#خاگینه_قالبی
.
اول کار شربت خاگینه رو آماده میکنیم به اینصورت که یه پیمانه شکر،۱/۲پیمانه اب،۱/۴پیمانه گلاب ، به مقدار دلخواه زعفران رو با هم مخلوط میکنیم و میذاریم رو حرارت تا قوام بیاد بعد میذاریم کنار تا خنک بشه.
حالا ۳تا تخم مرغ و نوک قاشق چایخوری وانیل رو با همزن حسابی میزنیم تا کرمی رنگ بشه،بعد ۲قاشق غذاخوری ماست سفت و شیرین،۱/۴ پیمانه روغن مایع،۴قاشق سوپخوری آرد و ۱ق چایخوری بیکینگ پودر رو اضافه و با همزن دستی خوب مخلوط میکنیم.قالبمون رو خوب چرب میکنیم (من از قالب سیلیکونی ساوارین استفاده کردم)و موادو داخلش میریزیم.قالبو میذاریم داخل فر از قبل گرم شده با دمای ۱۸۰ به مدت حدودا ۲۰دقیقه،بعد این زمان چک میکنیم اگه پخته بودن از فر درمیاریم و شربت خنک رو روی خاگینه داغ میریزیم (تو همون قالب خودش.اگه قالب مستطیل ساده استفاده کردین اول خاگینه رو تو قالب برش بدین بعد شربتو بریزید روش). حدودا ۱۵_۲۰ دقیقه اجازه میدیم شربت جذب بشه بعد از قالب جدا میکنیم و بعد خنک شدن سرو میکنیم.
#وضو_بگیر
#به_نیت_نذری_آماده_کن
#تا_خوشمزه_و_متبرک_بشه
#خوشمزه_جاتی
@mamanogolpooneha☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
【• #خانمےڪه_شماباشے 👒•】
.
.
:🥒: درست کردن خیارشور😋
:🧐: با تمومِ ریزهکارۍهاش
:💶: توۍ این شرایط اقتصادۍ
خودتونیادبگیریدودرستکنید!
🌿یھ نڪتھ:
سبزۍکهاستفادهمیکنهترخون
هستش:)
#مامانِ_هنرمند😍💪
@mamanogolpooneha☘
خوب مامانیا سرحال هستید ؟؟😊💪
مامانی کنارهمه برنامه هایی که توی روز داریم باید دنبال فعالیت هایی باشیم که مخصوص بچه هامون باشه🤸♀⚽️🏐🎾🥅
ساعت هایی که شما برای بچه هاتون وقت میگذارید تبدیل میشه به شخصیت محکم و پایدار بچه ها از لحاظ محبت 😍
بریم سراغ بازی خوب و شاد
جمعه های خانوادگی👨👩👧👧👨👩👦👦
۱.خط خطی کردن کاغذهای باطله 🎨📝🖍🖌
۲.پاره پاره کردن کاغذ ها📑
۳.جشن کاغذی(بارون کاغذی)🎊🎉
۴.گلوله کردن کاغذا و با محکم کردنشون با چسب.⚪️⚫️🔵
میتونید خیسشون کنید وخمیرشون کنید وبهش شکل بدین💦💦
۵.توپ بازی ..⚽️⚽️
۶.جنگ توپ کاغذی..
دوتا تیم بشید و شلیک😁💣
۷.انداختن توپ ها داخل سبد یا حلقه⛹♀⛹🥅 ...
۸.تیروکمان ساختن با کش و پایه ی صندلی و پرتاب توپ ها با تیروکمان..🏹
۹.وسطی بازی کردن🤽♀🤽♂
۱۰. فوتبال⚽️🏐
۱۱. استوپ هوایی (یه نفر توپو میندازه بالا واسم یه نفر دیگه رو انتخاب میکنه وهمه فرار میکنند جزکسی که اسمش گفته شده که باید یکی رو باتوپ بزنه
اون کسی که توپ خورده بهش
باید توپو بندازه بالا واسم یه نفردیگه رو بگه وهمینطور ادامه داره😊😊
۱۲.و....🎳🏒🏓🏸🏑
#بازی
#خانوادگی
#جمعه
@mamanogolpooneha☘
رسول خدا(ص)
همانا "خاک"، بهار(تفرجگاه) کودکان است .
🎊معجم الکبیر ج6
#احادیث_تریبتی
#خاک_بازی
@mamanogolpooneha☘
[• #خانواده_درمانے💚 •]
.
.
گرمترین خانه 🏡•°
خانهایست که در آن
مرد خانه #محترم شمرده شود😌•°
و زن خانه #محبوب باشد، فقط همین😍•°
°•🧔 مرد تشنه احترام است!!
°•🧕 زن عاشق محبت است!!
#دلبرانه
@mamanogolpooneha☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی جالب آهنربایی
#کاردستی
#بازی
#سرگرمی
میتونید زیر اسباب بازی بچه ها آهنربا بچسبونید و اینجوری سرگرمشون کنید😍😍
@mamanogolpooneha☘
🔹شیطان هر کسی همزاد و متناسب با خود اوست.
اگر کسی ملاّ باشد، شیطانش هم ملاّست، اگر درس خوانده باشد، شیطانش هم درس خوانده است، اگر متخصص باشد شیطانش هم متخصص است.
مثل اینکه آدم قد بلند سایهاش بلند است و آدم قد کوتاه، سایهاش کوتاه. آدمهای باهوش، شیطانشان باهوش است.
اینطوری نیست که آدمی باهوش باشد، اما شیطانش خُل.
#آیت_الله_حائری_شیرازی
@mamanogolpooneha☘
در مسیر بندگی 108
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود
امير المؤمنين علي عليه السلام :
إنَّكَ لَن يُغنِي عَنكَ بَعدَ المَوتِ إلاّ صالِحُ عَمَلٍ قَدَّمتَهُ فَتَزَوَّد مِن صالِحِ العَمَلِ ؛
امير المؤمنين علي عليه السلام :
بعد از مرگت جز كردار نيكت ، كه از پيش فرستاده اى ، سودت نبخشد . پس كارهاى نيك را توشه خود كن.
(غررالحکم؛ 3815 )(حافظ شیرازی)
#استاد_عالی
@mamanogolpooneha☘
🌱🌿🌱
[ مامان گلی 😊
خسته نباشی
امروز خیلی زحمت کشیدی
اجرت با خانوم زهرا(سلام الله علیها)]
#داستان_14
#دوستان_وفادار
#همکاری_و_دوستی
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.
موش، کلاغ، لاکپشت و گوزن چهار دوست خوب برای هم بودند که در یک جنگل زندگی میکردند. آنها با آنکه سالها کنار هم بودند، هیچوقت با یکدیگر اختلاف پیدا نکرده بودند.🐁🐦🐢
یک روز عصر، موش، کلاغ و لاکپشت مثل همیشه کنار دریاچه جمع شدند، اما هرچه انتظار کشیدند گوزن نیامد. ساعتها گذشت و از او خبری نشد. موش با ناراحتی پرسید: «یعنی چه اتفاقی برای گوزن افتاده؟»🐁
کلاغ جواب داد: «شاید شکارچیها او را به دام انداختهاند.»🐦😨
لاکپشت گفت: «ما باید دنبال او بگردیم. کلاغ جان! تو که میتوانی پرواز کنی، برو به همه جای جنگل سر بزن شاید بتوانی او را پیدا کنی.»🐢🐦 کلاغ پروازکنان از آنجا دور شد. او همانطور که پرواز میکرد، داد میزد: «گوزن! گوزن! کجایی؟»
ناگهان صدای ضعیفی به گوش کلاغ رسید: «کمک، کمک! من اینجا هستم.»👀🗣
کلاغ به دنبال صدا گشت و خلاصه گوزن را پیدا کرد. او در تور یک شکارچی گرفتار شده بود. کلاغ با ناراحتی کنار دوستش نشست و گفت: «من به تنهایی نمیتوانم به تو کمک کند. باید بروم و دوستان دیگر را به اینجا بیاورم.»😖
کلاغ این را گفت و بال و پرزنان خودش را به لاکپشت و موش رساند و خبر گرفتار شدن گوزن را به آنها داد. لاکپشت گفت: «موش میتواند با دندانهای تیزش تور را پاره کند و گوزن را نجات دهد.»🐢🐁
موش گفت: «ولی من چطور میتوانم خودم را با سرعت به آنجا برسانم. قبل از رسیدن من شکارچی میرسد و گوزن را میگیرد.»😕
کلاغ جواب داد: «من میتوانم تو را پشت خودم سوار کنم و به آنجا ببرم.» موش قبول کرد و پشت کلاغ نشست. کلاغ هم پرید و به آسمان رفت.🐁🐦
آنها خیلی زود پیش گوزن رسیدند. موش از پشت کلاغ پایین آمد و تندتند تورها را جوید. دام پاره شد و گوزن آزاد شد. در همین موقع لاکپشت هم از راه رسید. چهار دوست از اینکه همه سالم در کنار هم بودند، خوشحال شدند، اما سر و کله شکارچی پیدا شد. کلاغ پرید و بالای درخت نشست. موش داخل سوراخی پنهان شد و گوزن به سرعت از آنجا دور شد. لاکپشت که نمیتوانست تند راه برود، تنها ماند. شکارچی تور را خالی دید و عصبانی شد و فریاد زد: «گوزن چطور فرار کرده؟»🐢👤
در همین موقع چشمش به لاکپشت افتاد و با خودش گفت: «حالا که گوزن فرار کرده بهتر است این لاکپشت را برای فروش بگیرم.» شکارچی لاکپشت را گرفت و او را در کیسهای انداخت و به راه افتاد. کلاغ که بالای درخت نشسته بود، همه چیز را دید و موش و گوزن را از ماجرا باخبر کرد. موش گفت: «باید عجله کنیم وگرنه شکارچی به زودی به خانهاش میرسد.»🐁🐦
گوزن گفت: «من سر راه شکارچی میایستم و شروع به خوردن علف میکنیم؛ انگار که او را هم ندیدهام. او مرا که ببیند، کیسهاش را زمین میگذارد و دنبال من میآید. در همین موقع موش باید خود را به کیسه برساند و آن را پاره کند. آن وقت لاکپشت آزاد میشود.»
گوزن این را گفت و دواندوان خود را جلوی شکارچی رساند و مشغول خوردن علف شد.🌾
چشم شکارچی که به او افتاد، با شادی کیسه را بر زمین گذاشت و به دنبال گوزن دوید. موش با دندانهای تیزش کیسه را پاره کرد. لاکپشت از کیسه بیرون آمد و زیر بوتهها پنهان شد. شکارچی بعد از آنکه مدتی دنبال گوزن دوید، ناامید شد و ایستاد. بعد به سوی کیسهاش برگشت و گفت: «عیبی ندارد. یک روز دیگر گوزن را شکار میکنم. امروز همین لاکپشت برایم کافی است.»👤😁
اما وقتی به کیسه رسید خبری از لاکپشت نبود. شکارچی که تعجب کرده بود گفت: «یعنی چه؟ یکبار گوزن از تور من فرار میکند، یکبار هم لاکپشت کیسهام را پاره میکند و در میرود. امروز شانس با من نیست. مثل اینکه باید شب را بدون شام بمانم.»😳
شکارچی این را گفت و از آنجا دور شد. لاکپشت، موش، کلاغ و گوزن با خیال راحت به سوی لانههای خودشان رفتند🐢🐁🐦
#قصه_شب
@mamanogolpooneha☘