مادرم وقتی دعا میخواند دهانش بوی آجیل مُشکل گشا میداد...
محمد صالح علاء
#وقت_عاشقی😍
@mamanogolpooneha☘
بفرمایین کمی نور.mp3
4.08M
#فایل_صوتي_عاشقانه
این روزها که سیم دلت،
به آسمـ🌈ـون وصــل شـده؛
مراقب باش؛
دوباره غِفلَت، یَقه ی قلبتو نگیـره!
یادخدا رو توی قلبت زنده نگه دار،
تا قلبتـــو از یخ زدن نجات بدی👇
#استاد_شجاعی
@mamanogolpooneha☘
🔹آیت الله حائری شیرازی:
زنها وقتی باردارند، با احتیاط مینشینند و میایستند.
مؤمن هم باردار است و جنین او ایمان اوست.
زن حامله اگر از بلندی بیفتد، بچهاش سقط میشود؛ مؤمن هم گاهی یک حرف ناملایم میزند و ایمانش سقط میشود.
زنی که پشت سر هم به این طرف و آن طرف میپرد، باور کن که حامله نیست.
اگر حامله بود اینطور بیپروا نبود.
کسی هم که لابلای حرفهایش خیلی شلنگ تخته میاندازد و در قضاوتش درباره این و آن، هرچه خواست میگوید، باور کن که حامل «ایمان» نیست.
#آیت_الله_حائری_شیرازی
@mamanogolpooneha☘
#نان_ماستی
1 پیمانه ماست
1 پیمانه آب
2 سفیده تخم مرغ
1 زرده تخم مرغ
100 گرم کره
1 پیمانه روغن مایع
1 قاشق خمیر مایه
1 قاشق شکر
5 پیمانه آرد
خشخاش مقداری
طرز تهیه:
✏️✏️✏️
خمیر مایه، شکر و آب ولرم رو مخلوط کنین و روشو بپوشونین و 5 دقیقه صبر کنین. سپس سفیده ها، زرده، کره، ماست چکیده، روغن مایع و یه ذره نمک اضافه کنین و مخلوط کنین. آرد رو کم کم اضافه کنین و ورز بدین تا خمیر نرمی بشه، روشو با دستمال نم بپوشونین و بزارین تا بیاد. خمیر رو به توپهای به اندازه نارنگی تقسیم کنین و هر کدومو به اندازه 15 سانتیمتر دراز کنین، بعد دور خودش بچرخونین و شکل گل بدین و روی سینی فر که کاغذ روغنی گذاشتین، بچینین و روشون زرده تخم مرغ بمالین و خشخاش بپاشین و در فر گرم شده 175 درجه بپزین تا سرخ بشن
#خوشمزه_جاتی
@mamanogolpooneha☘
🌳 بهشت زیرپای مادران است
💞 رهبرانقلاب: همه تحت تأثیر مادران هستند. آن که بهشتی میشود، پایهی بهشتی شدنش از مادر است؛ که «الجنة تحت اقدام الأمهات» ٨٤/٥/٥
#سخنِ_آقا😍
@mamanogolpooneha☘
مامانی سرحالی؟؟😍💪
قبراااااااق
نوبتی هم باشه نوبت بچه هاست 😍
بازی با بچه ها هم روحیه خودتون رو عالی میکنه هم اون هارو شادمیکنه
صدای خنده بچه ها توی خونه طنین انداز میشه 😂😂 و فرشته های خدا خونه رو براتون بهشت میکنن🌸🌺🌼🌺🌸🌺🌼
بریم سراغ بازی و شادی
💝 اولویت بیبدیل
❇️ رهبرانقلاب:اگر بچه را در خانه تربیت نکردید،هیچ کس دیگر نمیتواند این کار را بکند.اما شغلی که شما بیرون دارید،اگرشما نکردید،ده نفر دیگر آن را انجام خواهند داد.
#سخنِ_آقا😍
#تربیت_فرزند
@mamanogolpooneha☘
Panahian-Clip-Chikar Konim Emamzaman Biyaad.mp3
1.67M
🎵 چکار کنیم امام زمان(عج) بیایند؟
🔻 رفتی یک گوشه برای خودت خوب شدی؟! اینجوری که نمیشه...
#استاد_پناهیان
@mamanogolpooneha☘
#داستان_16
#مداد_سیاه_و_رنگین_کمان
#تخیل
🌈✏️
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.
پسر کوچولو دلش می خواست یک جعبه مداد رنگی داشته باشد. مداد سبز، آبی، بنفش، نارنجی… اما فقط یک مداد داشت. آن هم سیاه بود.
پسر کوچولو با مداد سیاهش نقاشی می کشید. دریای سیاه، کوه سیاه، جنگل سیاه و دشت سیاه.
مداد سیاه، پسر کوچولو را دوست داشت. توی دلش می گفت: کاش می توانستم آسمان نقاشی اش را آبی کنم. جنگل را سبز و دشت را طلایی… اما نمی توانست. او فقط یک مداد سیاه بود.
پسر کوچولو از صبح تا شب نقاشی می کشید. مداد سیاه کوچک و کوچک تر می شد. سرانجام، خیلی کوچک شد؛ آن قدر که پسر کوچولو نتوانست آن را بین انگشت هایش بگیرد.
پسر کوچولو بغض کرد. مداد را برد و توی باغچه گذاشت. مداد توی دلش گفت: خدایا این پسر چه قدر مهربان است! حتی دلش نیامد مرا دور بیاندازد و گریه اش گرفت.
همان موقع باران بارید. بعد، رنگین کمان شد. رنگین کمان بالای حیاط کمانه زد. توی باغچه مداد سیاه کوچک را دید که گریه می کرد.
رنگین کمان پرسید: چرا گریه می کنی؟
مداد سیاه گفت: توی این خانه پسر کوچولویی زندگی می کند. پسر کوچولویی که نقاشی را خیلی دوست دارد. دلم می خواست بهترین رنگ ها را به نقاشی هایش بدهم، اما نتوانستم. همیشه همه چیز را سیاه نقاشی کردم.
رنگین کمان گفت: غصه نخور… تو یک مداد سیاه دوست داشتنی هستی و لبخند زد.
هوا پر از رنگ شد. رنگین کمان از هر رنگ، ذره ای به مداد بخشید. بعد آرام آرام از آن جا رفت.
مداد مثل یک درخت توی باغچه سبز شد. قد کشید. شاخه داد. هر شاخه اش یک مداد کوچک بود. مداد سبز، سرخ، بنفش، آبی…
وقتی پسر کوچولو به حیاط آمد، مداد سیاه کوچکش سبز شده بود. هفت شاخه رنگی هم داشت. هفت تا مداد رنگی قشنگ.
پسر کوچولو کنار باغچه نشست. با تعجب به درخت مداد نگاه کرد. درخت مداد به سمت او خم شد. خودش را تکان داد. مدادهای رنگی مثل میوه پایین افتادند.
پسر کوچولو با شادی مداد رنگی ها را از توی باغچه جمع کرد.
مداد سیاه گفت: حالا می توانی آسمان را آبی بکشی… جنگل را سبز و دشت را طلایی!
پسر کوچولو کم کم چشماش رو باز کرد و از خواب بیدار شد و خواب قشنگش رو به یاد آورد یه دفعه کنار بالشتش یه جعبه مداد رنگی قشنگ دید و از خوشحالی جیغ کشید 😄
آره بچه ها بابای زحمتکش پسر کوچولو برای پسرش یه جعبه مداد رنگی زیبا خریده بود.
آن وقت پسر کوچولو، اولین نقاشی رنگی اش را کشید. یک درخت سیاه که هفت شاخه رنگی داشت و کنار اون بابای عزیزش با لباس نارنجیش ایستاده بود.
#قصه_شب
@mamanogolpooneha☘
•|🌿﷽🌿|•
وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ
ﻭ ﺷﻜﻴﺒﺎیی ﻭﺭﺯﻳﺪ ; ﺯﻳﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ شکیبایان ﺍﺳﺖ
📚 سوره الأنفال
🌿 #قرآن
#شبتون_خدایی
@mamanogolpooneha☘