کلام #عبدالله_بن_الحسن 🌹☘
#عبدالله بن حسن علیهما السلام
#راویان_نظاره_گر_نامرد! #روضه
سخت ست در میانه ی شمشیرها دوید
اما چگونه می شود از یار دل برید
از درک واقعیت آن لحظه غافلیم
یک طفل تا میانه ی کشتار می دوید
یک تکه کاغذی برسانید دست من
این صحنه را کجای زمان می توان شنید
پروانه را چه عیب اگر نور دیده نار
آری! همان دم ست که بی بال می پرید
مشاطه را چه کار که گیسو به باد داد
یا حلّه ای غبار به رخسار مه رسید
عمه! مخواه ماهِ مرا گرگها درند
من زنده باشم و سرِ بابای من بُرند
من بلبلی و وای ! گلم زیر دست و پا!
من گوشه ای و چنگ به عمامه و عبا!
دیگر سکوت رونق بازار کوفه هاست
طاقت نمانده در نفسم تاب تا کجاست
این #راویان گوشه و اطراف را ببین!
بی مُهرگان فربه از لاف را ببین!
مات چه اید .... حنجر اصغر درندگان!
نامرد مردمان در این خیل مردگان!
مولا به مقتل ست و تماشاش می کنید!
«هل من معین .....» اوست و حاشاش می کنید !
دیگر چه جای مصلحت اندیشه کردن ست
آخر چه مانده از سر #مولا که بر تن ست
کو #مسلم ی که تاب نیاورده یاوه ها
حتی اگر که بند شوند #ابن_عروه ها
اکنون چه جای صحبت از صبر کردن ست
می دانم از کجاست که جان بند این تن ست
#اخنس حواله های شما را که داده است...
آن لقمه های چرب چه زیبا نهاده است!
آیا _ خدا نکرده _ زمین گیر گشته اید!
یا از مصائب سر ما پیر گشته اید!
نیزه به دستهای #سنان ست .... ساکتید?!
آشوب در کمینزنانست... ساکتید؟!
با گوشه ای ز حادثه ی حشر دلخوشید!
می بینم آن دمی که حقیرید و خامشید
از لابلای نیزه تماشا کنید باز
شاید نبوده اید چنین روسفید باز
شاید دَم عروج مرا خوشه چین شدید
با خون من مگر که نگهدار دین شدید
شرم از چه داشتید که از ما نداشتید؟
این فتنه ها چه بود که بر سینه کاشتید
مثل #غدیر در کف و کف کرده کام تان؟!
لالید در اقامه ی حقّ #امام تان؟!
آغوش مهربان زمین باد جایتان!
یعنی خوراک گور شود ساق پایتان!
باشد ... شما سلاله ی ما را رها کنید
هر جا به خون آل عبا آشنا کنید
من یک تنه به کام شما خون به پا کنم
#اینک_منم_که_قافیه_را_کربلا_کنم
پوری ز میر جنگ جمل را نشانه ام
آماج زخمهای هزاران بهانه ام
من موجب تشوّش اهل زمانه ام
آری منم کرانه بر این بی کرانه ام
هر چند در نگاه عمو نازدانه ام
شیرم که سر به دامن این آستانه ام
تصویر مبهمی ست میان غبارها
آیا توان گذشت ازین برگ و بارها
شمع و گلی میانه ی آن زوزه های خشم
دیگر بس ست صحبت ازین مستعارها
اینجا فرار از کف چون #زینب ی رواست
مثل شهاب در گذر از کوهسارها
آخر چگونه تا به ثریاست می روند
قومی که مانده اند در این گیر و دارها
دست از طلب نداشت که از دست شُست دست
تا کاهدش ز زخم ..... یکی از هزارها
آیینه ها ندای تمنای او شدند
یعنی کجاست تاب طلوع نهارها
دستش بریده باد که دست تو را برید
هر چند عجیب نیست ز(...سانسور....)
🌱🌱🌱🌱
#سیاسی #غزل #مثنوی
#روح_الله_عمران
@bedaheh_110