eitaa logo
بهشت ثامن الائمه
887 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1هزار ویدیو
36 فایل
اولین و بزرگترین مجموعه‌ی خودجوش مردمی،تربیتی و تشکیلاتی دختران در کشور، بهشت ثامن‌الائمه (جهان‌دخت) #کرج_تهران 🌺 پیج اینستاگرام https://www.instagram.com/m.beheshtesamen 🌺صفحه آپارات http://aparat.com/beheshtesamen 🌺خادمین کانال @Salhi888
مشاهده در ایتا
دانلود
📒 کتاب اعترافات غلامان 🖌 اعتراف ۳۰ غلام که قرار بود با کشتن امام‌رضا دیگر غلام نباشند. 🆔 @beheshtesamen
اعترافات غلامان یک.MP3
28.88M
📒کتاب اعترافات غلامان/ فصل اول 🖌 به قلم حمیدرضا شاه آبادی روایت ۳۰ غلام از سفر امام رضا به ایران 🆔 @beheshtesamen
بهشت ثامن الائمه
📒کتاب اعترافات غلامان/ فصل اول 🖌 به قلم حمیدرضا شاه آبادی روایت ۳۰ غلام از سفر امام رضا به ایرا
این کتاب به صورت الکترونیک و صوتی در نرم‌افزار طاقچه موجود است. کتاب صوتی اون هم در نرم‌افزار ایران صدا به صورت رایگان موجود است. 🆔 @beheshtesamen
امروز یکشنبه است و طبق معمول یکشنبه‌ها با کتابنوش مهمان شما هستیم. 📒امروز سراغ کتابی رفتیم که رهبر انقلاب گفتند همه باید آن را بخوانند؟ ⭐️ اسم کتاب رو می‌تونید حدس بزنید؟ 🆔 @beheshtesamen
بهشت ثامن الائمه
امروز یکشنبه است و طبق معمول یکشنبه‌ها با کتابنوش مهمان شما هستیم. 📒امروز سراغ کتابی رفتیم که رهب
امروز در کتابنوش ادامه‌ی رمان بینوایان رو قرار میدم. رمانی که رهبر انقلاب گفتند؛ همه باید آن را بخوانیم! علاوه بر رمان بینوایان، به مناسبت نزدیک شدن به شهادت آقا امام جواد، سه‌تا کتاب هم درباره ایشون معرفی می‌کنم که داستانی هستند اما از زندگی ایشان استفاده کردند. 🆔 @beheshtesamen
📒 مرا با خودت ببر/ رمانی با محوریت معجزه امام جواد (عليه‌السلام) داستان با ورود یک قفس به بازار بغداد شروع می‌شود، بازاریان شروع به حدس زدن در مورد محتویات قفس می‌کنند و هر کسی چیزی می‌گوید اما نگهبانان بعد از توقف و نشان دادن اسیر در آن ادعا می‌کنند که او پیامبر دروغین است و مردم باید او را نفرین کنند. جوان در قفس نامش ابراهیم است. او را به سیاه چال زندان بغداد می‌برند. ادویه فروش بازار که شیعه است داستان دروغگو بودن ابراهیم را باور نمی‌کند و برای شنیدن واقعیت به رئیس زندان که با او رفقاتی دارد مقداری عسل می‌دهد و برای اولین بار پیش ابراهیم می‌رود تا دلیل به زندان افتادن او را بداند. ابراهیم بعد از اینکه از ابن خالد ادویه فروش می‌خواهد در صورت مرگش به مادر و همسرش در دمشق خبر دهد، داستان اسارتش را برای او نقل می‌کند. نقل داستان زندگی ابراهیم در یک دیدار نیست و بعد از اینکه زمان ابن خالد در اولین دیدار تمام می‌شود، رئیس زندان از او می‌خواهد که برای دفعات بعد هم به فکر هزینه ملاقات باشد. 📒 مرا با خودت ببر/ مظفر سالاری / به‌نشر 🆔 @beheshtesamen
مرا با خودت ببر.MP3
19.58M
📒کتاب مرا با خودت ببر 🖌مظفر سالاری/ به‌نشر 💥 فصل اول 👇 دریافت نسخه کامل از طاقچه https://taaghche.com/audiobook/141106 🆔 @beheshtesamen
📒 کتاب من و آقای همسایه داستان دختر نوجوانی در زمان ماست که از بودن مسجد امام‌جواد و چراغ‌های مسجد که نور آن اتاق‌خوابش را روشن می‌کند، ناراحت است و در حادثه‌ای با آقای همسایه دوست می‌شود. 📒 کتاب یک خوشه انگور سرخ داستانی تاریخی درباره امام‌جواد است که از زبان ام‌الفضل همسر امام و دختر مأمون نوشته شده است. 🆔 @beheshtesamen
امروز یکشنبه است و طبق معمول یکشنبه‌ها با کتابنوش مهمان شما هستیم. 💥 برنامه‌های امروز 📒حکایت طنز 📒قسمت سوم بینوایان 📒داستانک امام‌باقر 🆔 @beheshtesamen
🌕💐 💐 🔹️مسجد داشت خلوت می شد. نماز جماعت تمام شده بود. عده زیادی بلند شده و رفته بودند. تنها چند نفری نشسته بودند یا نماز می خواندند. 🌟 امام موسی کاظم (علیه السلام) مشغول نماز خواندن بود. زکریا تکیه داده بود به دیوار صحن و عجله‌ای برای رفتن نداشت. منتظر بود امام نمازش را تمام کند تا ایشان را همراهی کند. پیرمردی هم نزدیک امام نشسته بود. او هم انگار عجله‌ای برای رفتن نداشت. شاید هم خم و راست شدن و سجده و رکوع خسته‌اش کرده بود. آخر پای پیرمرد درد می‌کرد. به زحمت می‌توانست روی پا بند بشود و بدون عصا اصلا نمی‌توانست راه برود. 🔹️مدتی بعد، پیرمرد تصمیم گرفت بلند شود و راه بیفتد. به سختی روی پاهای لرزانش بلند شد، اما انگار بعد یادش آمد که فراموش کرده عصایش را بردارد. خم شدن و برداشتن عصا برایش سخت بود. یکی دو بار تلاش کرد، اما نتیجه‌ای نگرفت. 🔹️ زکریا فاصله‌اش با پیرمرد زیاد بود و نمی‌توانست به کمکش برود. شاید تنبلی‌اش می‌آمد از سر جای خود برخیزد، اما در همین موقع اتفاق عجیبی روی داد. ✴️ علیه السلام در همان حال نماز، عصای پیرمرد را برداشت و به او داد و بعد نمازش را ادامه داد. 📚حکایت هایی از زندگی امام موسی کاظم (علیه السلام) 🆔 @beheshtesamen
محرم نزدیک است! شاید شما هم دوست داشته باشید، کتاب‌هایی درباره‌ی امام حسین و عاشورا بخونید! امروز چندتا از این کتاب‌ها رو معرفی می‌کنیم! با ما همراه باشید! 🆔 @beheshtesamen
📗کتاب آه «کتاب آه» نوشته یاسین حجازی حاصل بازخوانی و ویرایش مقتل «نفس المهموم» است. کتابی که اغلب نقل های صحیح مقاتل و کتب تاریخ را در خود گرد آورده و جزءجزء حادثه شهادت امام حسین بن علی (عليه‌السلام) را از ۶ ماه پیش تر تا روز حادثه عاشورای حسینی ثبت کرده است. «نفس المهموم» نوشته شیخ عباس قمی یکی از بزرگترین محدثین شیعه و صاحب کتاب شریف "مفاتیح الجنان" است که به او لقب «خاتم المحدثین» داده اند. 🆔 @beheshtesamen
Part01_آه ترجمه مقتل نفس المهموم.mp3
12.79M
🎧کتاب آه/ نوشته یاسین حجازی 📒فصل اول: مرگ معاویه و خروج امام حسین از مدینه 📒تمام قسمت‌های این کتاب در ایران صدا http://book.iranseda.ir/DetailsAlbum/?VALID=TRUE&g=82524 🆔 @beheshtesamen
📒کتاب همرزمان حسین (علیه السلام) این کتاب ده جلسه‌ی سخنرانی حضرت آیت الله خامنه ای در ماه محرّم سال ۱۳۵۱ در هیئت انصار الحسین (علیه السّلام) تهران است. ایشان در این جلسات بیانات خود را در موضوع سیره ی امامان معصوم (علیهم السّلام) در قالب طرح انسان ۲۵۰ ساله مطرح میکنند. تمرکز اصلی این بیانات بر تحلیل زندگی امام سجّاد (علیه السّلام) تا امام کاظم (علیه السّلام) است. چهار امام عزیزی که در اذهان متشرّعان آن زمان بیشتر به عنوان افرادی ساکت و منزوی معروف بوده اند. 🆔 @beheshtesamen
1_1151474978.mp3
14.25M
🎧کتاب همرزمان حسین/ امام‌خامنه‌ای 📒فصل اول 📒لینک این کتاب در ایران صدا http://book.iranseda.ir/DetailsAlbum/?VALID=TRUE&g=353790 🆔 @beheshtesamen
☑️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🏴🚩 آن آقا بالای منبر می‌گفته است: «[وقتی که] می‌خواهید به روضه بروید، [اگر] از شما سؤال کردند که کجا می‌خواهید بروید، نگویید می‌خواهید بروید روضه، بگویید می‌خواهیم برویم کربلا». 📚 کتاب رحمت واسعه، ویراست سوم، ص۴٣ (مجموعه فرمایشات آیت‌اللّٰه بهجت پیرامون حضرت سیدالشهداء علیه السلام و اصحاب و یاران آن حضرت) 🆔 @beheshtesamen
قهرمانان کربلا . حسین(ع).mp3(1).mp3
19.11M
📗کتاب صوتی قهرمانان کربلا/ قسمت اول ☘حسین (علیه‌السلام) کشتی نجات 🎤با صدای 👇رده سنی 🆔 @beheshtesamen
📒امامی بر نیزه، امامی در زنجیر! 👇این روزها در کربلا چه خبر است؟ امام سجاد را بر شتری بدون جهاز نشاندند. چون امام بیمار بود و توان نشستن نداشت او را با غل و زنجیر به شتر بستند. امام سجاد به یکی از شاگردان خود بعدها این طور فرمود: زمانی که اسرا را از بین بدن‌های آغشته به خون و عریان روی خاک که کسی آن‌ها را دفن نکرده بود، گذراندند، سینه‌ام تنگ شد و نزدیک بود، جان دهم. عمه‌ام زینب کبری چون مرا در این حال دید، گفت: ای یادگار جدم و پدر و برادرانم، این چه حالی است که از تو می‌بینم که به خودت می‌پیچی! گویی می‌خواهی جان به جانان بسپاری. گفتم: عمه‌جان! چگونه بی‌تابی نکنم و خود را از دست ندهم با آنکه می‌بینم آقای خود و برادران و عموها و عموزادگان و خاندان خود را که آغشته به خون، عریان در بیابان افتاده، نه کفن شده‌اند و نه به خاک سپرده شده‌اند. عمه‌ام زینب گفت: بی‌تابی‌نکن! خداوند پیمان گرفته از جمعی از این امت بر سر قبر پدرت نشانه‌ای گذراند تا همیشه باقی بماند و با مرور روزگار محو نشود، مردم از اطراف به آنجا بیایند و او را زیارت کنند و هرچند پیشوایان کفر در محو آن بکوشند، اثرش روشن‌تر شود؛ و کارش روز به روز بالا گیرد! 📒کتاب کامل الزیارات، باب ۸۸ 🆔 @beheshtesamen
Part15_آه ترجمه مقتل نفس المهموم.mp3
9.4M
📒کتاب آه/ ترجمه نفس المهموم 🖌 به قلم یاسین حجازی 🐪 حرکت کاروان اسرا به سمت کوفه 👇کتاب‌صوتی کامل در ایران‌صدا 🆔 @beheshtesamen
🦋 هلال من! از رو نیزه برام قرآن بخون! 🖤چند قدم همراه کاروان بانو زینب‌کبری روز دوازدهم فرا رسید، سرهای شهدا را روی نیزه‌ها نمودند و در پیشاپیش اسیران وارد کوفه کردند. روای می‌گوید؛ از حج برگشته بودم که وارد کوفه شدم. دیدم تعطیل سراسری است. پرسیدم: چه خبر است؟ گفتند: اسیران کربلا را وارد کوفه کرده‌اند. لشکر ابن زیاد شیپور و طبل می‌نواختند و سر و صدا و هیاهو از هر سو شنیده می‌شد. در آن میان ناگاه چشمم به سر امام حسین افتاد، منقلب شدم و گريستم. چشمم به امام سجاد افتاد که بر شتری بی‌جهاز سوار بود و خون از ران‌های او جاری بود. در این بین بانوی را دیدم، پرسیدم این بانو کیست؟‌ گفتند: گلثوم دختر علی عليه‌السلام است. شنیدم که فرمود: ای مردم کوفه! چشم از نگاه به ما فروبندید! آیا از خدا و رسول شرم نمی‌کنید. روای می‌گوید؛ زنی از بالای بام پرسید: اسیر کدام طایفه هستید؟ گفتند: ما اسیران آل محمد هستیم. زن از پشت بام پایین آمد و هرچه چادر و روسری داشت به اسیران رساند. مردم کوفه گریستند! امام سجاد فرمود: شما به خاطر مصائب ما گریه می‌کنید! پس چه کسی ما را کشت؟ زنانی نان و خرما بین بچه‌ها پخش کردند که دختر علی فریاد زد: صدقه بر ما حرام است! روای ادامه داد: زینب در آن روز توجه همه را به خود جمع کرد، زنی سخنورتر و با حیاتر از او ندیده‌ بودم. گویی از زبان علی حرف می‌زد. و با هر حرف صدای علی در گوش کوفه می‌رسید. با اشاره دست مردم را ساکت کرد. نفس در سینه حبس شد. حتی زنگ شترها از حرکت ایستاد. زینب فرمود؛ گریه می‌کنید؟ آری به خدا بایستی زیاد گریه کنید و کمتر بخندید! روای می‌گوید: دیدم برای ساکت کردن زینب، سر مقدس امام حسین را آوردند که مثل ماه می‌درخشید! زینب کبری سر بلند کرد و نگاهی به امام انداخت و پیشانی به چوبه محمل کوبید! خون از زیر مقنعه جاری شد، درحالی که این شعر را زمزمه می‌کرد: ای ماه نو! که چون به کمال رسیدی، خسوف تو را گرفت و پنهان شدی! ای برادر! با این فاطمه خردسال سخن بگو که نزدیک است دلش آب شود! 📒 کتاب نفس‌المهموم 🆔 @beheshtesamen
کاش کوفه نقطه ختم مصیبت بود. کاش شهری به نام شام در عالم نبود. کوفه‌ای که زمانی مرکز حکومت پدرت بوده است، جان تو را به آتش کشید، (شام)ی که از ابتدا مقر حکومت بنی‌امیه بوده است و بر تمام منابر، هر صبح و ظهر و شام، علیه علی خطبه خوانده‌اند و به او ناسزا گفته‌اند، (شام)‌ی که مردمش دست پروده‌ی یزید و معاویه‌اند، (شامی)‌ی که نطفه‌اش را به دشمنی با اهل‌بیت بسته‌اند، با تو چه خواهد کرد؟! 📒کتاب آفتاب در حجاب/ سیدمهدی‌شجاعی/ نشر نیستان 👇 امروز کاروان اسرا را از کوفه خارج کردند تا به شام ببرند. 🆔 @beheshtesamen
صدای نفرین مادر همراه با گریه‌اش به گوشم می‌رسید: خدا لعنتت کنه، خیر نبینی به حق علی. زن همسایه در گوش مادر گفت: آروم باش! نکنه یادت رفته اونی که نقش شمر رو بازی می‌کنه پسرته... 📒کتاب ده/ داستانک‌های عاشورایی/ ادیبه امیری / سوره مهر 🆔 @beheshtesamen
🔸مرخصی برای خادمی در آبدارخانه 🔺شهید عباس بابایی در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی (ره) رسیدند و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی‌خورد، مرخصی خواستند. وقتی امام درباره دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه‌ی جنگ پرسیدند. شهید بابایی گفتند: من در دهه اول محرم برای شستن استکان‌های چای عزاداران به هیات‌های جنوب شهر که من را نمی‌شناسند می‌روم. مرخصی را برای آن می‌خواهم. امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی میدهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی... 🆔 @beheshtesamen
Part16_آه ترجمه مقتل نفس المهموم.mp3
10.65M
📒کتاب آه/ ترجمه نفس المهموم 🖌 به قلم یاسین حجازی 🐪 خطبه حضرت زینب و امام سجاد در کوفه 👇کتاب‌صوتی کامل در ایران‌صدا 🆔 @beheshtesamen