eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.7هزار عکس
627 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
: ‌تــو‌مــٰاه‌کوچک‌شــبهای‌تیـــره‌منی•💛• @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 من تو دوران شیرین عقدم😍 اون اولای عقدم ی شب رفتم خونه مادرشوهرم هیچکس خونشون نبود بعد منو شوهرم بحثمون شد منم قهر کردم گفتم میرم خونمون اصلاا لباسامو پوشیدم ازخونه زدم بیرون شوهرمم هموجور زل زده بود به من فکر نمیکرد ک واقعا برم اخه من یکم ترسوام 😢 دیگ من اومدم بیرون هموجور موندم کجا برم خدایا چه غلطی کردم 😱😅 ی کوچه بن بست کنار خونشون هس رفتم اونجا واستادم تاریک تاریکم بود😐😂 ی ده دقیقه ای هموجور واستادم دیدم نه خبری نیس از شوهرم 🤦‍♀ اومدم در بزنم برم توخونه ک همون موقع در بازشد منم زود پریدم توکوچه تنگه 😁 دیدم شوهرم هموجور میدوید لباساشم میپوشید درحال بستن زیپ شلوارش بود طفلک😆 منم دیدم اوضاع خرابه اومدم بیرون از کوچه شوهرمو صدا زدم گفتم من اینجام🙈😅 شوهر طفلکم درحال دویدن بود برگشت ی نگاه به من کرد اومد جلوم واستاد هیچی نگفت ولی تو چشاش خاک توسرم با این زن گرفتنم موج میزد😕😂 بعدشم رفتیم توخونه از خجالتم دراومد😁🤦‍♀ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 با مادرشوهر وجاریم نشسته بودیم حرف میزدیم یهوبحث جاری شد،مادرشوهرمنم جاری نداره منم اوایل عقدم بود گیج بودم حواسم نبود خودم جاری دارم نه گذاشتم نه برداشتم جلوی جاریم به مادرشوهرم گفتم مامان خیلی خوبه جاری نداری راحتیا بروخداروشکر کن🤣🤣🤣🤣 بعدچندثانیه فهمیدم چی گفتم یه سکوتی حکم فرماشد وهیچکی هیچی نمیگفت ولی من هی سعی داشتم گندی که زدمو جمع کنم میگفتم نه جاریای قدیم خوب نبودن وفلان اونام الکی سرتکون میدادن بیچاره ها کلی به خودم فحش دادم بعدش😅😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: یک سوره بخوان، مهریه‌ام کن غزلت‌را🌸 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 روز عقدم وقتی داشتیم از وسط جمعیت رد میشدیم بابام روسرم پول میریخت😁 یهو دیدم شوهرم کنارم هی داره تکون میخوره-مثل اینکه تعادل نداره- حالا دورمون شلوووغ، بزور از وسط جمعیت رد میشدیم که یهو یکی از مهمونا از وسط پاهای شوهرم به زور خودشو کشید بیرون😂😂 با موهای پریشون نگو بنده خدا داشته پول جمع میکرده😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 مادرشوهرم اخلاق خاصی داره یکیش اینه ‌که اگر از لباس یا وسیله کسی خوشش بیاد حتما میخره حتی یکروز از عمرش باقی باشه میگرده تا پیدا کنه😁 اوایل که ازدواج کرده بودم،خیلی حرصم میگرفت روسری که برای عقدم خریدم خریده بود😢 تازه میذاشت هروقت سرم میکردم میپوشید یهبار بهش گفتم لااقل یه رنگ دیگه بگیر طرف گم کرد فکر بد نکنه، ولی این مورد را گوش داد الان یه جوری شده برای عیداصلا لباس عیدی پیشش نمیپوشم 😔 خیلی رومخه، موهاش کوتاهه یه بار اومد خونمون موهامو با کش بسته بودم رفتم خونشون دیدم کش مو خریده 😂 با اون سنش(۶۰)دم اسبی بسته بود😂😂😂 همیشه میگفت عطر وادکلن کسی بزنه سر درد میگیرم، منم ادکلن ملایم گرفته بودم اومد خونمون زده بودم، دفعه بعدی با بوی ادکلن اومد😅 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 روزای اول عقدم بود ی شب مادرشوهرم ۳۰تا مهمون داشت منم اومد خودمو آرایش کردم و خلاصه خیلی تیپ زدم شوهرم همون شب با موتور دوستش اومد دنبالم  😒 وقتی وارد خونه شدم احساس میکردم خیلی خوشگلم دیدم همه یجوری نگاهم میکنن شوهرمم وقتی دیدم گفت برو خودتو تو آیینه نگاه کن وقتی دیدم میخواستم از خجالت آب بشم کل آرایشم پخش شده بود زیر چشمام کلا سیاه شده بود 😐😐  @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: .+سلامٌ على لون البنِّ في عينيك _سلام بر قهوه چشمانت..!👀☕️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 خاطره ای یادم اومد براتون تعریف کنم یادمه دو ماه از عقدم گذشته بود که عید نوروز اومد و سیزده بدر به خاطر اینکه همسرم روز چهاردهم باید صبح زود سرکار میرفت ، نمیشد که بیاد شهرستان پیش من😐 از نبود همسرم دلم گرفته بود و اونروز بهم زهر بود و احساس تنهایی میکردم😔 خلاصه با خانواده رفتیم در و دشت و دم دمای غروب برگشتیم. من تا رسیدیم به بهانه خواب رفتم زیر پتو و با شوهرم چت میکردم و اشک میریختم.😢 چه خلی بودم اون زمان😂😂🤪 حیف از اشکام😂😂 اخرای چت که دیگه قربون صدقه هامون رو رفته بودیم و دوباره دل همو دست اورده بودیم ، داشتیم با چیزای بانمک همو صدا میزدیم. اون میگف بستنی🍦 و من میگفتم پولک کنجدی🧇 و .... همینجووور تا یه لحظه که خواستم براش بنویسم امپراطور منی👑 که یه دفه داداش کوچیکم ک اون زمان کنکوری بود ، اومد کنار رختخواب و شوخی شوخی یه لگد بهم زد و جای یه وسیله ای رو پرسید. منم هول شدم و سرمو از زیر پتو دراوردمو و نمیدونم چرا کلمه امپراطور از دهنم پرید بیرون!! 😳چه ربطی داشت خدا میدونه!🙄🤔 هیچچچی دیگه داداشمم که منتظر سوژه پقی زد زیر خنده و گف داشتی ب شوهرت میگفتی امپراطور هااا؟!😂😂 اومدم جمعش کنم چون اون زمان سریال کره ای امپراطور بادها نشون میداد تلویزیون ، گفتم نخیر داشتیم در مورد این سریاله حرف میزدیم.🎎 البته اون ب مسخره بازی ادامه داد...🙃🤣 رسوا شدیم رفت @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🤍🔖حضرت محمد(ص): "بهترین ازدواجها آن‌است‌ که‌ آسان‌تر انجام‌گیرد" @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 مادرشوهرم اخلاق خاصی داره یکیش اینه ‌که اگر از لباس یا وسیله کسی خوشش بیاد حتما میخره حتی یکروز از عمرش باقی باشه میگرده تا پیدا کنه😁 اوایل که ازدواج کرده بودم،خیلی حرصم میگرفت روسری که برای عقدم خریدم خریده بود😢 تازه میذاشت هروقت سرم میکردم میپوشید یهبار بهش گفتم لااقل یه رنگ دیگه بگیر طرف گم کرد فکر بد نکنه، ولی این مورد را گوش داد الان یه جوری شده برای عیداصلا لباس عیدی پیشش نمیپوشم 😔 خیلی رومخه، موهاش کوتاهه یه بار اومد خونمون موهامو با کش بسته بودم رفتم خونشون دیدم کش مو خریده 😂 با اون سنش(۶۰)دم اسبی بسته بود😂😂😂 همیشه میگفت عطر وادکلن کسی بزنه سر درد میگیرم، منم ادکلن ملایم گرفته بودم اومد خونمون زده بودم، دفعه بعدی با بوی ادکلن اومد😅 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: نزار قبانی خطاب به مرگ همسرش این شعر رو سروده؛ همسرش تو انفجار بیروت کشته میشه و نزار میگه ؛ بالقیس جان . . رفته بودی انار بگیری ؛ دانه هایت را برایم آوردند . آنها بیروت را ول کردند . . غزالی را از پای درآوردند . . )!♥️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿