باسمه تبارک و تعالی (۱۵)
«ادبی مهم از آداب دعا»
«وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليما»
🔵خداوند متعال توفیق داد مشغول تلاوت قرآن کریم بودم که توجّهم به این آیه شریفه جلب شد. گویا توجّه به یک ادب مهم در دعا است.
👈انسان به سبب محبّت به نفس محبّت طبیعی به کمال خود دارد. از اینجاست که دغدغه یافتن مزایای بیشتر و به تعبیر دیگر وجود وسیعتر دارد؛
👈به این ترتیب در خودآگاه و ناخودآگاهش درخواستهای زیادی برای رسیدن به برخی امور پیدا میکند. اهدافی برای خود تشخیص داده و تمنّای وصول به آن را میکند.
👈معمولا هم انسان در جامعه وقتی واجد بودن برخی افراد را نسبت به چیزهایی میبینند که خود فاقد آنهاست و آن را برای خود کمال میبینند از اینجا برایش به شکل طبیعی حالت درخواست شکل میگیرد.
👈گاهی نیز مؤمنین معتقد باور ایمانی خود را وارد این مقوله طبیعی نموده و در دعای خود از خدا وصول به آن چیزهایی را میخواهند که برای خود کمال تشخیص داده اند. برای خدا تعیین تکلیف کرده بلکه تعیین مسیر هم میکنند!
😢«فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّي عَتَبْتُ بِجَهْلِي عَلَيْكَ وَ لَعَلَّ الَّذِي أَبْطَأَ عَنِّي هُوَ خَيْرٌ لِي لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَةِ الْأُمُورِ فَلَمْ أَرَ مَوْلًى كَرِيماً أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِيمٍ مِنْكَ عَلَيَّ يَا رَبِّ إِنَّكَ تَدْعُونِي فَأُوَلِّي عَنْكَ وَ تَتَحَبَّبُ إِلَيَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَيْكَ وَ تَتَوَدَّدُ إِلَيَّ فَلَا أَقْبَلُ مِنْكَ كَأَنَّ لِيَ التَّطَوُّلَ عَلَيْك!»
🔶 برداشتم از این آیه شریفه آن بود که آیه شریفه یک نکته مهمّی را به مؤمنین در این زمینه گوشزد میکند.
👈اینکه یک سری چیزها وجود دارد که انسانها در جامعه و در ویژگی های طبیعی تفضیل داده شده اند ولی نباید چندان دغدغه ی این کمبودها را داشته باشند.
👈اصلا چه کار دیگران داری؟! انسانها بر اساس حکمت مختلف آفریده شده اند و از هر کسی به اندازه عقلش و امکانات و نعمتهایی که به او داده شده حسابرسی میشود.
👈مهمّ آن است که هر کسی نقش خودش را خوب بازی کند! به تعبیر امروزی ها جایزه اسکار را به کسی که پولدارتر یا زیباتر یا قویتر باشد نمیدهند بلکه به آن کسی میدهند که به بهترین وجه نقشش را بازی کرده است!
👈چه بسیاری زندگی و اعصاب خود را سر این چیزها هدر میدهند! نه خود را شناخته اند و نه خدایشان را!
👈امتداد باور توحیدی در مقام درخواست و دعا در این آیه شریفه تعلیم داده شده است.
👈یعنی از خدا بخواهید و مصداق خاصّ را معیّن نکنید همیشه و راهی را نیز برای خدا مشخّص نکنید!
👈انسان وقتی اینطوری دعا کرد اعصابش راحت میشود و حسادت و ناراحتی و دلتنگی سراغش نمی آید. سرش در لاک خودش میرود!
🙏بگذارید یک زبان حال بگویم:
🔻«خدایا به من از فضل خودت که بی پایان است از آن راهی که خودت میدانی آن چیزی که صلاح میدانی بده! من چه میدانم؟! ربّ إنّی بما أنزلت الیّ من خیر فقیر! اصلا من میخواهم نباشم! اصلا من چیزی نیستم که چیزی بخواهم! خدایا خودت انتخاب کنی زیباتر نیست؟! همانطور که برای اولیائت انتخاب کردی! خدایا اصلا من خود این نیاز به تو را دوست دارم! من از دیدن اینکه اینقدر زیبا و کامل و غنی هستی لذّت میبرم. من از دیدن اینکه اینقدر فقیرم و به تو نیاز دارم لذّت میبرم چون در دل فقر خود زیبایی و غنای تو را میبینم! اصلا راستش من نیاز دیگری جز نیاز به توجّه تو ندارم! درخواست میکنم تا به من توجّه کنی! درخواستها بهانه است!»🔺
🔵البته این منافات ندارد که گاهی انسان برخی مصادیقی که قطعا مطلوب است را به صورت خاصّ طلب کند. مانند دوری از گناهان و زیارت و مقامهای معنوی و توحیدی.
🔵بعد به تفسیر شریف المیزان رجوع کردم و دیدم ایشان نیز از آیه شریفه آداب دعا کردن را استنباط نموده اند.
عین عبارات مرحوم علّامه طباطبایی را در اینجا نقل میکنم.
📖«فيه من الفائدة أولا التعليم بأدب الدعاء و المسألة من جنابه تعالى فإن الأليق بالإنسان المبني على الجهل بما ينفعه و يضره بحسب الواقع إذا سأل ربه العالم بحقيقة ما ينفع خلقه و ما يضرهم، القادر على كل شيء أن يسأله الخير فيما تتوق نفسه إليه، و لا يطنب في تشخيص ما يسأله منه و تعيين الطريق إلى وصوله
📖، فكثيرا ما رأينا من كانت تتوق نفسه إلى حاجة من الحوائج الخاصة كمال أو ولد أو جاه و منزلة أو صحة و عافية و كان يلح في الدعاء و المسألة لأجلها لا يريد سواها ثم لما استجيب دعاؤه، و أعطي مسألته كان في ذلك هلاكه و خيبة سعيه في الحياة
📖و ثانيا: الإشارة إلى أن يكون المسئول ما لا يبطل به الحكمة الإلهية في هذا الفضل الذي قرره الله تعالى بتشريع أو تكوين، فمن الواجب أن يسألوا شيئا من فضل الله الذي اختص به غيرهم فلو سأل الرجال ما للنساء من الفضل أو بالعكس ثم أعطاهم الله ذلك بطلت الحكمة و فسدت الأحكام و القوانين المشرعة فافهم
📖فينبغي للإنسان إذا دعا الله سبحانه عند ما ضاقت نفسه لحاجة أن لا يسأله ما في أيدي الناس مما يرفع حاجته بل يسأله مما عنده و إذا سأله مما عنده أن لا يعلم لربه الخبير بحاله طريق الوصول إلى حاجته بل يسأله أن يرفع حاجته بما يعلمه خيرا من عنده»
🔶چند سالی هست موفق به خواندن دعائی میشوم که آن را به خودم اولا و به سائر عزیزان توصیه میکنم. راستش جوری بار آمده ام که برایم مهمّ است که به اسناد توجّه زیادی کنم و حتّی المقدور تراث صحیح السند و معتبر را مورد توجّه ویژه قرار دهم. دعائی که با آنچه گذشت مناسبات تامّ دارد.
🔶امام باقر علیه السلام آن را به زراره تعلیم فرموده اند؛ مرحوم کلینی در کافی با سندی صحیح نقل کرده اند:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَافِيَتَكَ فِي أُمُورِي كُلِّهَا وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ خِزْيِ الدُّنْيَا وَ عَذَابِ الْآخِرَةِ.
#دعا
#آداب_دعا
باسمه تبارک و تعالی (16)
«منظری دیگر از بحث پیرامون اختلافات درباره دختر سه ساله ای به نام رقیه سلام الله علیها»
💔امروز سالگرد روز منتسب به حضرت رقیه سلام الله علیها است.
🔴صبح دیدم در بعضی گروه های طلبگی بحثی مفصّل در زمینه صحّت و سقم انتساب دختری سه ساله به نام رقیه به امام حسین علیه السلام بین طلّاب در جریان است.
🔴برخی ادله نافین را ذکر کرده و برخی ادله مثبتین را. از هر دو طرف نیز نام رجال بزرگ دین ردیف شده بود!
🔴به نظرم دیگر بحث از حالت عادی خودش بیرون آمده و باید با نگاهی بیرونی ورای صحّت و سقم اصل مطلب یکبار در مورد اینگونه پرونده ها بحث کرد و پرونده را تا حدودی مختومه نمود.
🔵قبل از آن یک مقدمه ای بگویم؛ بحث علمی به خودی خود حساسیت آفرین نیست و افراد میتوانند با ادله علمی یا شبه علمی نتایجی بگیرند. ولی به محض اینکه این آراء امتدادهای سیاسی و اجتماعی و عاطفی و مانند آن پیدا کند بسیار حسّاس میشود.
🔷بنده همانطور که در شماره 14 بیان کردم یک نوشته ای در زمینه قبایل عربی چند سال پیش نوشتم و در انتهای مغنی الأریب چاپ شد. تا کنون اصلا بازخورد و نقد یا تقدیری ندیدم. انگار نه انگار!
🔹ولی همان روزهای اوّل در اثر یک غفلت نقشه ای که در انتها آوردم و در آن جای قبائل عربی مشخص شده بود به جای خلیج فارس نام خلیج عرب نوشته شده بود. همان روزهای اوّل از اساتید و بزرگان و مسئول تدوین متون و رئیس حوزه های علمیه و وزارت اطّلاعات سراغم را گرفتند! انسان واقعا تعجّب میکند!
🔹یک امتداد سیاسی ساده اینقدر مطلب را مهم کرده بود.
🔵در زمینه بحث از حضرت رقیّه سلام الله علیها نیز مطلب از همین قرار است.
👈 یک امتداد عاطفی واقعا سنگین و برخی مصلحت بینی های مهمّ پیرامون آن قرار گرفته است.
👈غرضم از بیان این مطلب آن بود که نسبت به ماهیت مسأله خودآگاه شده تا بتوانیم قضاوتی منصفانه و به دور از حبّ و بغضها داشته باشیم.
👈به تعبیری ابتدا باید چاه منزلمان را ببندیم بعد احکام بئر را استنباط کنیم!
✋ممکن است مثبتین، نافین را متّهم کنند که به دستگاه امام حسین توهین شده و یا باورها و عواطف مؤمنین جریحه دار شده و یا شروع راهی است که پایان خوبی برای آن متصوّر نیستند!
✋نافین هم ممکن است مثبتین را متّهم کنند که با نوعی عوام زدگی و اصالت دادن به اموری غیر از محض واقعیت بالمآل از مکتب اهل بیت دور شده و با ترویج امور غیر واقعی مخصوصا در دنیای کنونی که اطّلاعات نزد همگان در جریان بوده و مناهج تاریخی قوّت گرفته مورد سوء استفاده معاندین قرار خواهد گرفت.
🔵با دقّت کردن در طور استدلال مثبتین و نافین میتوان آسیبهایی را در کار هر دو طیف مشاهده نمود؛
⚠[آسیب شناسی کلام مثبتین]
👈مثبتین معمولا دچار پدیده قضاوت قبل از تحقیق و نوعی رویکرد کلامی به مسأله میباشند که در هر حال گویا از قبل تصمیم گرفته اند مطلب را هر جور شده اثبات کنند!
👈البته این امر منافاتی با صحّت فرضی مدّعای آنها در واقع ندارد ولی رویکرد آنان قابل نقد است.
👈کلام ایشان شامل استدلالهایی است که در اغلب موارد قابل دفاع نبوده و یا در نهایت به نوعی تقلید و حسن ظنّ برگشته که مصادره به مطلوب میشود و یا مشتمل بر تحکّمات و اموری از این دست میباشد که قابل تأمّل است.
👈همچنین به جای ابطال ادله نافین معمولا با تکرار ادّعای خود به دنبال شواهد اثباتگر مدّعای خود بر اساس مشهورات مقبول بین عوامّ میباشند.
👈همچنین مثبتین گاهی به ادله غیر تاریخی مانند کثرت کرامات و نتیجه گرفتن در توسّلات و توصیه علما استدلال میکنند.
👈نافین نیز اینگونه استدلال را متقن ندانسته و در فرض صحّت این کرامات آن را مولود عوامل دیگری مانند توسّل و صدق نیّت و دعا و مانند آن میدانند. هنوز هم مردم افغانستان در شهر بزرگ مزار شریف بارگاهی باشکوه را زیارت کرده و از آن حاجت میگیرند و آن را مرقد امیر المؤمنین علی علیه السلام میدانند!
👈همچنین روح قالب بر ادله مثبتین معمولا مبتنی بر درک خاصی از فنّ تاریخ و روشهای پژوهش و شخصیت شناسی رجال بزرگ شیعه مانند علامه مجلسی و شیخ عبّاس قمی و دیگر علما میباشد که معمولا نافین چنین درکی را قبول ندارند. این خود جای بررسی دارد که ما باید چگونه به تاریخ و روشهای پژوهش در آن و شأن علمای خود در اینگونه تحقیقات بنگریم. قبلا در زمینه هوش منحطّ در مورد شأن علما مقداری سخن گفتیم.
👈 همچنین مثبتین گاهی به گونه ای فنّ تاریخ و روشهای دقیق پژوهش و شواهدیابی را که معمولا در این بحث به نفع نافین تمام میشود مورد وهن قرار میدهند که ممکن است به فنّ تاریخ و پژوهش تاریخی در حوزه علمیه لطمه بخورد!
👈طوری میشود که طلاب مستعدّ جذب این پژوهشها نشده و آنها را خطری برای عقاید مشهور احساس می کنند و عرصه را برای نقّادی این نقاط حسّاس برای دیگرانی که تعهّد خاصّی نداشته و در جوامع دانشگاهی و در غرب به این مسائل میپردازند خالی می کنند!
👈همین امر باعث میشود شبهات بیشتر شده و اگر درصدی از واقعیت نیز در کلام آنان یافت شود با توجّه به کتمان آن توسّط علمای بزرگ خود بر شبهه می افزاید!
🔻باید بدانیم هر جا از اندیشه و تعقّل صحیح منع شود ما بالمآل لطمه خواهیم خورد. مهمترین سنگر دفاع از عقاید دینی و شیعی عقل است.🔺
👈از برکات همین تعیّن عقل پژوهشگر در باب تاریخ است که در قرن نوزدهم مخصوصا توسّط دانشمندان آلمانی به صورت قطعی، وقوع دستبرد بشری در نقد کتاب مقدس اثبات شد. امری که بر اساس آن امروزه در فضای علمی غرب جای هیچ گونه تردیدی برای قابل دفاع نبودن عهدین به عنوان آثار وحیانی به تمام معنی باقی نمانده است.
👈همین عقل ببینید چه برکاتی را میتواند به دنبال داشته باشد! آیا صحیح است که از رشد و شکوفایی این عقل جلوگیری کنیم؟ آیا اساسا میتوان از این رشد با توجّه به رشد علوم بشری و آسانی آگاهی و آگاهانیدن جلوگیری نمود؟!
⚠[آسیب شناسی کلام نافین]
👈در مورد استدلالات و طور بحث نافین نیز میتوان نکاتی را بیان نمود. یکی تاریخ زدگی و غرور تاریخی است. بر آگاهان در عرصه منقولات مخفی نیست که گاهی صرف پیدا کردن یک قرینه کوچک عقاید بزرگ تاریخی را نزد ایشان دگرگون میکند. یعنی اینقدر اینگونه مباحث بعضا آسیب پذیر است.
👈از اینجاست که باید دید آیا نافین احتیاط کافی را در این مسأله حسّاس معمول داشته اند؟!
👈همچنین واقعا تدبّر در کتب نشانگر آن است که نوشته ها از ذکر بسیاری از احوالات حضرات علیهم السلام و اولاد آنها از دیرباز کاستی داشته اند. از اینجاست که ابراز نظر قطعی مبتنی بر اطّلاعات موجود تاریخی در زمینه تعداد دقیق و احوالات اولاد امام حسین علیهم السلام دور از انصاف است. کاملا محتمل است که امام حسین دختری داشته باشد که مورّخین آن را ذکر نکرده باشند.
👈این را یک مورّخ آشنا با فنّ منقول بعید نمیشمارد. لذا اصرار بر انکار تداعی گر نوعی لجبازی و یا تازه به دوران رسیدگی در فنّ منقول و نپختگی در آن و یا اغراض نامطلوب دیگر است.
👈برخی نیز بر اساس پاره ای از حماسه های اصلاح طلبی دینی و توهّم خرافه زدایی از عقاید و وظیفه دانستن آن بر خود به شکل غیر عادّی دست به مبارزه! با کلام مثبتین میزنند!
👈آیا واقعا ورای قابل نقد بودن کلام مثبتین ادّعای آنان در این باره مصداق خرافه و امری است که بدعتی بد را در دین سبب شده است؟!
👈آیا ردّ صریح و تبلیغ آن و مبارزه در راه آن مخصوصا بعد از آنکه بدانیم آنها با شرایط یا ادله موجود زیر بار نرفته و باعث تفرقه و سوء تفاهم بین مؤمنین شده و مستلزم مصلحت لازم التحصیلی نیز نمیباشد، مصداق ایذاء و تفرقه افکنی نیست؟!
👈در هر حال شاید اگر هم نافین راست بگویند زمان تبلیغ اندیشه شان فرا نرسیده باشد! باید با مؤمنین در هر حال مدارا نمود. بله در برابر سوء استفاده برخی از جاهلین یا مغرضین و سعی در تبدیل این موارد مورد نزاع به دهه های عزاداری جدید باید ایستادگی نمود.
👈 نهایت چیزی که نافین میتوانند بگویند آن است که بر اساس شواهد موجود این باور با توجّه به ادله مثبتین قابل نقد است ولی آیا میتوان گفت که قطعا چنین فرزندی در واقع هم وجود نداشته است؟ البته شاید این احتمال در مواطن دیگر که اینقدر حساس نیست مصداق وسواس فکری باشد ولی توجه به این احتمال در اینگونه موارد به طور خاص چندان ناروا نیست.
👈یکی از مغالطات رائج در فنّ تاریخ خلط بین حدّ علم با حدّ واقع است. البته این به معنای شکاکیت تاریخی نیست و برخی امور خود را به نعت ضرورت یا اطمینان تاریخی به انسان اثبات میکند.
👈خلاصه اینکه نافین میتوانند اینطور کلام خود را بیان کنند که برایشان وجود این فرزند با توجّه به اطّلاعات موجود ثابت نشده و ادله مثبتین برای آنها هنوز قانع کننده نیست هر چند در واقع شاید واقعا چنین امری رخ داده باشد.
📢البتّه نگارنده در این نوشته کاری به اینکه آخر الأمر مثبتین در این مسأله درست میگویند یا نافین ندارم و رد هم نمیکنم که با توجّه به ادله موجود بتوان حق را به یک طرف خاصّ داد
👈ولی میگویم اگر تحقیقات علمی واقعا به نحو غیر قابل انکاری کلام نافین را اثبات نمود به گونه ای که ردّ آن وهن به حقیقت و چهره ی عقلانی و حق طلب مذهب شیعه در نگاه دیگر فرق و مجامع آکادمیک در دنیای کنونی باشد علمای ما باید یک صدا و در جلسات مشترک به این جمع بندی رسیده و شهامت آن را داشته باشند که به مردم صادقانه مطلب را با رعایت مصلحتهای لازم بگویند و همینطور دلیل رواج این باور از سوی علمای پیشین را نیز تبیین نمایند تا شبهه رخ ندهد!
👈نه اینکه مانند مسیحیت روی دنده لجبازی افتاده و در برابر علم ایستادگی کنند و باعث دینگریزی و دین ستیزی شوند!
👈اگر هم تحقیقات علمی به این درجه از وضوح نرسید نافین باید با تقوای مناسب و احتیاط لازم در این زمینه قلم بزنند و برای خود رسالتهای عجیبی در نفی این امور قائل نشوند! اینها حقیقتا از اولویتهای امروز ما نیست.
😭مصیبت امام حسین علیه السلام آن قدر بزرگ و عظیم است که اگر هیچ چیز از جزئیات آن نقل نمیشد نیز انسان با دانستن برخی مسلّمات این واقعه مانند بریده شدن سرها و اسارت کاروان حسینی و به شام فرستاده شدن ایشان به عنوان خارجی میتوانست بسیاری از جزئیات را خودش حدس بزند و از عمق مصیبت متعجب شده و بسوزد!
💔مصیبتی که در دل خود هزاران جزئیات غمبار دارد که تاریخ هیچگاه آن را ضبط نکرده است.
👈مسأله اصلی ما راه امام حسین و احیای معالم دین و بغض طاغوت و مبارزه با آن است.
👈مثبتین این قضیه باید بدانند که نافین آن خود از محبّین بلکه بعضا از عرفای مکتب اهل بیت علیهم السلام بوده و لزوما در اینباره غرض ورزی نمیکنند و منکر امری ضروری نبوده و با دلیل حرف خود را بیان میکنند لذا به هیچ روی توهین و تبرّی از آنان وجه مقبولی ندارد.
👈مقام معظّم رهبری یادم هست که در یک سخنرانی در مورد اینکه گاهی برخی با بهانه اینکه فلانی خلاف رهبری حرف میزند افراد را تخطئه میکنند فرمودند: هیچ حرفی که به شکل کارشناسی شده بیان شود مخالف کلام رهبری نیست! چقدر منطق جذابی را بیان فرمودند!
👈 همچنین نافین این قضیه باید بدانند که در مورد چه مسأله حسّاسی اظهار نظر میکنند لذا باید به صورت ویژه احتیاط لازم و مصلحت سنجی مناسب را اعمال نمایند و آن را مانند دیگر مباحث ساده تاریخی ندانند که به راحتی نظرات خود را در آن بتوانند ابراز کنند.
#رقیه
باسمه تبارک و تعالی (1-17)
«بنیادگرایان رافضیان دنیای مدرن»!
«تنابز بالالقاب در عصر جدید»
🔴کتاب یکی از تکاملگرایان معاصر غربی را میخواندم؛ در جایی اینگونه بیان میکند که اصرارش بر داروینیسم و شور و هیجانش برای اثبات آن را کسی نباید با حالات بنیادگرایی اشتباه گرفته و او را نوعی بنیادگرای علمی تلقّی کنند!
🔵دو سه باری هم در طول کتاب با طعنه ای تحقیر آمیز از حکومت آیت الله ها در کنار طالبان یاد کرد! گویا از مشتی مغز کوچک زنگ زده یاد میکند!
🔵آنقدر دفع این برچسب برایش مهمّ است که گویا خطر بزرگی او را تهدید میکند؛ برچسب بنیادگرایی برای وی بیانگر یک ننگ عظیم است!
🔹آدم یاد شعر نابغه ذبیانی خطاب به نعمان بن منذر می افتد:
فلا تترکنّی بالوعید کأنّنی
الی النّاس مطلیّ به القار أجرب
🔹گویا وی نیز از جامعه علمی ملتمسانه میخواهد نکند به او برچسب بنیادگرایی بزنند!
🔵قسمتی از عبارات وی را در ردّ این اتّهام می آورم:
📖«بنیادگرایان میپندارند که بر حق هستند چون حقیقت را در کتاب مقدسی خوانده اند و از پیش میدانند که هیچ چیز نمیتواند شالوده ی باورهایشان را سست کند.
📖حقیقت کتاب مقدس برایشان یک اصل خدشه ناپذیر است و نه حاصل یک فرآیند استدلال.
📖کتاب مقدسشان عین حق است و اگر شواهدی خلاف آن یافت شود شواهد را به دور می افکنند نه کتاب را.
📖برخلاف دانشمندان که که باورهایشان را از خواندن یک کتاب مقدس نیاموخته اند بلکه این باورها را به این خاطر درست میدانند که شواهد درستی آنها را بررسی کرده اند.
📖این دو رویکرد کاملا با هم فرق دارد. باور به درستی مثلا تکامل داروینی به خاطر قداست این کتاب نیست بلکه بدان سبب است که شواهد فراوان و قاطع و بی ابهام دارد ولی با این وجود اگر خطای آن اثبات شود به راحتی از این باور دست شسته میشود.
📖وقتی دانشمند میگوید تکامل درست است بنیادگرایی اش بیش از این نیست که بگوید نیوزلند در نیمکره ی جنوبی قرار دارد.
📖ما به این دلیل تکامل را درست میدانیم که شواهدمان مؤیّد آن است و اگر ببینیم که شواهد جدیدی خلاف تکامل یافت شوند فورا این نظریه را دور می اندازیم.
📖هیچ بنیاد گرای واقعی چنین کاری نمیکند. در واقع بنیادگرایی مبتنی بر ایمان است و علم مبتنی بر استدلال!...
📖 [بنیادگرایان] از گهواره چنین بار آمده اند که مطلقا و بی چون و چرا مؤمن باشند!»
🔵گویا مرتکز این شخص از بنیادگرایی طیفی از خرافه گرایان دینی در برابر دانشمندان و آزاد اندیشان است.
👈افرادی که به ادیان ایمان دارند و این ایمان برخواسته از استدلال ورزی نبوده و همه اندیشه هایشان را از متنی مقدّس وام میگیرند!
👈اساسا ایمان دینی در تنافی با عقلانیت و استدلال فرض شده است! از اینجاست که به زعم وی بنیادگرایی مستلزم از دست دادن عقل انتقادی و پیدا کردن رویکرد کلامی غیر فیلسوفانه به امور است.
👈به عبارت دیگر اینکه وحی و عقل دو روی یک سکه باشند و یا بتوانند باشند منتفی است!
👈بنیادگرایی در اندیشه وی همان حمیة جاهلیة و همان حالتی است که «إنّا وجدنا آبائنا علی أمة» را تداعی میکند. بنیادگرایی در یک کلمه به معنای تحجّر در نظر گرفته شده است.
🔶«تنابز بالالقاب در فضای علمی»🔶
🔵به همین مناسبت به ذهنم خطور کرد جملاتی در زمینه تنابز بالالقاب در فضای علمی و در ادامه لقب بنیادگرایی بیان کنم؛
🔷امروزه از این مفهوم به شکل گسترده ای برای تشویش چهره دین در برابر مدرنیسم استفاده میشود.
🔹لقبی که بر اساس آن حوزه های علمیه و رهبران بزرگ انقلاب اسلامی مانند امام خمینی ره از زمره بنیادگرایان معاصر محسوب میشوند.
🔹از این رو مناسب است بدانیم که به ما با چه عینکی نگریسته میشود و درصدد تحمیل چه لقبی به ما هستند و چه نیاتی پشت آن وجود دارد؟!
🔵برچسب بد زدن و یا لقب بد دادن که به عربی به آن نبز گفته میشود همواره ساده ترین راه برای خراب کردن چهره ی اندیشه ها و تنفیر اذهان از آن بوده است.
👈عنوان هایی حاوی پیش داوری های سوء قبلی پیرامون اندیشه ها. گاهی این لقبهای بد به صورت فحش و ناسزای عرفی نیست ولی نوعی فحش علمی بوده و به صورت نامحسوسی اذهان را جهت دهی میکند.
👈از دیرباز این مغالطه در عالم تصوّرات رایج بوده و حتّی بر فضلا نیز اثر میگذاشته است.
👈به عنوان مثال اهل سنّت و زیدیه برای تنفیر مردم از امامیه آنها را با عنوان رافضه که در آن نوعی نفرت ناشی از ادّعای رفض جماعت اشراب شده بود لقب داده بودند. برخی امامیه نیز گاهی برای دفاع از خود بر بسیاری از غیر خود لقب ناصبی میدادند.
🔸مؤلف کتاب تبصرة العوامّ در قرن هفتم میگوید:
📖«بدان که اصل این هفتاد و سه فرقت دو است و هر یک را دو نام است؛ یکی محمود و دیگر مذموم. اما اصل اول، قومی که ایشان خود را اهل سنت و جماعت خوانند، این نام محمودست و خصم ایشان را نواصب خوانند و این نام مذموم است.
📖اصل دوم قومی که ایشان خود را شیعه و اهل ایمان خوانند و خصم ایشان را روافض خوانند و این اسم نزد خصم، اسم ذمّ است».
👈در درون فضای شیعه نیز به عنوان مثال برخی افرادی که اهتمام ویژه ای به جایگاه عظیم اهل بیت علیهم السلام داشتند را غالیه میشمردند و از آن سو آنان نیز افرادی که چنین اهتمامی نداشتند را مقصّره لقب میدادند!👈
🔶«منشأ ظهور عناوین»🔶
🔵انسان به صورت ذاتی از ابهام در مورد اموری که ناگزیر از نوعی واکنش در برابر آن است گریزان است.
🔷از اینجاست که برای تحلیل و قضاوت سریعتر بر اساس عافیت طلبی ذاتی اش روشی جالب و کاربردی و البته احتمالا پر آسیب به نام طبقه بندی تحت عناوین و القاب آموخته است.
🔹این روش هم به قضاوت کردن سرعت میدهد و هم به شخص، احساس شناخت بهتر از محیط هدیه میکند.
🔹این لقبها و برچسبها بهترین شیوه ای است که ذهن آدمی برای کاستن از ابهام دنیای اطراف خود و تفسیر تجربیات خود از محیط فرا گرفته است.
🔹عناوینی مانند دهاتی و شهری و بالاشهری و شمالی و جنوبی و دکتر و مهندس و چادری و نمازخوان و... که برای هر کدام هم احکام نه چندان دقیقی مترتّب میکند و بر اساس آن نوع معاشرت و افکار خود را با دیگران سامان میدهد.
🔹این القاب و دقّت و ضیق و سعه و درصد توجّه و ترتّب آثار و قضاوت بر اساس آنها را میتوان ملاکی برای سنجش سطح تجارب و تعقل اجتماعات در نظر گرفت.
🔹معدود افرادی هستند که سعی میکنند حقائق را ورای این ادبیّات زبانی و اصطلاحی نیز دیده و از تحویلی نگری و غفلت از جوانب دیگر و دقائق امور باز نمانند.
🔵امروزه با رشد نگاه های درجه دوم و جریان شناسی زمینه برای برچسب زدن ها در فضای علمی بسیار زیاد شده است.
🔹 این امر خود گویا مولود مؤلفه های کلان مدرنیسم مانند انسان محوری و فرد گرایی و تغییر گرایی است که بهترین ابزارش برای تحقق اهداف مدّ نظر همین نگاههای بیرونی است که به شخص قدرت عبور از سنّت، ابتکارات فردی و تغییر میدهد.
🔹انواع و اقسام برچسبها و القاب که از زوایای مختلف وضع شده و برای اشاره به طوائف خاصی از آنها استفاده میشود. در قالب آنها نیز یکسری قضاوتهای قبلی اشراب شده که باید مورد دقّت قرار گیرد.
🔻اصل کلّی نیز در اینگونه موارد همان انظر الی ما قال و لا تنظر لی من قال است که امیرالمؤمنین علیه السلام تعلیم فرمودند؛ «ان دین الله لایعرف بالرجال بل بآیة الحق فاعرف الحق تعرف اهله».🔺
🔶«تحمیل لقب بنیادگرا به وحی باوران فقه مدار»🔶
🔵امروز نیز که صف بندی های عقیدتی با ظهور مدرنیته تغییر یافته جریان سنّتی دینی از جانب مدرنیته یکسری برچسبها و القاب جهت دار پیدا کرده است.
👈القابی مانند: راست اندیش و جزم اندیش و سخت کیش و محافظه کار... .
👈 یکی از مهمترین این القاب که اخیرا در سطح وسیع در مباحث علمی از آن استفاده میشود و میتوان آن را با عنوان رافضه در قدیم برای اشاره به امامیه مقایسه نمود لقب بنیادگرا است.
👈این لقب هم متضمّن ناسزا و نبز نسبت به وحی باوران فقه مدار است و هم متضمّن نوعی تزکیه نسبت به تفکّر لیبرال که خود را تلویحا آزاد اندیش و پیشرفته معرّفی میکند و هم متضمّن نوعی ارتجاع طلبی و تحجّر بنیادگرایان و بالتبع دوری گزینی از محسّنات دنیای نوین است.
👈در هر حال با همان لحن همیشگی تحقیری و پیش داورانه نسبت به اندیشه های دینی وحی باورانه فقه مدار آنها را موصوف به بنیادگرایی میکنند!
👈یکی از مکائد دیرین در مواجهه با آیین حقّ استهزاء و تحقیر بوده است.
👈در قرآن کریم هم از قول جاهلیّت عرب نقل شده که در مواجهه با منطق قرآن و دین مبین اسلام از آن به عنوان افسانه های قدیمی یا همان اساطیر الاوّلین یاد نمودند!
👈دقّت کنید! بت پرستان جاهلیّت عرب دین توحیدی اسلام را کهنه پرستی اساطیری معرّفی میکردند!
👈تدبّر در آیات شریفه قرآن کریم بیانگر آن است که گویا منطق کفّار در برابر پیام وحی همواره یکسان بوده و این نبز و اتّهام و استهزاء مختصّ کفّار صدر اسلام نبوده و با فعل مضارع گویا رویه دائمی جبهه کفر در برابر جبهه ایمان است.
👈 «یقول الّذین کفروا إن هذا الّا اساطیر الاوّلین» و «ما یکذّب به الّا کلّ معتد أثیم* إذا تتلی علیه آیاتنا قال أساطیر الأولّین» و «یقول ما هذا الّا اساطیر الاوّلین»
👈همچنین این آیات بیانگر قدمت اندیشه های توحیدی و آشنا بودن آن برای جوامع مختلف و مبطل ادّعای افرادی است که مدّعی آنند که ادیان توحیدی مولود تکامل گرایی در عالم ادیان و چیزی پیش از عالم فلسفه و بعد از بت پرستی و چند خدایی جای دارند!