داخل هیئت دخترکی سه ساله لباس مشکی به تن داشت و یک جفت گوشواره کوچک به گوش داشت ولی میخندید
نمیدانست حتی برای چه. عزادار شده است!!!!.....
حضرت زینب تمام زیور آلاتی را که احتمال میداد به چشم دشمن بیاید جمع آوری کرد و
همه را به گوشه ایی ریخت
تا آنجا که میتوانست تلاش کرد دست هیچ حرامی به سمت زنان و دختران دراز نشود
زینب به تنهایی آخرین مدافع حرمِ آل الله بود
همین حالا زیورآلات عزیزانتان را از آنها جدا کنید
زیورآلات پس از مدتی عادت میشوند جزیی از بدن میشوند بودنشان به نظر نمی آید اما نبودشان خیلی به چشم می آید خصوصا اگر به اجبار باشد نه به اراده😭😭😭
این بی همه چیزی برای حسین را با همین کارهای کوچک تجربه کنید و زیورآلاتتان را نه به دشمن؛ بلکه در گوشه ایی امن وانهید
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
امام حسین فرمودند علی اکبر اذان بگو صبح عاشورا بود و تتمه کسانی که در دل لشکر دشمن اندکی امید به هدا
نماز صبح عاشورا را به امامت سیدالشهداء ادا کردند
این آخرین نمازی بود که همه با هم اقامه میکردند برای نماز ظهر نیمی از همین نمازگزاران به شهادت رسیده بودند....
اذانش را علی اکبر گفته بود و با صدای دلنشینش لشکر دشمن را به تردید و اضطراب انداخته بود!...
دست مبارکش را بر روی قلب زینب گذاشت
از آن لحظه به بعد آرامش انسان کامل را در سینه زینب میشد احساس کرد
این را پناه آوردن کودکان به دامانش؛ گواهی میدهد
گاهی جاذبه آسمان از ورای جو زمین بیش از جاذبه زمین اثر میکند
و فقط وقتهایی که خون به ناحق ریخته طفلی شیرخواره را به آسمان بپاشند...
به سعید و زهیر فرمان داد جلو بایستند و سپر نماز ظهرشان شوند
سعید که سعید بود
اما
زهیر را میبینید چه خوش عاقبت شد !؟
اکراه داشت با امام روبرو شود اما حالا سپر جان او در نماز میشود
داشتن سر و همسری با ایمان آدم را خوش عاقبت میمیراند....