بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
🌹 #دخترپیامبر ـ بخش سوم 🔸... در هر صورت آن دو نفر در مسجد با جمعی از مهاجران (یعنی قریشیان) ب
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش چهارم
🔹جنگ قدرت
این سه نفر که «سالم مولی ابی حذیفه» و «عبدالرحمن بن عوف» نیز بعد به آنها افزوده شدند، به سرعت جریان سخن را در #سقیفه به دست گرفتند.
🔸در ابتدا #عمر می خواست سخن بگوید که #ابوبکر او را از این کار بازداشت و خود در مدح انصار سخنها گفت و آیاتی که در فضیلت آنها نازل شده بود را قرائت کرد و کلماتی که پیامبر در مورد ایشان گفته بود را یادآور شد. آنگاه در مورد مهاجران سخن گفت که:
🌸اینان اولین کسانی هستند که خداوند را در روی زمین عبادت کرده، به رسولش ایمان آورده اند و آنها وابستگان، خویشاوندان و #عشیره ی پیامبر هستند؛ پس، از همه کس سزاوارتربه تصاحب قدرت بعد از او هستند و
جز ظالمان، کسی با آنها در این مسأله مقابله و منازعه نخواهد کرد.
🔸 اما سخنی که معتبرترین مآخذ نقل کرده و اصلی ترین حرف ابوبکر نیز بود، این است که:
عرب حکومت #غیرقریش را نمی پذیرد. زیرا اینان از بهترین
نسب و بهترین سرزمین برخوردارند.
🔸سپس گفت:
بعد از اولین مهاجرین، هیچ کس در مقام شما انصارنیست. پس ما #امیران خواهیم بود و شما #وزیران.
🔸این آخرین نظرتازه واردان بود. اما این چیزی نبود که خزرج آن را بپسندد و یا قبول کند. لذا بلافاصله «باب بن منذر» از خزرجیان در برابر ایشان برخاست و چنین گفت:
❌ای گروه انصار! زمام قدرت را از دست ندهید؛ زیرا این مردم در سرزمین شمایند و زیر سایه تان زندگی می کنند. لذا هیچ کس نمی تواند بر شما جسارت ورزد و اختلاف نکنید که خواسته ی شما» از بین می رود و کارتان شکسته خواهد شد. اگر اینان آنچه ما می خواهیم نپذیرند، از ما امیری باشد
و از آنان هم امیری.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۳
@beha_togham_alfaraez
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش چهارم 🔹جنگ قدرت این سه نفر که «سالم مولی ابی حذیفه» و «عبدالرحمن بن عوف» نیز
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش پنجم
▪️.. سخنان ادامه یافت و اختلاف بالا گرفت. از سوی دیگر می دانیم که #عمر بعدها گفته بود:
آنگاه که اختلاف زیاد شد و من از سرانجام کار ترسیدم،
به #ابوبکر گفتم: دستت را باز کن تا با تو #بیعت کنم. اما قبل از اینکه بتواند دست بیعت با ابوبکر بدهد، «بشیر بن سعد» با عجله خود را به ابوبکر رسانید و با او بیعت کرد. به این ترتیب #اول_بیعت_کننده، رقیب خزرجي سعد بن عباده بود.
➖ حباب به او گفت:
خیلی در قطع رحم کوشش می کنی، آیا به ریاست پسرعموی خود رشک ورزیدی؟
🔸اوسیان نیز از ترس عقب
ماندن به سرعت به #بیعت آمدند.
▪️ مسلّماً همه ی افراد خزرج صغیر، همچنین افراد أوس در بیعت سقیفه نبودند ولی محققان بعدها تعداد بیعت کنندگان را پنج تن از اهل (حل و عقد، دانسته اند. اما آیا دیگرانی نبوده اند یا به حساب نیامده اند؟
🔹 در واقع اطلاعات موجود مشکل دارد. زیرا همه ی جوانب امر آشکار نیست و آن اطلاعاتی که در دست است، به طور دقیق از نظر زمانی روشن نمی باشد. یعنی دقیقاً نمی دانیم فلان سخن چه زمانی گفته شده و فلان عمل چه وقت اتفاق افتاده است؟! در هر صورت طبق اخباری که در دست داریم، در #سقیفه بر اساس رقابتی که بین اوس و خزرج و بین خزرج صغیر و کبیر بود و در اوج یک #هیجان برخاسته از #تعصبات_قبیله ای، بیعت با ابوبکر انجام شده
است...
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۴
@beha_togham_alfaraez
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش پنجم ▪️.. سخنان ادامه یافت و اختلاف بالا گرفت. از سوی دیگر می دانیم که #عمر ب
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ششم
🔹فرصت طلبی
🔸... در اوج یک #هیجان برخاسته از #تعصبات قبیله ای، بیعت با #ابوبکر انجام شد. خزرجیان صغیر می دانستند که اگر خزرجیان کبیر به قدرت برسند، آنها برای همیشه از قدرت بی بهره خواهند بود و اوسیان هم می دانستند اگر خزرجیان به حکومت نائل شوند، آنها نیز برای همیشه از قدرت محروم خواهند ماند.
در اینجا بود که بشیر رئیس خزرج صغير با ایراد سخنرانی کوتاه اما پر از کلمات زیبا، با ظاهری کاملاً دینی در تقویت جانب مهاجران
قریشی، #اولین کسی بود که بیعت کرد. بعد از او #عمر، #ابوعبیده و دیگران #بیعت نمودند.
🔸در اینجا اوسیان نیز که در هر صورت خود را بی نصیب می دیدند و از سوی دیگر، ریاست رقیبان خود را نمی توانستند تحمل کنند، در صحبتی خصوصی که از سوي رئیس قبیله
در جمع افراد آن مطرح شد، گفتند:
➖ اگر یک بار ولایت امر به دست خزرجیان بیفتد، برای همیشه بر شما برتری می یابند و هرگز از این امر برای شما
نصیبی قرار نخواهند داد. #برخیزید و با ابوبکر #بیعت کنید.
❌ برخاستند و با او بیعت کردند.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۵
@beha_togham_alfaraez
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ششم 🔹فرصت طلبی 🔸... در اوج یک #هیجان برخاسته از #تعصبات قبیله ای، بیعت با #ا
🌹 #دخترپیامبر ـ بخش هفتم
🔹خلیفه در #سقیفہ
❌ اینجا دیگر سعد، و خزرجیان کبیر شکست خورده بودند و اتفاقی که در ابتدای امر درمیان انصار به وجود آمده بود، شکسته شده بود.
🔸حاضران از هر سو برای #بیعت شتاب کردند. تا آنجا که سعد در خطر زیر دست و پا رفتن قرار گرفت. به این ترتیب #اولین_بیعت با افرادی که تعداد آنها را نمی دانیم، انجام شد.
🔸 گردانندگان سقیفه، #ابوبکر را پیش انداخته و به سوی #مسجد روانه شدند. #عمر در پیش روی این جمعیت جلوی ابوبکر هروله کنان، در حالی که کمربند خود را محکم کرده و دامن به کمر زده بود، میدوید و فریاد برمی آورد:«همه بدانید! مردمان با ابوبکر بیعت کرده اند.»
💢در راه نیز #هرکس را می دیدند، می گرفتند و نزدیک می آوردند تا #دست او را به دست ابوبکر #بکشند و این گونه از او #بیعت بگیرند. سرانجام جمعیت طرف دار این بیعت به همین شکل به مسجد وارد شدند.
🔹 #بیعت ناتمام
🔆هنوز اهل بیت #پیامبر و از کار #غسل و کفن ایشان فارغ نشده بودند که صدای تکبیری که بیعت کنندگان در #مسجد سر داده بودند، به گوششان رسید.
⭕️این #بیعت که به تناوب انجام می شد؛ تا شب ادامه داشت. در حالی که ابوبکر بر #منبررسول خدا را نشسته بود، اما هنوز بسیاری از مردم شهر #مدینه به بیعت نیامده بودند.
#ادامه_دارد....
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۶
@beha_togham_alfaraez
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
🌹 #دخترپیامبر ـ بخش هفتم 🔹خلیفه در #سقیفہ ❌ اینجا دیگر سعد، و خزرجیان کبیر شکست خورده بودند و اتف
❤️ #دخترپیامبربخش۸
🔹 بیت عام: سیاهی لشکر اسلم
🔸فردای آن روز، یعنی روز سه شنبه، بار دیگر #ابوبکر به مسجد آمد و بر
#منبررسول خدا (ص) نشست.
🔸عمر هم در کنار او ایستاده بود و مردم
را به #بیعت دعوت می کرد. آن روز مسجد مملو از جمعیت بود. مردم حاضر در مسجد به طور عمومی بیعت کردند.
🔶اما به نظر می رسید که مردم #مدینه و اصحاب رسول خدا نبودند که مسجد را پر کرده بودند؛ زیرا مورخان گفته اند یک قبیله ی عربی به نام «اسلم» که در اطراف مدینه زندگی می کردند، برای تهیه ی آذوقه به مدینه آمده بودند. #عمر بعدها چنین گفت:
➖ من با دیدن اسلم به #پیروزی اطمینان پیدا کردم.
🔸 حضور اسلم شهر را شلوغ کرده بود. آنها طبق رسم قبایل صحرانشین همه جا دسته جمعی با هم می رفتند. حال به مدینه آمده بودند و در معابر و کوچه های شهر منزل داشتند.
🔹 مردان این قبیله در آن روز بخش وسیعی از #مسجد را اشغال کرده
بودند و جمعیتی متشکل از #مردم_اصلی_مدینه (مهاجر و انصار) و مردان قبیله: ی اسلم کار بیعت را تمام کردند. وقتی اجتماع مسجد به تمامی با #ابوبکر بیعت کردند، پیروزی #حزب قریشی مسلم شد و دولت بعد از پیامبر و برای همیشه به دست #قریشیان افتاد.
🔸مخالفان حكومت جديد
بر سر راه این دولت جدید چند مشکل بزرگ وجود داشت که در آغاز کار، دوتا از آنها فوریت یافته بود...
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۷
@beha_togham_alfaraez
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش نهم ❌ مخالفان #حکومت جدید 1⃣ اول اینکه خاندان *پیامبر ، بنی هاشم و #جمعی از ب
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش دهم
🔸 #سرانجام_سعد:
🔹 وقتی که جواب سعد و عدم بیعت او به ابوبکر گفته شد، عمر حضور داشت و به #ابوبکر
گفت:
سعد را رها مکن تا با تو بیعت کند.
🔸 اما «بشیر بن سعد» (رقیب خزرجی سعد) به آنها گفت:
«او به لجاجت افتاده و با شما بیعت نمی کند؛ اگرچه جانش را بر سر این کار بگذارد. اما کشتن او به سادگی انجام نخواهد شد. زیرا او وقتی کشته خواهد شد که تمامی خانواده، فرزندان و گروهی از قبیله اش با او کشته شوند. او را رها سازید و به حال خودش واگذار کنید که رها کردنش برای شما زیانی نخواهد داشت. زیرا او در این مخالفت
یک تن بیش نیست.»
🔹 نظر مشورتی بشیر پذیرفته شد. آنها #سعد را به حال خودش رها کردند. سعد در هیچ یک از اجتماعاتشان شرکت نمی کرد. در نماز جمعه و جماعت ایشان حاضر نمی شد. در ادای مناسک حج با آنها همراه نبود. تا پایان #خلافت_ابوبکر وضع به همین منوال گذشت.
🔸در عصر خلافت #عمر، روزی سعد با خلیفه در یکی از کوچه های مدینه برخورد کرد. خلیفه به او گفت:
این تو نبودی که چنین و چنان می گفتی؟!
🔹سعد جواب داد:
آری! من بودم که آن سخنان را می گفتم. به خداوند سوگند که رفیقت را از تو بیشتر دوست می داشتم و از همسایگی
با تو بیزارم!
🔸 عمر گفت:
هر کس از همسایه ای ناخشنود است، محل سکونت خود را عوض می کند.
🔹سعد گفت:
آری! به همسایگی کسی می روم که از تو بهتر باشد.
🔸 به زودی سعد از #مدينه کوچ کرد و راهی دیار #شام شد. آنجا قبایل يمن زندگی میکردند و خویشاوندان سعد بودند.
🔹بلاذری و دیگر مؤرخان نوشته اند که سعد بن عباده با #ابوبکربیعت_نکرد و به شام رفت. عمر کسی را به دنبال او به شام فرستاد و به او گفت:
«سعد را به بیعت دعوت نما و به هر نحو ممکن او را به این کار وادار کن. ولی اگر در زیربار بیعت نرفت، از خدا
#کمک بگیر و او را #بکش!»
🔹 مأمور خلیفه به شام رفت و در «حُوّارين» با سعد ملاقات کرد و او را به بیعت دعوت نمود. سعد همچنان بر مواضع خود پافشاری
مینمود.
فرستاده ی عمر او را تهدید کرد..
🔸سعد جواب داد:
حتی اگر جانم هم در خطر باشد، تن به #بیعت نخواهم داد.
🔹سرانجام هم مأمور #عمراو را در خلوتی یافته و با تیری به عمرش خاتمه داد. این حادثه در سال پانزدهم هجرت (سال سوم خلافت عمر) اتفاق افتاد و عموم مورخان جز چند تن از بازگفتن و افشای آن خودداری کرده اند و اصولاً چیزی در این زمینه نگفته اند.
مسأله ی سعد و مشکل مخالفت او با حکومت قریشیان در ابتدا مسکوت ماند و سرانجام به این شکل حل شد.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۹و۳۰
@beha_togham_alfaraez
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ۱۱ 🔹مخالفت اهل بیت(علیهم السلام)، بنی هاشم و برخی یاران مسأله ی مهم تر آن روزگ
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ۱۲
🔹 #خانه و #آتش
اما طبری آورده است:
🔸 #عمر بن خطاب به در خانه ی علی السلام آمد. در آن خانه، طلحه و زبیر و مردانی از مهاجران نیز بودند. عمر این چنین تهدید کرد:
به خداوند سوگند یا از خانه بیرون می آیید و #بیعت می کنید، با اینکه خانه را با #اهلش به آتش خواهم کشید.
🔹در «عقد الفريد» کمی توضیح بیشتر است. «ابن عبد ربه ، احمد بن محمد» نقل می کند:
#ابوبکر به #عمربن خطاب مأموریت داد که برود و آنها
(بنی هاشم و چند تن از صحابه) را از خانه ی فاطمه بیرون بیاورد.
➖ به او گفت:
چنانچه زیر بار نرفتند، با آنها مقابله کن.
▪️عمر با آتشی که به همراه آورده بود، به دنبال مأموریت رفت و قصد داشت خانه را آتش بزند. فاطمه (ع) چون این وضع را مشاهده کرد و عمر را به آن شکل در کنار خانه اش دید، فرمود:
«ای فرزند خطّاب! آیا آمده ای خانه ی ما را آتش بزنی؟»
عمر پاسخ داد:
آری! مگر اینکه با امّت همراه شوید و #بیعت کنید.
▫️گوشه ی دیگری از توضیح حادثه در عبارت منسوب به «ابن قتیبه» نقل شده که در جای دیگر نیامده است:
➖ #ابوبکر گروهی را در هنگام #بیعت خویش مشاهده نکرد. آنها همگی نزد على (علیهالسلام) جمع بودند. #عمر را به نزد آنها فرستاد. عمر به کنار آن خانه رفت و آنان را به بیرون آمدن
امر کرد. ولی آنها از خارج شدن امتناع ورزیدند.
#عمر_هیزم_خواست و گفت:
به خدایی که جان عمردردست اوست سوگند یاد میکنم که یا از خانه بیرون می آیید یا خانه را با کسانی که در آنهستند آتش خواهم زد.
به او گفته شد:
در این خانه، #فاطمه است.
عمر جواب داد:
حتی اگر او هم باشد.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص ۳۲ و ۳۳
@beha_togham_alfaraez
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ۱۲ 🔹 #خانه و #آتش اما طبری آورده است: 🔸 #عمر بن خطاب به در خانه ی علی السلا
❤️ #دخترپیامبر - بخش ۱۳
🔹اعتراف در #وصیت
مصادر تاریخی وحتّی حديثي رسمي عالم اسلام از حادثه ی هجوم به خانه ی حضرت #علی و #زهرا بیش از این سخن نگفته اند. به درستی در تاریخ معلوم نیست بعد از این، چه اتفاقی افتاده است.
البته در مآخذ شیعی از حوادث مربوط به ورود به خانه و آنچه در خانه اتفاق افتاد و حوادث بعد از آن اطلاعات بیشتری در دست است. اما در حوادث دو سال و اندی بعد، یعنی در جریان #آخرروزهای_زندگی_ابوبکر، وصیتی از او در مصادر رسمي عالم اسلام به جا مانده که نشان می دهد جریان #هجوم به خانه، در #کناردرب خانه پایان نپذیرفته است؛ بلکه حوادث به شکلی #اسف_بار ادامه یافته که خلیفه در آخرین روزهای عمرش از آن #اظهارپشیمانی و ندامت می کند.
البته نمی دانیم این اظهار پشیمانی به خاطر شکستی است که دولت خلافت در این عمل تحمل کرده است یا ندامت از رنج هایی است که برای #بیت_نبوت ایجاد شده و یا از صدماتی است که بر دختر پیامبر رفته است.
▪️ #هجوم به خانه
طبری نقل می کند:
عبدالرحمن بن عوف در آخرین روزهای حیات #ابوبکر به نزد او رفته، او را غصه دار می بیند. عبدالرحمن او را دلداری می دهد و از او مدح زیاد می گوید. بعد از آن هم سخنانی
میان آن دو رد و بدل می شود.
▪️سرانجام #ابوبکر می گوید:
من بر چیزی از مسائل دنیا تأسف نمی خورم؛ مگر برسه
چیز که دوست میداشتم آنها را ترک گفته بودم:
❌ اول اینکه: ای کاش من خانه ی #فاطمه را نمی گشودم، ولو
اینکه با یک جنگ از آن خانه روبه رو می شدم...
«ابن عبدربه» در «عقد الفريد» نیز همین عبارت را نقل کرده
است.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص ۳۴
@beha_togham_alfaraez