eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
بصیرت انقلابی
#قصّه‌دلبـری🌸💕 #قسمت72 بعد ها که پدرومادرم تو لفافه معترض شدن که: +یا زمانای ماموریت رو کمتر کن یا
🌸💕 یه دفعه تصمیم گرفت مو بکاره! رفت دنبال کلینیک خوب و مطمئن! هزینه همه جا تقریبا تو یه سطح بود... راستش قبل از ازدواج میگفتم: +با آدم کور و شل ازدواج کنم، ولی به ازدواج با آدم کچل تن نمیدم... دوستام می‌گفتن: +اگه بعدها کچل شد چی؟؟ می‌گفتم: - اگه پشت سر پدر و عموهای دوماد و نگاه کنی، متوجه می‌شی! با دلی کی از من برد، کم مویی‌ش رو ندیدم..! سر این قصه همیشه یاد غاده، همسر شهید چمران می‌افتم. باورم نمی‌شد... می‌خندیدم که این رو بلف زده، مگه میشه کسی کچلی شوهرش رو نبینه؟!! جالب اینجا بود که ریالی هم پول نداشت..‌ هزینه مو کاشتن، شیش میلیون تومن می‌شد. بعد که شامپو و یک مشت خرت و پرت هاشم خرید، شد هفت میلیون تومن.. گفتم: - از کجا میخوای این همه پول رو بیاری؟ گفت: +به مامانم‌ می‌گم. پول رو که گرفتیم، یا مو می کارم یا به یه زخمی می‌زنم... : نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
بصیرت انقلابی
#قصّه‌دلبـری🌸💕 #قسمت73 یه دفعه تصمیم گرفت مو بکاره! رفت دنبال کلینیک خوب و مطمئن! هزینه همه جا تقری
🌸💕 گفت: +می‌رم مو می‌کارم بعد به همه می‌گم تو‌دوست داشتی.! گفتم: - توپ رو بنداز تو زمین من، ولی به شرط حق السکوت! گفتم: - باید منو تو ثواب جبهه‌هایی که داری می‌ری شریک کنی. سوریه، کاظمین و بیابون‌ هایی که می‌رفتی برای آموزش! خندید که: +همین؟ اینا که چه بخوای چه نخوای، همه‌ش مال توئه! وسط ماموریت هاش بود که مو کاشت.. دکتر گفت: +تازه سرسال تراکمش مشخص می‌شه و رشد خودش رو نشون می‌ده. می‌خواست دوماهی که باید کلاه می‌ذاشت و کرم می‌زد، سوریه باشه تا از دوستاش کمتر کسی متوجه بشه... : نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 ﷽🌸 سلامی تقدیم به ساحت مقدس ولی الله الاعظم «حضرت صاحب الزمان» السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یاخلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان ♥️🌸🍃 🍃🌸♥️ 🆔 @basirat_enghelabi110
راه‌ را گُم‌ ڪرده‌ ام آواره‌ و تنها شدم ؛💔 یادِ *آقایم* نبودم‌ ، *غرق‌ در‌ دنیا‌ شدم...😔 *این‌ صاحبنا...؟! ‌‌اللّٰھُمَ‌ عجلْ‌ لِّوَلیڪَ‌ الفࢪَج *♥️* 🆔 @basirat_enghelabi110
پیامبر اکرم «صل الله علیه و آله»: 💠 احدی از پل صراط عبور نخواهد کرد مگر کسی که برای او جواز عبور بنویسید. 📚 الریاض النصره ج ۳ ص ۱۳۷ 🌸 تنها راه عبور از پل صراط و بهشتی شدن قبول ولایت و اطاعت پذیری از مولی علی هست... ¹⁴ روز تا عید الله الأکبر «غدیر»🌈✨ ♥️ 🌙 🆔 @basirat_enghelabi110
:)! . مـؤمݩ‌باید‌هر‌روز‌برا‌خودش برݩامہ‌معنوے‌داشٺہ‌باشہ.. سعے‌ڪنیم‌برا‌خودموݩ‌ عادٺ‌هـایی آسمانے‌بسازیم :) .هرروز‌تلاوت‌ زیارت عـاشورا‌♥️~ قرآن یہ‌ساعاتی🍃` ذڪر‌و‌دردودل‌با‌امـام‌زماݩ‌...😍" نمازشب ✨ ڪم‌‌سفارش‌نشده‌هـآ😇 - رفقا بیایـن‌‌ یکم سبک زندگیمون رو 🙃! 🆔 @basirat_enghelabi110
-💜☂- قبلہ‌رو‌مشخص‌کن ! نوددرجه‌بچرخ‌سمت‌راست؛ دست‌بزار‌روی‌سینه‌: السَلامُ‌عَلیڪ‌یٰاایهاَ‌الاربـٰاب♥️ سلام‌دادن‌اونم‌درست‌به‌سمت‌ حرم‌، بدجور‌میچسبه ꧇) •• •• 🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
-💜☂- قبلہ‌رو‌مشخص‌کن ! نوددرجه‌بچرخ‌سمت‌راست؛ دست‌بزار‌روی‌سینه‌: السَلامُ‌عَلیڪ‌یٰاایهاَ‌الاربـٰاب♥
مے‌گفـٺ‌: اگـه‌میخـواۍ‌‌اربعیـن‌بـرۍ‌،بـه‌دخٺـر ‌اربـآب‌ بگـۅ . . چـون‌اون‌خۅب‌میفھمـه‌؛ جـآمونـدن‌از‌قـآفله‌حُسِیـن‌یعنـۍ‌چـۍ..!🚶🏿‍♂ :) 🆔 @basirat_enghelabi110
💠 شهید مدافع حرم محمد هادی ذوالفقاری :🌿🖇 √○ از خواهران می‌خواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا (سلام الله علیها) رعایت بکنند، نه مثل حجاب‌های امروز، چون این حجاب‌ها بوی حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمی‌دهد. ○√ 🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بصیرت انقلابی
#قصّه‌دلبـری🌸💕 #قسمت74 گفت: +می‌رم مو می‌کارم بعد به همه می‌گم تو‌دوست داشتی.! گفتم: - توپ رو بندا
🌸💕 وقتی لاغر می‌شد، مادرم ناراحت می‌شد! ولی می‌دیدم خودش از اینکه لاغر شده بیشتر خوشحاله... می‌گفت: +بهتر می‌تونم تحرک داشته باشم و کارامو انجام بدم. مادرم حرص می‌خورد. به زور دو سه برابر به خوردش می‌داد. غذاهای سفارشی و مقوی براش می‌پخت: آبگوشت ماهیچه و آش گندم. می‌گفت: +نمی‌تونم بخورم! مادرم‌از کوره در می‌رفت که: +یعنی چی؟!! باید بخوری تا جون داشته باشی... همه عالم و آدم از عشق و علاقه‌ش به کله پاچه خبر داشتن، مادرم که جای خود...! تا دوباره نوبت ماموریتش برسه، چند دفعه کله پاچه براش بار میذاشت... پدرم می‌خندید که: +کاش این بنده خدا همیشه اینجا بود تا ما هم به نوایی می‌رسیدیم! : نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
بصیرت انقلابی
#قصّه‌دلبـری🌸💕 #قسمت75 وقتی لاغر می‌شد، مادرم ناراحت می‌شد! ولی می‌دیدم خودش از اینکه لاغر شده بیشت
🌸💕 پدرم می‌گفت: +شما که هستی می‌گه، می‌خنده و غذا می‌خوره، ولی وای به روزایی که نیستی! خیلی بداخلاق می‌شه، به زمین و زمون گیر می‌ده. اگه من یا مادرش یه چیز بگیم، سریع به گوشه قباش بر می‌خوره، مارو کلافه می‌کنه! ولی شما از شب تا صبح هم بهش تیکه بندازی، جواب می‌ده و می‌خنده! به پدرم حق می‌دادم. زور می‌زدم با هیئت رفتن و پیاده روی و زیارت، سرگرم بشم اما اینا موضعی تسکینم می‌داد، دلتنگی‌م رو از بین نمی‌برد. گاهی هم با گوشی، خودمو سرگرم می‌کردم. وقتی سوریه بود، هر چیزی رو که می‌دیدم به یادش می‌افتادم..! حتی اگه منزل کسی دعوت بودم یا سر سفره، اگه غذایی بود که دوس نداشت یا برعکس خیلی دوس داشت... تو مجالسی که می‌رفتم و‌ اون نبود، دلتنگی خودش و داشت... : نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 شب جمعه است بیا حال مرا بهتر کن فکر دلواپسیِ قلب من مضطر کن😔 این شب جمعه اگر مقصد تو کرببلاست نزد ارباب دعایی به من نوکر کن...🍃 السلام علیک یاابا عبدالله الحسین🕊 🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بصیرت انقلابی
#قصّه‌دلبـری🌸💕 #قسمت76 پدرم می‌گفت: +شما که هستی می‌گه، می‌خنده و غذا می‌خوره، ولی وای به روزایی که
🌸💕 به هرحال وقتی انسان طعم چیزی رو چشیده و حلاوت اون رو حس کرده باشه، تو نبودش خیلی بهش سخت می‌گذره! تو زمان مرخصی‌ش، می‌خواست جورِ نبودنش رو بکشه... سفره می‌انداخت، غذا میاورد، جمع می‌کرد، ظرف می‌شست، نمی‌ذاشت دست به سیاه و سفید بزنم. می‌نشست یکی یکی لباسا رو اتو می‌زد! مهارت خاصی تو این کار داشت و اتوکشی هیج کس رو قبول نداشت... همون دوران عقد یکی دوبار که دید چند بار گوشه دستم رو سوزوندم، گفت: +اگه تو اتو نکنی بهتره! مدتی که تهران بود، جوری برنامه ریزی می‌کرد که بریم دیدن خونواده یکی از رزمنده هاش... از بین‌ دوستاش فقط با یکی رفیق گرمابه و گلستان بودن و رفت و آمد داشتیم! می‌شد بعضی شبا همون جا می‌خوابیدیم و وقتی هم هردو نبودن، باز ما خانوم ها باهم بودیم... راضی نمی‌شدم دوباره مادر شم! می‌گفتم: - فکرشم نکن! عمراََ اگه زیربارِ بچه و بارداری برم... خیلی روضه خوند... می‌گفت: +الان تکلیفه و آقا گفتن بچه بیارید. و می‌خواست با زیاد شدن نسل شیعه متقاعدم کنه... : نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
بصیرت انقلابی
#قصّه‌دلبـری🌸💕 #قسمت77 به هرحال وقتی انسان طعم چیزی رو چشیده و حلاوت اون رو حس کرده باشه، تو نبودش
🌸💕 بهش گفتم: - اگه خیلی دلت بچه می‌خواد، می‌تونی بری دوباره ازدواج کنی! کارد بهش می‌زدی، خونش در نمیومد... می‌گفت: +چند سال سختی کشیدم که آخر از یکی دیگه بچه داشته باشم؟؟ به هرچیزی دست زد که نظرم رو جلب کنه، اما فایده نداشت! نه اوضاع و احوال جسمی‌م مناسب بود، نه از نظر روحی آمادگی‌ش رو داشتم... سرِ امیرمحمد پیر شدم. آدم می‌تونه زخم ها و جراحی ها رو تحمل کنه، چون خوب می‌شه.. اما زخم زبون ها رو نه؛ زخم زبون به این زودیا التیام پیدا نمی‌کنه! برای همین‌ افتاد به ولخرجی های بیجا و الکی... فکر می‌کرد با این کارا نگام مثبت می‌شه! وضعیت مالی‌ش اجازه نمی‌داد، ولی می‌رفت کیف و کفش مارک دار و لباس های یکدست برام می‌خرید، اما فایده ای نداشت. خیلی بله قربان گو شده بود... می‌دونست که‌من با هیچ کدوم از اینا قرار نیست تسلیم بشم! دیدم دست بردار نیست، فکری کردم و گفتم شرطی جلو پاش بزارم، که نتونه عمل کنه. : نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
😍 امیر المومنین (؏) می فرمایند :↯ اگر بردبار نيستى خود را بردبار جلوه ده زيرا كمتر كسى است كه خود را شبيه گروهى كند و بزودى يكى از آنان نشود . 📚نهج البلاغه ، ص ⁵⁰⁶ ، حكمت ²⁰⁷ 🆔 @basirat_enghelabi110
ٺـღـو را هنوز بہ عمرم ندیده ام امــا ... دلم براے کسے که ندیده ام ٺنگ اسٺــ 🆔 @basirat_enghelabi110
از آیت الله بهجت پرسیدند|. آیا آدم گناهکار هم میــتواند امام زمانـــش را ببیند؟!؟ جواب داد: -شمر هم امام زمانش را دید!! -~ولی نشناخت\] 🆔 @basirat_enghelabi110