هدایت شده از ✅ضرورتِ بصیرت و امر به معروف♥
ادامه #قسمت_بیستودوم
✨برای اولين بار محمد بروجردی را در آنجا ديديم. جوانی با ريش ها و موی طلائی. با چهره ای جذاب و خندان. برادر بروجردی در آن شرايط، نيروها را خيلی خوب اداره می کرد.
🍃بعدها فهميدم فرماندهی سپاه غرب کشور را بر عهده دارد.
✨روز بعد با برادر بروجردی جلسه گذاشتيم. فرماندهان ارتش هم حضور داشتند.
🍃ایشان فرمودند: با توجه به پيام امام، نيروی زيادی در راه است. ضد انقلاب هم خيلی ترسيده. آنها داخل شهر دو مقر مهم دارند. بايد طرحي برای حمله به اين دو مقر داشته باشيم.
✨صحبت های مختلفی شد، ابراهيم گفت: اينطور که در شهر پيداست مردم هیچ ارتباطی با آنها ندارند. بهتر است به يکی از مقرهای ضد انقلاب حمله کنيم. در صورت موفقيت به سراغ مقر بعدی برويم.
🍃همه با اين طرح موافقت کردند. قرار شد نيروها را برای حمله آماده کنيم. اما همان روز نيروهای سپاه را به منطقه پاوه اعزام کردند. فقط نيروهای سرباز در اختیار فرماندهی قرار گرفت.
✨ابراهیم و ديگر رفقا به تک تک سنگرهای سربازان سر زدند. با آنها صحبت می کردند و روحيه می دادند.
🍃بعد هم يک وانت هندوانه تهيه كردند و بين سربازان پخش كردند! به اين طريق رفاقتشان با سربازان بيشتر شد.
✨آنها با برنامه های مختلف آمادگی نيروها را بالا بردند.
🍃صبح يکی از روزها آقای خلخالی به جمع بچه ها اضافه شد. تعداد ديگری از بچه های رزمنده هم از شهرهای مختلف به فرودگاه سنندج آمدند.
✨پس از آمادگی لازم، مهمات بين بچه ها توزيع شد. تا قبل از ظهر به يکی از مقرهای ضد انقلاب در شهر حمله کرديم. سريعتر از آنچه فکر ميکرديم آنجا محاصره شد. بعد هم بيشتر نيروهای ضد انقلاب را دستگير کرديم.
🍃از داخل مقر به جز مقدار زيادی مهمات، مقادير زيادی دلار و پاسپورت و شناسنامه های جعلی پيدا کرديم.
✨ابراهيم همه آنها را در يک گونی ريخت و تحويل مسئول سپاه داد. مقر دوم ضد انقلاب هم بدون درگيری تصرف شد.شهر بار ديگر به دست بچه های انقلابی افتاد.
🍃فرمانده سربازان، پس از اين ماجرا می گفت: اگر چند سال ديگر هم صبر می کرديم، سربازان من جرأت چنين حمله ای را پيدا نمی کردند. اين را مديون برادر هادی و ديگر دوستان همرزم ايشان هستيم. آنها با دوستی که با سربازها داشتند روحيه ها را بالا بردند.
✨در آن دوره، فرماندهان بسياری از فنون نظامی و نحوه نبرد را به ابراهيم و ديگر بچه ها آموزش دادند.
🍃اين كار، آنها را به نيروهای ورزيده ای تبديل نمود كه ثمره آن در دوران دفاع مقدس آشكار شد.
✨ماجرای سنندج زياد طولانی نشد. هر چند در ديگر شهرهای کردستان هنوز درگيری های مختصری وجود داشت.
🍃ما در شهريور 1358 به تهران برگشتيم. قاسم و چند نفر ديگر از بچه ها در کردستان ماندند و به نيروهای شهيد چمران ملحق شدند.
✨ابراهيم پس از بازگشت، از بازرسی سازمان تربيت بدنی به آموزش وپرورش رفت.
🍃البته با درخواسـت او موافقت نمی شد، اما با پيگيری های بسيار اين کار را به نتيجه رساند.
✨او وارد مجموعه ای شد که به امثال ابراهيم بسيار نياز داشته و دارد.
⊰᯽⊱┈┈┅┅🦋┅─┈┈⊰᯽⊱