور العمل اداري براي بازگشايي كليه مشاغل و مراكز كسب و كار تلقي ميشود كه اين شيوه با نقش، مسئوليت و جايگاه ستاد ملي مقابله با مغايرت دارد ضمن اعتقاد راسخ اينجانب و وزير محترم كشور و ديگر همكارانمان به كمك هرچه زودتر به كاهش اثرات اپيدميولوژيك كرونا بر اقتصاد كم بنيه كشور و تدوين پروتكل براي بازگشايي فعاليتهاي اقتصادي با اولويت ويژه، قويا اعلام مي كنيم كه هر گونه تصميم توسط هر دستگاه دولتي، غيردولتي، فرهنگي، مذهبي و غيره كه مورد تائيد نباشد شعله هايش به سرعت دامن نظام سلامت و متعاقب آن اقتصاد كشور را خواهد گرفت كوچكترين حركت نسنجيده وغيرمنطبق با نظر كارشناسي، آسيب هاي غير قابل جبراني در پي خواهد داشت كه حداقل در نظام سلامت امكان ايستادن در مقابل هجمه هايش ميسر نيست. 🆔 @basirat_enghelabi110
مستند داستانی... #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_یکم و #قسمت_سی_و_دوم 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 هرشب ساعت۲۲ #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
✍️ 💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق بر سرم کوبیده شد. عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود. صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق می‌زد و با چشمانی به رویم می‌خندید. دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمی‌رسید. 💠 پاهایم سُست شده بود و فقط می‌خواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار جیغم را در گلو خفه کرد. مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ می‌زدم. دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه کرد :«یه بار دیگه جیغ بزنی می‌کُشمت!» 💠 از نگاه نحسش نجاست می‌چکید و می‌دیدم برای تصاحبم لَه‌لَه می‌زند که نفسم بند آمد. قدم‌هایم را روی زمین عقب می‌کشیدم تا فرار کنم و در این راه فراری نبود که پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد. از درماندگی‌ام لذت می‌برد و رمقی برای حرکت نداشت که تکیه به دیوار به خندید و طعنه زد :«خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمی‌کردم انقدر زود برسی!» 💠 با همان دست زخمی‌اش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد و سادگی‌ام را به رخم کشید :«با پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!» پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. می‌دید تمام تنم از می‌لرزد و حتی صدای به هم خوردن دندان‌هایم را می‌شنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت :«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟» 💠 به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خنده‌ای چندش‌آور خبر داد :«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط راهی نیس!» همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و می‌دیدم می‌خواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری می‌لرزید که نفسم به زحمت بالا می‌آمد و دیگر بین من و فاصله‌ای نبود. 💠 دسته اسلحه را روی زمین عصا می‌کرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه می‌رفت تا تکان نخورم. همانطور که جلو می‌آمد، با نگاه بدن لرزانم را تماشا می‌کرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت :«واسه پسرعموت چی اوردی؟» و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد :«مگه تو چیزی هم پیدا میشه؟» 💠 صورت تیره‌اش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی می‌زد و نگاه هیزش در صورتم فرو می‌رفت. دیگر به یک قدمی‌ام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمی‌دانستم چرا مرگم نمی‌رسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«پسرعموت رو خودم بریدم!» احساس کردم بریده شد که نفس‌هایم به خس‌خس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمی‌اش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید. 💠 چشمان ریزش را روی هم فشار می‌داد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی می‌شدم که نارنجک را با دستم لمس کردم. عباس برای چنین روزی این را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم. 💠 انگار باران و گلوله بر سر منطقه می‌بارید که زمین زیر پایمان می‌جوشید و در و دیوار خانه به شدت می‌لرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم می‌چرخید و با اسلحه تهدیدم می‌کرد تکان نخورم. چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشوره‌های عمو، برای من می‌تپید و حالا همه شده بودند که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم... ✍️نویسنده: 🆔 @basirat_enghelabi110
✍️ 💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، بریده حیدر را می‌دیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین می‌کشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد می‌کرد :«برو اون پشت! زود باش!» دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار از دستم رفته و نمی‌فهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمی‌توانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد :«برو پشت اون بشکه‌ها! نمی‌خوام تو رو با این بی‌پدرها تقسیم کنم!» 💠 قدم‌هایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار می‌لرزید، همهمه‌ای را از بیرون خانه می‌شنیدم و از حرف تقسیم غنائم می‌فهمیدم به خانه نزدیک می‌شوند و عدنان این دختر زیبای را تنها برای خود می‌خواهد. نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمی‌داد که گلنگدن را کشید و نعره زد :«میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلوله‌ای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه می‌کرد تا پنهان شوم. 💠 کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار می‌کردم که بدن لرزانم را روی زمین می‌کشیدم تا پشت بشکه‌ها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم. ساکم هنوز کنار دیوار مانده و می‌ترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین می‌شد، فقط این نارنجک می‌توانست نجاتم دهد. 💠 با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفس‌های را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه می‌آمد که با زبانی مضطرب خبر داد :«دارن می‌رسن، باید عقب بکشیم!» انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکه‌ها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی دستش بود. عدنان اسلحه‌اش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش می‌کرد تا او را هم با خود ببرند. 💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی به‌قدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط می‌خواست جان را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای از خدا می‌خواستم نجاتم دهد. در دلم دامن (سلام‌الله‌علیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس می‌لرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد. 💠 عدنان مثل حیوانی زوزه می‌کشید، دست و پا می‌زد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس می‌تپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگ‌هایم نبود. موی عدنان در چنگ هم‌پیاله‌اش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند. 💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بی‌سر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشک‌شان زده و حس می‌کردم بشکه‌ها از تکان‌های بدنم به لرزه افتاده‌اند. رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را می‌زد. جرأت نمی‌کردم از پشت این بشکه‌ها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجه‌ام سقف این سیاهچال را شکافت. 💠 دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر می‌زد و پس از هشتاد روز دیگر از چشمانم به جای اشک، خون می‌بارید. می‌دانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمی‌ترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر برایم ارزش نداشت. موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا می‌فهمیدم نزدیک ظهر شده و می‌ترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر داعشی شوم. 💠 پشت بشکه‌ها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد می‌شد و عطش با اشکم فروکش نمی‌کرد که هر لحظه تشنه‌تر می‌شدم. شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و این‌ها باید قسمت حیدرم می‌شد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمی‌رفت و فقط از درد دلتنگی زار می‌زدم... ✍️نویسنده: 🆔 @basirat_enghelabi110
نمایشنامه صوتی کتاب ... #یادت_باشد❤️ خاطرات شهید حمید سیاهکالی #قسمت_بیست_و_یکم و #قسمت_بیست_و_دوم 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 هر شب ساعت 22:30 #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
part21.mp3
2.97M
🎙 #یادت_باشد ❤️ #قسمت_بیست_و_یکم #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
part22.mp3
2.99M
🎙 #یادت_باشد ❤️ #قسمت_بیست_و_دوم #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ تکان دهنده از تحقیر و انگ اجتماعی یی ها 🎙 استاد عبدالرضانظری نشر دهید... 🆔 @basirat_enghelabi110
🗣🗣🗣 🔴 رمزگشایی از "خلاف‌گویی روحانی" 🔹چرا خلاف‌گویی می‌کند و به افکار عمومی آدرس غلط می‌دهد؟ 🔹آقای روحانی با اشاره به اینکه اجرای قرنطینه چینی در ایران امکان پذیر نبود، گفت: "از روز اولی که این ویروس شروع شد برخی‌ها می‌گفتند قرنطینه چینی را اجرا کنید. عده‌ای فشار می‌آوردند که دولت مدل چینی را اجرا کند، اما ما این کار را نکردیم." ادعای مبنی بر فشار برای اجرای قرنطینه چینی در ایران، خلاف گویی و دروغ بزرگ است. به این دلیل که با آغاز شیوع ویروس کرونا در ایران، مسئولین و متخصصان حوزه سلامت، خواستار اجرای راهبردِ بهداشتیِ قطع زنجیره‌ی انتقال ویروس کرونا شدند و ستاد کل نیروهای مسلح نیز با تشکیل قرارگاه بهداشتی درمانی، درصدد برآمد تا با اِعمال محدویت (خلوت سازی خیان‌ها و جاده‌ها) به اجرای موفقیت آمیز راهبرد مذکور کمک و از گسترش ویروس کرونا پیشگیری نماید. اما در مقابل، روحانی به دنبال تئوری انگلیسی "مصونیت جمعی" و عادی سازی رفت و در نتیجه تعداد مبتلایان از حدود ۲۰۰ نفر در ۶ اسفند به بیش از ۸۰۰۰ نفر در ۲۰ اسفند و ۲۷۰۰۰ نفر و مرگ بیش از ۲۰۰۰ نفر در ۶ فروردین رسید. 🌀اکنون روحانی خود را در برابر چند مطالبه‌ی اساسی مردم و نخبگان می‌بیند. از جمله؛ 👈چرا با اجرای راهبرد قطع زنجیره انتقال ویروس کرونا مخالفت کرده؟ 👈چرا از اِعمال محدویت توسط نیروهای مسلح ممانعت کرده؟ 👈 چرا بی‌جهت بر اجرای تئوری غلط انگلیسی "مصونیت جمعی" اصرار ورزیده؟ 👈 چرا پروژه‌ی "بحران- مذاکره" را کلید زده و برای مذاکره مجدد با امریکا، سلامت جامعه را بحرانی نموده؟ 👈 جرا در بازه‌ی۶ اسفند تا ۶ فروردین، تعلل داشته؟ و...  🔹با این تفاسیر برای رها ساختن خود از مطالبات جامعه، به توصیه مشاورانش، چاره را در خلاف‌ گویی، دادن آدرس غلط به افکار عمومی و عوض کردن جای شاکی و متهم دیده است.   در 👇 ✅ایتا @basirat_enghelabi110 ✅تلگرام t.me/basirat_enghelabi110 ✅روبیکا https://rubika.ir/basirat_enghelabi110 ✅سروش sapp.ir/basirat_enghelabi110 ✅اینستاگرام https://www.instagram.com/abooheydar1109
4_513587902878318982.mp3
7.86M
👌مناجات با امام زمان ارواحنافداه 🎧 از کدوم مسیر میای که بی قرارت بشینم تو کدوم جاده باید به انتظارت بشینم ... 🌺 🎤کربلایی جواد مقدم ارواحنافداه در ✅ایتا @basirat_enghelabi110 ✅تلگرام t.me/basirat_enghelabi110 ✅روبیکا https://rubika.ir/basirat_enghelabi110 ✅سروش sapp.ir/basirat_enghelabi110 ✅اینستاگرام https://www.instagram.com/abooheydar1109
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فرهنگ و تمدن غرب در 45 ثانیه! کمبود امکانات در کشوری که ادعا می‌کند همه کاره دنیاست! رفتار خشن و دور از ادب مردم آمریکا با کادر درمانی از زبان یک پزشک آمریکایی ⭕️ «به ما فحش می‌دهند! آب دهان می‌اندازند و عمدا به‌سمت صورت کادر درمانی سرفه می‌کنند! این فشار، بسیار بالاتر از چیزی است که بر عهده ماست» اینو مدیر مرکز مراقبت‌های ویژه از وضعیت بحرانی کرونا درکشور آمریکا داره میگه. (چقدر با فرهنگ و متمدن هستن واقعاً ) 🔵بصیرت انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
این مطلب را به دقت ببینید.👇 همین غرب هستند که انسان وانسانیت، براشون معنی ندارد!! دنیای لیبرال و تمدن غربی است دیگه!! حالا ببین اونهایی که این غرب برای اونها بهشت آرزوشونه!! خوشی وتفریح و تولد بچه هاشون و سرمایه گذاریشون اونجاس!!💯$ نمونه اش همون سلبریتی های سگ باز🐺 وبی هویته که در سخت ترین دوران ملت، یاتو لونه موشن یا اونور آب همان " غرب "🎩 نه کنار سیل و زلزله و...⚡️ جایی که نیستن کنار ملته!! چیزی که میخورن خون ملته!! چشمشون به غربه!!👀 گوششون به غربه!!👂 رسانه شون رسانه های غربیه!!🎤 دنیا وآخرت وبهشت رؤیایی شون اروپاس!! ✍عباس زرجوعی 🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پیشنهاد بی‌شرمانه دکتر فرانسوی برای تست واکسن کرونا روی مردم آفریقا ♦️‏هر واکسنی که برای کرونا ساخته می‌شود، بدلیل عدم دسترسی مردم آفریقا به ماسک، بیمارستان و امکانات درمانی، ابتدا روی آنها آزمایش شود! با مدد الهی انشاالله🤲 🔵بصیرت انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
⭕️ توی ایران تا الان به طور متوسط روزی ۷۲ نفر رو کشته ولی کشور مون هر سال توی تصادفات جاده ای به طور متوسط روزی ۷۶ نفر رو می کشه امیدوارم بعد از کرونا مجلس تازه نفس با کرونای مافیای خودروسازی ایران خودرو و سایپا مبارزه کنه! "دکتر کُد" 🆔 @basirat_enghelabi110
میلاد شاهزاده حضرت مبارکباد❤️🌹😘🍃🍃☘🌿🍄🍁🍂 🆔 @basirat_enghelabi110
شهزاده 😍 میلاد با سعادت شبه النبی و روز جوان مبارک 🎉🎊🎀🎈🎏🎁🎷🎨🍃🌿☘🌴🍀🌹🥀💐🌷🌼🌸🌻🌺🍂🍄🍁🌾🌈 🆔 @basirat_enghelabi110
مستند داستانی... #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_سوم و #قسمت_سی_و_چهارم 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 هرشب ساعت۲۲ #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110