♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫
•┈••✾بسم الله الرحمن الرحیم ✾••┈•
#روز_سی_و_چهارم_چله_شناخت_شهیده_ها🌷
دکتر مروه شربینی پزشک 33 ساله مصری که همراه شوهر و پسر خردسالش در آلمان زندگی میکرد، به خاطر پایبندی به حجاب اسلامی در دادگاهی در شهر «درسدن» آلمان هدف حملة «الکسی دبلیو» نژادپرست 28 ساله آلمانی قرار گرفت و با هجده ضربه کارد شهید شد.
#زن_میتواند_بشکند_شب_را
لطفا در کانال بصیرت افزایی و تعامل با ما باشید.👇👇👇👇👇👇
@basiratafzaeivataamol
--------------------------------------------
https://eitaa.com/basiratafzaeivataamol
https://igap.net/basiratafzaeivataamol
سروش:
http://sapp.ir/basiratafzaeivataamol
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫
•┈••✾بسم الله الرحمن الرحیم ✾••┈•
#شهیده_ی_4⃣3⃣
مروه شربینی به سال ۱۹۷۷ میلادی در شهر اسکندریه متولد شد. پدرش علی شربینی و مادرش لیلا شمس هر دو شیمیدان هستند. در سال ۱۹۹۵ از کالج انگلیسی دختران فارغالتحصیل شده و از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۹ عضو تیم ملی هندبال مصر بود. او در سال ۲۰۰۳ به همراه شوهرش به آلمان مهاجرت کرده و ابتدا در شهر برمن و از سال ۲۰۰۸ در شهر درسدن ساکن شدند
از سال ۲۰۰۳ همراه شوهرش به آلمان رفتند. ابتدا در شهر برمن و از سال ۲۰۰۸ در شهر درسدن ساکن شدند. همسرش وابسته فرهنگی مصر در یکی از دانشگاههای آلمان است[۱] و با استفاده از بورس تحصیلی در مؤسسه ماکس پلانک شهر درسدن در رشته مهندسی ژنتیک مشغول تحصیل است و جهت انجام تز دکترای خود همراه مروه به آلمان آمده بود.
چندی پیش از کشته شدنش، شربینی به دادگاهی مراجعه کرده و آلکس دبلیو «یک روس با ریشههای آلمانی که در سال ۲۰۰۳ به آلمان مهاجرت کرد»[۳] را متهم به این کرد که «زمانی که در پارک با پسرش بازی میکرده، آلکس دبلیو او را مورد توهین قرار داده و بخاطر حجاب مروه او را تروریست و فاحشه اسلامی خطاب کردهاست». دادگاه شکایت شربینی را پذیرفته و آلکس را محکوم به پرداخت ۷۵۰ یورو کرد. آلکس دبلیو این حکم را نپذیرفت و تقاضای تجید نظر نمود.
در حین برگزاری جلسه دادگاه تجدید نظر در یک دادگاه درجه دو در شهر درسدن، فرد آلمانی در جلوی چشمان قاضی و سایر حاضرین به شربینی حمله کرده و با ضربات چاقو وی را که سهماهه باردار بوده از پا درآورد و همسر این زن و مرد دیگری را زخمی کرد. در بسیاری از دادگاهای آلمان از جمله این دادگاه در درسدن، هیچ گونه بازرسی ار افراد صورت نمیگیرد همچنین به علت آنکه الکس (قاتل) تا زمان حضور در داگاه هیچ گونه سابقه بازداشت نداشت، هیچ گونه تدابیر امنیتی برای دادگاه در نظر گرفته نشده بود.
در حین ضربات شوهر مروه برای نجات همسرش به طرف او شتافت که توسط پلیس آلمان مورد تیراندازی قرار گرفت. پس از آن شوهرش با وضعیتی بحرانی در بیمارستان بستری گردید. برخی تیراندازی پلیس آلمان به وی را از روی اشتباه دانستهاند و برخی به نقل از مأموران امنیتی دادگاه اعلام کردهاند که گمان بر این بوده که شوهرش فرد مهاجم بوده و بدین خاطر وی را هدف قرار دادهاند.
همچنین فرزند خردسال سه سالهشان که شاهد این ماجرای خونبار بوده، برای معالجه تحت نظر روانشناس است
در تشییع جنازه او در مصر هزاران نفر از مردم و از جمله چند تن از وزیران دولت مصر شرکت داشتند، این مراسم تبدیل به تظاهراتی اعتراضی شدکه سرانجام با دخالت و برخورد پلیس مواجه گردید.
لطفا در کانال بصیرت افزایی و تعامل با ما باشید.👇👇👇👇👇👇
@basiratafzaeivataamol
--------------------------------------------
https://eitaa.com/basiratafzaeivataamol
https://igap.net/basiratafzaeivataamol
سروش:
http://sapp.ir/basiratafzaeivataamol
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫
•┈••✾بسم الله الرحمن الرحیم ✾••┈•
#روز_سی_و_پنجم_چله_شناخت_شهیده_ها🌷
شهید عشرت اسکندری در سال 1335 در یکی از روستاهای فیروزکوه به دنیا آمد.
زندگیش در کمال سادگی و صفا شروع شد و به همین ترتیب نیز ادامه پیدا کرد. در جریان انقلاب شکوهمند مردم مسلمان ایران، با شور و شوق در کنار سایر زنان مسلمان، فعالانه شرکت داشت و زینب گونه فداکاری کرد و با حجاب خود که کوبده تر از هر سلاح دیگری است، مفاسد رژیم ستمشاهی را افشا و شعایر اسلامی را محترم می داشت.
#زن_میتواند_بشکند_شب_را
لطفا در کانال بصیرت افزایی و تعامل با ما باشید.👇👇👇👇👇👇
@basiratafzaeivataamol
--------------------------------------------
https://eitaa.com/basiratafzaeivataamol
https://igap.net/basiratafzaeivataamol
سروش:
http://sapp.ir/basiratafzaeivataamol
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫
•┈••✾بسم الله الرحمن الرحیم ✾••┈•
#شهیده_ی_5⃣3⃣
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کنار همسرش در فعالیتهای اجتماعی حضوری فعال داشت و با شرکت در نماز جمعه پیوند مستحکم خود را با امت شهید پرور حفظ می نمود. مادری مهربان و دلسوز بود. چهار فرزند (مهدی دو ساله، منصوره چهارساله، معصومه شش ساله و محمدجواد هشت ساله) داشت که برای آنها معلمی ارزشمند بود و کانون خانواده اش از وجودش گرمی و حرارت می گرفت.
او به تعالیم اسلام اعتقادی راسخ و به روحانیت متعهد و بخصوص حضرت امام (ره) علاقه ای خاص داشت. فاطمه گونه، کودکانش را پرورش می داد و در جامعه نیز زینب وار و مبلّغ پیام انقلاب اسلامی و خون شهدای انقلاب بود. از لحاظ اخلاقی، الگو و نمونه یک زن مسلمان بود و آنچنان می زیست که شایسته پیروان حضرت فاطمه (س) است. رفتاری شایسته و متین داشت و احترام همگان را برمی انگیخت. دخترش، معصومه اسکندری، درباره چگونگی شهادت مادرش می گوید:شهریور 1361 شش سال بیشتر نداشتم. برای گرفتن وضو به حیاط خانه رفتم. آخرین سفارش مادر این بود که: دخترم قبل از سن تکلیف نماز بخوان
مادر به همراه پسرعمه و همسرش در اتاق مشغول صرف صبحانه بودند. پسرعمه (علی اکبرخدادادی) که هجده سال بیش نداشت، به اتفاق همسرش (فاطمه عشریه) برای اولین بار از روستای "آندرایه" به تهران آمده بود. فقط دو ماه از ازدواج آنان می گذشت. او که عازم خدمت سربازی بود، برای خداحافظی به دیدار ما آمده بود.
ناگهان کسی شروع به کوبیدن در کرد. آن قدر محکم، که از ترس در جا خشکم زد. مادر از چند روز قبل حس کرده بود که حادثه ای در شرف وقوع است و دایم به پدر توصیه می کرد که مراقب باش و بگذار من در را باز کنم. شاید گمان می کرد که زن بودن و مادر چهارفرزند کوچک بودن، ذره ای حیا و شرم در وجود آن ناجوانمردان و از خدا بی خبران پدید خواهد آمد. با شنیدن فریاد در را باز کن، بی اختیار به طرف در رفتم و با دستانی لرزان آن را گشودم؛ ناگهان دو نفر که یکی از آنان مسلسلی را به دوش انداخته بود، وحشیانه مرا به گوشه ای پرتاب کردند و به سرعت خود را به داخل حیاط رساندند. مادر با دیدن آن دو، فریاد برآورد و مرگ را نثارشان کرد و آنان با شنیدن مرگ بر منافق و مرگ بر آمریکا، در کمال قساوت به روی او و میهمانانش آتش گشودند و آنان را به شهادت رساندند
اما به این نیز قناعت نکردند و به هر یک از آنان تیر خلاص زدند. آن خون آشامان حتی به خواهر چهارساله ام (منصوره) که معصومانه به پیکر خون آلود مادر خیره شده بود نیز رحم نکردند و او را زخمی کردند و سپس با پرتاب یک بمب دستی به داخل خانه، سوار بر موتور سیکلت هایشان از قتلگاه این عاشقان که جرمشان پای بندی به انقلاب و وفاداری به امام (ره) بود،
من که در زیر رگبار منافقین کاملاً گیج شده بودم و همچون انسانهای مسخ شده، لرزان، خود را به گوشه ای کشیدن و دیگر هیچ نفهمیدم. وقتی به هوش آمدن خود را در آغوش پدر دیدم. دستان پدر برعکس دستان گرم مادر، کاملاً سرد و بی روح بود. او به سختی می گریست و به آرامی با خود نجوا می کرد. چهره اش تکیده شده بود و لبخند تلخی که به گوشه لبانش نشسته بود، خبر از فراقی سخت و دردناک می داد. به یاد دارم آن زمان که مادر را غسل دادند به دور از چشم پدر که در خلوت خود غریبانه می گریست، به کنار پیکر بی جان مادر رفتم و جای گلوله و کبودی های روی پیشانی، صورت و پیشانی اش را بوسیدم. با حسرت به او نگاه می کردم. می دانستم که دیگر او را نخواهم دید. من همدم و سنگ صبور دوران جوانیم را برای همیشه از دست داده بودم.
چگونه توانستند مرا از آغوش گرم مادر و بوسه های محبت آمیزش جدا کنند. آنان با این کارشان شرر در جان من، پدر و دیگر برادران و خواهرانم انداختند. اما دشمنان بدانند ما نیز چون مادر که تا آخرین نفس ایستاده بود وفریاد مرگ برآمریکا ومرگ برمنافق سر می داد ایستاده ایم وآماده جانفشانی در راه اسلام هستیم
لطفا در کانال بصیرت افزایی و تعامل با ما باشید.👇👇👇👇👇👇
@basiratafzaeivataamol
--------------------------------------------
https://eitaa.com/basiratafzaeivataamol
https://igap.net/basiratafzaeivataamol
سروش:
http://sapp.ir/basiratafzaeivataamol
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫
•┈••✾بسم الله الرحمن الرحیم ✾••┈•
💢نماز صبح
❣خواهری که تازه عروسی کرده بود به نمازشوهرخودش خیلی اهمیت میداد
وهرروز اورابرای نمازصبح بیدارمیکرد تابه مسجدبرود...
.
❣یکی ازروزها کمی دیرتربیدارشد وشوهرش رابلافاصله بیدارکرد تاهرچه زودتربه مسجدبرودونمازجماعت را دریابد...
.
❣شوهرکه به مسجدرسیدجماعت اول تمام شده بود با جماعت دوم
نمازش را تمام کرد...
بعدازنماز،امام مسجد سراسیمه پیش او رفت وگفت:
تو شوهر فلانی نیستی؟
.
❣حسابی جاخورد...
اسم خانومش ازکجا گرفته بود.؟!!
.
باتعجب تمام گفت بله خودم هستم...
اما تو اسم خانم من را ازکجا فهمیدی؟
.
❣امام گفت به الله قسم که من امروز توخواب دیدم که همه اهل مسجدکه نماز فجر را با ما با جماعت اول میخوانند،توبهشت باهم هستیم.
.ویک زن هم همراه ما بود...
.
من درباره اش پرسیدم...به من گفته شد این فلان زن همسر فلانی هست...!
.
📝مرد خوشحال وبا شور وشوق فراوان به خانه اش رفت تا این مژده وخوش خبری رابه همسر مومنه ودلسوزش برساند..
.
❣وقتی به خانه رسید همسرعزیزش را درحالی یافت که درحال سجده است...
وروح پاکش به آسمانهاعروج کرده است...
.
#الله_اکبر
.🌿🍁🌿🍁🌿🍁
چه خاتمه زیبایی
نصیب زنی اون هم دراین دوران شده ...
کسیکه به نمازخودش که هیچ ،
بلکه به نمازجماعت شوهرش هم اهمیت زیادی میداده...
ای کسیکه باخیال راحت صبحها خواب خوش رابرنمازت ترجیح میدهی
و گمان میکنی با اینکارت استراحت وآرامش بیشتری راحاصل میکنی .. و غافلی ازاینکه فردا درقبرت آرامشی نخواهی داشت ...
وغافلی ازاینکه راحتی وآرامش دلهایی که سحرگاههان دربارگاه ملکوتی علام الغیوب ایستاده اند، را حدی وحدودی نیست.
وقتی توهروقت خواستی میخوابی وهروقت خواستی ازخواب بیدار میشوی بدون درنظرگرفتن نمازهایت دروقت خودش،!!! ...
بدان ! به الله قسم که همیشه دردایره غمها واندوههای ناتمام قرارمیگیری...
مادامیکه نمازهایت در لیست اولویتهایت قرارنگرفته..
📝قسم به الله که راحتی دنیاوآخرت با خواندن نمازها در اول وقت است بخصوص نمازصبح باجماعت.
#زن_می_تواند_بشکند_شب_را
لطفا در کانال بصیرت افزایی و تعامل با ما باشید.👇👇👇👇👇👇
@basiratafzaeivataamol
--------------------------------------------
https://eitaa.com/basiratafzaeivataamol
https://igap.net/basiratafzaeivataamol
سروش:
http://sapp.ir/basiratafzaeivataamol
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫
•┈••✾بسم الله الرحمن الرحیم ✾••┈•
#روز_سی_و_ششم_چله_شناخت_شهیده_ها🌷
شهیده صدیقه پروانه
نام : صدیقه
نام خانوادگی : پروانه
نام پدر : حسین
محل تولد : گرگان
تاریخ تولد : 1328/12/18
محل شهادت : گرگان
تاریخ شهادت : 1357/09/05
#زن_می_تواند_بشکند_شب_را
لطفا در کانال بصیرت افزایی و تعامل با ما باشید.👇👇👇👇👇👇
@basiratafzaeivataamol
--------------------------------------------
https://eitaa.com/basiratafzaeivataamol
https://igap.net/basiratafzaeivataamol
سروش:
http://sapp.ir/basiratafzaeivataamol
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫
•┈••✾بسم الله الرحمن الرحیم ✾••┈•
#شهیده_ی_6⃣3⃣
زندگی نامه شهیده صدیقه پروانه
شهیده صدیقه پروانه در زمستان سال 1328 هجری شمسی
در یک خانواده مذهبی و مستضعف در شهرستان گرگان بدنیا آمد.
پس از طی دوران کودکی در سن 7 سالگی به مدرسه رفته و دورههای
ابتدایی و راهنمایی و متوسطه را با موفقیت به پایان رساند و موفق به اخذ دیپلم شد.
شهیده خیلی مهربان بود و در خانه و با دوستانش با محبت رفتار میکرد
و میخواست که معلم شود تا از این راه بتواند به جامعه خدمتی بکند.
شهیده صدیقه پروانه همزمان با اوج گیری امت حزبالله با رژیم ستمشاهی
و خونخوار پهلوی نمیتوانست از دیگران جدا باشد و در سخنرانیها
و تظاهرات شرکت میکرد. روز پنجم آذر و
ی در خیابان شهدا به هنگام پیوستن به صفوف امت حزب الله
و انقلابی مورد هدف گلوله دژخیمان رژیم ستمشاهی قرار گرفت و به شهادت رسید
لطفا در کانال بصیرت افزایی و تعامل با ما باشید.👇👇👇👇👇👇
@basiratafzaeivataamol
--------------------------------------------
https://eitaa.com/basiratafzaeivataamol
https://igap.net/basiratafzaeivataamol
سروش:
http://sapp.ir/basiratafzaeivataamol
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫
•┈••✾بسم الله الرحمن الرحیم ✾••┈•
#روز_سی_و_هفتم_چله_شناخت_شهیده_ها🌷
شهيد مهری زارع عباس آبادی
نام پدر : محمد علی
شماره شناسنامه:3
تاریخ تولد : 1344
محل تولد:مشهد
تاریخ شهادت :15\1\ 1358
محل شهادت:مشهد
#زن_می_تواند_بشکند_شب_را
لطفا در کانال بصیرت افزایی و تعامل با ما باشید.👇👇👇👇👇👇
@basiratafzaeivataamol
--------------------------------------------
https://eitaa.com/basiratafzaeivataamol
https://igap.net/basiratafzaeivataamol
سروش:
http://sapp.ir/basiratafzaeivataamol
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫
•┈••✾بسم الله الرحمن الرحیم ✾••┈•
#شهیده_ی_7⃣3⃣
مهری زارع عباس آبادی در مشهد مقدس متولد شد و درهمان شهر رشد یافت. با شروع نهضت اسلامی در اجتماعات مردمی حضوری فعال داشت. در سن 13 سالگی در راهپیمایی 9\10\1357 شرکت کرد و براثر برخورد با تانک از ناحیه سر مجروح شد و پس از 3 ماه به شهادت رسید.
از لحاظ اخلاقی دختری خوب و مهربان بودو همه اطرافیان از او راضی بودند.دروغ نمی گفت و با صداقت و راستی با مسائل برخورد می کرد. دارای روحیه نوع دوستی بود و از کمک به دیگران مضایقه نمی کرد.در کارهای منزل به مادر خود کمک می کرد. با اینکه سن کمی داشت اما فردی وقت شناس و مرتب بود و از اوقاتش به درستی استفاده می کرد و کارهایش را در زمان مشخصی انجام می داد.
وی از آغاز بلوغ به تکلیف دینی خود به خوبی عمل می کرد، به نماز و قرآن اهمیت می داد و برای فراگیری قرآن به مکتب می رفت.
نمازش را در اول وقت به جا می آورد و نسبت به ائمه اطهار (ع) اظهار مودت می کرد و حجابش را نیز به خوبی رعایت می کرد و از وقتی روزه بر او واجب شد روزه هایش را به طور مرتب می گرفت.
همواره آرزوی شهادت داشت و می گفت: من دوست دارم شهید بشوم . به دوستانش سفارش می کرد که با هم دعوا نکنند و با مادرشان درست صحبت کنند و به مادرش سفارش می کرد غذا را به مقداری بپزد تا اسراف نشود.
دختر عمه اش می گوید: در راهپیمایی روز نهم دی ، دوستش فاطمه امیری هدف تیر مزدوران شاه قرار گرفت. وقتی به زمین افتاد و تانک به طرفش در حرکت بود مهری رفت تا فاطمه را به کناری بکشاند اما تانک با سرش برخورد کرد و ضربه مغزی شد .
لطفا در کانال بصیرت افزایی و تعامل با ما باشید.👇👇👇👇👇👇
@basiratafzaeivataamol
--------------------------------------------
https://eitaa.com/basiratafzaeivataamol
https://igap.net/basiratafzaeivataamol
سروش:
http://sapp.ir/basiratafzaeivataamol
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫
•┈••✾بسم الله الرحمن الرحیم ✾••┈•
#روز_سی_و_هشتم_چله_شناخت_شهیده_ها🌷
حضرت آسیه ؛ همسر فرعون
یكى از زنان نمونه ، مومن و صابر
وى ، كـه دختر مزاحم و همسر فرعون است ، در ميان زرق و برق و تجملات زندگى مى كرد، ولى هـرگـز تـسليم هواى نفس نگرديد و با ايمانى محكم به پروردگار، مدافعى حقيقى براى حضرت موسى علیه السلام در بارگاه فرعون بود.
آسيه ، در همان دوران كودكى ، حضرت موسى (علیه السلام ) را از آب گرفت و از وى پرستارى كرد و هرگز اجازه نداد به حضرتش آسيبى برسد. قرآن در این مورد در آیۀ 9 سورۀ قصص میفرماید:
وَ قَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لیّ وَ لَک لَاتَقْتُلُوهُ عَسیَ أَن ینفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًاوَ هُمْ لَایشْعُرُونَ
و همسر فرعون گفت : این کودک نور چشم من و توست ، او رامکشید چه بسا ما را سود بخشد، یا او را به فرزندی بگیریم و ایشان نمی دانستند.
مأموران فرعون که جهت نگهبانی رود نیل گماشته شده بودند، روزی صندوقی را از روی آب گرفته و نزد فرعون بردند؛ همین که در صندوق را باز کردند، نوزاد پسر را در آن مشاهده کردند.
گروهی از حامیان فرعون که در کاخ فرعون حاضر بودند، فرعون را تحریک نموده و گفتند: ظاهراً این طفل همان پسر بنی اسرائیلی است که تو دنبالش هستی و باید او را به قتل برسانی! فرعون هم تحت تأثیر کلام آنها قرار گرفت و مصمم شد تا موسی را بکشد! ولی آسیه میانجی گری نموده و مانع از این عمل شنیع شد. همسر فرعون (چون دید آنها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: نور چشم من و توست! او را نکشید، شاید برای ما مفید باشد، یا او را به عنوان پسر خود برگزینیم! و آنها نمی فهمیدند (که دشمن اصلی خود را در آغوش خویش میپرورانند)
#زن_می_تواند_بشکند_شب_را
لطفا در کانال بصیرت افزایی و تعامل با ما باشید.👇👇👇👇👇👇
@basiratafzaeivataamol
--------------------------------------------
https://eitaa.com/basiratafzaeivataamol
https://igap.net/basiratafzaeivataamol
سروش:
http://sapp.ir/basiratafzaeivataamol
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫
•┈••✾بسم الله الرحمن الرحیم ✾••┈•
#آسیه_بانوی_بهشتی🌷🌷🌷🌷
آسیه ایمان راسخی در برابر خداوند پیدا کرده بودند که هیچ وقت تحت خدشه قرار نگرفت، حتی در سخت ترین شرایط و زیر شکنجه های فرعون.
هنگامى كه حادثه دلخراش همسر و بچه هاى حزبيل به وقوع پيوست ، خداوند عروج عارفانه آن زن پارسا و قهرمان را به ديد آسيه گذاشت و ايمان آسيه (علیها السلام) از آن صحنه ، قوى تر شد.
وى پـس از آن مـاجـر، در عالمى از نيايش و رازونياز با خداى خود بود كه فرعون بر او وارد شد و ايمان مخفى آسيه بر طاغوت زمان آشكارشد. آسـيـه در آن روز، مـهر سكوت را شكست، در مقابل فرعون ايستاد و با كمال قاطعيت گفت : اى فرعون ! تـا بـه كـى در خـواب غـفـلـت فـرو رفته اى و مى خواهى بندگان خاص خداوند را در ميان آتش بسوزانى ؟
نمى دانى كه همسر حزبيل در چه جايگاهى واردشد! فرعون گفت : مگر تو هم در مورد خدايى من شك دارى؟ آسيه گفت : مگر من به خدايى تو اعتقاد داشتم ؟
👈از روزى كه موسى (علیه السلام ) را از رود نيل گرفتم به پيامبرى او معتقدشدم !
فرعون ابتدا سعى كرد او را با زبان خوش گمراه سازد، ولى نتيجه اى نگرفت ، پس با ارعاب و تهديد وارد شد و با خشم فريادزد: اى آسيه ! تو را به گونه اى بكشم كه هيچ كس را تا به حال آن گونه نكشته ام ! سـپـس مـادر آسـيه را احضار و به او گوشزد كرد:
دخترت مانند آن زن آرايشگر (همسر حزبيل ) ديوانه شده است ، يا بايد به پروردگار موسى كافرشود و يا دستور مى دهم كه او را بكشند. مادر آسيه دخترش را به گوشه اى برد و به همراهى با فرعون ترغيب كرد.
آسيه گفت : هرگز به خداى موسى كافر نخواهم شد.
فـرعون دستور داد مردم را جمع كردند و آن گاه به دستور او
👈 آسيه را به زمين خواباندند و دست و پايش را به چهارميخ بستند و سنگ بزرگى بر روى سينه اش قراردادند.
آسـيـه در آن حـال سخت ، اللّه ، اللّه مى گفت و با خدايش مناجات پرمعنايى داشت و نجوا مى كرد:
رب ابن لى عندك بيتا فى الجنه ونجنى من فرعون وعمله ونجنى من القوم الظالمين.
پروردگارا! در بهشت نزد خودت خانه اى برايم بناكن ! و مرا از دست فرعون و عملش نجات بخش و مرا از گروه ستمكاران رهايى ده .
خداوند در اين لحظه ، پرده از چشم آسيه برداشت و مقام وى را به او نشان داد. آسيه خوشحال و خندان شد. فرعون با كمال تعجب گفت : همسرم ديوانه شده است ! در ميان اين همه سختى و شكنجه مى خندد! آسيه گفت : به خدا سوگند! ديوانه نشده ام ، اكنون شاهد و ناظر جايگاهى هستم كه در بهشت برايم مهيا كرده اند. در همين حال ، آسيه به ديدار حق شتافت و نداى پروردگارش را لبيك گفت .
لطفا در کانال بصیرت افزایی و تعامل با ما باشید.👇👇👇👇👇👇
@basiratafzaeivataamol
--------------------------------------------
https://eitaa.com/basiratafzaeivataamol
https://igap.net/basiratafzaeivataamol
سروش:
http://sapp.ir/basiratafzaeivataamol
♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️💫♻️