eitaa logo
روشـــツــنی خونه [🌙]
2.8هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
137 فایل
عشق یعنی دعای خیر حضرت زهرا(س)همراهت باشه😍 نشر مطالب=صدقه جاریه میتونید با ما در ارتباط باشید 😉 @haniekhanooom بادڵ و جوݩ گوش میدیم بہ حرفاتوݩ♥️ یہ گروه داریم پراز مامان هاے باحاڵ و پرانرژے 💕 هرکے دوست داشت واردش بشہ بہ این شخصی یه ویس بفرستہ 🎼
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱بهترین حالت ابراز محبت با خوشرویی وقتی است که.. چهره خسته شما با دیدن فرزندتان بشاش شود😍 🌱 این شادابی به هنگام دیدن فرزند این پیام را به همراه دارد .... " توبه قدری در دل من جا داری که دیدنت برای شاداب شدن من کافیست 😍 @mamanogolpooneha
قوطی دلستر یا نوشابه را برش بزنید و یک نخ کاموایی یا پلاستیکی به آن وصل کنید. توپ یا سر نوشابه را نیز به نخ وصل کنید 🤗 با این اسباب بازی ساده، ارزان و مفید خلاقیت 🧠 کودک را شکوفا و عزت نفس حاکی از ساختن را در او ایجاد کنید. @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5 نـ✍ــامه نوشتـن وقت گذاشتن برای نامـه نگاری و هدیــ🎁ـه فرستادن، یه فرهنـگِ خیلی زیبا در اسلامــه! این رسم قشنـــ🌸گ، روحمون رو بزرگ میکنه. 👈فراموشش نکنیم! @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب زیرزمین بازی (مجموعه داستان های شکر خدا/اثر خانم کلر ژوبرت) 💢کتاب  یکی از جلد های مجموعه داستان‌های است. کتاب زیرزمین بازی دارای سه داستان با عناوین « بازهم توت فرنگی » ، « زیرزمینِ بازی » و « غذایِ دورهم » است که در انتهای هرکدام از این داستان‌ها، قهرمانان، خداوند را به خاطر یکی از نعمت‌های خویش شکر می‌کنند.  💢تنوع خوراکی‌ها، امید و نوع‌دوستی سه نعمتی هستند که درقالب سه داستان در این کتاب به کودکان یادآوری می‌شوند. 💯این مجموعه برای آشنا کردن کودکان با خداوند و مفهوم نوشته شده است و مخاطبان آن، (گروه سنی الف و ب : ۶تا۹سال) است. ✍نویسنده: کلر ژوبرت 📖 تعداد صفحات: ۲۴صفحه ▪️ناشر: به نشر 💰 قیمت: ۱۶،۰۰۰ تومان ................................................ 🛍خرید از طریق سایت با سلام 👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/1382767?ref=830y 📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇 @Milad_m25 @mamanogolpooneha
📌تصاویری از داخل کتاب "زیرزمین بازی" ارتباط باما👇 @Milad_m25 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍭🍭 🧉مواد لازم🧉 ▢180 گرم خامه صبحانه ▢200 گرم پودر نارگیل ▢4 قاشق غذا خوری پودر شکر قهوه ای یاعسل دستور تهیه🥣 در ظرفی۱۸۰ گرم خامه و۴ ق.غ پودرقند رو باهمزن ۳ الی ۵ دقیقه می زنیم تا حجم بگیره. همزن رو کنار گذاشته و ۲۰۰ گرم پودرنارگیل رو در چند مرحله اضافه کرده و با قاشق بخورد همدیگه داده تا بحالتی برسه که کاملا با دست قابل فرم دادن باشه. حالا توپ هایی به اندازه دلخواه درست کرده و در پودر نارگیل میغلتونیم تا ظاهر زیباتری داشته باشه. اگر شیرینیش براتون کم بود در آخر یکم پودرشکر روش الک کنین تا شیرینیش بالانس بشه.بذارین یخچال تا کاملا سرد بشه.بعد نوش جان کنید 🧁نکات شیرنی برفی🧁 میتونین داخلش معز فندق درسته یا یه تیکه مغز گردو هم بذارین.من تو بعضیاش گذاشتم. @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸☘ مستند " زندگی پس از زندگی " هم اکنون... تجࢪبـــــه زیباے بنده ها.. از دستش ندین ؏_ࢪسانی
AroomamK_335790.mp3
6.32M
°🌻|•• ‌۞💔۞ می شود اندکی برایت بمیرم تا باورت شود💔 آرومم کن نزار گریه کنم تو حسرت کربلا😭😭 . . . 👌 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 هࢪباࢪ .. لحظہ افطاࢪ... اول به مہدے فاطمه(عج) بگیم " قبول باشه آقا"..🌱 هیچ چیز قشنـــــگ تࢪاز این میتونہ باشہ؟ یادت نࢪه مۆمݩ... @mamanogolpooneha🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای آراستگی ، زیبایی و تناسب اندام خود تلاش کنید و همیشه ملکه زیبای همسرتان باشید . 💕 یادتان باشد سلیقه و علاقه همسرتان را در اراستن خود اعمال کنید .☘️🌸 💕 @mamanogolpooneha☘️
نه از سࢪم می افتی ؛نه از چشمم کجای دلم نشسته ای ؛ که جایت اینقدر امن است😊 میتونید بهش پیام بدین این شعر رو 💕 @mamanogolpooneha☘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
{ ❤️} امشب بیا یه کار قشنـــــگ انجام بدیم... یه کاغذ خوشگل بࢪداࢪیم📜 از ࢪوز جمعه تا همین امشب ..همسࢪت هࢪکاࢪخوبی که بࢪات انجام داده رو بنویسی ...☘ مثلا ممنون برام از اون خوشمزه هایی که دوست دارم گرفتی 🍩🍪 ممنون اجازه دادے افطاࢪے ساده باشه تاخسته نشم...🍱🥗🌮 ممنون بچه هارو یه ساعتی نگه داشتی تابتونم استراحت کنم یا به کاࢪهام برسم...💕 و هࢪچیز دیگه... بࢪیم بࢪاے دلبࢪے...❤️ @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی بود یکی نبود. یک اختاپوس خجالتی ای و آرامی بود که همیشه تنها زندگی می کرد. اختاپوس همیشه دلش می  خواست دوستی پیدا کند، اما بسیار خجالتی و کمرو بود. یک روز، اختاپوس می خواست یک صدف بسیار لیز را  بگیرد. اما قبل از این که خودش متوجه شود، شاخک هایش به هم پیچیدند و گره خوردند. اختاپوس دیگر نمی  توانست تکان بخورد، بسیار تلاش کرد ولی موفق نشده بود. ناگهان اختاپوس یک گروه ماهی  دید که از کنارش رد  می شدند، باید از آن ها کمک می خواست، اما خجالت می کشید و چیزی نگفت. یکی از ماهی ها که بسیار کوچک و مهربان بود، دید اختاپوس در دردسر افتاده است. به طرفاختاپوس رفت و تمام شاخک هایش را آزاد کرد. 🐠 اختاپوس به کمک ماهی کوچولو از آن وضعیت سخت نجات پیدا کرد و از این موضوع بسیار خوشحال شد، اما چون بسیار خجالتی بود، جرات نمی کرد با ماهی صحبت کند و با او دوست شود. اختاپوس یک تشکر کوچولو از ماهی کرد و تندی از او دور شد. اختاپوس کل شب را به  این موضوع فکر کرد که او یک فرصت بزرگ را از دست داده و با ماهی کوچولوی مهربان دوست نشده است. 😞 چند روز بعد اختاپوس در حال استراحت بین صخره ها بود  که ناگهان متوجه شد همه ی ماهی ها در حال فرار هستند.اختاپوس به دور و برش نگاهی کرد و یک ماهی بزرگ دید که به دنبال غذا می گشت. اختاپوس تندی فرار کرد و  پشت صخره ها قایم شد. او از پشت صخره ها یواشکی ماهی بزرگ را نگاه کرد. ماهی بزرگ می خواست ماهی کوچولوی  مهربان را بگیرد و بخورد. ماهی کوچولو به کمک احتیاج داشت، اما ماهی بزرگ بسیار خطرناک و درنده بود و کسی جرات نمی کرد به او نزدیک شود. اختاپوس به یاد کمک ماهی کوچولوی مهربان افتاد و تصمیم گرفت هر طور شده به ماهی کوچولو کمک کند. اختاپوس تندی از بین صخره ها بیرون آمد و درست روبروی ماهی بزرگ ایستاد و قبل از این که ماهی بتواند کاری انجام دهد، اختاپوس یه عالمه جوهر به طرف اون پاشید. اختاپوس ماهی کوچولو را گرفت و به سمت صخره  ها شنا کرد و پشت آن ها پنهان شد. همه چیز آن قدر سریع اتفاق افتاد که ماهی بزرگ نتوانست هیچ کاری انجام دهد. اما کمی بعد به خودش آمد و به طرف صخره ها رفت تا اختاپوس و ماهی کوچولو را پیدا کند. ماهی بزرگ آن قدر  عصبانی بود که اگر آن ها را پیدا می کرد حتماً یک لقمه ی چربشان می کرد. کمی بعد ماهی بزرگ درد وحشتناکی اول در دستگاه تنفسی  اش بعد در باله هایش و سپس در تمام بدنش احساس کرد. انگار جوهر اختاپوس کار خودش را کرده بود. ماهی  بزرگ عصبانی و ناراحت از آن جا دور شد. به محض این که ماهی بزرگ از آن جا رفت، همه ی ماهی ها از مخفیگاه های خود بیرون آمدند و به اختاپوس به خاطر شجاعت بسیارش تبریک گفتند. سپس ماهی کوچولوتعریف کرد که چطور چند روز پیش به اختاپوس کمک کرده،  اما هیچ وقت فکر نمی کرد که او آن قدر قدرشناس باشد و کمکش را جبران کند. با شنیدن این حرف ها همه ی ماهی ها فهمیدند🐠🐟🐡 که اختاپوس خجالتی چقدر مهربان است و همه دوست داشتند که با اختاپوس مهربان و شجاع  دوست شوند. منبع تبیان ترجمه: نعیمه درویشی @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا