eitaa logo
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
228 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
3.2هزار ویدیو
14 فایل
امام محمد باقر علیه السلام:....فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ #بِهَاتُقَامُ_الْفَرَائِضُ وَ.... امر به معروف و نهى از منكر راه و روش پيامبران و شيوه صالحان است. و فريضه بزرگى است كه ديگر #فرايض_به_واسطه_آن_برپامى‏ شود، و... آیدی ارتباط با مدیر : @bavelayat_313
مشاهده در ایتا
دانلود
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
🌹  #دخترپیامبر ـ بخش سوم  🔸... در هر صورت آن دو نفر در مسجد با جمعی از مهاجران (یعنی قریشیان) ب
❤️ ـ بخش چهارم 🔹جنگ قدرت این سه نفر که «سالم مولی ابی حذیفه» و «عبدالرحمن بن عوف» نیز بعد به آنها افزوده شدند، به سرعت جریان سخن را در به دست گرفتند. 🔸در ابتدا می خواست سخن بگوید که او را از این کار بازداشت و خود در مدح انصار سخنها گفت و آیاتی که در فضیلت آنها نازل شده بود را قرائت کرد و کلماتی که پیامبر در مورد ایشان گفته بود را یادآور شد. آنگاه در مورد مهاجران سخن گفت که: 🌸اینان اولین کسانی هستند که خداوند را در روی زمین عبادت کرده، به رسولش ایمان آورده اند و آنها وابستگان، خویشاوندان و ی پیامبر هستند؛ پس، از همه کس سزاوارتربه تصاحب قدرت بعد از او هستند و جز ظالمان، کسی با آنها در این مسأله مقابله و منازعه نخواهد کرد. 🔸 اما سخنی که معتبرترین مآخذ نقل کرده و اصلی ترین حرف ابوبکر نیز بود، این است که: عرب حکومت را نمی پذیرد. زیرا اینان از بهترین نسب و بهترین سرزمین برخوردارند. 🔸سپس گفت: بعد از اولین مهاجرین، هیچ کس در مقام شما انصارنیست. پس ما خواهیم بود و شما . 🔸این آخرین نظرتازه واردان بود. اما این چیزی نبود که خزرج آن را بپسندد و یا قبول کند. لذا بلافاصله «باب بن منذر» از خزرجیان در برابر ایشان برخاست و چنین گفت: ❌ای گروه انصار! زمام قدرت را از دست ندهید؛ زیرا این مردم در سرزمین شمایند و زیر سایه تان زندگی می کنند. لذا هیچ کس نمی تواند بر شما جسارت ورزد و اختلاف نکنید که خواسته ی شما» از بین می رود و کارتان شکسته خواهد شد. اگر اینان آنچه ما می خواهیم نپذیرند، از ما امیری باشد و از آنان هم امیری. 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۳ @beha_togham_alfaraez
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش چهارم 🔹جنگ قدرت این سه نفر که «سالم مولی ابی حذیفه» و «عبدالرحمن بن عوف» نیز
❤️ ـ بخش پنجم ▪️.. سخنان ادامه یافت و اختلاف بالا گرفت. از سوی دیگر می دانیم که بعدها گفته بود: آنگاه که اختلاف زیاد شد و من از سرانجام کار ترسیدم، به گفتم: دستت را باز کن تا با تو کنم. اما قبل از اینکه بتواند دست بیعت با ابوبکر بدهد، «بشیر بن سعد» با عجله خود را به ابوبکر رسانید و با او بیعت کرد. به این ترتیب ، رقیب خزرجي سعد بن عباده بود. ➖ حباب به او گفت: خیلی در قطع رحم کوشش می کنی، آیا به ریاست پسرعموی خود رشک ورزیدی؟ 🔸اوسیان نیز از ترس عقب ماندن به سرعت به آمدند. ▪️ مسلّماً همه ی افراد خزرج صغیر، همچنین افراد أوس در بیعت سقیفه نبودند ولی محققان بعدها تعداد بیعت کنندگان را پنج تن از اهل (حل و عقد، دانسته اند. اما آیا دیگرانی نبوده اند یا به حساب نیامده اند؟ 🔹 در واقع اطلاعات موجود مشکل دارد. زیرا همه ی جوانب امر آشکار نیست و آن اطلاعاتی که در دست است، به طور دقیق از نظر زمانی روشن نمی باشد. یعنی دقیقاً نمی دانیم فلان سخن چه زمانی گفته شده و فلان عمل چه وقت اتفاق افتاده است؟! در هر صورت طبق اخباری که در دست داریم، در بر اساس رقابتی که بین اوس و خزرج و بین خزرج صغیر و کبیر بود و در اوج یک برخاسته از ای، بیعت با ابوبکر انجام شده است... 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۴ @beha_togham_alfaraez
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش پنجم ▪️.. سخنان ادامه یافت و اختلاف بالا گرفت. از سوی دیگر می دانیم که #عمر ب
❤️  ـ بخش ششم 🔹فرصت طلبی 🔸... در اوج یک برخاسته از قبیله ای، بیعت با انجام شد. خزرجیان صغیر می دانستند که اگر خزرجیان کبیر به قدرت برسند، آنها برای همیشه از قدرت بی بهره خواهند بود و اوسیان هم می دانستند اگر خزرجیان به حکومت نائل شوند، آنها نیز برای همیشه از قدرت محروم خواهند ماند. در اینجا بود که بشیر رئیس خزرج صغير با ایراد سخنرانی کوتاه اما پر از کلمات زیبا، با ظاهری کاملاً دینی در تقویت جانب مهاجران قریشی، کسی بود که بیعت کرد. بعد از او ، و دیگران نمودند. 🔸در اینجا اوسیان نیز که در هر صورت خود را بی نصیب می دیدند و از سوی دیگر، ریاست رقیبان خود را نمی توانستند تحمل کنند، در صحبتی خصوصی که از سوي رئیس قبیله در جمع افراد آن مطرح شد، گفتند: ➖ اگر یک بار ولایت امر به دست خزرجیان بیفتد، برای همیشه بر شما برتری می یابند و هرگز از این امر برای شما نصیبی قرار نخواهند داد. و با ابوبکر کنید. ❌ برخاستند و با او بیعت کردند. 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۵ @beha_togham_alfaraez
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
❤️  #دخترپیامبر ـ بخش ششم 🔹فرصت طلبی 🔸... در اوج یک #هیجان برخاسته از #تعصبات قبیله ای، بیعت با #ا
🌹 ـ بخش هفتم 🔹خلیفه در ❌ اینجا دیگر سعد، و خزرجیان کبیر شکست خورده بودند و اتفاقی که در ابتدای امر درمیان انصار به وجود آمده بود، شکسته شده بود. 🔸حاضران از هر سو برای شتاب کردند. تا آنجا که سعد در خطر زیر دست و پا رفتن قرار گرفت. به این ترتیب با افرادی که تعداد آنها را نمی دانیم، انجام شد. 🔸 گردانندگان سقیفه، را پیش انداخته و به سوی روانه شدند. در پیش روی این جمعیت جلوی ابوبکر هروله کنان، در حالی که کمربند خود را محکم کرده و دامن به کمر زده بود، میدوید و فریاد برمی آورد:«همه بدانید! مردمان با ابوبکر بیعت کرده اند.» 💢در راه نیز را می دیدند، می گرفتند و نزدیک می آوردند تا او را به دست ابوبکر و این گونه از او بگیرند. سرانجام جمعیت طرف دار این بیعت به همین شکل به مسجد وارد شدند. 🔹 ناتمام 🔆هنوز اهل بیت و از کار و کفن ایشان فارغ نشده بودند که صدای تکبیری که بیعت کنندگان در سر داده بودند، به گوششان رسید. ⭕️این که به تناوب انجام می شد؛ تا شب ادامه داشت. در حالی که ابوبکر بر خدا را نشسته بود، اما هنوز بسیاری از مردم شهر به بیعت نیامده بودند. .... 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۶ @beha_togham_alfaraez
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
🌹 #دخترپیامبر ـ بخش هفتم 🔹خلیفه در #سقیفہ ❌ اینجا دیگر سعد، و خزرجیان کبیر شکست خورده بودند و اتف
❤️ ۸ 🔹 بیت عام: سیاهی لشکر اسلم 🔸فردای آن روز، یعنی روز سه شنبه، بار دیگر به مسجد آمد و بر خدا (ص) نشست. 🔸عمر هم در کنار او ایستاده بود و مردم را به دعوت می کرد. آن روز مسجد مملو از جمعیت بود. مردم حاضر در مسجد به طور عمومی بیعت کردند. 🔶اما به نظر می رسید که مردم و اصحاب رسول خدا نبودند که مسجد را پر کرده بودند؛ زیرا مورخان گفته اند یک قبیله ی عربی به نام «اسلم» که در اطراف مدینه زندگی می کردند، برای تهیه ی آذوقه به مدینه آمده بودند. بعدها چنین گفت: ➖ من با دیدن اسلم به اطمینان پیدا کردم. 🔸 حضور اسلم شهر را شلوغ کرده بود. آنها طبق رسم قبایل صحرانشین همه جا دسته جمعی با هم می رفتند. حال به مدینه آمده بودند و در معابر و کوچه های شهر منزل داشتند. 🔹 مردان این قبیله در آن روز بخش وسیعی از را اشغال کرده بودند و جمعیتی متشکل از (مهاجر و انصار) و مردان قبیله: ی اسلم کار بیعت را تمام کردند. وقتی اجتماع مسجد به تمامی با بیعت کردند، پیروزی قریشی مسلم شد و دولت بعد از پیامبر و برای همیشه به دست افتاد. 🔸مخالفان حكومت جديد بر سر راه این دولت جدید چند مشکل بزرگ وجود داشت که در آغاز کار، دوتا از آنها فوریت یافته بود... 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۷ @beha_togham_alfaraez
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش نهم ❌ مخالفان #حکومت جدید 1⃣ اول اینکه خاندان *پیامبر ، بنی هاشم و #جمعی از ب
❤️ ـ بخش دهم 🔸 : 🔹 وقتی که جواب سعد و عدم بیعت او به ابوبکر گفته شد، عمر حضور داشت و به گفت: سعد را رها مکن تا با تو بیعت کند. 🔸 اما «بشیر بن سعد» (رقیب خزرجی سعد) به آنها گفت: «او به لجاجت افتاده و با شما بیعت نمی کند؛ اگرچه جانش را بر سر این کار بگذارد. اما کشتن او به سادگی انجام نخواهد شد. زیرا او وقتی کشته خواهد شد که تمامی خانواده، فرزندان و گروهی از قبیله اش با او کشته شوند. او را رها سازید و به حال خودش واگذار کنید که رها کردنش برای شما زیانی نخواهد داشت. زیرا او در این مخالفت یک تن بیش نیست.» 🔹 نظر مشورتی بشیر پذیرفته شد. آنها را به حال خودش رها کردند. سعد در هیچ یک از اجتماعاتشان شرکت نمی کرد. در نماز جمعه و جماعت ایشان حاضر نمی شد. در ادای مناسک حج با آنها همراه نبود. تا پایان وضع به همین منوال گذشت. 🔸در عصر خلافت ، روزی سعد با خلیفه در یکی از کوچه های مدینه برخورد کرد. خلیفه به او گفت: این تو نبودی که چنین و چنان می گفتی؟! 🔹سعد جواب داد: آری! من بودم که آن سخنان را می گفتم. به خداوند سوگند که رفیقت را از تو بیشتر دوست می داشتم و از همسایگی با تو بیزارم! 🔸 عمر گفت: هر کس از همسایه ای ناخشنود است، محل سکونت خود را عوض می کند. 🔹سعد گفت: آری! به همسایگی کسی می روم که از تو بهتر باشد. 🔸 به زودی سعد از کوچ کرد و راهی دیار شد. آنجا قبایل يمن زندگی میکردند و خویشاوندان سعد بودند. 🔹بلاذری و دیگر مؤرخان نوشته اند که سعد بن عباده با و به شام رفت. عمر کسی را به دنبال او به شام فرستاد و به او گفت: «سعد را به بیعت دعوت نما و به هر نحو ممکن او را به این کار وادار کن. ولی اگر در زیربار بیعت نرفت، از خدا بگیر و او را !» 🔹 مأمور خلیفه به شام رفت و در «حُوّارين» با سعد ملاقات کرد و او را به بیعت دعوت نمود. سعد همچنان بر مواضع خود پافشاری مینمود. فرستاده ی عمر او را تهدید کرد.. 🔸سعد جواب داد: حتی اگر جانم هم در خطر باشد، تن به نخواهم داد. 🔹سرانجام هم مأمور را در خلوتی یافته و با تیری به عمرش خاتمه داد. این حادثه در سال پانزدهم هجرت (سال سوم خلافت عمر) اتفاق افتاد و عموم مورخان جز چند تن از بازگفتن و افشای آن خودداری کرده اند و اصولاً چیزی در این زمینه نگفته اند. مسأله ی سعد و مشکل مخالفت او با حکومت قریشیان در ابتدا مسکوت ماند و سرانجام به این شکل حل شد. 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۹و۳۰ @beha_togham_alfaraez
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ۱۱ 🔹مخالفت اهل بیت(علیهم السلام)، بنی هاشم و برخی یاران مسأله ی مهم تر آن روزگ
❤️ ـ بخش ۱۲ 🔹 و اما طبری آورده است: 🔸 بن خطاب به در خانه ی علی السلام آمد. در آن خانه، طلحه و زبیر و مردانی از مهاجران نیز بودند. عمر این چنین تهدید کرد: به خداوند سوگند یا از خانه بیرون می آیید و می کنید، با اینکه خانه را با به آتش خواهم کشید. 🔹در «عقد الفريد» کمی توضیح بیشتر است. «ابن عبد ربه ، احمد بن محمد» نقل می کند: به خطاب مأموریت داد که برود و آنها (بنی هاشم و چند تن از صحابه) را از خانه ی فاطمه بیرون بیاورد. ➖ به او گفت: چنانچه زیر بار نرفتند، با آنها مقابله کن. ▪️عمر با آتشی که به همراه آورده بود، به دنبال مأموریت رفت و قصد داشت خانه را آتش بزند. فاطمه (ع) چون این وضع را مشاهده کرد و عمر را به آن شکل در کنار خانه اش دید، فرمود: «ای فرزند خطّاب! آیا آمده ای خانه ی ما را آتش بزنی؟» عمر پاسخ داد: آری! مگر اینکه با امّت همراه شوید و کنید. ▫️گوشه ی دیگری از توضیح حادثه در عبارت منسوب به «ابن قتیبه» نقل شده که در جای دیگر نیامده است: ➖ گروهی را در هنگام خویش مشاهده نکرد. آنها همگی نزد على (علیه‌السلام) جمع بودند. را به نزد آنها فرستاد. عمر به کنار آن خانه رفت و آنان را به بیرون آمدن امر کرد. ولی آنها از خارج شدن امتناع ورزیدند. و گفت: به خدایی که جان عمردردست اوست سوگند یاد میکنم که یا از خانه بیرون می آیید یا خانه را با کسانی که در آن‌هستند آتش خواهم زد. به او گفته شد: در این خانه، است. عمر جواب داد: حتی اگر او هم باشد. 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص ۳۲ و ۳۳ @beha_togham_alfaraez
بِها تُقام الفَرائِض(امربه نیکی ونهی از بدی)
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ۱۲ 🔹 #خانه و #آتش اما طبری آورده است: 🔸 #عمر بن خطاب به در خانه ی علی السلا
❤️ - بخش ۱۳ 🔹اعتراف در مصادر تاریخی وحتّی حديثي رسمي عالم اسلام از حادثه ی هجوم به خانه ی حضرت و بیش از این سخن نگفته اند. به درستی در تاریخ معلوم نیست بعد از این، چه اتفاقی افتاده است. البته در مآخذ شیعی از حوادث مربوط به ورود به خانه و آنچه در خانه اتفاق افتاد و حوادث بعد از آن اطلاعات بیشتری در دست است. اما در حوادث دو سال و اندی بعد، یعنی در جریان ، وصیتی از او در مصادر رسمي عالم اسلام به جا مانده که نشان می دهد جریان به خانه، در خانه پایان نپذیرفته است؛ بلکه حوادث به شکلی ادامه یافته که خلیفه در آخرین روزهای عمرش از آن و ندامت می کند. البته نمی دانیم این اظهار پشیمانی به خاطر شکستی است که دولت خلافت در این عمل تحمل کرده است یا ندامت از رنج هایی است که برای ایجاد شده و یا از صدماتی است که بر دختر پیامبر رفته است. ▪️ به خانه طبری نقل می کند: عبدالرحمن بن عوف در آخرین روزهای حیات به نزد او رفته، او را غصه دار می بیند. عبدالرحمن او را دلداری می دهد و از او مدح زیاد می گوید. بعد از آن هم سخنانی میان آن دو رد و بدل می شود. ▪️سرانجام می گوید: من بر چیزی از مسائل دنیا تأسف نمی خورم؛ مگر برسه چیز که دوست میداشتم آنها را ترک گفته بودم: ❌ اول اینکه: ای کاش من خانه ی را نمی گشودم، ولو اینکه با یک جنگ از آن خانه روبه رو می شدم... «ابن عبدربه» در «عقد الفريد» نیز همین عبارت را نقل کرده است. 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص ۳۴ @beha_togham_alfaraez