eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
7.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 تبلیغاتمون🪄💚 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان انلاین 📿 -تب داری انگار؟ من معده ام خوب خوبه .. غصه هم نمی خورم ... تو تب داری ، هذیون می گی. گارسون سراغمون اومد و سفارش گرفت . با رفتن گارسون باز ثانیه هام رو وقف نگاه کردنش کردم .آروم و با دلبری خاص خودش داشت روسری اش رو مرتب می کرد که لبامو از شدت بغض محکم گزیدم و زیرلب نجوا کردم : _یا حسین کمکم کن. -چی شده حسام ؟ داری منو میترسونی ؟ -چیزی نشده . نگاه نگرانش روی صورتم چرخید : _واسه چی گفتی یا حسین کمکم کن؟ لبخندی زدم برای گمراهی : _همینطوری .. اشکالی داره ؟ -حسام تو یه چیزیت شده ... اینطوری نبودی ! -آره ... امشب یه چیزیم شده ... امشب می خوام عاشق ترین مرد زندگیت باشم تا منو یادت نره . لبخند زیبایی روی لبای باریکش نشست . -آهای عاشق ... مراقب باش دیوونه نشی . کجا بودی تو؟ دیوونگی رو هم رد کرده بودم . غذاها اومد و من حتی اونشب با دستای خودم بهش غذا دادم . کباب ، سالاد ، ماست موسیر . اونشب شب آخر بود و اون شام ، شام شوکران . است نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏 🌸🌼🌸🌼🌸 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝