eitaa logo
روشـــツــنی خونه [🇮🇷🍃]
2.8هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
4.4هزار ویدیو
165 فایل
عشق یعنی دعای خیر حضرت زهرا(س)همراهت باشه😍 نشر مطالب=صدقه جاریه میتونید با ما در ارتباط باشید 😉 @haniekhanooom بادڵ و جوݩ گوش میدیم بہ حرفاتوݩ♥️ یہ گروه داریم پراز مامان هاے باحاڵ و پرانرژے 💕 هرکے دوست داشت واردش بشہ بہ این شخصی یه ویس بفرستہ 🎼
مشاهده در ایتا
دانلود
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍗🍗🍗🍗🍗🍗🍗🍗🍗🍗🍗🍗 مرغ نیم کیلو نمک ، فلفل ، زیره ، زردچوبه ، پاپریکا روغن زیتون کره قابلمه را روی اجاق گاز قرار دهید مرغ را با کره و روغن زیتون اضافه کرده و بپزید تا قهوه ای طلایی شود.مرغ سرخ شده را روی یک بشقاب بریزید ، پیاز خرد شده را اضافه کرده و سرخ کنیدنمک و ادویه جات را اضافه کنیدآن را با هم تفت دهید ، مرغ ها را روی آن قرار دهید ، آنقدر آب داغ اضافه کنید که روی آن را بپوشاند و بگذارید بپزد با جعفری سرو کنید 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 ♥⃢ ☘ @bayenatiha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیټ‌اللہ‌بـهجٺ‌میگڹ‌ : نمازمثڸ‌ݪیمۅشیریݩـہ🍋..!(: دۅـر بخونـے تلخ میــــشہ|🖇| - نــمازتوڹ‌تلخ‌‌نشــــ☺️ــــــــہ ♥⃢ ☘ @bayenatiha
روشـــツــنی خونه [🇮🇷🍃]
🌺🍃 یـــــڪی دیگه از آداب وضـــــو اینه که آب رو سه مرتبـــــه در دهان بچرخونی و بریزے بیرون ... ا
🌸🍃 حاج خانومے ! یه گـــــوشہ خونہ جانماز بنداز 🌟 یه خلوت عالے عطـــــر بزݩ 💕 موهاتو شونہ بزن مسواک بزݩ نماز خوشگڵ ، بنده خوشگڵ مے طلبہ 😌😍 ♥⃢ ☘ @bayenatiha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『🌸͜͡🍃』 ‏میگن حتی قهوه ام وقتی دلش میگیره چایی میخوره =)😎 ♥⃢ ☘ @bayenatiha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🍎🎗حسادت🎗🍎 نزدیک یک روستا، یک دیوار قدیمی کوتاه بود. خیلی از آجرهای آن ریخته بودند. یک روز جی‌جی آجر که بالاترین آجر دیوار بود، گفت: «آجرها ببینید! ننه پیرزن دارد می‌آید این‌طرف! توی سبدش چندتا سیب ‌سرخ دارد!» کوکو آجر که از همه پایین‌تر بود، نگاهی به این‌طرف و آن‌طرف انداخت. پیرزن را دید؛ اما سیب‌ها را ندید. گفت: «فقط یک سبد دستش هست! پس سیب‌هایش کو؟ سیب‌ سرخ چیه؟» جی‌جی آجر گفت: «سیب‌ها توی سبدش هست.» کوکو آجر که از پایین، توی سبد را نمی‌دید، پیش خودش گفت: «چرا آجرهای بالایی، توی سبد رو می‌بیند، ولی من نمی‌بینم؟ الآن یک کاری می‌کنم که آن‌ها هم دیگر توی سبد را نبینند!» خودش را تکان داد. سرفه‌ای کرد و جابه‌جا شد. در این ‌وقت، دیوار لرزید و خراب شد. همه‌ی آجرها ریختند روی هم‌دیگر و افتادند روی سرِ کوکو آجر. کوکو که زیر آجرها گیر افتاده بود، داد زد: «آهای، من این زیر هستم! هیچ‌جا را نمی‌بینم. این‌جا خیلی تاریک است.» جی‌جی آجر هم افتاد روی آجرها و گفت: «آخ! چی شد؟ چرا دیوار خراب شد؟» ننه پیرزن جلو آمد. سبدش را روی زمین گذاشت. نگاهی به دیوار کرد که ریخته بود. کمی نشست. خستگی‌اش که در رفت، سبد را برداشت. یک سیب ‌سرخ روی آجرها گذاشت و گفت: «این هم باشد برای پرنده‌ها.» و رفت. همه‌ی آجرها، سیب ‌سرخ را دیدند، به‌جز کوکو آجر که زیر بود و نمی‌توانست جایی را ببیند. ♥⃢ ☘ @bayenatiha