#درمحضرشهدا
#شهدا_عاشق_ترند
#عاشقانه_های_شهدا💛🌹
اولین غذایی که بعداز عروسیمان درست کردم استانبولے بود👌🌹
از مادرم تلفنی پرسیدم!
شد سوپ..🍲😢😅
آبش زیاد شده بود ...
منوچهر میخورد و به به و چه چه میکرد...☺️❤️
روز دوم گوشت قلقلی درست کردم!
شده بود عین قلوه سنگ...😐🤦🏻♀😅
تا من سفره را آماده کنم منوچهر چیده بودشان روی میز و با آنها تیله بازی میکرد قاه قاه میخندید...😶😂😂🤔
❤️👈🏻و میگفت : چشمم کور دندم نرم
تا خانم آشپزی یاد بگیرن هر چه درست کنن میخوریم حتی قلوه سنگ👩🏻🍳😌🌹
#همسر_شهیدمنوچهرمدق
🍃http://eitaa.com/joinchat/2125529114Cdc33bb954c 🍃
#عاشقانه_های_شهدا
#درمحضرشهدا
خانه مان کوچک بود؛ گاهی صدايمان میرفت طبقه پايين.
يک روز همسايه پايينی به من گفت: به خدا اين قدر دلم میخواد يه روز که آقا مهدی مياد خونه لاي در خونهتون باز باشه، من ببينم شما دو تا زن و شوهر به هم ديگه چی میگيد، که اين قدر میخنديد؟
📙يادگاران، كتاب مهدی باكری
🍃http://eitaa.com/joinchat/2125529114Cdc33bb954c 🍃
#درمحضرشهدا
#شهدا_عاشق_ترند
#عاشقانه_های_شهدا
🌀همسر شهید دقایقی:
یک بار سر یک مسئله ای
با هم به توافق نرسیدیم،
هر کدام روی حرف خودمان ایستادیم، او عصبانی شد،
🍃🌹🍃
اخم کرد و لحن مختصر تندی
به خودش گرفت و
از خانه بیرون رفت.
شب که برگشت،
همان طور با روحیه باز و لبخند آمد و به من گفت:
«بابت امروز صبح معذرت می خواهم.»
همیشه میگفت می گفت:
❤️«نباید گذاشت اختلاف خانوادگی بیشتر از یک روز ادامه پیدا کند.»❤️
🍃http://eitaa.com/joinchat/2125529114Cdc33bb954c 🍃