بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
❤️ #دخترپیامبربخش۸ 🔹 بیت عام: سیاهی لشکر اسلم 🔸فردای آن روز، یعنی روز سه شنبه، بار دیگر #ابوبکر
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش نهم
❌ مخالفان #حکومت جدید
1⃣ اول اینکه خاندان *پیامبر ، بنی هاشم و #جمعی از بزرگان و
#اصحاب که از آنها طرفداری می کردند، حکومت جدید را قبول نداشته و به رسمیت نمی شناختند. لذا با آن #بیعت نمی کردند و این مخالفت بسیار #مهم بود.
2⃣ #سعد بن عباده یعنی رئیس خزرج که اولین کسی بود که برای به دست آوردن حکومت بعد از پیامبر صلوات الله علیه #قیام کرده بود، بعد از شکست خوردن در سقیفه به خانه بازگشت و به سختی با حکومت جدید مخالفت کرد و مخالفت او
هم قابل اغماض نبود.
🔺 سرانجام #سعد
🔸 امکان ادامه ی این حکومت با آن مخالفت ها و همچنین مخالفت های دیگری که در راه بود، وجود نداشت؛ و یا حداقل کار آسانی نبود. حکومت جدید باید به هر شکلی این مشکلات را حل می کرد. #دولت_جدید چند روزی سعد را به حال خود واگذاشت؛ سپس کسی را به نزد او فرستاد که:
همه ی مردم و بستگانت بیعت کرده اند، توهم باید بیایی
و بیعت کنی.
➖ سعد جواب داد:
تا زمانیکه تیری در کمان و شمشیر و نیزه ای در
دست دارم و می توانم با شما بجنگم، به کمک خانواده و یارانم با شما خواهم جنگید و دست #بیعت به شما #نخواهم_داد...
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۸
@beha_togham_alfaraez
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش نهم ❌ مخالفان #حکومت جدید 1⃣ اول اینکه خاندان *پیامبر ، بنی هاشم و #جمعی از ب
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش دهم
🔸 #سرانجام_سعد:
🔹 وقتی که جواب سعد و عدم بیعت او به ابوبکر گفته شد، عمر حضور داشت و به #ابوبکر
گفت:
سعد را رها مکن تا با تو بیعت کند.
🔸 اما «بشیر بن سعد» (رقیب خزرجی سعد) به آنها گفت:
«او به لجاجت افتاده و با شما بیعت نمی کند؛ اگرچه جانش را بر سر این کار بگذارد. اما کشتن او به سادگی انجام نخواهد شد. زیرا او وقتی کشته خواهد شد که تمامی خانواده، فرزندان و گروهی از قبیله اش با او کشته شوند. او را رها سازید و به حال خودش واگذار کنید که رها کردنش برای شما زیانی نخواهد داشت. زیرا او در این مخالفت
یک تن بیش نیست.»
🔹 نظر مشورتی بشیر پذیرفته شد. آنها #سعد را به حال خودش رها کردند. سعد در هیچ یک از اجتماعاتشان شرکت نمی کرد. در نماز جمعه و جماعت ایشان حاضر نمی شد. در ادای مناسک حج با آنها همراه نبود. تا پایان #خلافت_ابوبکر وضع به همین منوال گذشت.
🔸در عصر خلافت #عمر، روزی سعد با خلیفه در یکی از کوچه های مدینه برخورد کرد. خلیفه به او گفت:
این تو نبودی که چنین و چنان می گفتی؟!
🔹سعد جواب داد:
آری! من بودم که آن سخنان را می گفتم. به خداوند سوگند که رفیقت را از تو بیشتر دوست می داشتم و از همسایگی
با تو بیزارم!
🔸 عمر گفت:
هر کس از همسایه ای ناخشنود است، محل سکونت خود را عوض می کند.
🔹سعد گفت:
آری! به همسایگی کسی می روم که از تو بهتر باشد.
🔸 به زودی سعد از #مدينه کوچ کرد و راهی دیار #شام شد. آنجا قبایل يمن زندگی میکردند و خویشاوندان سعد بودند.
🔹بلاذری و دیگر مؤرخان نوشته اند که سعد بن عباده با #ابوبکربیعت_نکرد و به شام رفت. عمر کسی را به دنبال او به شام فرستاد و به او گفت:
«سعد را به بیعت دعوت نما و به هر نحو ممکن او را به این کار وادار کن. ولی اگر در زیربار بیعت نرفت، از خدا
#کمک بگیر و او را #بکش!»
🔹 مأمور خلیفه به شام رفت و در «حُوّارين» با سعد ملاقات کرد و او را به بیعت دعوت نمود. سعد همچنان بر مواضع خود پافشاری
مینمود.
فرستاده ی عمر او را تهدید کرد..
🔸سعد جواب داد:
حتی اگر جانم هم در خطر باشد، تن به #بیعت نخواهم داد.
🔹سرانجام هم مأمور #عمراو را در خلوتی یافته و با تیری به عمرش خاتمه داد. این حادثه در سال پانزدهم هجرت (سال سوم خلافت عمر) اتفاق افتاد و عموم مورخان جز چند تن از بازگفتن و افشای آن خودداری کرده اند و اصولاً چیزی در این زمینه نگفته اند.
مسأله ی سعد و مشکل مخالفت او با حکومت قریشیان در ابتدا مسکوت ماند و سرانجام به این شکل حل شد.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۹و۳۰
@beha_togham_alfaraez