#خاطره_خواستگاری: 🌿🌿🌿🌿🌿 چند سال پیش سرکار میرفتم.... یک روز من و صاحب کارم نشسته بودیم و حرف میزدیم دیدم یک آقایی اومد تو مغازه با لباسهای کثیف و خاکی ، من یک لحظه فکر کردم اومد برای گدایی😳 اما اومده بود ازم خواستگاری کنه و همش میگفت من تو مسیر میبینمت و ازت خیلی خوشم اومده اونقدر وضعیتش داغون بود که صاحب کارم گفت شوهرش نمیدیم میخواد درسش رو ادامه بده😂😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#خاطره_خواستگاری: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یه خواستگار داشتم که مادرش اصلا ازمن خوشش نمیومد اما خودش خیلی سمج بود اینا همسایه خواهرمم بودن بعد مادرشوهرخواهرم فوت شد مادر پسره اومد خونه ابجیم تسلیت بگه و اینحرفا موقع رفتنش ابجیم گفت برو کفشاشو جفت کن براش احترام بگذار منم رفتم کفشاشو از جاکفشی دربیارم جفت کنم جلوش در همین حین با حرارت هم داشتم تعارف وتشکر میکردم ازش همینکه دستمو بردم سمت جاکفشی نمیدونم چجوری شد دستم محکم خورد تو صورتش   شترق صدا کرد حالا خونه هم شلوغ بود  صورتش سرخ سرخ شد من داشتم از خجالت میمردم  اونم بدون خداحافظی رفت هرچی ابجیم صداش زد وباهاش حرف میزد جواب نمیداد بخدا از قصد نبود😂😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#خاطره_خواستگاری: 🌿🌿🌿🌿🌿 من شونزده سالم بود ازدواج کردم وقتی شوهرم اومد خواستگاری من اصلا ازش خوشم نمیومد 😅 راستش دلم جای دیگه بود هم موقعیت بالاتر هم پولدارتر و هم خانواده اصیل تر 😅😅 ولی از اونجایی که با قسمت نمیشه جنگید موقع خواستگاری هر چی گفتم نیان مامانم و خواهرم گفتن زشته بدار بیان بعد بگو نه خیلی اصرار کردن همین اول بگیم نه ناراحت میشن بعدا که اومدن بگو میخوام درسمو بخونم😊 منم وقتی رفتیم تو اتاق صحبت کنیم همش ساز مخالف میزدم و شرط های سخت میداشتم که مثلا مهریه م فلان سکه باید باشه و ....که خودش پشیمون بشه و ما تو رودر وایسی نمونیم این شوهر منم همه رو میگفت بله چشم هر چی شما بگی😐😐 دیگه واقعا حرفی نمونده بود اخرش سوال کرد مورد دیگه ای هم هست منم با عصبانیت گفتم نخیر 😕اینم بلند شد رفت تو پذیرایی منم خیالم راحت که اگه خودشم پشیمون نشه که مطمین بودم با اون قیافه عصبانی و طلبکار من میشه بعدا که زنگ بزنن میگیم میخوام درسمو بخونم 😊 بعد نیم ساعت دیدم در اتاق باز شد اول از همه خواهر ایشون و زنداییش و خالش تشریف اوردن تو اتاق و یکی یکی منو ماچ و بوسه که مبارک باشه😐😐😐 حالا منم هنگ که چی شده 🙄🙄بعدا فهمیدم منظور اقا داماد از اینکه مورد دیگه ای نیس که اخر پرسیده و من گفتم نخیر یعنی اکی قبوله 🙁 وقتی رفتن برای مامانم توضیح دادم و اونم گفت بیخود کردی الان دیگه دیره و ما مهریه و خرید و... و تعیین کردیم😕😕 بلههههه اینجوری شد که اینجانب الکی الکی زن شوهرم شدم 😂😂😂ولی خداییش خیلی اقاس الان اینقدر عاشقشم که اگه یه روز بهش نگم دوستش دارم روزم شب نمیشه و اینم بگم که نه پول داشت نه پدر و مادر و نه موقعیت انچنانی ولی الان شکر خدا باعشق به همدیگه به همه چیز رسیدیم و خدا رو شکر میکنیم به خاطر اون سوء تفاهم شب خواستگاری 😁😁 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #خاطره_خواستگاری : یک خونواده ای بعد از چند بار تماس اومدن خواستگاری...... از لحظه ای که اینا وارد شدن فقط خونه و وسایل مارو بررسی و زیر و رو میکردن ... آخرش مامانم دید نه اینا هیچی راجع به خواستگاری نمیگن گفت بفرمایید در خدمتتونیم .... یهو یکی از خانمها که معلوم بود خاله داماد بود گفت من هی به خواهرم میگم این خونواده به ما دختر نمیدن ، خواهرم گفته من فقط میخوام برم داخل این خونه رو به بهونه خواستگاری ببینم و به همه بگم که ما رفتیم داخل این خونه واسه خواستگاری .... و خودتون قیافه ما رو تصور کنین و نهایت بیشعوری بعضی هارو ...😤😤 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #خاطره_خواستگاری من یه خواستگاری داشتم ازهمون اول از مهریه سوال کرد من گفتم خواهرم ۱۴ تا سکه مهریه ش بوده منم با همین موافقم اصلا مهریه که مهم نیست خیلی چیزهای دبگه مهم تر از مهریه هست مثلا ایمان و اخلاق و... بعدشم از مراسم سوال کرد گفتم من خیلی برا مراسم و تالار و اینا موافق نیستم اینم مثل مهریه مهم نیست یه مهمونی کوچیک هم باشه کافیه از جهیزیه سوال کرد گفتم ما هرچی لازم باشه ضروریات زندگی رو خودمون میخریم بعد یه مدتی که دیگه خیلی صحبت کردیم و سر خیلی مسائل توافق داشتیم دویاره از مهریه و مراسم و اینا سوال کرد و گفت چون شما همون اول گفتید مهم نیست به نظرم مهریه ۵ تا سکه باشه مراسم هم نمیخواد فقط یه محضر بریم و تموم😳 گفتم نه دیگه اینقدر خشک و خالی خانواده من درسته سخت نمیگیرن ولی این شرایط که شما گفتید رو هم قبول نمیکنن دیگه رفتن زنگ هم نزدن فکر کنم ما خیلی سخت گرفته بودیم 😅 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #خاطره_خواستگاری با مادر خواستگار توی جمکران قرار گذاشتیم اومد به مامانم گفت وای چه دختر زیبایی ، من حقیقتا تعریف شمارو خیلی از معرف شنیدم و..... داشتن با مامانم ادامه میدادن که یهو فرمودن : منزلتون کجا هست؟ گفتیم فلان جا (توی قم میشه نزدیک به حرم) مادرِ خواستگار محترم خشکش زد لبخند رو لبش ماسید خیلی جدی گفت اجازه بدید برم فکرامو کنم ببینم میتونیم باشما وصلت کنیم من فکر کردم شما شهرک قدس یا زنبیل اباد ساکن بودید😏! رفت و دیگه برنگشت 😕 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #خاطره_خواستگاری ‌‌

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #خاطره_خواستگاری یبار یه خانواده برای اولین دیدار اومدن منزلمون مادر اقا پسر به همراه ۲دخترشون اومده بودن اخلاق مادرپسر بسیار مهربان و مودبانه بود همون اول بدو ورود سر صحبت رو باز کردن و از شرایط خانواده پرسیدن (حتی لب به چیزی نزدن) تا رسید به شغل پدرم(خواهرِ پسر همه کاره بودن و می پرسیدن) مادرم گفتن بازنشسته وزارت نیرو هستن خواهر داماد گفت : مهندس یا راننده بودن؟ مادرم با تعجب گفتن : راننده تا گفتن راننده باورتون نمیشه ،دختره کیفشو برداشت گفت بریم😒 حالا ماها هاج و واج ازین طرز برخورد و رفتن از همه بیشتر مادرم ناراحت شدن و گریه کردن ،واِلا اصلا برا خواهرم مهم نبود این رفتار از خداش بود که همچنین افراد بی فرهنگی زودتر از خونمون رفتن ( خواهرمم الان ازدواج کرده) خانواده های پسردار لطفا رعایت کنید ،مواظب رفتارهاتون باشید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #خاطره_خواستگاری دیروز مشغول کار فرهنگی بودم که یه خانومه با عجله و خیلی جدی گفت: لطفا شمارتو میدی من داشته باشم؟ منم جدی تر گفتم شماره خودم یا مجموعه؟! گفت خودت دیگه گفتم نه نمیشه بسیار بسیااااار جدی و طلبکارانه گفت: مگه نمیخوای ازدواج کنی تو؟!😐😐😐 منم زل زدم تو چشاش گفتم نه😐 کاش یکم مادرا یاد بگیرن می‌خوان برن خواستگاری یکم با عطوفت تر برن‌. جوری هم رفتار نکنن که انگار دارن به دختر مردم لطف میکنن😑😑 والا انگار موندیم رو دست بابا هامون😐 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #خاطره_خواستگاری دختر همسایه که دوست صمیمیمه، پیام داده که خواستگار داره و ازم خواسته باهاش حرف بزنم و از خوبیای ازدواج بگم که راضی بشه! خواستم شروع کنم که با اولین جمله‌م گفت: وای چه خوب، من همسر می‌خوام! ☹😐 حالا واقعاً این اداها یعنی چی؟ 😶😒 چرا بعضیا فکر می‌کنن اگه بقیه تصور کنن که قصد ازدواج ندارن، باکلاس‌ترن؟ 😒 ایش! @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #خاطره_خواستگاری سلام اوج هجوم خواستگاری من بعد این بود که فهمیدن قراره با همسرم ازدواج کنم😂😂 + قبول دارین وقتی به یکی بله میگین، یه عالمه خواستگار از لونه‌هاشون در میان؟😀 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #خاطره_خواستگاری دختر همسایه که دوست صمیمیمه، پیام داده که خواستگار داره و ازم خواسته باهاش حرف بزنم و از خوبیای ازدواج بگم که راضی بشه! خواستم شروع کنم که با اولین جمله‌م گفت: وای چه خوب، من همسر می‌خوام! ☹😐 حالا واقعاً این اداها یعنی چی؟ 😶😒 چرا بعضیا فکر می‌کنن اگه بقیه تصور کنن که قصد ازدواج ندارن، باکلاس‌ترن؟ 😒 ایش! @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿